با توجه به حقيقتِ علم غيب موهبتى و لدنّى پيامبران و امامان – از جمله حضرت رسول اكرم (صلی الله علیه وآله) – روشن مى شود كه هيچ منافاتى ميان آن علم و پرسش گرى وجود نخواهد داشت. علم رسول خدا، محصول درجه برترى وجود او است؛ از اين رو چون اين كمال وجودى را به موهبت الهى به دست مى آورد – نه در سايه پرورش و آموزش ديگران – علم و معرفت او هم از درون خودش جوشيده، از مقام ولايت و قرب او سرچشمه دارد. به اين جهت علم او داراى خواص و لوازم زير است:
1 – علم پيامبر هميشگى و مستمر است؛ اين دانش پيوسته با سرچشمه غيبى خود، در ارتباط بوده، مدام قوّت مى پذيرد و افزايش مى يابد و اين افزايش دانش و معرفت رسول گرامى، لازمه اتصال وجودى وى به جهان غيب و ربوبيت است و از همين رو رسول گرامى (صلی الله علیه وآله) مدام مى فرمود: «رَبِّ زِدْنِي عِلْماً»؛[1] «پروردگارا علم مرا افزون فرما».
2 – رسول خدا (صلی الله علیه وآله) هر گاه بخواهد چيزى را بداند، خداوند به او مى آموزد؛ در واقع حضرت حق با اين كار، رسول خودش را مورد حمايت و عنايت مستمر قرار مى دهد.
3 – علم پيامبر به دور از خطا و خلاف است؛ زيرا علم او چون علم حصولى نيست؛ بلكه يك علم لدنّى و شهودى است و معرفت شهودى نيز مصون از خطا و نسيان است.
در شب معراج، حضرت رسول (صلی الله علیه وآله) خواست بداند و خداوند با نشان دادن حقايقى، به او آموخت. حضرت با معرفت شهودى خود، آن وقايع را مشاهده كرد و با مواجهه با آنها و پرسش گرى از جبرئيل، علم خود را افزون ساخت و اينها هيچ يك با علم لدنّى رسول خدا – بر اساس آنكه علم پيامبر مستمر و پويا بوده نه مطلق و ايستا و دائما در حال افزايش و قوّت است – منافات ندارد؛ زيرا افزايش كمى و كيفى، لازمه ذات علم لَدنّى است و نبايد پنداشت كه علم لدّنى، يعنى علمى كه قابليّت افزايش و قوت در او نيست. علاوه بر آنكه با حصول چنين رخدادى (شهود بواطن عالم هستى و وقوف به حقايق و آثار و ويژگى هاى آن) حضرت از علمى برخوردار شدند كه براى ديگران امكان دسترسى به آن، در اين حد و گستردگى و عمق وجود ندارد.
پی نوشت ها
[1]– طه 20، آيه 114.