از عوامل موثّر در تحصيل حضور قلب، فهميدن معانى نماز و توجّه به آن است؛ سرتاسر نماز، با خدا صحبت كردن است.

امام صادق (علیهالسلام) مىفرمايد: «مَنْ صَلّى رُكَعتينَ يَعْلَمُ ما يَقُولَ فيهِما اِنْصَرَف وَ لَيس بَيْنَه و بَينَ اللهِ عزّوجلّ ذَنْبٌ اِلاّ غُفِرَ لَه»؛[1] «آن كس كه دو ركعت نماز بخواند و بفهمد چه مىگويد، از نماز خارج نمىشود؛ مگر اينكه گناهان او بخشيده شده است».

چه بسيارند معانى لطيفى كه نمازگزار در اثناى نماز به آنها پى مىبرد؛ در حالى كه قبل از آن حتى در ذهنش خطور نكرده بود، و از همين جهت است كه نماز انسان را از فحشا و منكر باز مىدارد؛ زيرا امورى را به انسان مىفهماند كه خاصيت طبيعى درك آنها، ترك فحشا و منكر است.[2]

فهم معانى نماز راه علاجى براى رفع خاطرهها و انديشههايى كه  باعث اشتغال قلب و پريشانى خاطر است. هر كه خاطرش به كسى يا به چيزى تعلق دارد، آن كس يا آن چيز را بسيار ياد مىكند. اين يادكردنها به هنگام نماز نيز امتداد مىيابد و ناگزير در نماز خود، از ذكر خدا باز مىماند! فهم معانى نماز، كمك مىكند كه آن خاطرهها برطرف نشود، البته تداوم حضور قلب و فهم معانى، گاه دشوار است. از اين روست كه خواجه شيراز گفت:

غلام همّت آنم كه زير چرخ كبود

ز هر چه رنگ تعلق پذير آزاد است

به همين جهت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) مىفرمايد: «رَكْعَتان خَفيفَتان فِى تَفَكُّرٍ خَيرٌ مِن قِيامِ لَيْلَةٍ»؛[3] «دو ركعت نماز سبك، در صورتى كه همراه با تفكر و انديشه باشد، بهتر از عبادت سراسر يك شب است».

و نيز امام صادق (علیهالسلام) مىفرمايد: «مَنْ صَلّى رَكْعَتين يَعْلَمُ ما يَقولُ فيهِما اِنْصَرفَ وَلَيْسَ بَيْنَه وَ بَيْنَ اللهِ ذَنْبٌ»؛[4] «كسى كه آگاهانه و با توجّه به مفاهيم، دو ركعت نماز بخواند، در حالى كه نمازش را به پايان مىبرد كه ميان او و خدايش هيچ گناهى نمانده است».

در هر حال اگر نمازگزار معانى الفاظ و اذكارى كه در نماز قرائت مىكند، به خوبى بداند و روى آن فكر كند، بدون شك با حضور قلب بيشترى به نماز خواهد ايستاد؛ مثلاً، هنگامى كه مىگويد: «إِيَّاكَ نَعْبُدُ  و إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ». يعنى، خدايا! تنها تو را پرستش مىكنم و فقط از تو يارى مىجويم معبودم فقط تو هستى و مقصودم هم تويى!. اگر اين معانى را بداند و به آن توجّه داشته باشد، براى حضور قلب بسيار مؤثر است.

براى درك معانى «سبحان ربى العظيم و بحمده» و نيز «ربى الاعلى» ابتدا بايد معانى ظاهرى اين جملات براى ما روشن شود. «سبحان»؛ يعنى، «تنزيه مىكنم خدا را از هرگونه نقص و عيب در حالى كه به حمد او اشتغال دارم». اما چگونه به عمق معانى تسبيح و تحميد برسيم؟ اگر با ديدگاه باز در «صُنع الهى» سير كنيم، اين حقيقت را درخواهيم يافت كه خالق اين موجودات زيبا و دقيق، هيچ ناتوانى و نقصى ندارد؛ حال اين زيبايى چه در بالهاى يك پروانه باشد و يا در ستارگان و كهكشانها و هزاران هزار پديده شگفتآور ديگر… توجّه به اين حقيقت و دريافت آن، آدمى را وا مىدارد تا لب به ستايش خداى هستى بگشايد و او را به عظمت و علوّ و برترى ياد كند و با ستايش بر زيبايىها و كمالاتش او را بستايد و حمد كند. بنابراين درك معناى تسبيح و تحميد و عظمت و علوّ پروردگار، نيازمند تفكّر منطقى و دقيق در احوال موجودات است و به جايى خواهد رسيد كه هر روز و هر لحظه خواهد گفت: «سبحان الله و الحمدلله و…».

 

منبع:نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها / مؤلف:رحیم کارگر/پرسش وپاسخ دانشجویی


[1] – شيخ حرّ عاملى، وسائل الشيعه، ج 5، ص 475، ح 7102، قم: مؤسسه آلالبيت ؛ مجلسى، بحارالانوار، ج 1، ص 240.

[2] – الاخلاق، ص 81.

[3] – بحارالانوار، ج 84، ص 240؛ ميزان الحكمه، ج 5، ص 391.

[4] – ميزان الحكمه، ج 5، ص 391؛ وسائل الشيعه، ج 4، ص 687.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *