«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ * رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري * وَ يَسِّرْ لي أَمْريَ * وَ احْللْ عُقْدَةً مِنْ لِساني * يَفْقَهُوا قَوْلي[1]».
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
«محبّت» اَساس آفرینش حقتعالی است
اَساس آفرینش دایرهی امکان محبّت است. محور اِنسجام، محور وَحدت، محور حَیات محبّت است. محبّت عامل ظرفیّت است؛ محبّت زندگی را به صفت «مَرنج و مَرنجان» تبدیل میکند. محبّت ایثار میآورد؛ محبّت نثار میآورد؛ محبّت عامل صبر است. مهمتر از همهی اینها محبّت مَبدأ اُمید است و اُمید روح همهی عبادتهاست، همهی حرکتهاست. همهی پویاییها و بالَندگیها از اُمید نَشأت میگیرد. اگر اُمید نبود، هیچ مادری به فرزند خودش شیر نمیداد؛ اگر اُمید نبود هیچکسی صُبح از خانهاش به مَحلّ کارش نمیرفت؛ اگر اُمید نبود هیچ مُحصّلی قَدم در مدرسه نمیگذاشت؛ اگر اُمید نبود هیچ مُجاهدی به جبهه نمیرفت. مَنشأ همهی اینها اُمید است و اُمید را محبّت شارژ میکند. عشق اُمید میآورد. بیمحبّتی اِنجماد است، اَفسُردگی است، یخزَدگی است. خداوند متعال هم در قرآن کریم همهی خوبیها را که لازمهی الهی شدن بندگانش بوده است، همه را رَقم زده است. هم عبادتهای جَوارحی را، هم اطاعتهای جَوانحی را، خداوند همه را مُشخّص نموده است. فرمود: «مَا مِنْ شَيْءٍ يُقَرِّبُكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ وَ يُبَاعِدُكُمْ مِنَ النَّارِ إِلَّا وَ قَدْ أَمَرْتُكُمْ بِهِ[2]»؛ آنچه خداوند اَمر کرده است نَردبان است؛ انسان با هر واجبی ارتقاء پیدا میکند. و آنچه خداوند نَهی کرده است، سِیر سُقوط فردی است که خودش را آلوده کند.
اوّلین آیاتی که بر قلب نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شد آیاتی علمی بودند
با اینکه خداوند متعال برای علم در قرآن کریم آیات فراوانی دارد و اوّلین آیاتی که بر قلب مُبارک نبیّ ما نازل شده است، آیات سورهی مُبارکهی عَلَق هست که صحبت از قرائت است، علم است، کرامت است. «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ * خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ * اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ * الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ[3]»؛ تَعلیم به قَلم را خداوند متعال ناشی از صفت کرامت خودش میداند. مُعلّمی در عینِ اینکه کرامت آن مُعلّم هست، تَکریم شاگرد است. او با این حرکتش به دانشآموز، به دانشجو، به طلبه دارد اَرزش میدهد؛ تَزریق اَرزش میکند. که امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: «قِيمَةُ كُلِّ امْرِئٍ مَا يُحْسِنُهُ[4]»؛ اَرزش هرکسی به مقدار دانایی اوست. انسان آنقَدر که میداند اَرزش دارد. اعتبار انسان و مقدار انسان را با علم مُوازنه میکند. خداوند مَنّان در آیات مُبارکات سورهی مُؤمنون دَرجات ایمان را، لَوازم ایمان را، حُدود ایمان را مُشخّص فرموده است. «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ * وَ الَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ * وَ الَّذِينَ هُمْ لِلزَّكَاةِ فَاعِلُونَ[5]» و اِلی آخر.
نَهی خداوند متعال از داشتن سوءظَنّ نسبت به دیگران
پروردگار متعال در سورهی مُبارکهی حُجرات کلاسهای اَخلاق تشکیل داده است و برای اَخلاقیشدن جامعه هیچچیزی کم نگذاشته است. اگر کسی قرآنی زندگی کند، مُسلَّماً اَخلاقی زندگی میکند. «اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لَا تَجَسَّسُوا وَ لَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا[6]»؛ خداوند متعال ریشهی رَذائل را در گُمان بد مُعرّفی میکند. لذا نه تنها به جَوارح ما دستور صادر میکند، بلکه به جوانِح ما فَرمان میدهد که سوءظَنّ و حُسنظَنّ کار دست نیست، کار چشم نیست؛ کار باطن است. فرمود: در باطن و ذهنتان نسبت به اَشخاص بَدگُمان نباشید. وقتی بَدگُمان میشوید، ناچار حَساسیّت در شما پیدا میشود و تَجسُّس میکنید، سر میکِشید، از این و آن سُراغ میگیرید؛ و اگر سرکِشی کردید و تَجسُّس کردید و مَعاذالله به صورت جاسوس درآمدید، یکچیزی نَصیب شما خواهد شد. این آلودگی که نَصیب شما شد، این را به دیگران مُنتقل میکنید. خداوند متعال هم مَسألهی سوءظَنّ را مورد نَهی خودش قرار داده است؛ «اجْتَنِبُوا». «اجْتَنِبُوا» یعنی خودت را کنار بکِشی، نه اینکه وارد مَتن بشوی. نکند شما در ذهنتان نسبت به مؤمن، نسبت به خوبان جامعه، نسبت به رَزمندهای، نسبت به آدمِ خوشنامی بَدگُمان باشید. نکند نسبت به فامیلتان، نسبت به مُعلّمتان، نسبت به همسرتان بَدگُمان باشید که اگر اینجور باشید زندگیتان آتش میگیرد. «اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ»؛ ذهنتان را تَنظیم کنید، فکرتان را تَصحیح کنید و پاک کنید. بعد از آنکه به باطن ما، به جانحهی ما اَمر میکند، بعد میفرماید: «لَا تَجَسَّسُوا»؛ نکند که حَسّاس بشوید که فُلانی چه گفت؟ فُلانی کُجا میرفت؟ فُلانی با چه کسی ارتباط داشت؟ اینها زندگی آدم را به آتش میکِشد. اگر ما رعایت بکنیم هم خودمان اَمنیّت داریم، هم جامعه را نااَمن نمیکنیم. مَبدأ نااَمنی جامعه آن فکر بدی است که در مورد فامیلمان، در مورد مُعلّممان، در مورد رفیقمان پیدا میکنیم. این اَمر باطنی مورد نَهی خداوند قرار گرفته است و این مَبدأ شُرور بعدی است که بعد از آن جاسوسی حَرام است و بعد از آن هم اِفشاگری حرام است. «إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ[7]»؛ اینهایی که دوست دارند یکچیزی در مورد کسی بشنوند و بگویند: خبر داری که فُلانی هم ایرادش مُشخّص شده است؟ میدانید برای فُلانی هم چه اتّفاقی اُفتاده است؟ این را قرآن کریم میفرماید: کسانی که دوست دارند عُیوب مردم را مُنتشر بکنند، به اینها بشارتِ عَذاب اَلیم بدهیم. «فَبَشِّرْهُمْ[8]»؛ خداوند است دیگر. چوبش را بلند کرده است و میگوید: اگر به آبروی بَندهی من مُتعرّض بشوی، تو را میزنم؛ «فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ». اینها همه دروس اخلاق است. سورهی مُبارکهی حُجرات کلاس اخلاق است، کلاس آدمسازی هست.
چهار مَسألهای که قرآن کریم برای رسیدن انسان به مَقام فَلاح مَطرح مینماید
آیات سورهی مُبارکهی لُقمان سراسر درس زندگی با کرامت است، مُعاشرتهای صحیح و پُرجاذبه است. و همینطور در سورههای مُختلف قرآن کریم هیچ حُکمی نیست که در کنار آن یک مَسألهی اخلاقی نباشد. تمام دستوراتی که خداوند متعال برای جهاد میدهد، برای زَکات میدهد، برای اُمور مُختلف میدهد، در آخرش یک موعظه دارد، یک دستور اخلاقی دارد. اسلام دینِ اخلاق است؛ اسلام دینِ گرایشها و پیوندهاست. «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صَابِرُوا وَ رَابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ[9]»؛ اگر کسی میخواهد به فَلاح برسد، فَلاح هم رُشد است؛ رَشید بشوید، رُشد کنید، مَثَل شما مَثَل شَجرهی طیّبه باشد که هم ریشهاش مُحکم است و هم شاخهاش سر از آسمان عَرش الهی درمیآورد. اگر میخواهید فَلاح پیدا بکنید، رُشد عَرشی پیدا بکنید، این چهار چیز را باید رعایت بکنید. یک: خودتان را بسازید؛ خودتان را رَها نکنید. حَواستان به خودتان باشد. این توپخانهی شیطان خاموشی ندارد. عَلیالدّوام تیرهایش را آماده کرده است و قلب ایمان شما را نشان گرفته است و پاکی جَوارح شما را برنمیتابد. او میخواهد شما را آلوده کند؛ چشمتان را، زبانتان را و زندگیتان را میخواهد نابود کند. میخواهد با دودِ سیاه جَهنّم خانهی دلتان را سیاه کند. «عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ[10]»؛ حَواستان به خودتان باشد. صبر خودپایی است؛ صبر خود مُراقبتی است؛ صبر رَصد حَملهی دشمن است. از دشمن غافل نباشید، دلتان برای خودتان بسوزد و همانجایی که غفلت کردید شما را غافلگیر میکند و شما را از پای درمیآورد. صبر سنگرنشینی است. از این سنگر مُواظبت ایمان خودتان و دین خودتان بیرون نیایید. به مَحض اینکه از جبهه خارج شدید، کارتان تمام است. به مَحض اینکه از مُجاهد بودن خداحافظی کردید، دشمن میریزد و دار و ندارتان را غارت میکند. تا لحظهی آخر حَواس او به شماست. دنبال غفلتهای شماست و به مَحض اینکه دید غافل هستید، میکِشد و شما را میاندازد. این صبر است.
ولی خداوند خودسازی مِنهای جامعهسازی را قبول ندارد. «وَ صَابِرُوا»؛ اگر آدم درستی هستید، دلتان برای دیگران هم بسوزد. دستِ بَچّهات را هم بگیر؛ «قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجَارَةُ[11]»؛ حَواست باشد که آتش جَهنّم الآن وجود دارد. «إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ[12]»؛ خداوند تَصریح میکند: «إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا وَ سَيَصْلَوْنَ سَعِيرًا[13]»؛ همین الآن آتش جَهنّم را روشن کرد. با خوردنِ مال یَتیم این مال نبود که خورد؛ این آتشی بود که در درون خودش روشن کرد. مُنتها سرگرمیها باعث این است که انسان آن درد و آن سوز را مُتوجّه نیست. تا حضرت عزرائیل (علیه السلام) که میآید، در آنجا میگویند: «فَكَشَفْنَا عَنْكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ[14]»؛ میگویند الآن پَرده را کنار زدیم و چشمت تیز شد. یعنی همین آتشی که الآن میبینی، همین عَقرب و ماری که الآن میبینی و به استقبال تو آمده است، قبلاً داشتی. غفلت برای آنجایی نیست که نیست؛ غفلت برای آنجایی است که هست، اما حَواس من نیست. «لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هَذَا[15]»؛ وقتی حضرت عزرائیل (علیه السلام) میآید و پَرده را کنار میزند، این چشم ما را میبَندد و چشم بَرزخیمان باز میشود، میبینیم عَجب آتشی برای خودمان روشن کردهایم! عَجب چاهی برای خودمان کَندهایم! آنجا به ما میگویند که این را قبلاً داشتی، ولی غافل بودی، حَواست نبود. انسانی که میخواهد درست بشود و به فَلاح برسد، باید نسبت به جامعه بیتفاوت نباشد. باید دلسوزی خودش را در تَعلیم و تَعلُّم نشان بدهد. باید تَعلیم جاهد بکند، باید تَنبیه غافل بکند، باید تَذکیر ناسی بکند. کسی که نمیداند آدم باید به او یاد بدهد؛ کسی که غافل است باید آدم او را مُتوجّه کند؛ کسی ناسی است و از یاد بُرده است باید آدم به یادش بیاورد. این وظیفه وظیفهی عُمومی هست؛ «تَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ[16]».
بعد از مَسألهی «صَابِرُوا» که جامعهسازی هست، حَواسمان به خانوادهمان، به همسایهمان، به دوستانمان، به مُحیط ادارهمان باشد که در آنجا ما باید فساد سِتیز باشیم، در آنجا ما باید خداگرایی را رونَق بدهیم. مَسألهی سوّم «وَ رَابِطُوا» هست. این «رَابِطُوا» در 3 جبهه قابل توصیف هست. یکی «رَابِطُوا»؛ اسلام دینِ پیوند است. هرچیزی که پیوندها را تَحکیم میکند، اسلام یا واجب کرده است و یا مُستحبّ کرده است. این مَسألهی صِلهی رَحِم خیلی در اسلام مهمّ است. جُزء سرنوشتسازترین اَحکام اَخلاقی مَسألهی صِلهی رَحِم است. و وقتی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) انسانهای مُمتاز را به شُمارش میآورد، یکی از صفات مُمتاز انسانهای برجسته که نزد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نُمره دارند، «يَصِلُ مَنْ قَطَعَهُ[17]»؛ نه تنها به فامیل خوبتان که شما را دوست دارد وظیفه دارید؛ بلکه آن کسی که با شما جَفا میکند، شما با او وَفا کنید؛ «يَصِلُ مَنْ قَطَعَهُ». امام زینالعابدین (علیه السلام) فرمودند: مَنطقهی مَمنوعهی رفاقت مَنطقه است که یکی این است که با قاطع رَحِم مُعاشرت نکنیم، رفت و آمد نکنیم. در فلسفهاش امام زینالعابدین (علیه السلام) فرمودند: خداوند در 4 جای قرآن او را لَعنت کرده است. کسی که قَطع رَحِم میکند، خداوند در جای قرآن او را لَعنت میکند. و اینکه احسان خوب است، اِطعام خوب است، هدیه خوب است، خوشاخلاقی خوب است، لبخند خوب است، حِلم خوب است، ظرفیّت خوب است، مَرنج و مَرنجان شدن اَعلاست، همهی اینها برای این است که جامعه وَحدت پیدا کند. دلها از همدیگر سرد نشود، حالت نِفرت به همدیگر پیدا نکنند. حالت جَمعی قدرت میآورد، عزّت میآورد، شُکوه میآورد. وقتی دشمن جَمعیّت میلیونی را میبیند، شوکه میشود؛ والّا تکتک چه کسی به حساب میآید؟ برای اینکه این جَمع جمع بشود، آنچه موجب وَحدت است، اینها یا واجب است یا مُستحبّ است و آنچه موجب از هم گُسستهشدن است که بدبینی هست، که تَجسُّس هست، که غیبت هست، که دشمنی هست، که نیشِ زبان هست، که ظُلم هست، که کمگذاشتن حُقوق دیگران است، که تَکبُّر است، که حَسَد است، که لِئامت است؛ همهی اینها گُسستهای اجتماعی است و اینها در اسلام حرام شده است. قرآنی که هم نماز را آنچنان برجسته کرده است؛ فرمود: «اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلَاةِ[18]»؛ این پَناه شماست. شما نماز را یک اَمر اعتباری قانونی ندانید؛ نماز یک حقیقت نوری است، نماز یک فرشتهی خداست. هرجا کم آوردید، به آن پَناه ببَرید، دستتان را میگیرد. در عالَم بَرزخ هم پاسدارانی که خداوند برای دفاع از حَرم مؤمن گذاشته است که گناهش دامانش را نسوزاند، یکی نماز است. نماز صورت بَرزخی دارد، نماز عقل دارد، نماز شُعور دارد، نماز قدرت بازدارندگی دارد. «إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْكَرِ[19]» که این تَخلیه است؛ ولی قسمت مهمّ آن «وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ[20]» است. این سیمی است که دل شما را عَرشی میکند. «قَلْبَ اَلْمُؤْمِنِ عَرْشُ اَلرَّحْمَنِ[21]»؛ قلب مؤمن عَرش خداست. خداوند قلب مؤمن را به عُنوان خانهی خودش انتخاب کرده است. «اَلْقَلْبُ حَرَمُ اَللَّهِ[22]»؛ قلب بارگاه حضرت حقّ (سبحانه و تعالی) است. اگر شما قلبتان را پاک نگاه دارید، خداوند در دلتان اِستقرار دارد. یعنی چه خداوند در دلتان اِستقرار دارد؟ اینجا مرکز فَرماندهی خداست. خداوند فَرمان را به دلِ شما میدهد و از دلِ شما میگذرد و جامعه از شما خیرات میبَرند. شما الهی میشوید، شما رنگِ خدا میگیرید، شما بوی خدا پیدا میکنید؛ «صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً[23]». خداوند متعال این نماز را با این اَهمیّتی آن مُجسَّم میکند که هم پَناهگاه مُعرّفی میکند، هم حِصْن مُعرّفی میکند که اگر کسی در این حِصْن نبود، درون جَهنّم میاُفتد. از اَهل جَهنّم میپُرسند: «مَا سَلَكَكُمْ[24]»؛ آنها چه جواب میدهند؟ میگویند: «لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ[25]». نماز حِصْن و حِصار بود. چون درون حِصْن و دِژ نرفتیم، این تیر شیطان به ما خورد و درون جَهنّم اُفتادیم. اگر در دِژ بودیم، ما آسیب نمیدیدیم. قرآن نماز را دِژ مُعرّفی میکند، نماز را پُشتوانه و پَناهگاه مُعرّفی میکند و نماز را سیمِ وَصل دل با دلدار مُعرّفی میکند.
«محبّت» عامل حرکت انسان است
همهی اینها اَحکامی نورانی است، سعادت دنیا و آخرت ما با همهی اینهاست، ولی هیچکُدام نُقطهی محوری نیست. نُقطهی محوری چیست؟ محبّت است. علم خیلی مهمّ است، اَخلاق خیلی مهمّ است، ایثار خیلی مهمّ است؛ ولی اینها را ثَمره و نتیجهی نَهایی نُبوّت مُعرّفی نکرده است. فرموده است: «قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى[26]»؛ آن چیزی که آباد میکند، ریشهی همهی اینهایی است که در قرآن آمده است و آن مَبناست که اگر بود فُروغ دارد، نور دارد، گرمی دارد، دَوام دارد و همهی خیرات در آن هست و اگر نبود هیچچیزی نیست. «قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى»؛ محبّت حضرت فاطمه (سلام الله علیها)، محبّت امیرالمؤمنین (علیه السلام)، محبّت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، محبّت قرآن کریم و محبّت مؤمنین. همهی اینها محبّت ذَوی القُربی است. اَصل نماز که فرمود: «نَحْنُ اَلصَّلاَةُ … نَحْنُ اَلزَّكَاةُ[27]»؛ ریشهی همهی اَحکام در محبّت آلبیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) است. اگر آن محبّت بود، انسان شَرح صَدر پیدا میکند. شَرح صَدر خیلی مهمّ است. «رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري * وَ يَسِّرْ لي أَمْريَ»؛ این «يَسِّرْ لي أَمْريَ» به دنبال «اشْرَحْ لي صَدْري» یعنی شَرح صَدر یُسْر میآورد؛ اما تَنگنظری و کمحوصلگی عُسْر میآورد. انسانی که بلندنظر است، انسانی که سینهی فَراخ دارد، او میتواند بر مُشکلات مُسلّط بشود؛ والّا مُشکلات او را تَحت فشار شدید قرار میدهد، پایمال میکند و او را نابود میکند. حالا شَرح صَدر چیست؟ شَرح صَدر را فرمود: «التَّجَافِیَ عَنْ دَارِ الْغُرُورِ وَ الْإِنَابَهَ إِلَى دَارِ الْخُلُودِ[28]»؛ شَرح صَدر این است که انسان خودش را از بِستر دنیا بیرون بکِشد. کسی که نماز شب میخواند، خداوند متعال میفرماید: «تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ[29]»؛ آدمی که بِستر خواب خود را تَرک میکند، تَجافی کرده است. اینجا را خالی کرد، اما سنگر محبّت خداوند را پُر کرد. رفت تا بگوید: اَلعَفو، اَلعَفو، اَلعَفو. «تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ». همینجوری که برای نماز شب بِستر را خالی میکنید و بِستر عبادت خدا را انتخاب میکنید، کُلّ زندگیتان تَجافی باشد. در بِستر دنیا زندگی نکنید. این بِستر آلوده است، این بِستر اسارت است. اگر انسان بخواهد از بِستر دنیا بیرون بیاید، دنیا جاذبه دارد. «زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَ الْبَنِينَ وَ الْقَنَاطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ[30]»؛ اینها جاذبه دارند. جاذبه با احساس کار دارد، با عَقل کار ندارد. میداند و انجام میدهد. چراغ دارد؛
«چندین چراغ دارد و بیراه میرود ***** بگذار تا بیُفتد و بیند سِزای خویش[31]».
دل چراغ است، روشن میکند. ولی اَهرُم نیست، ولی مِغناطیس نیست. آن چیزی که هم اَهرُم است و هم مِغناطیس است، آن محبّت است، آن عشق است. هرجا محبّت آمد، محبّت ضعیفتر را کنار میزند. جاذبهی او ضعیف بود، جاذبهی قَویتر آمد و دل ما را از این کَند و به سوی دیگری بُرد. این محبّت عامل حرکت است؛ محبّت عامل تَحمُّل و ظرفیّت است؛ محبّت شُجاعت است؛ محبّت غیرت است؛ محبّت احساس است؛ محبّت کِشش است. کِشش کوشش میآورد؛ اگر کِشش نباشد، کوششی هم وجود ندارد.
محبّت حضرت زهرا (سلام الله علیها) برای مؤمن واجب است
حالا دل به چه کسی بدهیم؟ دل به چه چیزی بدهیم؟ قرآن کریم میگوید دل به حضرت علی (علیه السلام) بدهید، دل به حضرت فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) بدهید، دل به امام حسن مجتبی و امام حسین (علیهما السلام) بدهید. اگر این سرمایه را داشتیم، هم دنیا را داریم و هم آخرت را داریم. نجات انسان در محبّت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است. «حُبُّ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلَامُ حَسَنَةٌ، لَا یَضُرُّ مَعَهَا سَیِّئَةٌ[32]». لذا خداوند متعال محبّت حضرت زهرا (سلام الله علیها) را با زبان نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و در آیات قرآن واجب کرده است. محبّت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) واجب است، بُغض حضرت فاطمه (سلام الله علیها) حرام است. این دو نفر را که این همه خسارت به عالَم اسلام وارد کردند و مردم را از نور ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) قَرنها مَحروم کردند، دَرب بهشت را به روی مردم بستند، دَرب جَهنّم را به روی مردم باز کردند که ما در روایت داریم: تمام گناهانی که افراد مُرتکب میشوند، شراب میخورند، فَحشا انجام میدهند، حرام میخورند، آنهایی که خلافت را غَصب کردند همگی عامل این گناهان هستند. همهی گناهان برای آنها هم نوشته شده است. بدون استثناء همه نوشته شده است.
روضه و تَوسُّل به حضرت زهرای مَرضیه (سلام الله علیها)
ولی امیرالمؤمنین (علیه السلام) را خانهنشین کردند و این خانهنشینی و اِنزوای ولایت الهی بهقَدری سنگین بود، مُصیبت حضرت زهرا (سلام الله علیها) که یکی و دو مورد نبود؛ هیچکَس نمیداند به سر حضرت فاطمه (سلام الله علیها) چه آمده است. ای مادرم! امیرالمؤمنین (علیه السلام) مثل امشب است که حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را زیر خاک پنهان کرد. گویا به پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پَناه بُرد. «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ، عَنِّی[33]»؛ هم خودم به شما سلام میکنم، «وَ عَنِ ابْنَتِکَ … لَهَا سُرْعَهَ اللِّحَاقِ بِکَ[34]»؛ دخترت بر تو نازل شد. به جای دخترت هم دارم به شما سلام میکنم. «قَلَّ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِیَّتِکَ صَبْرِی[35]»؛ یا رسول الله! علی کم آورد؛ دیگر توان ندارم. «وَ ضَعُفَ عَنْ سَیِّدَهِ النِّسَاءِ تَجَلُّدِی[36]»؛ دیگر طاقت ندارم فِراق فاطمه را تَحمُّل کنم. بعد از این شبها خواب ندارم؛ دلم دیگر از زندان غَم خَلاصی ندارد. کم نیست که حضرت علی (علیه السلام) این لَحن را بگوید:
«نَفْسِي عَلَى زَفَرَاتِهَا مَحْبُوسَةٌ ***** يَا لَيْتَهَا خَرَجَتْ مَعَ اَلزَّفَرَاتِ[37]»؛
یا رسول الله! نَفَسم بالا سنگین شده است؛ نَفَسم سخت بالا میآید. ولی ایکاش جان علی هم همراه نَفَس او خارج میشد و بعد از فاطمه (سلام الله علیها) دیگر نمیماندم. «قَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِیعَهُ، وَ أُخِذَتِ الرَّهِینَهُ[38]»؛ چیزی که گِرو داده بودی، گِروی ولایت بود، حقّ ولایت را اَدا کرد و از این گِرو بودن آزاد شد. «وَ اخْتُلِسَتِ الزَّهْرَاءُ[39]»؛ فاطمه (سلام الله علیها) را از من گرفتند. اما یا رسول الله! فاطمه (سلام الله علیها) را پایمال کردند؛ او را هَضم کردند، خُرد کردند. دیگر چیزی از فاطمه (سلام الله علیها) باقی نمانده بود. دردهایش را به من نگفت، «فَاسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ[40]»؛ شما هم نپُرسید؛ زیرا نگران هستم به شما هم نگوید. بهقَدری با حَیا بود، بهقَدری رعایت حال عزیزان خودش را میکرد؛ بدن خودش را خودش شُست، لباس خودش را نو کرد. به علی (علیه السلام) گفت شب من را غُسل بده؛ نگران بود حضرت علی (علیه السلام) جای تازیانهها را ببیند. جای غلاف شمشیر یکی دو جا نبود؛ فاطمه (سلام الله علیها) را خیلی دَر هم شکستند. گویا وقتی که بیبی پُشت دَرب زمین خورد، حَدس این است که این اَراذل از روی حضرت فاطمه (سلام الله علیها) عُبور کردند، بیبی لَگدمال شد… ای مادرم! تُرک زبانها میگویند: یارالی نَنه! یارالی نَنه! فِراق برای آقا امیرالمؤمنین (علیه السلام) خیلی سخت بود، ولی چاشنی این سختها و مُصیبتها هم در هنگام غُسل دادن دلِ حضرت علی (علیه السلام) آب شد. هم وقتی که او را کَفَن کرد و میخواست بَند کَفَن را ببَندد، هم وقتی زیر خاک گذاشت؛ یا بقیة الله! آجَرک الله! شما چه میکِشید آقا جان! همهی این کارها را کرده بود که حضرت علی (علیه السلام) مُتوجّه نشود که بدن حضرت فاطمه (سلام الله علیها) چهقَدر آسیب دیده است، چهقَدر کُتک خورده است. وصیّت کرد: به علی بگویید من خودم را شُستهام، لباسم را هم به صورت کَفَن به تَن کردهام. من را از زیر لباس غُسل ندهد. علاوه بر این گفت: «غَسِّلْنِی و کَفِّنِّی بِاللَّیلِ[41]»؛ در تاریکی شب من را غُسل بده. میخواست حضرت علی (علیه السلام) بازویش را نبیند، میخواست حضرت علی (علیه السلام) زَخمهایش را نبیند. اما «اَسماء» میگوید: وسط غُسل دیدم نالهی حضرت علی (علیه السلام) بلند شد. یا امیرالمؤمنین! چه شد کوه صبر شما آتشفشان شد؟ فرمود: دستم به بازوی فاطمه (سلام الله علیها) رسید. وقتی هم کَفَن کرد، میخواهد بَند کَفَن را ببَندد؛ به طرف بَچّهها برگشت، صدا زد: «یَا حَسَنُ، یَا حُسَیْنُ، یَا زَیْنَبُ، یَا أُمَّ کُلْثُومٍ!»؛ انشاءالله ما را هم صدا میزند. «فِضّه» را مِنها نکرد و کنار زینب و اُمّ کُلثوم (علیهما السلام) صدا زد: «یَا فِضَّهُ! … هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ أُمِّکُمْ[42]»؛ فِضّه بیا، مادرت را میبَرند. «هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ أُمِّکُمْ»؛ بیایید توشهی دیدار برگیرید؛ دیگر فاطمه (سلام الله علیها) را نمیبینید. امیرالمؤمنین (علیه السلام) خدا را شاهد میگیرد. میگوید: «أُشْهِدُ اللَّهَ[43]»؛ وقتی حَسنین (علیهما السلام) خودشان را روی سینهی فاطمه (سلام الله علیها) انداختند، «أَنَّهَا قَدْ حَنَّتْ وَ أَنَّتْ وَ مَدَّتْ یَدَیْهَا[44]»؛ دیدم فاطمه (سلام الله علیها) نالهاش بلند شد، دستهایش را باز کرد و بَچّهها را به روی سینه گرفت. بهقَدری این مَنظره جانکاه بود، از آسمان ندا آمد: یا علی! بَچّههای فاطمه (سلام الله علیها) را از روی سینهی مادر جُدا کُن؛ مَلائکهی آسمان غَش کردند. «لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ[45]»؛ حسین! حسین! حسین! 3 بدن در روز عاشورا بود که خیلی بدن به هم ریخته بود. اوّل بدن حضرت علی اکبر (علیه السلام) بود. فدای ایشان بشوم. «فَقَطَعُوهُ بسُیوفَهُم اِرباً اِرباً»؛ بدن را مانند گوشت قیمه قطعه قطعه کردند. امام حسین (علیه السلام) در آنجا آرزوی مرگ کرد: «عَلَى الدُّنْیَا بَعْدَکَ الْعَفَاءُ[46]». ولی شدیدترین گریهی امام حسین (علیه السلام) کنار نَهر عَلقمه بود. دید دستها جُدا شده است، دید سر پریشان شده است، آمد کنار نَعش نشست. دست زیر بدن بُرد که با خودش به دارالحَرب بیاورد؛ وقتی دست را بالا آورد دید بدن به هم ریخت. «بَکاء بُکاءً شَدیدا»؛ فقط همینجا دارد «بَکاء بُکاءً شَدیدا». حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) سخت گریه کرد. هیچجا این تَعبیر از امام حسین (علیه السلام) نَقل نشده است: «الْآنَ انْکَسَرَ ظَهْرِی وَ قَلَّتْ حِیلَتِی[47]»؛ عَلمدارم! دیگر حُسینت بیچاره شد…
لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم
اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین
دعا
خدایا! به عصمت فاطمه (سلام الله علیها)، به شَرف فاطمه (سلام الله علیها)، به اخلاص حضرت زهرا (سلام الله علیها)، به جهاد بیبی، به شب زندهداریهایش، به گریههایش و به گریههای بَچّههایش که حضرت زهرا (سلام الله علیها) خودش هم خدا را قَسم داد به «بُکاء وَلَدی»؛ خدایا! به گریههای حَسن و حُسینم قَسمت میدهم. خدایا! به گریههای حَسنین (علیهما السلام) ما را در قیامت مَگریان.
خدایا! مرگ ما را آغاز نجاتمان قرار بده.
خدایا! ما را گرفتار نَکیر و مُنکر نکُن.
خدایا! آبرویمان را نَبَر.
خدایا! پَردهها را کنار نَزن.
خدایا! با فَضل خود با ما رفتار کُن.
خدایا! باران رَحمتت را بر ما نازل کُن.
خدایا! به ما تَرحُّم کُن صاحب ما را برسان.
خدایا! رهبر ما را از ما نَگیر.
خدایا! عزّت و اقتدارش را مُستدام بدار.
خدایا! مردم ما را قَدردانِ نعمتها قرار بده.
خدایا! دست ظُلم و سِتَم را در داخل کشور ما قَطع بفرما.
خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت میدهیم کسانی که آبرو میبَرند، اگر قابل هدایت نیستند بیآبرویشان کُن.
خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت میدهیم دلها را به هم مهربان کُن.
خدایا! همهی ما را اَهل رَحم و مُروّت قرار بده.
خدایا! عاقبت اَمر خودمان و فرزندانمان را خَتم به خیر بگردان.
خدایا! این تَوسُّلات، این مجالس مُنوّر، مُعطّر به عطر حضرت زهرا (سلام الله علیها) را هم مایهی نورانیّت زندگی دنیا و هم مایهی نجات اُخروی برای ما قرار بده.
خدایا! همواره این چراغ را در بیت مُؤسس عزیز روشن نگاه دار و در دلشان همیشه فُروغ محبّت آلبیت (علیهم السلام) را مُستدام بدار.
خدایا! آنچه از مَعرفت و محبّت اَهلبیت (سلام الله علیهم اجمعین) به ما دادهای، روزاَفزون بگردان.
خدایا! ما را از هم جُدا نکُن.
خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت میدهیم دشمنانمان خاصّه رئیسجُمهور پَلید و پَست و جریان استکباری لیبرال دموکراسی، این جریان و این صهیونهای کودککُش را عاجلاً از صفحهی روزگار بردار.
خدایا! نُفوذیها و مُزدورانشان را در داخل کشور ما رُسوا و نابود بگردان.
خدایا! به کیسهی زندگی مردم بَرکت بده.
خدایا! به سُفرهی زندگی مُستضعفان ما تَرحُّم کُن.
خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت میدهیم صبر و ظرفیّت لازم به همهی ما مَرحمت بفرما.
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم
[1] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.
[2] الأصول الستة عشر (ط – دار الحديث)، ص ۱۵۰؛ المحاسن، ج ۱، ص ۲۷۸؛ الكافي (ط – الإسلامية)، ج ۲، ص ۷۴.
«عَنْ أَبِي حَمْزَةَ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ، قَالَ: خَطَبَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ النَّاسَ فِي حِجَّةِ الْوَدَاعِ، فَقَالَ: أَيُّهَا النَّاسُ، إِنَّهُ- وَ اللَّهِ- مَا مِنْ شَيْءٍ يُقَرِّبُكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ وَ يُبَاعِدُكُمْ مِنَ النَّارِ إِلَّا وَ قَدْ أَمَرْتُكُمْ بِهِ، وَ مَا مِنْ شَيْءٍ يُقَرِّبُكُمْ مِنَ النَّارِ وَ يُبَاعِدُكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ إِلَّا وَ قَدْ نَهَيْتُكُمْ عَنْهُ، وَ إِنَّ الرُّوحَ الْأَمِينَ قَدْ نَفَثَ فِي رُوعِي أَنَّهُ لَا تَمُوتُ نَفْسٌ حَتَّى تَسْتَكْمِلَ رِزْقَهَا، فَاتَّقُوا اللَّهَ ، وَ أَجْمِلُوا فِي الطَّلَبِ، وَ لَا يَحْمِلَنَّ أَحَدَكُمُ اسْتِبْطَاءُ شَيْءٍ مِنَ الرِّزْقِ أَنْ يَطْلُبَهُ بِغَيْرِ حَقٍّ، فَإِنَّهُ لَا يُدْرَكُ شَيْءٌ مِمَّا عِنْدَ اللَّهِ إِلَّا بِطَاعَتِهِ».
[3] سوره مبارکه علق، آیات 1 الی 4.
[4] نهج البلاغه، حکمت 81؛ معیار ارزش انسانها.
[5] سوره مبارکه مؤمنون، آیات 1 الی 4.
[6] سوره مبارکه حجرات، آیه 12.
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لَا تَجَسَّسُوا وَ لَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ».
[7] سوره مبارکه نور، آیه 19.
«إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ».
[8] سوره مبارکه انشقاق، آیه 24.
[9] سوره مبارکه آل عمران، آیه 200.
[10] سوره مبارکه مائده، آیه 105.
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ لَا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ».
[11] سوره مبارکه تحریم، آیه 6.
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجَارَةُ عَلَيْهَا مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ».
[12] سوره مبارکه عنکبوت، آیه 54.
«يَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذَابِ وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ».
[13] سوره مبارکه نساء، آیه 10.
[14] سوره مبارکه ق، آیه 22.
[15] همان.
[16] سوره مبارکه عصر، آیه 3.
«إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَ تَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ».
[17] نهج البلاغه، فرازی از خطبه 193 (مشهور به خطبه مُتّقین).
«…يَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَهُ وَ يُعْطِي مَنْ حَرَمَهُ وَ يَصِلُ مَنْ قَطَعَهُ؛ بَعِيداً فُحْشُهُ، لَيِّناً قَوْلُهُ، غَائِباً مُنْكَرُهُ، حَاضِراً مَعْرُوفُهُ، مُقْبِلًا خَيْرُهُ، مُدْبِراً شَرُّهُ؛ فِي الزَّلَازِلِ وَقُورٌ وَ فِي الْمَكَارِهِ صَبُورٌ وَ فِي الرَّخَاءِ شَكُورٌ؛ لَا يَحِيفُ عَلَى مَنْ يُبْغِضُ وَ لَا يَأْثَمُ فِيمَنْ يُحِبُّ؛ يَعْتَرِفُ بِالْحَقِّ قَبْلَ أَنْ يُشْهَدَ عَلَيْهِ؛ لَا يُضِيعُ مَا اسْتُحْفِظَ وَ لَا يَنْسَى مَا ذُكِّرَ وَ لَا يُنَابِزُ بِالْأَلْقَابِ وَ لَا يُضَارُّ بِالْجَارِ وَ لَا يَشْمَتُ بِالْمَصَائِبِ وَ لَا يَدْخُلُ فِي الْبَاطِلِ وَ لَا يَخْرُجُ مِنَ الْحَقِّ؛ إِنْ صَمَتَ لَمْ يَغُمَّهُ صَمْتُهُ وَ إِنْ ضَحِكَ لَمْ يَعْلُ صَوْتُهُ وَ إِنْ بُغِيَ عَلَيْهِ صَبَرَ حَتَّى يَكُونَ اللَّهُ هُوَ الَّذِي يَنْتَقِمُ لَهُ؛ نَفْسُهُ مِنْهُ فِي عَنَاءٍ وَ النَّاسُ مِنْهُ فِي رَاحَةٍ؛ أَتْعَبَ نَفْسَهُ لِآخِرَتِهِ وَ أَرَاحَ النَّاسَ مِنْ نَفْسِهِ؛ بُعْدُهُ عَمَّنْ تَبَاعَدَ عَنْهُ زُهْدٌ وَ نَزَاهَةٌ، وَ دُنُوُّهُ مِمَّنْ دَنَا مِنْهُ لِينٌ وَ رَحْمَةٌ، لَيْسَ تَبَاعُدُهُ بِكِبْرٍ وَ عَظَمَةٍ، وَ لَا دُنُوُّهُ بِمَكْرٍ وَ خَدِيعَةٍ. قَالَ: فَصَعِقَ هَمَّامٌ صَعْقَةً كَانَتْ نَفْسُهُ فِيهَا. فَقَالَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام) أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ كُنْتُ أَخَافُهَا عَلَيْهِ. ثُمَّ قَالَ أَهَكَذَا تَصْنَعُ الْمَوَاعِظُ الْبَالِغَةُ بِأَهْلِهَا! فَقَالَ لَهُ قَائِلٌ: فَمَا بَالُكَ يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ؟ فَقَالَ (علیه السلام) وَيْحَكَ، إِنَّ لِكُلِّ أَجَلٍ وَقْتاً لَا يَعْدُوهُ وَ سَبَباً لَا يَتَجَاوَزُهُ؛ فَمَهْلًا لَا تَعُدْ لِمِثْلِهَا، فَإِنَّمَا نَفَثَ الشَّيْطَانُ عَلَى لِسَانِك…».
[18] سوره مبارکه بقره، آیه 45.
«وَ اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلَاةِ وَ إِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ».
[19] سوره مبارکه عنکبوت، آیه 45.
«اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ وَ أَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ».
[20] همان.
[21] بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، الجزء ۵۵، الصفحه 39.
[22] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، جلد ۶۷، صفحه ۲۵.
«وَ قَالَ اَلصَّادِقُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: اَلْقَلْبُ حَرَمُ اَللَّهِ فَلاَ تُسْكِنْ حَرَمَ اَللَّهِ غَيْرَ اَللَّهِ».
[23] سوره مبارکه بقره، آیه 138.
«صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَ نَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ».
[24] سوره مبارکه مدثر، آیه 42.
[25] سوره مبارکه مدثر، آیه 43.
[26] سوره مبارکه شوری، آیه 23.
«ذَلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ».
[27] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، جلد ۲۴، صفحه ۳۰۳.
«كنز، [كنز جامع الفوائد و تأويل الآيات الظاهرة]، رَوَى اَلشَّيْخُ أَبُو جَعْفَرٍ اَلطُّوسِيُّ رَحِمَهُ اَللَّهُ بِإِسْنَادِهِ إِلَى اَلْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ دَاوُدَ بْنِ كَثِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنْتُمُ اَلصَّلاَةُ فِي كِتَابِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَنْتُمُ اَلزَّكَاةُ وَ أَنْتُمُ اَلْحَجُّ فَقَالَ يَا دَاوُدَ نَحْنُ اَلصَّلاَةُ فِي كِتَابِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ نَحْنُ اَلزَّكَاةُ وَ نَحْنُ اَلصِّيَامُ وَ نَحْنُ اَلْحَجُّ وَ نَحْنُ اَلشَّهْرُ اَلْحَرَامُ وَ نَحْنُ اَلْبَلَدُ اَلْحَرَامُ وَ نَحْنُ كَعْبَةُ اَللَّهِ وَ نَحْنُ قِبْلَةُ اَللَّهِ وَ نَحْنُ وَجْهُ اَللَّهِ قَالَ اَللَّهُ تَعَالَى: فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اَللّٰهِ وَ نَحْنُ اَلْآيَاتُ وَ نَحْنُ اَلْبَيِّنَاتُ وَ عَدُوُّنَا فِي كِتَابِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اَلْفَحْشَاءُ وَ اَلْمُنْكَرُ وَ اَلْبَغْيُ وَ اَلْخَمْرُ وَ اَلْمَيْسِرُ وَ اَلْأَنْصَابُ وَ اَلْأَزْلاَمُ وَ اَلْأَصْنَامُ وَ اَلْأَوْثَانُ وَ اَلْجِبْتُ وَ اَلطَّاغُوتُ وَ اَلْمَيْتَةُ وَ اَلدَّمُ وَ لَحْمُ اَلْخِنْزِيرِ يَا دَاوُدُ إِنَّ اَللَّهَ خَلَقَنَا فَأَكْرَمَ خَلْقَنَا وَ فَضَّلَنَا وَ جَعَلَنَا أُمَنَاءَهُ وَ حَفَظَتَهُ وَ خُزَّانَهُ عَلَى مَا فِي اَلسَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي اَلْأَرْضِ وَ جَعَلَ لَنَا أَضْدَاداً وَ أَعْدَاءً فَسَمَّانَا فِي كِتَابِهِ وَ كَنَّى عَنْ أَسْمَائِنَا بِأَحْسَنِ اَلْأَسْمَاءِ وَ أَحَبِّهَا إِلَيْهِ وَ سَمَّى أَضْدَادَنَا وَ أَعْدَاءَنَا فِي كِتَابِهِ وَ كَنَّى عَنْ أَسْمَائِهِمْ وَ ضَرَبَ لَهُمُ اَلْأَمْثَالَ فِي كِتَابِهِ فِي أَبْغَضِ اَلْأَسْمَاءِ إِلَيْهِ وَ إِلَى عِبَادِهِ اَلْمُتَّقِينَ».
[28] مفاتیح الجنان، دعای امام سجاد (علیه السلام) در شب بیست و هفتم رمضان.
«اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی التَّجَافِیَ عَنْ دَارِ الْغُرُورِ وَ الْإِنَابَهَ إِلَى دَارِ الْخُلُودِ وَ الاِسْتِعْدَادَ لِلْمَوْتِ قَبْلَ حُلُولِ الْفَوْتِ».
[29] سوره مبارکه سجده، آیه 16.
«تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَ طَمَعًا وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ».
[30] سوره مبارکه آل عمران، آیه 14.
«زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَ الْبَنِينَ وَ الْقَنَاطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعَامِ وَ الْحَرْثِ ذَلِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ».
[31] سعدی، مواعظ، غزلیات، غزل شماره ۳۸.
[32] ابن شاذان قمی، أبو الفضل سدیدالدین، الروضة فی فضائل أمیر المؤمنین علی بن أبیطالب(علیهما السلام)، محقق، مصحح، شکرچی، علی، ص 28، قم، مکتبة الأمین، چاپ اول، 1423ق؛ علامه حلی، حسن بن یوسف، نهج الحقّ و کشف الصدق، ص 259، بیروت، دار الکتاب اللبنانی، چاپ اول، 1982م؛ أبو شجاع دیلمی همدانی، شیرویه بن شهردار، الفردوس بمأثور الخطاب، ج 2، ص 142، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1406ق.
«حُبُّ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلَامُ حَسَنَةٌ، لَا یَضُرُّ مَعَهَا سَیِّئَةٌ، وَ بُغْضُهُ سَیِّئَةٌ لَا تَنْفَعُ مَعَهَا حَسَنَة».
[33] أمالی، شیخ طوسی، صفحه: ۱۱۰-۱۰۹؛ امالی شیخ مفید، صفحه: ۲۸۱-۲۸۳؛ خاکسپاری فاطمه زهرا (سلام الله علیها) توسط حضرت علی (علیه السلام).
«فَلَمَّا نَفَضَ یَدَهُ مِنْ تُرَابِ الْقَبْرِ هَاجَ بِهِ الْحُزْنُ، وَ أَرْسَلَ دُمُوعَهُ عَلَى خَدَّیْهِ، وَ حَوَّلَ وَجْهَهُ إِلَى قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) فَقَالَ: السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ، عَنِّی وَ عَنِ ابْنَتِکَ وَ حَبِیبَتِکَ، وَ قُرَّهِ عَیْنِکَ وَ زَائِرَتِکَ، وَ الثَّابِتَهِ فِی الثَّرَى بِبُقْعَتِکَ، الْمُخْتَارِ اللَّهُ لَهَا سُرْعَهَ اللِّحَاقِ بِکَ، قَلَّ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِیَّتِکَ صَبْرِی، وَ ضَعُفَ عَنْ سَیِّدَهِ النِّسَاءِ تَجَلُّدِی، إِلَّا أَنَّ فِی التَّأَسِّی لِی بِسُنَّتِکَ وَ الْحُزْنِ الَّذِی حَلَّ بِی لِفِرَاقِکَ لَمَوْضِعَ التَّعَزِّی، وَ لَقَدْ وَسَّدْتُکَ فِی مَلْحُودِ قَبْرِکَ بَعْدَ أَنْ فَاضَتْ نَفْسُکَ عَلَى صَدْرِی، وَ غَمَضْتُکَ بِیَدِی، وَ تَوَلَّیْتُ أَمْرَکَ بِنَفْسِی، نَعَمْ وَ فِی کِتَابِ اللَّهِ نِعْمَ الْقَبُولُ، وَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ. قَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِیعَهُ، وَ أُخِذَتِ الرَّهِینَهُ، وَ اخْتُلِسَتِ الزَّهْرَاءُ، فَمَا أَقْبَحَ الْخَضْرَاءَ وَ الْغَبْرَاءَ، یَا رَسُولَ اللَّهِ! أَمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ، وَ أَمَّا لَیْلِی فَمُسَهَّدٌ، لَا یَبْرَحْ الْحُزْنُ مِنْ قَلْبِی أَوْ یَخْتَارَ اللَّهُ لِی دَارَکَ الَّتِی فِیهَا أَنْتَ مُقِیمٌ، کَمَدٌ مُقَیِّحٌ، وَ هَمٌّ مُهَیِّجٌ، سَرْعَانَ مَا فَرَّقَ بَیْنَنَا وَ إِلَى اللَّهِ أَشْکُو، وَ سَتُنْبِئُکَ ابْنَتُکَ بِتَظَاهُرِ أُمَّتِکَ عَلَیَّ وَ عَلَى هَضْمِهَا حَقَّهَا، فَاسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ، فَکَمْ مِنْ غَلِیلٍ مُعْتَلِجٍ بِصَدْرِهَا لَمْ تَجِدْ إِلَى بَثِّهِ سَبِیلًا، وَ سَتَقُولُ وَ یَحْکُمَ اللَّهُ بَیْنَنا وَ هُوَ خَیْرُ الْحاکِمِینَ. سَلَامٌ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ، سَلَامَ مُوَدِّعٍ لَا سَئِمٍ وَ لَا قَالٍ، فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلَا عَنْ مَلَالَهٍ، وَ إِنْ أُقِمْ فَلَا عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اللَّهُ الصَّابِرِینَ، الصَّبْرُ أَیْمَنُ وَ أَجْمَلُ، وَ لَوْ لَا غَلَبَهُ الْمُسْتَوْلِینَ عَلَیْنَا لَجَعَلْتُ الْمُقَامَ عِنْدَ قَبْرِکَ لِزَاماً، وَ التَّلَبُّثَ عِنْدَهُ مَعْکُوفاً، وَ لَأَعْوَلْتُ إِعْوَالَ الثَّکْلَى عَلَى جَلِیلِ الرَّزِیَّهِ، فَبِعَیْنِ اللَّهِ تُدْفَنُ بِنْتُکَ سِرّاً، وَ یُهْتَضَمُ حَقَّهَا قَهْراً، وَ یُمْنَعُ إِرْثَهَا جَهْراً، وَ لَمْ یَطُلِ الْعَهْدُ، وَ لَمْ یَخْلَقْ مِنْکَ الذِّکْرُ، فَإِلَى اللَّهِ یَا رَسُولَ اللَّهِ الْمُشْتَکَى، وَ فِیکَ أَجْمَلُ الْعَزَاءِ، فَصَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهَا وَ عَلَیْکَ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ».
[34] همان.
[35] همان.
[36] همان.
[37] دیوان امام علی علیه السلام، جلد ۱، صفحه ۱۲۳؛ بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، جلد ۴۳، صفحه ۲۱۳.
«نَفْسِي عَلَى زَفَرَاتِهَا مَحْبُوسَةٌ *** يَا لَيْتَهَا خَرَجَتْ مَعَ اَلزَّفَرَاتِ
لاَ خَيْرَ بَعْدَكَ فِي اَلْحَيَاةِ وَ إِنَّمَا *** أَبْكِي مَخَافَةَ أَنْ تَطُولَ حَيَاتِي».
[38] أمالی، شیخ طوسی، صفحه: ۱۱۰-۱۰۹؛ امالی شیخ مفید، صفحه: ۲۸۱-۲۸۳؛ خاکسپاری فاطمه زهرا (سلام الله علیها) توسط حضرت علی (علیه السلام).
[39] همان.
[40] همان.
[41] کتاب عوالم، ج ۱۱، ص ۵۱۴؛ بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۲۱۴؛ ج ۱۰۰، ص ۱۸۵؛ ج ۷۸، ص ۳۹۰.
«بِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم. هذا ما اَوْصَتْ بِهِ فاطِمَهُ بِنْتُ رَسولِ اللهِ، اَوْصَتْ وَ هِی تَشْهَدُ اَنْ لا الهَ اِلاّ اللهُ وَ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسولُهُ وَ اَنَّ الْجَنَّهَ حَقُّ وَ النّارَ حَقُّ وَ اَنَّ السّاعَهَ آتِیهٌ لارَیبَ فیها وَ اَنَّ اللهَ یبْعَثُ مَنْ فُی الْقبورِ، یا عَلِی اَنَا فاطِمَهُ بَنتُ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله و سلم) زَوَّجْنَی اللهُ مَنْکَ لأکونَ لَکَ فِی الدُّنیا وَ الاخِرهِ، اَنْتَ اَوْلی بِی مِنْ غَیرِی، حَنِّطْنی و غَسِّلْنِی و کَفِّنِّی بِاللَّیلِ وَ صَلِّ عَلَی وَ ادْفِنِّی بِاللَّیلِ وَ لا تُعْلِمْ اَحَداً وَ اَسْتَوْدِعُکَ اللهَ و اقْرَءُ عَلی وُلْدِی السَّلامَ اِلی یومِ الْقِیامَهِ».
[42] بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج ۴۳، ص 179.
«فَقَالَ عَلِیٌّ علیه السلام وَ اللَّهِ لَقَدْ أَخَذْتُ فِی أَمْرِهَا وَ غَسَّلْتُهَا فِی قَمِیصِهَا وَ لَمْ أَکْشِفْهُ عَنْهَا فَوَ اللَّهِ لَقَدْ کَانَتْ مَیْمُونَهً طَاهِرَهً مُطَهَّرَهً ثُمَّ حَنَّطْتُهَا مِنْ فَضْلَهِ حَنُوطِ رَسُولِ اللَّهِ وَ کَفَّنْتُهَا وَ أَدْرَجْتُهَا فِی أَکْفَانِهَا فَلَمَّا هَمَمْتُ أَنْ أَعْقِدَ الرِّدَاءَ نَادَیْتُ یَا أُمَّ کُلْثُومٍ یَا زَیْنَبُ یَا سُکَینَهُ یَا فِضَّهُ یَا حَسَنُ یَا حُسَیْنُ هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ أُمِّکُمْ فَهَذَا الْفِرَاقُ وَ اللِّقَاءُ فِی الْجَنَّهِ فَأَقْبَلَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ هُمَا یُنَادِیَانِ وَا حَسْرَتَا لَا تَنْطَفِئُ أَبَداً مِنْ فَقْدِ جَدِّنَا مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى وَ أُمِّنَا فَاطِمَهَ الزَّهْرَاءِ یَا أُمَّ الْحَسَنِ یَا أُمَّ الْحُسَیْنِ إِذَا لَقِیتِ جَدَّنَا مُحَمَّداً الْمُصْطَفَى فَأَقْرِئِیهِ مِنَّا السَّلَامَ وَ قُولِی لَهُ إِنَّا قَدْ بَقِینَا بَعْدَکَ یَتِیمَیْنِ فِی دَارِ الدُّنْیَا فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ إِنِّی أُشْهِدُ اللَّهَ أَنَّهَا قَدْ حَنَّتْ وَ أَنَّتْ وَ مَدَّتْ یَدَیْهَا وَ ضَمَّتْهُمَا إِلَى صَدْرِهَا مَلِیّاً وَ إِذَا بِهَاتِفٍ مِنَ السَّمَاءِ یُنَادِی یَا أَبَا الْحَسَنِ ارْفَعْهُمَا عَنْهَا فَلَقَدْ أَبْکَیَا وَ اللَّهِ مَلَائِکَهَ السَّمَاوَاتِ فَقَدِ اشْتَاقَ الْحَبِیبُ إِلَى الْمَحْبُوب. قَالَ فَرَفَعْتُهُمَا عَنْ صَدْرِهَا وَ جَعَلْتُ أَعْقِدُ الرِّدَاءَ وَ أَنَا أُنْشِدُ بِهَذِهِ الْأَبْیَات:
فِرَاقُکِ أَعْظَمُ الْأَشْیَاءِ عِنْدِی وَ فَقْدُکِ فَاطِمُ أَدْهَى الثُّکُولِ
سَأَبْکِی حَسْرَهً وَ أَنُوحُ شَجْواً عَلَى خَلٍّ مَضَى أَسْنَى سَبِیلٍ
أَلَا یَا عَیْنُ جُودِی وَ أَسْعِدِینِی فَحُزْنِی دَائِمٌ أَبْکِی خَلِیلِی».
[43] همان.
[44] همان.
[45] شیخ صدوق، الامالی، ۱۳۶٢ش، ص ۱۱۵.
لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ به معنای روزی چون روز تو نیست ای اباعبدالله از سخنان امام حسن مجتبی (علیه السلام) درباره امام حسین (علیه السلام) است. این سخن، واقعه کربلا، چگونگی حادثه، شمار و وضعیت اعتقادی دشمنان اهل بیت را پیشگویی و بزرگی مصیبت و عظمت آن را بیان کرده است. راوی اصلی حدیث امام صادق (علیه السلام) است و شیخ صدوق آن را در کتاب امالی به نقل از مفضل بن عمر از وکلای امام صادق (علیه السلام)، آورده است.
متن حدیث به این صورت است: «انَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ (عَلَیهِ السَّلام) دَخَلَ یَوْماً إِلَى الْحَسَنِ (عَلَیهِ السَّلام) فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْهِ بَکَى، فَقَالَ لَهُ مَا یُبْکِیکَ یَا أَبَاعَبْدِ اللهِ؟ قَالَ: أَبْکِی لِمَا یُصْنَعُ بِکَ. فَقَالَ لَهُ الْحَسَنُ (عَلَیهِ السَّلام): إِنَّ الَّذِی یُؤْتَى إِلَیَّ سَمٌّ یُدَسُّ إِلَیَّ فَأُقْتَلُ بِهِ وَ لَکِنْ لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللهِ یَزْدَلِفُ إِلَیْکَ ثَلَاثُونَ أَلْفَ رَجُلٍ یَدَّعُونَ أَنَّهُمْ مِنْ أُمَّهِ جَدِّنَا مُحَمَّدٍ (صَلَّیَ الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم) وَ یَنْتَحِلُونَ دِینَ الْإِسْلَامِ فَیَجْتَمِعُونَ عَلَى قَتْلِکَ وَ سَفْکِ دَمِکَ وَ انْتِهَاکِ حُرْمَتِکَ وَ سَبْیِ ذَرَارِیکَ وَ نِسَائِکَ وَ انْتِهَابِ ثِقْلِکَ فَعِنْدَهَا تَحِلُّ بِبَنِی أُمَیَّهَ اللَّعْنَهُ وَ تُمْطِرُ السَّمَاءُ رَمَاداً وَ دَماً وَ یَبْکِی عَلَیْکَ کُلُّ شَیْءٍ حَتَّى الْوُحُوشِ فِی الْفَلَوَاتِ وَ الْحِیتَانِ فِی الْبِحَارِ».
[46] لهوف سید ابن طاووس، صحفه ۱۱۳.
«فَلَمَّا لَمْ یَبْقَ مَعَهُ سِوَى أَهْلِ بَیْتِهِ خَرَجَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السلام وَ کَانَ مِنْ أَصْبَحِ النَّاسِ وَجْهاً وَ أَحْسَنِهِمْ خُلُقاً فَاسْتَأْذَنَ أَبَاهُ فِی الْقِتَالِ فَأَذِنَ لَهُ ثُمَ نَظَرَ إِلَیْهِ نَظَرَ آیِسٍ مِنْهُ وَ أَرْخَى عَیْنَهُ وَ بَکَى ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ اشْهَدْ فَقَدْ بَرَزَ إِلَیْهِمْ غُلَامٌ أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِکَ وَ کُنَّا إِذَا اشْتَقْنَا إِلَى نَبِیِّکَ نَظَرْنَا إِلَیْهِ فَصَاحَ وَ قَالَ یَا ابْنَ سَعْدٍ قَطَعَ اللَّهُ رَحِمَکَ کَمَا قَطَعْتَ رَحِمِی فَتَقَدَّمَ نَحْوَ الْقَوْمِ فَقَاتَلَ قِتَالًا شَدِیداً وَ قَتَلَ جَمْعاً کَثِیراً ثُمَّ رَجَعَ إِلَى أَبِیهِ وَ قَالَ یَا أَبَتِ الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِی وَ ثِقْلُ الْحَدِیدِ قَدْ أَجْهَدَنِی فَهَلْ إِلَى شَرْبَهٍ مِنَ الْمَاءِ سَبِیلٌ فَبَکَى الْحُسَیْنُ علیه السلام وَ قَالَ وَا غَوْثَاهْ یَا بُنَیَّ قَاتِلْ قَلِیلًا فَمَا أَسْرَعَ مَا تَلْقَى جَدَّکَ مُحَمَّداً صَلَّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم فَیَسْقِیَکَ بِکَأْسِهِ الْأَوْفَى شَرْبَهً لَا تَظْمَأُ بَعْدَهَا أَبَداً فَرَجَعَ إِلَى مَوْقِفِ النُّزَّالِ وَ قَاتَلَ أَعْظَمَ الْقِتَالِ فَرَمَاهُ مُنْقِذُ بْنُ مُرَّهَ الْعَبْدِیُّ لَعَنَهُ اللَّهُ تَعَالَى بِسَهْمٍ فَصَرَعَهُ فَنَادَى یَا أَبَتَاهْ عَلَیْکَ السَّلَامُ هَذَا جَدِّی یُقْرِؤُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ لَکَ عَجِّلِ الْقَدُومَ عَلَیْنَا ثُمَّ شَهَقَ شَهْقَهً فَمَاتَ فَجَاءَ الْحُسَیْنُ حَتَّى وَقَفَ عَلَیْهِ وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ وَ قَالَ قَتَلَ اللَّهُ قَوْماً قَتَلُوکَ مَا أَجْرَأَهُمْ عَلَى اللَّهِ وَ عَلَى انْتِهَاکِ حُرْمَهِ الرَّسُولِ عَلَى الدُّنْیَا بَعْدَکَ الْعَفَاءُ. قَالَ الرَّاوِی: وَ خَرَجَتْ زَیْنَبُ بِنْتُ عَلِیٍّ تُنَادِی یَا حَبِیبَاهْ یَا ابْنَ أَخَاهْ وَ جَاءَتْ فَأَکَبَّتْ عَلَیْهِ فَجَاءَ الْحُسَیْنُ فَأَخَذَهَا وَ رَدَّهَا إِلَى النِّسَاءِ».
[47] بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج ۴۵، ص ۴۱.
«أقول و فی بعض تأليفات أصحابنا أن العباس لما رأى وحدته علیه السلام أتى أخاه و قال یا أخی هل من رخصه؟ فبکى الحسین علیه السلام بکاء شدیدا ثم قال یا أَخِی أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِی وَ إِذَا مَضَیْتَ تَفَرَّقَ عَسْکَرِی فَقَالَ الْعَبَّاسُ قَدْ ضَاقَ صَدْرِی وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَیَاهِ وَ أُرِیدُ أَنْ أَطْلُبَ ثَأْرِی مِنْ هَؤُلَاءِ الْمُنَافِقِینَ. فَقَالَ الْحُسَیْنُ علیه السلام فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِیلًا مِنَ الْمَاءِ فذهب العباس و وعظهم و حذرهم فلم ینفعهم فرجع إلى أخیه فأخبره فسمع الأطفال ینادون العطش العطش فرکب فرسه و أخذ رمحه و القربه و قصد نحو الفرات فأحاط به أربعه آلاف ممن کانوا موکلین بالفرات و رموه بالنبال فکشفهم و قتل منهم على ما روی ثمانین رجلا حتى دخل الماء. فلما أراد أن یشرب غرفه من الماء ذکر عطش الحسین و أهل بیته فرمى الماء و ملأ القربه و حملها على کتفه الأیمن و توجه نحو الخیمه فقطعوا علیه الطریق و أحاطوا به من کل جانب فحاربهم حتى ضربه نوفل الأزرق على یده الیمنى فقطعها فحمل القربه على کتفه الأیسر فضربه نوفل فقطع یده الیسرى من الزند فحمل القربه بأسنانه فجاءه سهم فأصاب القربه و أریق ماؤها ثم جاءه سهم آخر فأصاب صدره فانقلب عن فرسه و صاح إلى أخیه الحسین أدرکنی فلما أتاه رآه صریعا فبکى و قال الحسین علیه السلام الْآنَ انْکَسَرَ ظَهْرِی وَ قَلَّتْ حِیلَتِی».





