– تَسْمِیَة مَن قُتِلَ مَع الحسین (علیه السلام) مِنْ وُلْدِهِ و إخْوَتِهِ وَ أهل بیتِهِ وَ شیعَتِهِ؛ فُضَیْل بن زَبیر اَسَدی رَسّان کوفی[1]
فُضَیُل بن زبیر در این اثر، نام افرادی را که همراه امام حسین (علیه السلام) شهید شدهاند، آورده و در مواردی نام قاتل یا قاتلان آنان را نیز بیان کرده است. وی ابتدا اسامی بیست تن از شهدای اهل بیت (علیه السلام) را که در رأس آنان امام حسین (علیه السلام) قرار دارد، نام میبرد و سپس اسامی 86 نفر از شهدای اصحاب را برمیشمرد و در مجموع، 106 نام را آورده است.[2] وی در پایان، به اسارت اهل بیت (علیه السلام) و برخی از سخنان آنان اشاره میکند. از نقلهای نادر و عجیب وی آن است که با وجود تصریح به بیماری امام سجاد (علیه السلام) میگوید وی در برخی از میادین جنگ در کربلا حضور داشت![3] مؤلف هر چند از محدثان و اصحاب امام پنجم و ششم بوده، ولی بنا بر اعتقاد برخی رجالیان زیدی مذهب و از اصحاب برجسته و از مبلغان وی بوده است[4] با این وجود، او را ممدوح یا موثق دانستهاند. سال درگذشت وی معلوم نیست؛ اما باید در نیمهی دوم قرن دوم باشد. دسترسی ما به این اثر، امروزه تنها از طریق کتابهای اَلاَمالی الْخَمیسِیَّة نگاشتهی المرشد بالله یحیی بن حسین (479)[5] و الْحَدائق الْوَرْدِیَّة[6] نگاشتهی حمید بن احمد بن محمد مَحَلّی (652 ق) امکانپذیر است.
– مقتل الحسین (علیه السلام) ابومِخْنَف لوط بن یحیی بن سعید بن مِخْنَف بن سُلَیْم اَزَدی عامدی (157 ق)[7]
ابومِخْنَف لوط بن یحیی ازدی کوفی، دیگر مقتلنویس قرن دوم است که با تدوین کتاب مقتل الحسین نام خود را به عنوان مشهورترین و در زمرهی قدیمیترین مقتلنویسان در تاریخ ثبت کرد. اگرچه وی در خانوادهای با پیشینهی شیعی (به معنای تشیع سیاسی و دوستدار اهل بیت) رشد و نمو کرده، تشیع خود او ثابت نشده است. نجاشی، رجال شهیر شیعی، در اثر رجالی خود، از وی با عنوان شیخ اصحاب الاخبار بالکوفة و وَجْهُهُم، یعنی استاد و چهرهی بزرگ اصحاب اخبار در کوفه، (و نه شیخ اصحابنا) یاد میکند که دلالتی بر تشیع وی ندارد.[8] برخی از محققان، قرینهی دیگری بر عدم تشیع او (به معنای تشیع اعتقادی) بیان کردهاند. و آن اینکه رجالیان غیر شیعی، او را متهم به «رافضی بودن» نکردهاند؛ اصطلاحی که آنان معمولاً برای توصیف شیعیان اعتقادی به کار میبرند.[9] ابن ابی الحدید نیز به شیعه نبودن او تصریح کرده است.[10] برخی دیگر از رجالیان، معتقد به تشیع او هستند. دلیل آنها این است که برخی از رجالیان اهل سنت او را متهم به تشیع کردهاند.[11] به هر حال، صرف نظر از مذهب او، با توجه به مدح نجاشی از وی، با جملهی و کان یسکن الی ما یرویه؛ «آنچه را نقل میکرد، مورد اعتماد و پذیرش بود، وثاقت او اثبات شدنی است.[12]
ابومِخْنَف، صاحب آثار متعددی بوده که بیشتر آنها تکنگاریهای مربوط به حوادث مهم قرن اول و دوم است. در میان این آثار، کتاب مقتل الحسین (علیه السلام) او به لحاظ ویژگیهای ذیل، جایگاه ویژهای یافته است.
– اهمیت موضوع؛ چرا که جریان کربلا همواره در قیاس با دیگر حوادث، موقعیت خاصی، به ویژه نزد شیعیان داشته است؛
– قرب زمانی مؤلف و تألیف به حادثه :ابومِخْنَف، روایات این کتاب را گاه از شاهدان عینی و گاه با یک یا دو واسطه نقل کرده که نسبت به مقتلهای تدوین شده، در ادوار بعدی، امتیاز ویژهای است؛
– توجه مورخان بعدی- اعم از شیعه و سنی- به این اثر و نقل تمام یا بیشتر روایات آن؛ از جمله توسط شاگردش هشام بن محمد بن سائب کلْبی (204 یا 206 ق) و سپس محمد بن جریر طبری (310 ق)، ابوالفرج اصفهانی (356 ق)، شیخ مفید (413 ق) و سبط ابن جوزی (654 ق).
– جایگاه مؤلف، که به تعبیر نجاشی، شیخ اصحاب الاخبار بالکوفة بوده و در تألیف تکنگاریهای تاریخی ید طولایی داشته است.
اما دربارهی زمان نگارش این مقتل، برخی از قراین حاکی از آن است که ابو مخنف این مقتل را در دههی سوم قرن دوم نگاشته است؛ چنانکه وی در خبر ورود مسلم بن عقیل به خانهی مختار بن ابو عبیده ثقفی در کوفه میگوید که هم اکنون این خانه، خانهی مسلم بن مُسَیِّب خوانده میشود[13] و مسلم بن مُسَیِّب در سال 128 قمری عامل یوسف بن عمر بر شیراز بوده است.[14]
همچنین یعقوبی مینویسد: پس از شهادت زید بن علی در سال 121 قمری، شیعیان خراسان (یعنی عباسیان و علویانی که مخالف بنی امیه بودند) به جنب و جوش آمدند و پیروان بسیاری پیدا نموده، ظلمهای بنی امیه و ستمهایی را که بر خاندان پیامبر (ص) رفته بود، برای مردم بازگو کردند و یکی از کارهایی که بدان پرداختند، تدریس و مباحثهی کتابهای ملاحم بود.[15] البته مقصود از این نوع کتابها، کتابهایی در موضوع جنگها و نبردهای مسلمانان بود که از مصادیق بارز آن، مقتلها و به ویژه مقتل امام حسین (علیه السلام) به شمار میرفت. به نظر میرسد این، همان زمانی است که ابومِخْنَف شرایط را برای نگارش مقتل امام حسین (علیه السلام) مناسب دیده و چنانکه برخی از محققان گفتهاند، تشویق و ترغیب ابومِخْنَف توسط برخی از داعیان عباسی که در پی ترویج مثالب و مفاسد و جنایات بنی امیه بودهاند، و نیز ضعف و افول دولت بنی امیه که شرایط مناسبی را برای بیان ستمهای آنان بر اهل بیت پیامبر (ص) فراهم کرده بود، سبب شد که او اقدام به جمعآوری اخبار واقعهی عاشورا و نگارش این مقتل کند.[16]بنابراین میتوان گفت که مقتل ابومِخْنَف تقریباً همزمان با مقتل جابر بن یزید جُعْفی نگاشته شده است.
متأسفانه این مقتل در گذر زمان مفقود شد و اگر گزارشهایی از آن در منابعی همچون تاریخ طبری، مقاتل الطالبیین ابوالفرج اصفهانی، ارشاد شیخ مفید و تذکرة الخواص سبط ابن جوزی منعکس نمیشد، امروزه از این مقتل نیز، همچون بسیاری دیگر، جز نامی باقی نبود. البته ممکن است علت اصلی از بین رفتن چنین مقتلی، اقدام هشام بن محمد، شاگرد ابومِخْنَف در انعکاس تمام یا بیشتر اخبار مقتل استادش در کتاب مقتل الحسین خود باشد، که این امر سبب شد مورخان و مقتلنویسان قرون بعدی، رفته رفته مقتل ابومخنف را به فراموشی بسپارند.
گزارشهای ابومِخْنَف در گذر زمان
نکتهی دیگر در این باره آنکه تا حافظهی تاریخ به خاطر دارد، هر امر و کار ارزشمندی در طول زمان، دچار صدمات و آسیبهایی شده است. مقتل ابومِخْنَف نیز به سبب اعتبار و قدمت آن، از این آسیب مصون نمانده است. از این رو از قرن ششم به بعد، برخی از اخبار و نوشتهها را دربارهی حادثهی عاشورا، که اعتبار چندانی هم نداشتهاند. به ابومِخْنَف نسبت دادهاند و این امر تا بدانجا پیش رفته است که در قرون اخیر به سبب فقدان اصل کتاب مقتل الحسین ابومِخْنَف، کتابی با همان عنوان، به وی نسبت دادهاند که تفاوتهای آشکاری بین آن و گزارشهای ابومِخْنَف در آثار فوق الذکر وجود دارد. افزون بر این، اثر یاد شده مشتمل بر اغلاط فاحشی است.[17] زمان نگارش چنین مقتل جعلی و محرّفی به درستی روشن نیست؛ اما برخی از محققان، اثر یاد شده را ساخته و پرداختهی عصر صفوی دانستهاند.[18] گویا این اثر برای نخستین بار، در سال 1275 قمری به خط محمد رضا خوانساری در تهران به ضمیمهی کتاب الْمَلْهُوف و مهیج الاحزان چاپ سنگی شده است.[19] همچنین تا جایی که اطلاع داریم، اثر یاد شده، یک بار به اردو و دو بار به فارسی ترجمه شده است. نخستین ترجمهی فارسی آن، در سال 1332 به قلم محمد طاهر بن محمد باقر موسوی دزفولی و همراه با کتاب أخْذُ الثّار فی احوال المُختار، که این اثر نیز منسوب به ابومِخْنَف است، در 240 صفحه، و ترجمهی دوم در سال 1405 قمری به ضمیمهی همان کتاب در 317 صفحه به چاپ رسیده است.[20]
در سالهای اخیر، اقداماتی برای بازسازی آثار ابومِخْنَف صورت گرفته است که از جمله میتوان به احیای مقتل وی توسط یکی از محققان معاصر، با عنوان وَقْعَةُ الطَّف بر اساس گزارشهای موجود از مقتل الحسین ابومِخْنَف در کتابهای یاد شده، اشاره کرد.[21]
همچنین پیش از وی، محقق دیگری اخبار ابومِخْنَف را دربارهی قیام عاشورا و حوادث پس از آن، از جمله قیام توابین و مختار، از تاریخ طبری استخراج کرده و با افزودن تعلیقاتی بر آن، به غلط بر تمام آن، مقتل الحسین (علیه السلام) ابومِخْنَف، نام نهاده است.[22] افزون بر این، محقق یاد شده برخی اخبار هِشام از راویانی مانند ابو هُذَیْل، عمرو بن شمر، محمد بن سائب (پدر هشام) و عَوانَة بن حکم را در لا به لای اخبار ابومِخْنَف آورده[23] که از ارزش کار وی کاسته است.
نکتهی دیگر آنکه بر اساس گزارش برخی از محققان معاصر، چهار نسخهی خطی از مقتل الحسین در کتابخانههای گوثه (شمارهی 1836)، بِرلین (شمارهی 159،160)، لیدن (شمارهی793) و سِنْت پِطرزبورگ (شمارهی 78) موجود است که هر چند برخی از مستشرقان در انتساب این نسخهها به ابومِخْنَف تردید کردهاند، اما در اینکه این نسخهها از قدمت خاصی برخوردار است، هیچ کس تردید نکرده است.[24] همچنین بنا بر گزارش محقق دیگری، میکروفیلم یک نسخهی خطی دیگر، به نام مقتل الحسین ابومِخْنَف در کتابخانهی امبروزیانای شهر میلان ایتالیا به شمارهی 233f موجود است [25] که احراز قدمت آن، نیاز به بررسی دارد. این نسخه در سال 1311 قمری در بمبئی[26] و در سال 1343 قمری در نجف چاپ شده است.[27] افزون بر این، بروکلْمان و سِزْگین، شماری از نسخههای مقتل الحسین را معرفی کردهاند.[28]
منبع: کتاب مقتل جامع سیدالشهدا علیه السلام/ تحقیق و تنظیم: مهدی پیشوایی/ مؤلف: جمعی از نویسندگان / انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)
[1]. این اثر به همت محقق گرانمایه، سید محمد رضا حسینی جلالی از کتاب یاد شده فراهم و تحقیق شده و در شمارهی دوم از فصلنامهی تراثنا، سال 1406 قمری به چاپ رسیده است.
[2]. البته در رسانهی یاد شده از 107 نفر به عنوان شهید نام برده شده که ناشی از غلط چاپی است؛ زیرا نام زُهَیْر بن قَیْن از قلم افتاده است و دو قاتل او، شهید به حساب آمدهاند.
[3]. فُضَیْل بن زَبیر، «تَسْمِیَةُ مَن قُتِلَ مَع الحسین (علیه السلام) مِنْ وُلْدِهِ و إخوتِه وَ أهل بيته و شیعته»، تحقیق سید محمد رضا حسینی جلالی، تراثنا، 1406 ق، ش 2، ص 150.
[4]. سعد بن عبدالله اشعری قمی، کتاب المقالات و الفرق، تصحیح محمد جواد مشکور، ص 71؛ سید ابو القاسم خویی، معجم رجال الحدیث، ج 9، ص 262.
[5]. ر. ک: فُضَیْل بن زَبیر، تَسْمِیَة مَن قُتِلَ مَع الحسین (علیه السلام) مِنْ وُلْدِهِ و إخْوَتِهِ وَ أهل بیته و شیعته، تحقیق سید محمد رضا حسینی جلالی، تراثنا، 1406 ق، ش 2، ص 157، پاورقی 1، به نقل از: المرشد بالله، الامالی الْخَمیسِیَّة، ج 1، ص 170 – 173.
[6]. حمید بن احمد مَحَلّی، الحدائق الْوَرْدِیَّة فی مناقب الائمة الزیدیّة، تحقیق مرتضی محطوری حسنی، ج 1، ص 207 – 212. البته مَحَلّی، برخی از مطالب مربوط به بعضی از شهداء و گزارش پایانی صفحهی آخر رساله را نیاورده است.
[7]. یاقوت حَمَوی، معجم الادباء، ج 17، ص 41؛ محمد بن شاکر کتبی، فَواتُ الْوَفَیات، ج 2، ص 175.
[8]. نجاشی، رجال النجاشی، تحقیق سید موسی شبیری زنجانی، ص 320، ش 875.
[9]. ر. ک: ابومخنف، وَقْعَةُ الطَّف (مقتل ابی مِخْنَف)، مقدمه و تحقیق محمد هادی یوسفی غروی، ص 19.
[10]. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج 1، ص 147.
[11]. عبدالله مامقانی، تَنقیح المَقال، ج 2، ش 9992.
[12]. نجاشی، رجال النجاشی، تحقیق سید موسی شبیری زنجانی، ص 320، ش 875.
[13]. طبری، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج 5، ص 355.
[14]. همان، ج 6، ص 39.
[15]. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 326.
[16]. ابومخنف، وَقْعَةُ الطَّف، مقدمه و تحقیق محمد هادی یوسفی غروی، ص 17.
[17]. همان، ص 22 – 29، مقدمه.
[18]. سید علی میر شریفی، «ابومِخْنَف و سرگذشت مقتل وی»، آینهی پژوهش، 1369 ش، ش 2، ص 34؛ سید حسن امین، مستدرکات أعیان الشیعة، ج 6، ص 255.
[19]. سید علی میر شریفی، همان، ص 38؛ سید حسن امین، همان، ص 257.
[20]. سید علی میر شریفی، همان، ص 36؛ سید حسن امین، همان، ص 256.
[21]. این مقتل به همت محقق محترم، محمد هادی یوسفی غروی از منابع اولیه جمعآوری و تحقیق شده و توسط مرکز انتشارات اسلامی وابسته به جامعهی مدرسین به چاپ رسیده است. همچنین چاپ جدید آن با اضافات و اصلاحات در سال 1385 شمسی توسط انتشارات مجمع جهانی اهل بیت (علیه السلام) منتشر شده است.
[22]. ابومخنف، مقتل الحسین، تعلیق حسن غفاری، چاپ دوم، مؤلف، قم، 1364 ش.
[23]. برای نمونه، ر . ک: ص 22، 95، 187- 189، 203، 216، 220، 228 و 231.
[24]. سید حسین محمد جعفری، تشیع در مسیر تاریخ، ترجمهی سید محمد تقی آیت اللهی، ص 254 – 255.
[25]. شمس الدین محمد بن طولون، الائمة الاثنی عشر، تحقیق صلاح الدین منجد، ص 138.
[26]. کارل بُروکلْمان، تاریخ الادب العربی، ترجمه به عربی: عبد الحلیم النجار، ج 1، ص 253.
[27]. فُؤاد سزگین، تاریخ التراث العربی، ترجمه به عربی: محمود فهمی حجازی، ج 1، جزء دوم، ص 129.
[28]. همان، کارل بروکلمان، تاریخ الادب العربی، ترجمه به عربی: عبد الحلیم النجار، ج 1، ص 253.