دیباچه :
حضرت امیر علیه السلام در سایه تعلیم و تربیت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و شایستگیهایی که از خود نشان داد، به چنان مراتبی از کمال و تعالی دستیافت که زبان و قلم از بیان و توصیف آن عاجز است؛ برتری از همه آدمیان و بسیاری از پیامبران از آدم تا خاتم، همراهی با رسول اکرم از اوان خُردسالی تا آخرین لحظه حیات آن حضرت، حمایت بیدریغ و فداکاری بیمثال در دشوارترین رخدادهای تاریخ اسلام همچون خوابیدن در بستر پیامبر، جانفشانی در جنگها همچون جنگ بدر، اُحد، حنین و احزاب، همسری سرور زنان عالمیان و پرورش حسنین علیهما السلام که سایر اوصیاء از دامن آنان ظهور یافتند، گوشههایی از فضائل آن حضرت است.
ازجمله فضائل منحصربهفرد حضرت امیر علیه السلام ، نزول آیات فراوانی از قرآن است که بر اساس قاعده سبب نزول، شأن نزول، جری و بطن، در تمجید و ستایش از ایشان نازل شدهاند. ازجمله این آیات، آیه آخر سوره مبارکه رعد است:
<وَیقُولُ الَّذِیـنَ کفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ کفَی بِاللَّهِ شَهِیدًا بَینِــی وَبَینَکمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتَابِ>[1] «و کسانی که کافر شدند میگویند: تو فرستاده نیستی. بگو: کافی است خدا و آنکس که نزد او علم کتاب است، میان من و شما گواه باشد».
بر اساس آنچه در تفاسیر شیعه آمده، مراد از فقره <وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتَابِ> حضرت امیر علیه السلام است. این آیه از دو جهت جایگاه بلند و فرازمند امام را به تصویر کشیده است:
1 – از حضرت امیر علیه السلام در کنار خداوند یاد شده است که بر حقانیت رسالت رسول اکرم صلی الله علیه و آله گواهی میدهد و شگفت آنکه اعلام شده این دو گواهی برای اثبات مدعا کافی است! این آیه ازاینجهت شبیه آیه چهارم سوره تحریم است که از حضرت امیر با عنوان <صَالِحُ الْمُؤْمِنِیـنَ> و در کنار نام خداوند و جبرئیل یاد شده که از رسول اکرم صلی الله علیه و آله در برابر توطئه دو همسر آن حضرت، حمایت و پشتیبانی میکنند.[2] باری، امام از چه مقام و منزلتی برخوردار شده که خداوند از نام او در کنار نام خود یاد کرده است.
2 – در این آیه، از حضرت امیر علیه السلام بهعنوان کسی یاد شده که علم کتاب به او ارزانی شده است و ازآنجاکه بر اساس قاعده بلاغی، اضافه اسم نکره به اسمِ محلّی به لام، افاده عموم میکند، از این آیه استفاده میشود که علمِ همه کتاب به آن حضرت ارزانی شده است. درباره آنکه مراد از علم در این آیه چیست، اختلافاتی در میان مفسران به چشم میخورد، بااینحال همه اذعان دارند که این علم از مقوله علوم ظاهری نیست، بلکه علمی است که آگاهی از اسرار عالم و توان تصرف در هستی، ازجمله شئون آن است.
اهمیت این آیه ازآنجهت است که در سوره مبارکه نمل، از وصیّ سلیمان نبی علیه السلام یعنی آصف بن برخیا، بهعنوان کسی یاد شده که دارای <عِلْمٌ مِنْ الْکتَابِ> است؛ یعنی به اقتضای «مِن تبعیضیه»، وی تنها دارای بخشی از دانش کتاب است ولی درعینحال توانست تخت بلقیس را از فاصلهای بس طولانی پیش از چشم برهم زدن سلیمان نبی علیه السلام نزد او حاضر سازد.[3]
اهلبیت علیهم السلام بارها از مقایسه این دو آیه بر این نکته تأکید کردهاند که از یکسو، دانش آنان قابلمقایسه با دانش هیچکس نیست و از سوی دیگر نوع و ماهیت دانش آنان از مقولهای دیگر است که علم به غیب و توان تصرف در تکوینیات ازجمله ویژگی آن است.
در برابر چنین تحلیلی که میتوان برای آن از آیات و روایات دیگر شاهد آورد، شماری از مفسران اهل سنت که متأسفانه تمایلی به اثبات فضائل حضرت امیر علیه السلام ندارند، کوشیدهاند با ارائه دیدگاههای دیگر، برای آیه موردبحث مصادیق دیگری برشمارند.
بر این اساس، مفسران اهل سنت در تعیین مصداق <وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتَابِ> سه دیدگاه ارائه کردهاند:
1 – مراد از <مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ>، همه مؤمنان است؛
2 – مراد از <مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ>، عالمان یهود و نصارا است؛
3 – مراد از <مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ> عبدالله بن سلام است.
ما پس از نقد و بررسی این سه دیدگاه، نگرش مفسران شیعه که تنها مصداق آیه را حضرت امیر علیه السلام دانستهاند، مورد تأکید قرار میدهیم.
اینک به بررسی این دیدگاهها می پردازیم.
1 – همه مؤمنان مصداق <مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ> :
برخی از مفسران اهل سنت همچون محمد بن عبدالله معروف به قاضی ابوبکر بن العربی، همه مؤمنان را مصداق <مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ> برمیشمرد. او دراینباره چنین آورده است:
اختلف فيمن عنده علم الكتاب بعد ذكر قول مجاهد على أربعة أقوال: الأول: أن المراد به مَن آمن مِن اليهود و النصارى. الثاني: أنه عبدالله بن سلام. الثالث: أنه علىّ بن أبى طالب. الرابع: المؤمنون كلّهم.[4]
او پس ذکر اقوال چهارگانه، پس از انکار برتری حضرت امیر بر دیگران، سه دیدگاه نخست را تضعیف کرده و معتقد است که همه مؤمنان مصداق آیه هستند؛ گویا از دید او آنان از تمام ابعاد و وجوه اعجاز قرآن آگاهی دارند و جزو راسخان در علماند که تأویل متشابهات قرآن را میدانند![5]
2 – اهل کتاب مصداق <مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ> :
عموم مفسران اهل سنت، مصداق آیه <مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ> را عالمان یهود و نصارا دانستهاند. از جمله:
1 – ابن مسعود بغوی ذیل آیه شریفه، کسانی از اهل کتاب که مسلمان شدهاند را مصداق آیه معرفی کرده است. او میگوید: «وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ، يريد مؤمني أهل الكتاب».[6]
2 – فخر رازی در تفسیر خود، چهار دیدگاه درباره مصداق آیه کریمه ذکر میکند و در این میان، تنها دیدگاهی را میپذیرد که مصداق آیه را عالمان اهل کتاب دانسته است. او مینویسد:
القول الثالث: و من عنده علم الكتاب المراد به: الذي حصل عنده علم التوراة و الإنجيل، يعني: أن كل من كان عالما بهذين الكتابين علم اشتمالهما على البشارة بمقدم محمد صلّىالله عليه و سلم، فإذا أنصف ذلك العالم و لم يكذب كان شاهدا على أن محمدا صلّىالله عليه و سلم رسول حق من عندالله تعالى.[7]
فخر رازی ادله کسانی را که عبدالله بن سلام را مصداق آیه محسوب می کردند، این گونه رد میکند:
القول الأول: أن المراد شهادة أهل الكتاب من الذين آمنوا برسولالله صلّىالله عليه و سلم و هم: عبدالله بن سلام و سلمان الفارسي و تميم الداري. و يروي عن سعيد بن جبير: أنه كان يبطل هذا الوجه و يقول: السورة مكية فلا يجوز أن يراد به ابن سلام و أصحابه، لأنهم آمنوا في المدينة بعد الهجرة. و أجيب عن هذا السؤال بأن قيل: هذه السورة و إن كانت مكية إلا أن هذه الآية مدنية، و أيضا فإثبات النبوة بقول الواحد و الإثنين مع كونهما غير معصومين عن الكذب لا يجوز، و هذا السؤال واقع.[8]
3 – شیخ اسماعیل حقی بروسوی از دیگر مفسران اهل سنت در اینباره میگوید:
و عن عبدالله بن سلام: ان هذه الآية نزلت فىّ؛ فالمراد به التوراة. فان عبدالله بن سلام و أصحابه وجدوا نعته عليه السلام فى كتابهم فشهدوا بحقية رسالته.[9]
4 – بیضاوی از دیگر مفسران اهل سنت نیز همین دیدگاه را ارائه کرده است.
او میگوید:
وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ، عَلِمَ القرآن و ما ألف عليه من النظم المعجز، أو عَلِمَ التوراة و هو ابن سلام و أضرابه[10]
5 – سید محمود آلوسی هم مراد از <مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ> را عبدالله بن سلام
و امثال او میداند که صفات پیامبر خاتم را در کتب خود مشاهده کرده بودند.
او مینویسد:
وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ أي عَلِمَ القرآن و ما عليه من النظم المعجز و قيل: المراد «بالكتاب» التوراة و الإنجيل. و المراد بمن عنده علم ذلك الذين أسلموا من أهل الكتابين كعبدالله بن سلام و أضرابه؛ فإنهم يشهدون بنعته عليه الصلاة و السلام في كتابهم و إلى هذا ذهب قتادة.[11]
آلوسی در ادامه به بررسی روایات وارده در این زمینه پرداخته[12] و اشکال ابن جبیر را یادآور میشود که میگوید سوره رعد، مکی است و عبدالله بن سلام در مدینه اسلام آورده است. او در پاسخ از این ایراد میگوید: آیه آخر این سوره استثناء بوده و در مدینه نازل شده است.
سپس اشکال دیگری را متعرض میشود که بر اساس آن، همه آیات سوره رعد، بدون استثناء در مکه نازل شدهاند. آنگاه در پاسخ میگوید:
أجيب بأن ذلك لا ينافي كون الآية مكية بأن يكون الكلام إخبارا عما سيشهد به و انه لا يلزم من كفاية من ذكر في الشهادة أداؤها لم يضر كون الآية مكية و عدم إسلام عبدالله بن سلام حين نزولها بل و لا
عدم حضوره.[13]
او بهمنظور تأیید نظر خود، مدعای برخی از دانشمندان اهل سنت مبنی بر اینکه تمام سوره رعد مدنی است را ذکر میکند؛ آنگاه روایاتی از محمد بن حنفیه و امام باقر علیه السلام را یادآور میشود که بر اساس آنها مراد از آیه شریفه، علی بن ابیطالب علیه السلام دانسته شده است. آلوسی هرچند حضرت امیر علیه السلام را دارای علم کامل به قرآن میداند، با سوگند خوردن به جان خود، این دست از روایات را رد میکند![14]
6- نصر بن محمد سمرقندی دراینباره چنین مینویسد:
قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ يقول: كفى باللّه شاهدا بيني و بينكم على مقالتكم وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ يعني: و من آمن من أهل الكتاب مثل عبدالله بن سلام، و أصحابه شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ لأنهم وجدوا نعته و صفته في كتبهم.[15]
سمرقندی پس از ذکر اشکال عبدالله بن مسعود، آن را با روایتی که منسوب به ابن عباس است، پاسخ میدهد. ابن مسعود میگوید چگونه ممکن است که مراد از آیه شریفه، عبدالله بن سلام باشد و حال آنکه آیه مکی است و ابن سلام در مدینه اسلام آورده است:
قال عبدالله بن مسعود: هذه السورة مكية، و عبدالله بن سلام أسلم بعد ذلك بمدة، فكيف يجوز أن يكون المراد به عبدالله بن سلام و روى عن ابن عباس أنه كان يقول: هذه الآية مدنية.[16]
7 – ابن کثیر دمشقی نیز مصداق آیه را عالمان اهل کتاب میداند، نه صِرفاً عبدالله بن سلام؛ زیرا معتقد است که این آیه شریفه مکی است و مطابق اسناد موجود تاریخی، عبدالله بن سلام در مدینه اسلام آورده بود. سخن او چنین است:
و قوله: وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ قيل: نزلت في عبدالله بن سلام، قال مجاهد: و هذا القول غريب، لأن هذه الآية مكية، و عبدالله بن سلام إنما أسلم في أول مقدم النبي صلىالله عليه و سلم المدينة، و الأظهر في هذا ما قاله العوفي عن ابن عباس قال: هم من اليهود و النصارى و الصحيح في هذا أنّ وَ مَنْ عِنْدَهُ اسم جنس يشمل علماء أهل الكتاب الذين يجدون صفة محمد صلىالله عليه و سلم و نعته في كتبهم المتقدمة من بشارات.[17]
3 – عبدالله بن سلام مصداق <مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ>
برخی از مفسران اهل سنت برای فقره مورد بحث، از میان عالمان اهل سنت تنها یک مصداق یعنی عبدالله بن سلام را ذکر کردهاند.
1 – محمد بن جریر طبری، نخستین مفسر اهل سنت است که مصداق آیه <مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ> را عبدالله بن سلام دانسته است. او برای اثبات مدعای خود، ده روایت برشمرده است.[18]
2 – نجم الدین نسفى از دیگر مفسران اهل سنت دراینباره چنین میگوید:
<وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا> و مىگويند كافران كه نهئى تو از رسل و انبيا، <قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ> بگوى كه بسنده است خداى تعالى، گواه ميان من و شما <وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ> و آنك به نزد وى است علم تورات يعنى عبدالله بن سلام.[19]
حضرت امیر علیه السلام تنها مصداق <مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ>
در برابر سه دیدگاه پیشگفته، مفسران شیعه و برخی از اندیشمندان اهل سنت به استناد روایات موجود و قرائن درون قرآنی، مقصود از فقره <مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ> را حضرت امیر علیه السلام دانسته و معتقدند که تنها آن حضرت این شأنیت را داراست که آیه موردبحث، در عظمت و جایگاه رفیع ایشان نازل گردد.
برخی از این تفاسیر عبارتاند از: تفسیر علی بن ابراهیم قمی[20]، کتاب
التفسیر عیاشی[21]، تفسیر فرات کوفی[22]، تفسیر ثابت بن دينار ابوحمزه ثمالى[23]، التبیان فی تفسیر القرآن[24]، كنز الدقائق و بحر الغرائب[25]، منهج الصادقين في إلزام المخالفين[26]، نور الثقلين[27]، دقائق التأويل و حقائق التنزيل[28]، مجمع البيان في علوم القرآن[29]، تفسیر شريف لاهيجى[30]، تفسیر الصافي[31]، الميزان في تفسير القرآن[32] و
تفسیر نمونه[33].
به عنوان نمونه علی بن ابراهیم قمی در تفسیر خود روایتی را به نقل از ابن اُذَینَه از امام صادق علیه السلام منعکس کرده است که در آن نهتنها حضرت امیر علیه السلام تنها مصداق آیه <مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ> معرفی شده، بلکه علم اندک آصف بن برخیا که آیه <الَّذي عِنْدَهُ عِلْم مِنْ الْكِتابِ>[34] به آن ناظر است، در برابر دانش بیکران حضرت امیر، همانند آبی دانسته شده که بر بالهای یک پشه قرار میگیرد![35]
امین الاسلام طبرسی در مجمع البیان ذیل آیه شریفه، حضرت امیر علیه السلام را مراد از آن دانسته و برای تأیید این مدعا، روایاتی را از ابن کثیر، شعبی، عبدالرحمن سلمی و ابن مسعود نقل کرده که حضرت را آگاه به اسرار تمام قرآن و اعلم انسانها معرفی مینمایند.
سخن وی دراینباره چنین است:
منظور [از آیه <مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ>] علی علیه السلام است … عبد اللَّه بن كثير روايت كرده است كه آن بزرگوار دست بر سينه گذاشت و فرمود: به خدا علم كتاب بهطور كامل پيش ماست. مؤيد مدعا روايتی است از شعبی كه گفت: بعد از پيامبر گرامى اسلام، احدی به كتاب خدا عالمتر از علی و اولاد صالحش نيستند. عاصم بن ابى النجود از ابى عبدالرحمن سلمی نقل كرده است كه گفت: احدی را نديدم كه قرآن را بهتر از علی بن ابیطالب قرائت كند. ابو عبدالرحمن نيز از عبد اللَّه مسعود نقل كرده است كه مىگفت: اگر كسی به قرآن عالمتر از من بود، به او مراجعه میكردم. گفتند: علی چطور؟ پاسخ داد: مگر من به علی مراجعه و از او استفاده نكردهام؟!»[36]
علامه طباطبایی هم در تفسیر آیه موردبحث چنین آورده است:
وردت به الروايات من طرق أئمة أهل البيت علیهم السلام أن الآية نزلت في عليّ علیه السلام .[37]
ایشان در ادامه سخن خود، روایاتی را که دال بر اثبات مدعا است، منعکس کرده و با اتکا به حدیث شریف ثقلین میگوید:
اگر قرار باشد آیه <مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ> به كسى از گروندگان به رسول خدا صلی الله علیه و آله منطبق گردد، قطعاً بر على علیه السلام منطبق خواهد شد؛ زیرا ایشان بود كه به شهادت روايات صحيح و بسيار، از تمامى امت مسلمان داناتر به كتاب خدا بود و اگر هیچیک از آن روايات نبود جز روايت ثقلين[38] كه هم از طرق شيعه و هم از طرق سنى به ما رسيده است، برای اثبات اين مدعا كافى بود.[39]
افزون بر تفاسیر شیعه، در برخی از تفاسیر روایی اهل سنت، روایاتی نقل شده که نشان میدهد آنان نیز همصدا با تفاسیر شیعه، مراد از فقره <مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ> را علی بن ابیطالب علیه السلام میدانند.
بهعنوان نمونه ابواسحاق احمد بن محمد ثَعلَبی نیشابوری دراینباره روايت ذیل را از امام باقر علیه السلام ذكر کرده است:
ابن عطاء قال: كنت جالسا مع أبي جعفر في المسجد فرأيت ابن عبدالله بن سلام جالسا في ناحية فقلت لأبي جعفر: زعموا أن الذي عنده علم الكتاب عبدالله بن سلام. فقال: إنما ذلك علي بن أبي طالب علیه السلام ، عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب.[40]
حاكم حسكانی در شواهد التنزيل، روایات متعددی را پیرامون آیه موردبحث نقل کرده که در همگی آنها، مصداق آیه، حضرت امیر علیه السلام دانسته شده است[41].
بهعنوان نمونه، از ابن عباس و محمد حنفیه، چنین نقل میکند:
عن ابن عباس في قوله تعالى: <مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ> قال هو علي بن علي طالب. عن ابن الحنفية في قوله تعالى: <مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ> قال: هو علي بن أبي طالب.
او روایت دیگری را از حضرت علی بن جعفر علیهما السلام منعکس کرده است؛ حضرت میفرماید: مراد از <مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ> علی بن ابیطالب و ائمه هدی است.
و نیز برید بن معاویه از امام صادق علیه السلام نقل می کند:
مقصود از اين آيه، ما اهلبیت هستيم كه اول و افضل ما، بعد از پيامبر اکرم، امیرالمؤمنین است.[42]
سليمان قندوزی نیز از سعيد خدری در تفسير آيه موردبحث روايتی را نقل میكند كه بر اساس آن مراد از این آیه، علی علیه السلام دانسته شده است.[43]
نقد دیدگاه مفسران اهل سنت :
دیدگاه مفسران اهل سنت از جهات ذیل قابل مناقشه است:
1 – شواهد درونمتنی :
نگریستن در محتوای آیه موردبحث و شواهد موجود در آن، اثبات میکند که مصداق آیه کسی دیگر غیر از حضرت امیر علیه السلام نمیتواند باشد. این شواهد بدین شرحاند:
1 – چنانکه از ظاهر واژه «مَن» موصوله و کارکرد آن در فقره <مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ> پیداست، مصداق آن نمیتواند بیش از یکتن باشد؛ زیرا در این صورت
باید از الفاظی همچون «اللذان» یا «اللذین» استفاده میشد. بر این اساس،
دو دیدگاهی که مصداق آیه را همه مؤمنان یا عالمان اهل کتاب دانسته،
مردود است.
2 – در آیه موردبحث از <مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ> در کنار نام خداوند یاد شده و گواهی آنان برای اثبات رسالت رسول اکرم صلی الله علیه و آله کافی دانسته شده است. این امر بدان معناست که مصداق <مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ> باید از چنان درجهای از ایمان و عمل صالح برخوردار باشد که شایستگی قرار گرفتن نامش در کنار نام خداوند را داشته باشد. در حقیقت چنین فردی ناگزیر باید دارای مقام عصمت باشد؛ همانگونه که برای اثبات مقام عصمت رسول اکرم صلی الله علیه و آله به آیاتی که نام آن حضرت در کنار نام خداوند یاد شده، تمسّک میشود.[44]
حال باید پرسید آیا همه مؤمنان با همه مراتب ایمانی یا همه عالمان اهل کتاب یا عبدالله بن سلام، از چنین جایگاه ایمانی و عمل صالح برخوردار بودند که یادکرد نام آنان در کنار نام خداوند را منطقی و قابل قبول در نظر آورد؟!
3 – نام بردن از <مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ> در کنار خداوند و کفایت گواهی آنها برای اثبات رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ، بدان معناست که این شخص باید از چنان پایه محکم و استواری در ایمان و خداباوری برخوردار بوده که شایسته چنین استنادی باشد.
آیا در برابر کافران معاندی که بهرغم مشاهده معجزات مختلف پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله زیر بار پذیرش رسالت آن حضرت نرفتند، میتوان گواهی مؤمنانی را شاهد آورد که ایمان آنان به اذعان خود قرآن با دهها آفت و آسیب همچون شرک به خداوند آمیخته است؟!
آیا ایمان عالمان اهل کتاب یا یکی از آنان؛ یعنی عبدالله بن سلام که خود دارای پیشینه کفر بودند و چهبسا برخی از آنان پس از ایمان دچار کژیهایی شدند، میتواند گواه حقانیت رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله قلمداد گردد؟!
در این صورت کافران میتوانند در برابر استدلال خداوند بگویند: چگونه گواهی امثال عبدالله بن سلام که خود سالها دچار ضلالت و گمراهی بودند میتواند سندی برای حقانیت رسالت پیامبر باشد؟!
4 – همانگونه که اشاره شد، علم موردنظر در این آیه بسیار فراتر از علوم ظاهری است و بسان علمی که درباره آصف بن برخیا بکار رفته، شامل عرصههایی همچون احاطه به اسرار و بواطن امور و تصرف در امور تکوینی میشود که حاضر کردن تخت بلقیس از مسافتی بس طولانی در زمانی کمتر از چشم برهم زدن سلیمان نبی علیه السلام ، ازجمله ویژگیهای آن است.
حال باید پرسید کسانی که همه مؤمنان، عالمان اهل کتاب یا عبدالله بن
سلام را مصداق آیه موردبحث دانستهاند، آیا حاضرند دانش و آگاهی آنان را چنان گسترده دانسته که عرصههایی همچون علوم غیبی و تصرف در امور
تکوینی را در برگیرد؟! حال آنکه بسیاری از افراد در میان مؤمنان حتی از سواد
خواندن و نوشتن برخوردار نبودند یا عالمان اهل کتاب و حتی عالمی برجسته
در میان آنان همچون عبدالله بن سلام، از بسیاری علوم و معارف ظاهری اسلام
ناآگاه بودند چه رسد به آگاهی از عرصههایی همچون علوم غیبی و تصرف در
امور تکوینی!
باری، افلاکیان را نرسد که خود را جای عرشیان نشانند؛ کار نیکان را قیاس از خود گیرند؛ غیر حیدر را میر و مهتر بدانند و دیو را بر مسند قاضی بیبدیل بنشانند که چه خوش گفتهاند:
کار نیکان را قیاس از خود نگیر گرچه باشد در نوشتن شیر شیر
و چه خوش سرود سنایی:
چون همی دانی که شه علم را حیدر در است خوب نبود جز که حیدر میر و مهتر داشتن
کی روا باشد به ناموس و حیل در راه دین دیو را بر مسند قاضی اکبر داشتن
من چه گویم چون تو دانی مختصر عقلی بود قدر خاک افزونتر از گوگرد احمر داشتن
از تو خود چون میپسندد عقل نابینای تو پارگین را قابل تسنیم و کوثر داشتن
2 – انحصار گستردگی بی کران علم الکتاب به حضرت امیر علیه السلام :
در آیه مورد بحث، واژه «علم» که نکره است به «الکتاب» یعنی واژه مُحَلَّی به لام، اضافه شده است که دلالت بر عمومیت علم دارد. بر این اساس، معنای آیه آن است که در کنار خداوند، کسی به صدق رسالت رسول اکرم صلی الله علیه و آله گواهی میدهد که از همه علوم کتاب برخوردار است.
از سویی دیگر، از مقایسه آیه موردبحث با آیهای که درباره آصف بن برخیا نازل شده است، میتوان گستردگی دامنه علم موردنظر در این آیه را دانست.
قرآن کریم، جریان حاضر نمودن تخت بلقیس نزد حضرت سلیمان علیه السلام ، به دست آصف بن برخیا را اینگونه شرح میدهد:
< قَالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنْ الْکتَابِ أَنَا آتِیك بِهِ قَبْلَ أَنْ یرْتَدَّ إِلَیك طَرْفُك فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قَالَ هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیبْلُوَنِی أَأَشْکرُ أَمْ أَکفُرُ وَمَنْ شَکرَ فَإِنَّمَا یشْکرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ کفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِی کرِیمٌ>[45]
کسی که نزد او دانشی از کتاب [الهی] بود، گفت: «من آن را پیش از آنکه چشم خود را بر هم زنی برایت میآورم». پس چون [سلیمان] آن [تخت] را نزد خود مستقر دید، گفت: این از فضل پروردگار من است، تا مرا بیازماید که آیا سپاسگزارم یا ناسپاسی میکنم. و هر کس سپاس گزارد، تنها به سود خویش سپاس میگزارد و هر کس ناسپاسی کند، بیگمان پروردگارم بینیاز و کریم است.
به استناد این آیه و با کمک روایاتی که در این زمینه وجود دارد، عموم مفسران معتقدند که آصف بن برخیا با داشتن بخشی از علم کتاب، توانست تخت بلقیس را از صدها فرسنگ دورتر و پیش از آنکه سلیمان نبی علیه السلام پلک بر هم گذارد، نزد وی حاضر سازد.
این مدعا ازآنجا ناشی میشود که مفسران اذعان کردهاند که مراد از «مِن» در فقره «عِلْمٌ مِنْ الْکتَابِ» «من تبعیضیه» است. پس اگر آصف بن برخیا با داشتن بخشی از دانش توانست تخت بلقیس را از آن راه دور حاضر نماید، مصداق <وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتَابِ> در آیه آخر سوره رعد باید کسی باشد که از علم و توانی بهمراتب افزونتر برخوردار باشد.[46]
امام صادق علیه السلام بر اساس همین استدلال، بر آگاهی اهلبیت علیهم السلام از علوم غیبی تأکید فرمودهاند. گفتار امام دراینباره خطاب به سدیر صیرفی چنین است:
يا سدير! … أفمَن عنده علم الكتاب كله أفهم أم مَن عنده علم الكتاب بعضه؟ قلت: لا، بل من عنده علم الكتاب كله، قال: فأومأ بيده إلى صدره وقال: علم الكتاب والله كله عندنا، علم الكتاب والله كله عندنا.[47]
از سویی دیگر، نگریستن در روایاتِ ناظر به علم حضرت امیر علیه السلام بهویژه روایاتی که در نهجالبلاغه و از زبان خود ایشان به دست ما رسیده است، بهخوبی بر گستردگی دانش بسیار ایشان و فراتر از مرزهای متعارف، دلالت دارند. این واقعیت گویای آن است که مصداقی غیر از حضرت امیر علیه السلام برای آیه موردبحث وجود ندارد.
بهعنوان نمونه امام در جایی، از برخورداری خود از علمى مكنون خبر میدهد كه اگر آن را فاش سازد، مردم بسان ريسمان بلندى در چاه به خود خواهند لرزيد:
بل اندمجت مكنون علم لو بحت به لاضطربتم اضطراب الارشية فى الطوى البعيدة.
بلكه دانش نهان چنان سراچه دلم را لبريز كرده است كه اگر آن راز را با شما در ميان گذارم بسان ريسمان در چاه ژرف بر خویشتن خواهيد لرزيد.[48]
و در جاى ديگر دراینباره فرموده است:
لو تعلمون ما أعلم مما طوى عنكم علمه، اذاً لخرجتم الى الصعدات تبكون على أعمالكم و تلتدمون على أنفسكم.[49]
اگر آنچه من میدانم و غيب آن بر شما پوشيده است، میدانستید، سر به بیابانها میگذاشتید و بر کردههای خويش میگریستید و بر سر و سينه میزدید.
چنان كه در جایی ديگر از اين كه مردم نسبت به ايشان دچار غلوّ و گزافه گويى شده و امام را برتر از پيامبر اکرم بدانند، اظهار نگرانى كرده و بدين جهت اعلام کرد كه اين اسرار را با خواص خود در ميان مى گذارد:
والله لو شئت أن أخبر كل رجل منكم بمخرجه و مولجه و جميع شأنه لفعلت و لكن أخاف أن تكفروا فىّ برسول الله، ألا و انّى مفضيه الى الخاصة ممّن يؤمن ذلك منه.[50]
سوگند به خدا اگر بخواهم هر يك از شما را خبر دهم كه از كجا آمده و به كجا میرود و چندوچون تمام امورش چگونه است، میتوانم. اما میترسم دربارهام به راه جلو رويد و مرا به رسول خدا برترى نهيد. هان! من اين رازها را با خاصگان كه از بيم غلو گويى در اماناند، در ميان میگذارم.
حضرت امیر علیه السلام در خطبهای دیگر تصریح میکند كه از همه رخدادها تا روز رستاخيز باخبر است:
فاسألوني قبل أن تفقدوني. فوالذي نفسي بيده لا تسألوني عن شئ فيما بينكم وبين الساعة، ولا عن فئة تهدي مائة وتضل مائة إلا أنبأتكم بناعقها وقائدها وسائقها، ومناخ ركابها ومحط رحالها، ومن يقتل من أهلها قتلاو يموت منهم موتا.[51]
از من بپرسيد، پيش از آنکه مرا نيابيد. بدان كس كه جانم به دست اوست، نمیپرسید از چيزى كه ميان شما تا روز قيامت است و نه از گروهى كه صد تن را به راه راست میخواند و صد را گمراه
میسازد، جز آنکه شما را از آن آگاه كنم: از آنکه مردم را بدان فرامیخواند، و آنکه رهبریشان میکند، و آنکه آنان را میراند، و آنجا كه فرود آيند، و آنجا كه بار گشايند، و آنکه كشته شود از آنان، و آنکه بميرد از ايشان.
پیشگویی امام در مواردی همچون مسلط شدن معاويه و فرمان او نسبت به دشنام و برائت از امام[52]، فتنه و حوادث تلخ حكومت بنیامیه[53]، انقراض حكومت بنیامیه در فرجام كار و ظهور حكومت عباسيان[54]، ظهور حجّاج بن يوسف ثقفى[55]، طغيان صاحب الزنج از قرامطه[56] و هجوم مغولان و کشتار وسیع آنان[57]، * از نمونههای دیگری است که بر گستردگی دانش امام حکایت دارد.**
از سوی دیگر، جامعیت علمی حضرت امیر علیه السلام و تطبیق آیه موردبحث بر ایشان، مورد تأیید مفسران از صحابه و تابعان نیز قرار گرفته است؛ چنانکه پیشازاین نقل کردیم، کسانی مانند عبدالله بن عباس و محمد بن حنفیه، مصداق <مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ> را حضرت امیر علیه السلام دانستهاند.
همچنین بسیاری از عالمان اهل سنت نیز این امر را مورد تأکید قرار دادهاند. بهعنوان نمونه ابن کثیر دانش حضرت امیر را شامل موضوعات فرا طبیعی همچون آگاهی از چیستی بیت المعمور میداند.[58]
چنانکه روایت «انا مدینة العلم و عَليّ بابها» که از حضرت رسول صلی الله علیه و آله صادر شده است، تأییدی دیگر بر وسعت دانش حضرت امیر است.
حاکم نیشابوری در مستدرک مینویسد:
حدثنا أبو العباس محمد بن يعقوب ثنا محمد بن عبد الرحيم الهروي بالرملة ثنا أبو الصلت عبد السلام بن صالح ثنا أبو معاوية عن الأعمش عن مجاهد عن ابن عباس رضيالله عنهما قال، قال رسول الله صلی الله علیه و آله انا مدينة العلم وعلي بابها فمن أراد المدينة فليأت الباب.[59] ***
او تأیید میکند که سند این حدیث شریف صحیح است: «هذا حديث صحيح الاسناد»[60]. وی جهت تأکید بر صحت این حدیث، روایتی دیگری را با همین مضمون از سفیان ثوری نقل کرده است.[61]
همچنین، روایاتی که بر گستره بیکران دانش حضرت امیر علیه السلام اشاره دارند، از سوی بسیاری از اندیش وران اهل سنت منعکس شده است؛ بهعنوان نمونه هیثمی در مجمع الزوائد[62]، طبرانی در المعجم الکبیر[63]، ابن عبد البر در الاستیعاب[64]، زمخشری در الفايق في غريب الحديث[65]، ابن ابی الحدید در شرح نهجالبلاغه[66]، زرندی در نظم درر السمطين[67]، سیوطی در جامع الصغیر[68]، متقی هندی در کنز العمال[69]، راغب اصفهانی در مفردات[70]، حاکم حسکانی در شواهد التنزیل[71]، خطیب بغدادی در تاریخ بغداد[72]، ابن عساکر در تاریخ دمشق[73]، ابن اثیر در اسد الغابة[74]، ذهبی در تذکرة الحفاظ[75] و ابن حجر عسقلانی در تهذیب التهذیب[76]، بخشی از این روایات را ذکر کردهاند.
حال باید پرسید: آیا سایر مؤمنان، عالمان اهل کتاب یا عبدالله بن سلام، از چنین دانش گستردهای سهمی هرچند اندک دارند؟!
3 – عدم تناسب حمل آیه بر عبدالله بن سلام با اسناد تاریخی :
از سویی دیگر، حمل آیه بر عبدالله بن سلام یا شماری از عالمان اهل کتاب، با حقایق تاریخی نیز ناسازگار است؛ زیرا آیه موردبحث آخرین آیه از سوره مبارکه رعد است که در مکه نازل شد؛ درحالیکه اسلام آوردن عالمان اهل کتاب، در مدینه
تحقق یافت.
باری، همانگونه که شماری از مفسران اهل سنت یادآور شدهاند، عبداللَّه بن سلام بن حارث اسرائیلی[77]، از یهودیانی است که برخی مورّخان، اسلام آوردن او را در سال اوّل هجرت دانستهاند[78] و برخى دیگر همچون علامه سید جعفر مرتضی عاملی، اسلام آوردن وی را دو سال پیش از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله ، یعنی سال هشتم هجرى، میدانند[79]. بر اساس آن چه گفته شد، ادعای ناظر بودن شأن نزول آیه مورد بحث در باره عبدالله بن سلام دچار یک اشکال اساسی است و آن این که سوره رعد جزو سورههای مکی است، در حالی که عبدالله بن سلام در مدینه و در سال هشتم هجرت ایمان آورد.
بنا بر این در این که مصداق آیه <وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتَابِ> حضرت امیر علیه السلام است، نمی توان تردید کرد؛ ولی باید متأسف بود که چگونه شماری از مفسران اهل سنت باوجود برخورداری حضرت امیر از جایگاه رفیع علمی و معنوی، حاضر شدهاند شماری از یهودیان تازهمسلمان را مصداق آیه دانسته و مدال بیبدیل آیه را بر گردن آنان افکنند؟!
نتیجهگیری
از آنچه در این مقاله آمده، نتایج ذیل قابل دستیابی است:
1 – ازجمله آیاتی که فضیلت و جایگاه رفیع علمی حضرت امیر علیه السلام را اثبات میکند، آیه <وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتَابِ> است؛ بهویژه آنکه در این آیه از نام امام در کنار خداوند یاد شده و اضافه علم به کتاب، از گستردگی دانش امام حکایت دارد.
2 – همه مفسران شیعه و برخی از مفسران اهل سنت با استناد به روایات موجود و گستردگی دانش حضرت امیر علیه السلام که در آیات و روایات مختلف مورد تأکید قرارگرفته، تنها مصداق آیه موردبحث را آن حضرت دانستهاند.
3 – شماری از مفسران اهل سنت مراد از <مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ> را همه مؤمنان یا عالمان یهود و نصارا و یا عبدالله بن سلام دانستهاند.
4 – مفسران شیعه با استناد به شواهد درونمتنی و اسناد تاریخی، حمل آیه بر مصادیقی غیر از حضرت امیر علیه السلام را مردود دانسته اند.
پی نوشتها :
* ابن ابى الحديد دراینباره چنين آورده است:
بدان! اين غيبى كه امير مؤمنان علیه السلام از آن خبر داد، ما با چشم خود ديديم و در زمان ما واقع شد و مردم از اوايل اسلام انتظار آن را میکشیدند، تا اینکه قضا و قدر اين حادثه خونين را به دوران ما كشيد، و آنان از قوم تاتار بودند كه از خاور دور خروج كردند و سپاهيانشان وارد شدند و با سلاطين خُطار، ققجاق و شهرهاى ماوراءالنهر و خراسان و ديگر شهرهاى ايران، كارى كردند كه از خلقت آدم علیه السلام تا عصر ما هيچ تاريخى نظير آن را نديده است.[80]
** در عصر کنونی تحقیقات بسیاری در زمینه علم امام صورت گرفته است که مهم ترین آنها عبارتاند از:
1. کتب: اوجاقی، ناصر الدین، علم امام از ديدگاه کلام اماميه (قرن اول تا پايان قرن هفتم)؛ مظفر، محمدحسین، پژوهشی در باب علم امام، مقدمه، ترجمه و تعلیقه علی شیروانی ؛ سبحانی، جعفر، آگاهی سوم يا علم غيب؛ عاشور، علی، حقيقة علم آل محمد و جهاته؛ نادم، محمد حسن، علم امام ( مجموعه مقالات ) گزينش و تصحيح؛ یثربی، یحی، فلسفه امامت؛ مظفر، محمدحسین، علم الامام.
2. پایان نامه ها: شاکر، محمد تقی، منابع علم امام علیه السلام و پاسخ گوئی به شبهات پيرامون آن؛ بیننده، نرگس السادات، صفات الهی امام از منظر امام رضا؛ شفیعی، نصر الله، تحليل علم غيب پيامبر و امام از ديدگاه قرآن و عترت؛ بهادری، آتنا، تحليل انتقادی شبهه ورود اخبار غيبی در نهجالبلاغه؛ نصیری، محمدحسین، گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات.
3. مقالات: محمد مهدی شمس الدين، آگاهی از غيب در نهجالبلاغه، نشريه علوم قرآن و حديث، زمستان 1383، شماره 11 و 12، ص 32؛ عبدالرضا حمادی، گستره علم امام از منظر کلينی و صفار، فصلنامه امامت پژوهی، زمستان 1390، شماره 4، ص 57؛ محمد امينی، علم امام از ديدگاه احاديث، علوم قرآن و حديث، ارديبهشت 1379، شماره 2؛ علی هاشمی، قلمرو علوم برگزيدگان خداوند در قرآن، امامت پژوهی، تابستان 1391، شماره 6، ص 109؛ ليندا جى. كلارک، علم امامان علمی که شب و روز به امام می رسد، ابوالفضل حقيری قزوينی، همان، ص 187؛ محمد حسن نادم، علم غيب پيامبر و امام از نگاه متکلمين و فلاسفه، همان، ص 147؛ علی هاشمی، علم و عصمت امام از ديدگاه اصحاب امیرالمؤمنین، فصلنامه معرفت کلامی، تابستان 1389، شماره 2، ص 143؛ محمدحسین طباطبايی، علم امام و نهضت سيد الشهدا، تدوين هادی خسرو شاهی، نشريه علوم قرآن و حديث، بهار 1384، شماره 61، ص 23؛ اسدالله شکريان، علم انسان کامل، همان، ص 4؛ علی اکبر بابايی، امام علی علیه السلام دومين مفسر آگاه به همه معانی قرآن، فصلنامه انديشه نوين دينی، بهار 1389، شماره 20، ص 9؛ محمدحسین شرفی نيا، باب علم النبي، نشريه درسهايی از مکتب اسلام، شهريور 1355، شماره 9، ص 50؛ محمود قیوم زاده، محمد تقی شاکر، علم امام علیه السلام به قرآن و چگونگی آن، آموزه های قرآنی، پاییز و زمستان 1391، شماره 16، ص 151؛ محمد تقی شاکر، رضا برنجکار، کتاب الجامعه و نقش آن در فرایند تبیین آموزههای شیعی، پژوهش های قرآن و حدیث، پاییز و زمستان 1391، شماره 7، ص 89؛ محمد زمان رستمی، بررسی دیدگاه های تفسیری عرفانی درباره علم امام، اندیشه نوین دینی، بهار 89، شماره 20، ص 9؛ محمد مشکی، بررسی علم امام از دیدگاه شیخ مفید، پژوهش های فلسفی کلامی، پاییز و زمستان 89، شماره 45، ص 301؛ علی نصیری، استواران در علم و تأویل قرآن، بینات، زمستان 1377، شماره 20، ص 56؛ علی نصیری، تجلی قرآن در نهجالبلاغه، بینات، شماره 28، ص 191.
*** در برخی از کتب اهل سنت، بسیار سعی شده تا سند این روایت مخدوش جلوه داده شود. اینان، اباصلت هروی، یکی از راویان حدیث و خادم راستین حضرت رضا علیه السلام را در زمره مجروحین و ضعفا نام برده اند. اما مزی در تهذیب الکمال، او را ادیب، فقیه و عالم معرفی کرده و از قول یحیی بن معین میگوید: «ثقة صدوق إلا أنه يتشيع»[81]
پی نوشت ها :
[1]. رعد/43.
[2]. < إِنْ تَتُوبَا إِلَی اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُکمَا وَإِنْ تَظَاهَرَا عَلَیـــهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُـــــوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِیلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمَلَائِکةُ بَعْدَ ذَلِك ظَهِیرٌ> ؛ «اگر [شما دو زن] به درگاه خدا توبه کنید [بهتر است]، واقعاً دلهایتان انحراف پیدا کرده است و اگر علیه او به یکدیگر کمک کنید، در حقیقت، خدا خود سرپرست اوست و جبرئیل و صالح مؤمنان [نیز یاور اویند] و گذشته از این، فرشتگان [هم ]پشتیبان [او] خواهند بود». (تحریم/4)
[3]. <قَالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنْ الْکتَابِ أَنَا آتِیك بِهِ قَبْلَ أَنْ یرْتَدَّ إِلَیك طَرْفُك فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قَالَ هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیبْلُوَنِی أَأَشْکرُ أَمْ أَکفُرُ وَمَنْ شَکرَ فَإِنَّمَا یشْکرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ کفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِی کرِیمٌ> «کسی که نزد او دانشی از کتاب [الهی] بود، گفت: «من آن را پیش از آنکه چشم خود را بر هم زنی برایت میآورم». پس چون [سلیمان] آن [تخت] را نزد خود مستقر دید، گفت: «این از فضل پروردگار من است تا مرا بیازماید که آیا سپاسگزارم یا ناسپاسی میکنم. و هر کس سپاس گزارد، تنها به سود خویش سپاس میگزارد، و هر کس ناسپاسی کند، بیگمان پروردگارم بینیاز و کریم است». (نمل/40)
[4]. ابن عربی، محمد بن عبدالله بن ابوبكر، احکام القرآن،3/1113 و 1114.
[5]. همان.
[6]. بغوی، حسین بن مسعود، معالم التنزيل في تفسير القرآن، 3/29.
[7]. فخر رازی، محمد بن عمر، مفاتيح الغيب، 19/55.
[8]. همان.
[9]. همان.
[10]. بیضاوی، عبدالله بن عمر، أنوار التنزيل و أسرار التأويل، 3/191.
[11]. آلوسی، محمود، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، 7/165_167.
[12]. همان.
[13]. همان، 167.
[14]. همان.
[15]. سمرقندی، نصر بن محمد بن احمد، بحرالعلوم، 2/233.
[16]. همان.
[17]. ابن کثیر، اسماعیل، تفسير القرآن العظيم، 4/407.
[18]. طبری، محمد بن جرير، جامع البيان في تفسير القرآن، 13/118و 119.
[19]. نسفی، محمد، تفسير نسفی، 1/481.
[20]. قمی، علی بن ابراهیم، تفسير القمي، 1/ 367.
[21]. عیاشی، محمد بن مسعود، کتاب التفسیر، 220.
[22]. کوفی، فرات بن ابراهيم، تفسير فرات الكوفي، 124.
[23]. ابوحمزه ثمالی، ثابت بن دينار، تفسير القرآن الكريم، 221.
[24]. طوسي، محمد بن حسن، التبيان في تفسير القرآن، 6/268.
[25]. مشهدی، محمد بن محمدرضا، كنز الدقائق و بحر الغرائب، 6/480_485.
[26]. كاشانی، فتح الله، منهج الصادقين في إلزام المخالفين، 5/120.
[27]. عروسی حويزی، عبد على بن جمعه، نور الثقلين، 1/723 و2/521 _ 524.
[28]. حسنی، محمود بن محمد، دقائق التأويل و حقائق التنزيل، 338و 339.
[29]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البيان في تفسير القرآن، 6/462.
[30]. شریف لاهیجی، محمد بن علی، تفسير شريف لاهيجي، 2/615.
[31]. فیض کاشانی، ملا محسن، تفسير الصافي، 3/77و 78.
[32]. طباطبایی، محمدحسین، الميزان في تفسير القرآن، 10/ 195و 196 و11/384_ 389.
[33]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسير نمونه، 9/55.
[34]. نمل/40.
[35]. «حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّه علیه السلام قَالَ: الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ هُوَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِين علیه السلام وَ سُئِلَ عَنِ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَعْلَمُ أَمِ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ فَقَالَ مَا كَانَ عِلْمُ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ عِنْدَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ إِلَّا بِقَدْرِ مَا تَأْخُذُ الْبَعُوضَةُ بِجَنَاحِهَا مِنْ مَاءِ الْبَحْرِ، فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام أَلَا إِنَّ الْعِلْمَ الَّذِي هَبَطَ بِهِ آدَمُ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ وَ جَمِيعَ مَا فُضِّلَتْ بِهِ النَّبِيُّونَ إِلَى خَاتَمِ النَّبِيِّينَ فِي عِتْرَةِ خَاتَمِ النَّبِيِّينَ صلی الله علیه و آله » قمی، علی بن ابراهیم، همان، 1/367.
[36]. « إن المراد به علي بن أبي طالب و… و روى عنه عبدالله بن كثير أنه وضع يده على صدره ثم قال عندنا والله علم الكتاب كملا و يؤيد ذلك ما روي عن الشعبي أنه قال ما أحد أعلم بكتابالله بعد النبي من علي بن أبي طالب علیه السلام و من الصالحين من أولاده و روي عن عاصم بن أبي النجود عن أبي عبدالرحمن السلمي قال ما رأيت أحدا أقرأ من علي بن أبي طالب علیه السلام للقرآن و روى أبو عبدالرحمن أيضا عن عبدالله بن مسعود قال لو كنت أعلم أن أحدا أعلم بكتابالله مني لأتيته قال فقلت له فعلي و قال أ و لم آته». طبرسی، فضل بن حسن، همان،6/462.
[37]. طباطبایی، محمدحسین، همان، 11/387.
[38]. «انى تارك فيكم الثقلين، كتاب اللَّه و عترتى، اهل بيتى لن يفترقا حتى يردا على الحوض ما ان تمسكتم بهما لن تضلوا بعدى ابدا» برای آگاهی از منابع این روایت ر.ک: صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، 433؛ صدوق، محمد بن علی، امالی، 500؛ مفید، محمد بن نعمان، الافصاح فی الامامة امیرالمؤمنین، 224؛ ابن حنبل، احمد، مسند احمد، 3/14؛ ترمذی، محمد بن عيسی، سنن ترمذی، 5/328؛ نسائی، احمد بن شعیب، سنن الکبری، 5/45؛ نسائی، احمد بن شعیب، فضائل الصحابه، 15؛ حاکم نیشابوری، ابو عبدالله، مستدرک الصحیحین، 3/109؛ بیهقی، احمد بن الحسین، سنن الکبری، 10/114؛ طبرانی، سلیمان بن احمد، معجم الاوسط، 3/374.
[39]. «فلو انطبق قوله: <وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ> على أحد ممن آمن بالنبي صلی الله علیه و آله يومئذ لكان هو، فقد كان أعلم الأمة بكتابالله و تكاثرت الروايات الصحيحة على ذلك و لو لم يرد فيه إلا قوله صلی الله علیه و آله في حديث الثقلين المتواتر من طرق الفريق: «لن يفترقا حتى يردا علي الحوض» لكان فيه كفاية» طباطبایی، محمدحسین، همان.
[40]. ثعلبی نيشابوری، احمد بن ابراهيم، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، 5/303.
[41]. حسکانی، عبيدالله بن احمد، شواهد التنزيل لقواعد التفضیل، 1/402.
[42]. همان.
[43]. قندوزی، سلیمان، ينابيع المودة، 1/307.
[44]. نظیر آیه < مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَمَنْ تَوَلَّی فَمَا أَرْسَلْنَاك عَلَیهِمْ حَفِیظًا> «هر کس از پیامبر فرمان بَرد، در حقیقت، خدا را فرمان برده و هر کس رویگردان شود، ما تو را بر ایشان نگهبان نفرستادهایم». (نساء/80)
[45]. نمل/40.
[46]. برای تفصیل بیشتر ر.ک: طوسي، محمد بن حسن، همان، 8/98؛ طبرسی، فضل بن حسن، همان، 7/375.
[47]. همان، 257 و 258.
[48]. شریف رضی، محمد بن حسین، نهجالبلاغة، خطبه 5.
[49]. همان، خطبه 116.
[50]. همان، خطبه 175.
[51]. همان، خطبه 93.
[52]. همان، خطبه 57.
[53]. همان، خطبه 93 و 151.
[54]. همان، خطبه 105 و 158.
[55]. همان، خطبه 116.
[56]. همان، خطبه 128.
[57]. همان، خطبه 128.
[58]. ابن کثیر، اسماعیل، البداية والنهاية، 1/43.
[59]. حاکم نیشابوری، ابوعبداللّه، همان، 3/126.
[60]. همان.
[61]. همان، 127.
[62]. هیثمی، علی بن ابی بكر، مجمع الزوائد، 9/114.
[63]. طبرانی، سليمان بن احمد، معجم الکبیر، 11/55.
[64]. ابن عبد البر، يوسف بن عبدالله، الاستیعاب فى معرفة الأصحاب، 2/1102_1105.
[65]. زمخشری، محمود بن عمر، الفايق في غريب الحديث، 2/19.
[66]. معتزلی، ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، 7/219 و 9/165.
[67]. زرندی، محمد بن یوسف، نظم درر السمطين، 113.
[68]. سیوطی، عبدالرحمن بن أبي بكر، جامع الصغیر، 1/414و 415.
[69]. متقي هندي، علي بن حسان الدين، كنز العمال، 13/147و 148.
[70]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات في غريب القرآن، 64.
[71]. حسکانی، عبيدالله بن احمد، همان، 1/104و 105 و 432.
[72]. خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، 3/181 و 5/110.
[73]. ابن عساکر، علي بن الحسن، تاریخ مدینة دمشق، 42/378_380.
[74]. ابن اثیر، محمد بن محمد، أسد الغابة فى معرفة الصحابة، 4/22و 23.
[75]. ذهبی، محمد بن احمد، تذکرة الحفاظ،4/1231.
[76]. عسقلانی، احمد بن علي بن حجر، تهذیب التهذیب، 7/296.
[77]. ابن عبد البر، يوسف بن عبدالله، همان، 3/921.
[78]. عسقلانی، احمد بن علي بن حجر، الإصابة فى تمییز الصحابة، 4/ 103؛ عصفري، خليفة بن خياط، تاریخ خلیفه، 19.
[79]. عاملی، جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، 4/ 396. او را از نوادگان یوسف بن یعقوب دانستهاند. به گفته مورخین اهل سنت نام او در روزگار جاهلیّت «حصین» بود که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله پس از اسلام آوردن او را عبدالله نامید. کنیه اش أبویوسف و از بزرگان یهود بنی قینقاع محسوب میشد. برای آگاهی بیشتر دراینباره ر.ک: ابن عبد البر، يوسف بن عبدالله، همان؛ ابن اثیر، محمد بن محمد، همان، 3/160.
[80]. معتزلی، ابن ابی الحدید، همان، 8/215.
[81]. مزی، یوسف، تهذیب الکمال، 18/73_77.
منابع :
ابن اثیر، محمد بن محمد بن عبد الكريم، أسد الغابة فى معرفة الصحابة، تهران، انتشارات اسماعيليان، بی تا.
ابن حنبل، احمد، مسند احمد، بیروت، دار صادر، بی تا.
ابن عبد البر، يوسف بن عبدالله بن محمد، الاستیعاب فى معرفة الأصحاب، بی جا، بی تا.
ابن عربی، محمد بن عبدالله بن ابوبكر، احکام القرآن، بیروت، دارالفکر، 1383 ش.
ابن عساکر، علي بن الحسن بن هبةالله بن عبدالله، تاریخ مدینة الدمشق، بیروت، دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، 1415.
ابن کثیر، اسماعیل، البداية والنهاية، بیروت، دار إحياء التراث العربي، 1408.
ابنكثير، اسماعيل، تفسير القرآن العظيم، دار احياء التراث العربي، بيروت، بيتا.
ابوحمزه ثمالی، ثابت بن دينار، تفسير القرآن الكريم، بیروت، دار المفيد، 1420.
اوجاقی، ناصر الدین، علم امام از ديدگاه کلام اماميه (قرن اول تا پايان قرن هفتم)، قم، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1388 ش.
آلوسی، محمود، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، بيروت، دارالفكر، بی تا.
بغوی، حسین بن مسعود، معالم التنزيل في تفسير القرآن، بیروت، داراحياء التراث العربی، 1420.
بیضاوی، عبدالله بن عمر، أنوار التنزيل و أسرار التأويل، بیروت، دار احياء التراث العربی، 1418.
بیهقی، احمد بن الحسین، سنن الکبری، بی جا، بی تا.
ترمذی، محمد بن عيسی بن سورة، سنن ترمذی، بیروت، دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، 1403.
ثعلبی نيشابوری، احمد بن ابراهيم، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، بیروت، دار إحياء التراث العربي، 1422.
حاکم حسکانی، عبيدالله بن احمد، شواهد التنزيل لقواعد التفضیل، تهران، سازمان چاپ وانتشارات وزارت ارشاد اسلامی، 1411.
حاکم نیشابوری، ابوعبداللّه، المستدرك على الصحيحين، بيروت، دارالمعرفة، 1406.
حسنی، محمود بن محمد، دقائق التأويل و حقائق التنزيل، تهران، نشر ميراث مكتوب، 1381 ش.
خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، بیروت، دار الکتب العلمیة، 1417.
ذهبی، محمدحسین، تذکرة الحفاظ، بیروت، دار إحياء التراث العربي، بی تا.
راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، بیروت، دارالعلم، 1412.
زرندی، محمد بن یوسف، نظم درر السمطين، بی جا، بی تا.
زمخشری، محمود بن عمر، الفايق في غريب الحديث، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1417.
سمرقندی، نصر بن محمد بن احمد، بحرالعلوم، بیروت، دار الفکر، بی تا.
سیوطی، عبدالرحمن بن أبي بكر، جامع الصغیر، بیروت، دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، 1401.
شریف رضی، محمد بن حسین، نهجالبلاغه، صبحی صالح، هجرت، قم، 1414.
شریف لاهیجی، محمد بن علی، تفسير شريف لاهيجی، تهران، دفتر نشر داد، 1372 ش.
صدوق، محمد بن علی، امالی، قم، مركز الطباعة والنشر في مؤسسة البعثة، 1417.
طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، انتشارات جامعه مدرسين، بيتا.
طباطبایی، محمدحسین، مظفر، محمدحسین، پژوهشی در باب علم امام، مقدمه، ترجمه و تعلیقه علی شیروانی، قم، دار الفکر، 1386 ش.
طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الاوسط، مکة، دار الحرمين للطباعة والنشر والتوزيع، 1415.
_________________ ، المعجم الكبير، بيروت، دار احياء التراث العربی، بی تا.
طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات ناصر خسرو، 1372 ش.
طبری، محمد بن جري، جامع البيان في تفسير القرآن، بیروت، دارالمعرفة، 1412.
طوسي، محمد بن حسن، التبيان في تفسير القرآن، قم، انتشارات جامعه مدرسين، 1413.
عاشور، علی، حقيقه علم آل محمد و جهاته؛ بی جا، بی تا.
عاملی، جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، قم، دار الحديث للطباعة والنشر، 1385 ش.
عروسی حويزی، عبد على بن جمعه، تفسير نور الثقلين، قم، انتشارات اسماعيليان، 1415.
عسقلانی، احمد بن علی بن حجر، تهذیب التهذیب، بيروت، دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، 1404.
عسقلاني، أحمد بن علي بن حجر، الإصابة فى تمییز الصحابة، بیروت، دارالکتب، 1415.
عصفري، خليفة بن خياط، تاریخ خلیفه، بیروت، دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، بی تا.
عیاشی، محمد بن مسعود، کتاب التفسیر، تهران، چاپخانه علمیه، 1380 ش.
فخر رازی، محمد بن عمر، مفاتيح الغيب، بیروت، دار احياء التراث العربی، 1420.
فیض کاشانی، ملا محسن، تفسير الصافي، تهران، انتشارات الصدر، 1415.
قمى، على بن ابراهيم، تفسير القمي، قم، دار الکتاب، 1363 ش.
قندوزی، سلیمان، ينابيع المودة، تهران، دار الأسوة للطباعة والنشر، 1416.
کوفی، ابوالقاسم فرات بن ابراهيم، تفسير فرات الكوفي، تهران، سازمان چاپ وانتشارات وزارت ارشاد اسلام،1410.
كاشانی، فتح الله، تفسير منهج الصادقين في إلزام المخالفين، تهران، كتابفروشی محمد حسن علمی، 1336 ش.
متقي هندي، علي بن حسان الدين، كنز العمال في سنن الاقوال و الافعال، بيروت، دارالكتب العلميه، 1419.
مزی، یوسف، تهذیب الکمال، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1406.
مشهدی، محمد بن محمدرضا، كنز الدقائق و بحر الغرائب، تهران، سازمان چاپ وانتشارات وزارت ارشاد اسلامی، 1368 ش.
مظفر، محمدحسین، علم الإمام، بيروت، دار الزهراء للطباعة والنشر والتوزيع، 1402.
معتزلی، ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، بيروت، دار احياء الكتب العربيه، بی تا.
مفید، محمد بن نعمان، الافصاح فی الامامة امیر المؤمنین، بیروت، دار المفيد للطباعة والنشر والتوزيع، 1414.
مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1377 ش.
نادم، محمد حسن، علم امام ( مجموعه مقالات ) گزينش و تصحيح، قم، انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب اسلامی، 1388 ش.
نسائی، احمد بن شعیب، سنن الکبری، بیروت، دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، 1348.
_________________ ، فضائل الصحابه، بیروت، دار الكتب العلمية، بی تا.
نسفی، محمد، تفسير نسفی، تهران، سروش، 1367 ش.
هيثمی، علی بن ابی بكر، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بيروت، دارالكتب العلميه، 1408.
یثربی، یحیی، فلسفه امامت؛ تهران، انتشارات پژوهشگاه فرهنگ واندیشه اسلامی، 1383 ش.
مقالات
امينی، محمد، علم امام از ديدگاه احاديث، علوم قرآن و حديث، ارديبهشت 1379، شماره 2.
بابايی، علی اکبر، امام علی علیه السلام دومين مفسر آگاه به همه معانی قرآن، فصلنامه انديشه نوين دينی، بهار 1389، شماره 20، ص 9.
جی. كلارك، ليندا، علم امامان علمی که شب و روز به امام می رسد، ابوالفضل حقيری قزوينی، امامت پژوهی، تابستان 1391، شماره 6، ص 187.
حمادي، عبدالرضا، گستره علم امام از منظر کلينی و صفار، فصلنامه امامت پژوهی، زمستان 1390، شماره 4، ص 57.
رستمی، محمد زمان، بررسی دیدگاه های تفسیری عرفانی درباره علم امام، اندیشه نوین دینی، بهار 89، شماره 20، ص 9.
شاکر، محمد تقی، برنجکار، رضا، کتاب الجامعه و نقش آن در فرایند تبیین آموزه های شیعی، پژوهشهای قرآن و حدیث، پاییز و زمستان 1391، شماره 7، ص 89.
شرفی نيا، محمدحسین، باب علم النبي، نشريه درسهايی از مکتب اسلام، شهريور 1355، شماره 9، ص 50.
شکريان، اسد الله، علم انسان کامل، فصلنامه فلسفه و کلام، زمستان 1386، شماره 8، ص 123.
شمس الدين، محمد مهدی، آگاهی از غيب در نهجالبلاغه، محمود عابدی، نشريه علوم قرآن و حديث، زمستان 1383، شماره 11 و 12، ص 32.
طباطبايی، محمدحسین، علم امام و نهضت سيد الشهدا، تدوين هادی خسرو شاهی، نشريه علوم قرآن و حديث، بهار 1384، شماره 61، ص 23.
قیوم زاده، محمود، شاکر، محمد تقی، علم امام علیه السلام به قرآن و چگونگی آن، آموزه های قرآنی، پاییز و زمستان 1391، شماره 16، ص 151.
مشکی، محمد، بررسی علم امام از دیدگاه شیخ مفید، پژوهش های فلسفی کلامی، پاییز و زمستان 89، شماره 45، ص 301.
نادم، محمد حسن، علم غيب پيامبر و امام از نگاه متکلمين و فلاسفه، امامت پژوهی، تابستان 1391، شماره 6، ص 147.
نصیری، علی، استواران در علم و تأویل قرآن، بینات، زمستان 1377، شماره 20، ص 56.
_________________ ، تجلی قرآن در نهجالبلاغه، بینات، شماره 28، ص 191.
هاشمی، علی، قلمرو علوم برگزيدگان خداوند در قرآن، امامت پژوهی، تابستان 1391،
شماره 6، ص 109.
_________________ ، علم و عصمت امام از ديدگاه اصحاب امیرالمؤمنین، فصلنامه معرفت کلامی، تابستان 1389، شماره 2، ص 143.
پایان نامهها
بهادری، آتنا، تحليل انتقادی شبهه ورود اخبار غيبی در نهجالبلاغه؛ دکتری، دانشکده علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس، 1392.
بیننده، نرگس السادات، صفات الهی امام از منظر امام رضا؛ کارشناسی ارشد، دانشکده حدیث قم، 1389.
شاکر، محمد تقی، منابع علم امام عليه السلام و پاسخ گوئی به شبهات پيرامون آن؛ کارشناسی ارشد، دانشکده علوم حدیث قم، 1390.
شفیعی، نصر الله، تحليل علم غيب پيامبر و امام از ديدگاه قرآن و عترت؛ کارشناسی ارشد، دانشگاه قم، 1377.
نصیری، محمدحسین، گستره علم امام ازدیدگاه آیات و روایات. کارشناسی ارشد، دانشگاه معارف اسلامی قم، 1392.