بديهى است بدون مديريت، هيچ نظام و حكومتى ممكن نيست به وجود آيد. در هر حكومتى «مديريت» نقش بسيار اساسى و حياتى دارد.

نكته ديگر آنكه «مديريت فقهى» واژهاى مجعول و نوساخته است كه:

 

يكم. تعريف دقيقى از آن به دست داده نشده است.

 

دوّم. هيچ يك از فقيهان و انديشمندان در حوزه نظام سياسى اسلام، از چيزى به نام «مديريت فقهى» سخن نراندهاند.

 

سوّم. در لايههاى مختلف نظام جمهورى اسلامى نيز مشاهده مىشود كه عموما مديرانى با تحصيلات دانشگاهى و با استفاده از شيوههاى علمى، در اداره كشور دخالت دارند. آنچه مهم است، اينكه همه مديران و برنامهريزان در عرصههاى مختلف ـ در عين استفاده از بهترين و كارآمدترين شيوههاى علمى ـ همواره بايد ارزشهاى دينى را پاس دارند و هنجارهاى شريعت را همراه با نوآورىهاى علمى به كار بندند.

براى روشنتر شدن مطلب، بايد توجه داشت كه هر جامعهاى آرمانها،  اهداف و ارزشهايى دارد. اين آرمانها و ارزشها، در عرصه علم (به معناى Science) مشخص نمىشود؛ بلكه امورى فراعلمى است. از طرف ديگر «علم»، مىتواند شيوهها و روشهاى رسيدن به اهداف و آرمانها را به انسان بياموزد.

بنابراين اينكه چه آرمانى را برگزينيم؛ مثلاً آيا آرمان و هدف ما سعادت دنيوى و اخروى انسان باشد؛ يا تنها به دنيا بينديشيم؟ آيا تعالى و تكامل انسان را هدف اساسى قرار دهيم؛ يا لذت و بهرهمندى از حيات مادى را؟ آيا در جست و جوى برقرارى عدالت در جامعه باشيم؛ يا اصالت را به آزادى افراد بدهيم؟ هيچ يك از اين امور، علمى نيست و دانش تجربى، پاسخى براى آن ندارد؛ اما هر كدام كه برگزيده شود، دانش بشرى تا حدى مىتواند راه رسيدن به آنها را بياموزد.

از طرف ديگر، اگر گزيده ما «خير دو جهان» و هدف اساسى ما «تعالى و تكامل انسان» باشد؛ طبيعى است كه براى رسيدن به آن به منابع فراعلمى ـ چون معرفت وحيانى ـ حاجت بيشترى خواهد بود و ارزشهاى بيشترى، براى تنظيم مناسبات اين جهانى و آن جهانى به كار خواهد آمد. در عين حال علم نيز در اين عرصه، روشهايى را فراروى انسان مىگذارد؛ ليكن گزينش روشهاى پيشنهاد شده از سوى علم، بايد متناسب و همساز با ارزشها و اصول پذيرفته شده در دين باشد.

بنابراين هم حكومت دينى و هم حكومت سكولار، آرمانها و ارزشهاى خود را از بيرون علم دريافت مىكنند و هم در گزينش شيوهها و روشها، مىتوانند از علم بشرى استمداد جويند؛ ليكن گزينش هر يك از روشهاى بديل، به تناسب آرمانها و اهداف و نظام ارزشى، خواهد بود.

نتيجه آنكه:

1 – علم به تنهايى هيچ غايت و هدف مشخصى را در نظام مديريت تعقيب نمىكند؛ و مديريت علمى خالص وجود خارجى ندارد.

2 – هيچ تقابلى بين مديريت علمى و دينى نيست؛ بلكه تقابل بين نظام  مديريت دينى و مديريت سكولار است. تفاوت آن دو نيز از اين روست كه مديريت سكولار هيچ منبع فرابشرى را برنمىتابد، اما مديريت دينى متكى به وحى و هدايتهاى الهى است.

3 – علمى خواندن مديريت سكولار شعارى فريبنده بيش نيست. مديريت دينى و غير دينى هر دو متناسب با نظام ارزشى خود از عقل، علم و دانش بشرى بهره مىجويند.[1]

 

پرسش و پاسخ های دانشجویی پیرامون حکومت دینی/ مؤلف:حمیدرضا شاکرین

دفتر نشر معارف


[1] – براى آگاهى بيشتر ر.ك: نگارنده، سكولاريسم، بحث مديريت علمى و مديريت فقهى.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *