photo_2017-08-25_17-22-16

از مضيف دل، اگر مهمان غم آيد برون

جان به قربانش كنم تا محترم آيد برون

بر جمال سرخ گل بين، بامدادان، ژاله را

گر نديدي ز آتش سوزنده، نم آيد برون

آفت بت‌خانه‌ي چين است، گويي بوستان

بس كه از هر گوشه‌اي زيباصنم آيد برون

نغمه‌سازي كرده مرغان خوش‌الحان آن‌چنان

كز در هر باغ، صوت زير و بم آيد برون

اندر اين فصل از تقاضاي هوا، نبْوَد شگفت

گر خواص چشمه‌ي حيوان ز سم آيد برون

مي‌كنند اطفال گلشن از تر‌نجش سنگ‌سار

في‌المثل گر نكهت از باغ ارم آيد برون

شانه‌ي مشّاطه را مانَد نسيم مشك‌بار

گر شكنج‌ آن دو زلف خم به خم آيد برون

كار بر گردون غم‌پرور شده بسيار تنگ

بس كه از دل‌ها در اين ايّام، غم آيد برون

خاتم زنهار بزم ما، گرفته از قضا

گوييا از پرده، شاه جم‌خدم آيد برون

معني آيات قرآني، امام عرش و فرش

آن‌كه بهر خادمش از خاك، جم آيد برون

تا ابد دست تصرّف، گر زند گردون به دهر

كي وجودي چون تو از مُلك عدم آيد برون؟

هر كه از كوي تو پا بنْهاد، شد خونش مباح

هم‌چو آهويي كه از طوف حرم آيد برون

قابل تصوير خاك پاي دربان تو نيست

صد هزار آيينه، ‌گر از دست جم آيد برون

از عبادت، موجب رحم الهي كي شود؟

كودكي گر بي‌ولايت از رحم آيد برون

گر نترسد از دم شمشير قهرت، آفتاب

با تن لرزان، چرا هر صبح‌دم آيد برون؟

دشمني كز تيغ خون‌ريز تو، آب مرگ خورد

زيبد از خاكش، اگر شاخ بقم آيد برون

روز هيجا، گر نگاه خشم، اندازي به چرخ

از توّهم، تير گردون، بهر رم آيد برون

از عدم، بيرون چو آوردت خداوند كريم؟

خواست او را، مظهري بهر كرم آيد برون

خسرو خاور ز كويت بگذرد با اضطراب

هم‌چو دزدي كز سراي محتشم آيد برون

حضرت صدّيقه را همسر نباشد جز تو كس

تا ابد گر مصطفي را ابن عم آيد برون

گر درِ عدلِ تو گردد باز، اي شير خدا!

گرگ بهر پاسبانيّ غنم آيد برون

گر حسام انتقامت، سر برآرد از نيام

كي دگر از آستين، دست ستم آيد برون؟

خاك‌ساران جهان جاهت از چشم خيال

ماه را بينند كز زير قدم آيد برون

بر زبان رانند گر مَدحت، تمام ماسوا

تا قيامت باز از بسيار، كم آيد برون

يا علي! اي آن‌كه بهر كسب روزي بر درت

 شير از ني‌زار و كرم از قعر يم آيد برون!

هر گدايي را كه خواهي رانْد محروم از درت

آن‌قَدَر بخشي كه از زير درم آيد برون

ذرّه‌اي را گر شكافند از هواي مهر تو

صد هزاران آفتابش از شكم‌ آيد برون

گر كنند آغاز كندن چاهي اندر جاه تو

بعد صد سال از كَفَش، لوح و قلم آيد برون

سر خط آزادگي، بخشاي «آتش» را ز لطف

آن زماني كز بد و نيكش، رقم آيد برون

اندر آن وقتي كه گردد بيرق فيضت، عَلَم

آن‌چنان كن كز دلم، آن‌جا الم آيد برون

 

در ميان مادحانت، مدحم ار مقبول نيست

لاله رويد از گلستان، خار هم آيد برون

photo_2017-08-25_17-23-55

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *