همان طور كه اشاره كرديد، دين اسلام كامل، پويا و جامع است و به همين دليل بايد براى همه شرايط و در هر عصر و مكانى پاسخ گو باشد. از ويژگى هاى شريعت اسلامى و نظام حقوقى برخاسته از آن، آرمان خواهى، كمال گرايى و در عين حال واقع گرايى است. به همين جهت دستورالعمل ها و احكام آن، براى قشر خاصى نيست. هم براى انسان هاى آرمان گرا نسخه عمل دارد و هم براى انسان هايى كه در سطح ضعيف اخلاق و تقوا قرار دارند، اسلام همه را در قله نديده است تا كسانى كه در دامنه مانده اند، از اين سفره مبارك آسمانى و شريعت الهى وامانده باشند. و دقيقاً به همين دليل تأكيد مى كنيم، چون از آنجايى كه نسخه ها متعدد است، افراد بايد مواظب باشند مطابق بيمارى يا آسيب جسمى و روحى خود، و نيز با آينده نگرى، تصميم شايسته بگيرند. نمى توان در اوهام زندگى كرد، و از واقعيات گريخت؟! انسان عاقل و مصمم، درست تصميم مى گيرد و زندگى خود را تسليم حوادث نمى كند ؛ بلكه طبق صلاح دين و دنياى خود، آن را مى سازد. اراده انسان را در ساختن زندگى و شخصيت خود، نبايد به هيچ وجه ناديده گرفت ؛ و بايد دانست بهشت را به بهاء مى دهند، نه به بهانه. اگر كسى بخواهد بهشت زندگى خود را بسازد و آينده سعادتمندى داشته باشد، بايد اراده كند و بر اين تصميم و عزم خود، جدى و صبور باشد. كسى كه بخواهد هميشه بر اساس هوا و هوس خود زندگى كند، نمى تواند در ميدان مبارزه زندگى، پيروز به در آيد. ما مى توانيم، اگر بخواهيم.
پس در قدم اول، كسى، جز خودمان مسئول زندگى ما نيست. نمى خواهيم مسئوليت ديگران – اعم از مسئولان و پدر و مادر و جامعه را ناديده بگيريم – اما اصرار مى ورزيم كه انداختن مسئوليت بر دوش ديگران مشكلى را حل نمى كند.
اما راه چاره:
يكم. بايد بياموزيم كه، هر چه مى خواهيم، نمى توانيم در اين دنياى مادى – كه آميخته با محدوديت است – به دست آوريم! پس «عفت ورزى» هنرى است كه براى همه پسنديده و براى جوانان ما شايسته و بايسته تر است.
دوم. اسلام به عنوان دينى واقع گرا و آرمان خواه، شريعت اعتدال گرا نيز هست ؛ لذا نه رهبانيت را تجويز مى كند و نه كمونيسم جنسى را ؛ بلكه اساسى ترين راه حل را ازدواج و تشكيل كانون گرم خانواده مى داند كه در تعاليم دينى، ازدواج محبوب ترين بنياد الهى دانسته شده است: «قال رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) : لَمْ يُرسِلَنى اللّه تَعالى بِالرهبانيةِ ولكن بَعَثنى بالحَنَفيةِ السهلةِ السمحة… فَمَن اَحبّ فطرتى فَلْيَتَسَنَّن بسنتى و مِن سنتى النكاح»؛[1] «خداوند متعال مرا به رهبانيت نفرستاد، بلكه بر اساس دين يكتاپرستى كه آسان گير و با گذشت و بزرگوارى است برانگيخت… پس هر كس كه فطرت و آئين ما را دوست دارد بايد بر سنت من الگوگيرى كند و از جمله سنت و آئين من ازدواج است».
سوم. اگر ازدواج دائم ممكن نشد و بلوغ جنسى به بحران مى انجاميد، راه حل اضطرارى به عنوان ازدواج موقت را مقرر نموده است.
مشكل آنجاست كه ما در هر سه مرحله، دچار معضل شده ايم ؛ زيرا فضاى فرهنگى و اخلاقى جامعه، به دلايل مختلف – از جمله جوان بودن جامعه، گسترش بى حد و مرز آزادى ها، تهاجم فرهنگى، غفلت مسئولان از جوانان و مشكلات آنان و خلاصه ناامن بودن و تا حدى رواج ابتذال – عفاف و پاكدامنى را به امتحانى سخت مبدل ساخته است. و متأسفانه تكنولوژى مدرن – اعم از اينترنت، ماهواره، موبايل و رسانه ها – نيز ابزارى شيطانى شده اند كه به بلوغ زودرس دامن مى زنند.
از سوى ديگر ازدواج – كه در تعاليم قرآنى و نبوى با آسان ترين شيوه ها و به دور از تشريفات صورت مى گرفت و يك پيمان مقدس بين زن و شوهر بود – متأسفانه با تشريفات فراوان و چشم و هم چشمى، به صورت يك قرارداد و متأسفانه خيابانى و به دور از آگاهى و آينده نگرى صورت مى گيرد و به همين دليل بسيارى از آنها به جدايى و طلاق مى انجامد.
چه قدر از جوانانى كه به خاطر مهريه زياد دختران، نمى توانند ازدواج كنند و يا حتى قدمى پيش نهند، چون وضعيت پسران جوانى را ملاحظه مى كنند كه به دليل مهريه سنگين، (به تعداد تاريخ تولد دختران) قبل از تشكيل خانواده و سامان يابى عاطفى و جنسى، جز احساس مسئوليت سنگين و پرداخت هزينه هاى تشريفاتى فراوان، بهره اى از ازدواج نبرده اند! پسران و دختران زيادى هستند كه گرفتار ذهنيات و اوهام چشم و هم چشمى دوستان و خويشاوندان، در مسئله جهيزيه، وا مانده اند! اين در حالى است كه رسول گرامى اسلام (صلی الله علیه و آله) فرمود: «اَفضلُ نساءِ اُمَّتى… اَقلَّهن مَهراً»؛[2] «بهترين زنان امت من، آنان هستند كه… مهريه آنان اندك است».
برخى جوانان نيز دچار توهّمات شده اند و زندگى تجملاتى و آماده از هر جهت را در همان شروع زندگى خواهانند و چون فعلاً موجود نيست، از ازدواج هم خوددارى مى كنند، در حالى كه غرايز جوانى، اين توهّمات سرش نمى شود و اگر از راه مشروع نشد، از راه ديگر… عفاف هم يك بحث آرمانى است كه در اوج شهوت براى همگان ميسور نيست. پس چه مصيبتى در انتظار جوانان است تا آنان را به هلاكت معنوى يا مادى اندازد؟!
نبايد توقع داشته باشيم در همان اوان زندگى همه چيز را داشته باشيم. آيا نمى توان چند سال اول را در كنار پدر يا مادر بسر برد؟ هر چند اين امر سخت است، ولى با اندكى تحمل و مدارا امكان پذير است. اگر ازدواج نكرديم و به گناه افتاديم و مستحق آتش قهر خدا شديم، بايد بدانيم گرفتار آتش عذابى خواهيم بود كه بسيار سخت تر و تحمل آن بسيار ناگوارتر است! و اين چه بدبختى بزرگى است؟!
پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) : «مِن بَركةِ المَرأةِ خِفّةُ مؤمنتها و مِن شُومها شِدّةُ مؤمنتها»؛[3] «يكى از نشانه هاى بركت زن، سبك بودن هزينه زندگى او است و از نشانه هاى بد قدمى زن، آن است كه هزينه زندگى او يا هزينه ازدواجش، سنگين باشد».
آيا اين همه تشويق ها و تأكيدهاى پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) در ازدواج آسان و بدون تشريفات نبايد مورد توجه قرار بگيرد؟! در دوران صدر اسلام گاهى تعليم چند آيه قرآن به عنوان مهريه پذيرفته مى شد و زندگى همراه با خوشى و ايمان شروع مى شد. جامعه ما به خود آيد و در پرتو اين فرهنگ نورانى، معضلات خود را حل كند.
در فرهنگ اسلامى، آن قدر حفظ عفاف و دورى از گناه و بهره مندى از لطف الهى، مهم است كه مسلمانان همه سنت هاى غلط و همه توهمات را به كنار گذاشته و حتى در جبهه جنگ ازدواج مى كردند ؛ چنان كه در منطقه جنگى يكى از رزمندگان اسلام به نام خالدبن سعيد ازدواج كرد.[4]
چه خوش سروده است شاعر كه:
به دخترها دارم نصيحت
كه مى باشد پيغمبر را وصيت
كه از داماد، سيم و زر نخواهيد
به غير از پاكى گوهر نخواهيد
بپرس از او كه از ايمان چه دارى؟
نه از سيم و زر و بستان چه دارى؟
اگر داماد با تقوا و دين است
مخور غم زان كه دلسوز و امين است
مشكلات ازدواج، حل خواهد شد، اگر قرار باشد به دليل مشكل پسندى، كمبودهاى مادى، آزادى از قيد و بند خانواده! عذر ادامه تحصيل، تعصب هاى غلط مانند وجود خواهر يا برادر بزرگ تر و… به گناه بيفتيم و دامن خود را آلوده كنيم و از سعادت دنيا و آخرت محروم بمانيم، كدام منطق و عقلانيت اين بهانه را مى پذيرد شايسته نيست با اين عذرهاى واهى و بهانه هاى نادرست نشاط و جوانى و پاكدامنى و عفاف خود را مخدوش كنيم. بسيارى از اين مشكلات مصنوعى است و برخى از آن ها واقعى است ؛ اما به دليل اهميت حفظ عفاف و نشاط در سايه ازدواج، بايد بر آنها فايق آييم.
البته دولت اسلامى موظف است فضيلت محور باشد و بر اساس آيات مختلف قرآن و احاديث نبوى و اهل بيت عصمت و طهارت، براى ايجاد محيط پاك و رشد فضايل اخلاقى و معنويات تلاش كند. چنين دولتى بايد در جهت ازدواج جوانان گام هاى اساسى بر دارد و معضلات آنان در مسئله مسكن، اشتغال و… را در حد امكان برطرف سازد ؛ مگر نه آن است كه قرآن كريم مى فرمايد: «الَّذِينَ إِنْ مَكَّنّاهُمْ فِى الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ »؟![5] پس مؤمنان و جامعه ايمانى هرگاه اقتدار يابند بايد در جهت برپادارى نماز و معنويات و تحقق عدالت اجتماعى كه زكات نماد مهم آن است و امر به معروف و نهى از منكر تلاش كنند. مگر جز آن است كه پيش شرط و مقدمه برپادارى نماز و معنويات و نيز امر به معروف و نهى از منكر، بسترسازى براى محيط پاك و عفاف ورزى جوانان و كل جامعه است؟!
اما اگر به هر دليل آن اراده شايسته براى تحمل غريزه جنسى و عفاف را نداشتيم، و اگر به هر عذر و بهانه اى، تسليم اوهام ذهنى خود شديم و يا مشكلات به حدى بود كه توان ازدواج دائم از ما سلب شد، دو راه ديگر باقى مى ماند: 1 – ازدواج موقت (متعه يا صيغه)؛ 2 – فحشاء و فساد و بازار آزاد جنسى و رفاقت و روابط نامشروع.
در اينجا بايد پرسيد: عقل چه مى گويد؟ شرع كدام را تجويز مى كند؟ جامعه و فرهنگ ما كدام را مى پسندد؟
دستور عقل و شرع در اين زمينه مشخص بوده و «ازدواج موقت» – به عنوان يك راه فرعى و اضطرارى است؛ نه جاده باز و بدون خطر و براى مردان متأهل كه بخواهند عياشى كنند و با سوء استفاده از اين قانون، كانون گرم خانواده خود را در معرض فروپاشى قرار دهند. سوگمندانه بايد گفت: به دلايل مختلف – از جمله سوء استفاده مردان يا زنان از اين قانون و نيز تبليغات دشمنان و فهم نادرست و غيرمنطبق با واقعيات نسبت به ازدواج موقت، فرهنگ عمومى جامعه ما از آن استقبال نمى كند ؛ بلكه حتى آن را بدتر از رفاقت و روابط نامشروع مى داند!! – اگر به پدر و مادرى بگويند كه جوان شما چنين است، چه بسا مى گويند: جوان است و… اما اگر بشنوند دختر يا پسر آنان براى پاك ماندن، در صدد ازدواج موقت هستند، داد و فرياد مى كنند و…؟!
مگر امام على (علیه السلام) نفرمود: اگر خليفه دوم، به ناروا قانون ازدواج موقت را – كه خدا و پيامبرش تجويز كردند – برنمى داشت و تحريم نمى كرد، جز انسان هاى شرور و بى ريشه و بدبخت و تباهكار، كسى آلوده دامن نمى شد؟ آيا آن حضرت انسان و روحيات و غرايز او را نمى شناخت و مصلحت او را نمى دانست؟ متأسفانه فرهنگ جامعه ما آن چنان كه بايد علوى نيست. آن همه روايات و نص صريح قرآن[6] در مورد ازدواج موقت و فضيلت ها و ثواب هاى آن، براى اين نيست كه ازدواج موقت جايگزين ازدواج دائم و يا هم رديف و در كنار او باشد ؛ بلكه اگر ناچار شديم و فرصت و يا شرايط ازدواج دائم به هر دليلى براى ما ميسر نبود، خودمان را آلوده نكنيم. شرع مقدس راه ديگرى براى حفظ عفاف ما انديشيده و آن ازدواج موقت است. وظيفه مراجع، دانشمندان و همه متدينان است كه ازدواج موقت را به شكل صحيح آن ترويج كنند. اما همواره بايد بدانيم كه، اين راه اضطرارى، فرعى و در شرايط خاص است.
دانستن اين نكته ضرورى است كه بسيارى از مراجع تقليد، اگرچه فتواى آشكار بر لزوم اجازه پدر ندارند اما به نظر آنان بنا بر احتياط وجوبى، اجازه پدر براى عقد دائم و موقت لازم است. اين به جهت سوء استفاده هاى بسيارى است كه در روابط پسر و دختر ديده شده و رعايت چنين احتياط هايى در بسيارى از موارد شايسته و بايسته است. به عنوان نمونه براى حفظ و گسترش بهداشت جامعه، اگر حدود چهار در ده هزار، احتمال بروز بيمارى خاص وجود داشته باشد، همگى افراد واكسينه مى شوند؛ در حالى كه آمار ناهنجارى ها در روابط پسر و دختر، بسيار بالاتر است. حتى در مواردى كه احتمال سوء استفاده نيز وجود دارد، مسئولان تدابير لازمى را پيش بينى مى كنند.
به طور مثال قرص كدئين دار براى بيماران و به طور آزاد و بدون نسخه پزشك در داروخانه عرضه مى شد، و كسى ممانعتى نمى كرد ؛ اما وقتى ديدند عده اى بى تعهد و مسئوليت براى مصرف اعتياد خود به داروخانه ها مراجعه كردند و در واقع نه بيماران نيازمند، بلكه معتادان ولگرد از اين قرص استفاده مى كنند، شرايط عرضه و تقاضا سخت شد و شبيه اين مسئله در ازدواج موقت نيز رخ داده است.
بررسى آثار ازدواج موقت:
از اصول مسلم مذهب تشيع، مشروعيت «ازدواج موقّت» است تا جايى كه در زمان ائمه اطهار (علیهم السلام) گاه براى معرّفى تشيع يك شخص مى گفتند: «او رأى به مشروعيت متعه (ازدواج موقّت) مى دهد».[7]
امام صادق (علیه السلام) مى فرمايد: «كسى كه متعه را حلال نشمرد، از [ شيعيان] ما نيست».[8] آن حضرت زمانى كه سخن از ازدواج موقت به ميان مى آمد، بارها به مخاطب خويش مى فرمود: «من دوست دارم سنت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را احيا كنى».[9]
احياى سنت، به معناى رواج آن در جامعه است. رواج ازدواج موقت، فوايد فراوانى به دنبال دارد كه مطلوب و مورد نظر شارع مقدس است. اين آثار و بركات به قدرى فراوان است كه احياى آن را ضرورى مى شمارد. در جوامع فعلى ازدواج به صورت يك معضل براى جامعه در آمده است. مشكلاتى مانند اشتغال و ادامه تحصيل، تا سال هاى متمادى ازدواج را براى يك جوان غير عملى نموده است. اين در حالى است كه فيزيولوژى طبيعى بدن انسان، تغييرى نيافته است و او همچنان در سال هاى آغازين نوجوانى به بلوغ جنسى مى رسد. در جامعه ما فاصله بين بلوغ جنسى تا فراهم شدن موقعيت اجتماعى نزديك به سيزده سال است. آيا مى توان به اين غريزه گفت: «به علت نبودن شرايط لازم، از خواسته هاى طبيعى خود دست بردار»؟ انديش ورزانى چون شهيد مطهرى، بهشتى، باهنر و متفكّر غربى برتر اندراسل، در همين رابطه تأكيد كرده اند: رهبانيت و پارسايى مطلق و ناديده گرفتن اين غريزه – با آن امواج نيرومند و توفنده – غالباً امكان پذير نيست. عقل و شرع نيز، غرق شدن در ورطه كمونيسم جنسى و بى بند و بارى را نمى پذيرند. حال چه بايد كرد؟ با اندكى تأمل روشن مى شود كه تنها راه ممكن و عملى، «ازدواج موقّت» است ؛ حتى برخى از روشنفكران غربى – مانند: قاضى لينذرى و برتراندراسل – نيز به اين نتيجه رسيده اند. چرا كه راه معقول ديگرى وجود ندارد. پيشنهادهايى مانند رفع مشكل اشتغال و مسكن اگرچه اساسى است ؛ اما پا از مقوله «حرف» فراتر نمى گذارد و مى رود تا زمان عملى شدن آن، راهى جز ازدواج موقت نيست.
نكته قابل توجه اينكه: مخاطب اصلى و عمده ازدواج موقّت، «پسران مجرد» و «زنان همسر از دست داده» مى باشند – نه «دختران مجرد نونهال و مردان متأهل» – و به عبارت روشن تر كسانى كه «نياز» به اين نوع ارضاى جنسى دارند و خطرى آنان را تهديد نمى كند.
در اين جا به صورت مختصر بخشى از احكام شرعى و قوانين حقوقى ازدواج موقت بيان مى شود.
عقد ازدواج – كه به واسطه آن زن و مرد بر يكديگر حلال مى شوند – دو قسم است: دائم و غير دائم.
«عقد دائم» آن است كه مدت زناشويى در آن معيّن نشود (و پايان آن طلاق، فسخ يا فوت باشد) «عقد غير دائم» آن است كه مدت زناشويى در آن معيّن شود، براى مثال مرد، زن را به مدت يك ساعت يا يك روز يا يك ماه يا بيشتر عقد كند، زنى كه به اين قسم عقد شود، «متعه» مى نامند.
در ماده 1075 قانون مدنى آمده است: «نكاح وقتى منقطع است كه براى مدت معيّنى، واقع شده باشد».
در زناشويى – چه دائم و چه غير دائم – بايد صيغه خوانده شود و تنها راضى بودن زن و مرد كافى نيست و صيغه عقد را يا خود زن و مرد مى خوانند، يا ديگرى را وكيل مى كنند كه از طرف آنان بخواند.[10]
در ماده 1076 قانون مدنى آمده است: مدت نكاح منقطع، بايد كاملاً معين باشد. ماده 1095 نيز مى گويد: «در نكاح منقطع» عدم ذكر مهر در عقد موجب بطلان است ؛ يعنى، اگر صيغه عقد موقت جارى شود ؛ ولى نگويد: «على المهر المعلوم» يا «به مهرى كه معين شده»، عقد باطل است و گويا اصلاً عقدى جارى نشده است.
صيغه عقد موقت:
اگر خود زن و مرد بخواهند صيغه عقد غير دائم را به زبان عربى بخوانند، بعد از آنكه مدت و مهر را معلوم و مشخص كردند ؛ زن مى گويد: «زوَّجتك نفسى فى المدة المعلومة على المهر المعلوم» و بعد مرد بدون فاصله مى گويد: «قبلتُ».[11] اگر خود زن و مرد نتوانند صيغه را به عربى [ صحيح ]بخوانند، به هر زبانى كه صيغه را بخوانند صحيح است و لازم نيست وكيل بگيرند ؛ اما بايد لفظى را بگويند كه معناى «زَوَّجْتُ» و «قَبِلتُ» را بفهماند. براى مثال زن به مرد بگويد: «خود را زن تو نمودم در مدت معين شده، به مهر معين شده» و مرد بلافاصله بگويد: «قبول كردم».
نكته قابل توجه آنكه اگر در صيغه عقد موقّت، مدت را ذكر نكنند و نگويند: «فى المدة المعلومة» يا «در مدت معين شده»، عقد موقّت تبديل به عقد دائم مى شود، و بنا بر نظر برخى فقها، عقد باطل مى گردد.[12]
ازدواج موقّت، اگر چه براى لذت بردن هم نباشد، صحيح است.[13] در اين نوع ازدواج، نفقه و مخارج زن بر عهده مرد نيست ؛ مگر آنكه در عقد شرط شده باشد كه مرد نفقه زن را بپردازد.[14] زنى كه ازدواج موقّت كرده، مى تواند بدون اذن شوهر از خانه بيرون برود ؛ ولى اگر به واسطه بيرون رفتن حق شوهر از بين مى رود، بيرون رفتن حرام است.[15]
در اثناى مدّت و قبل از پايان، شوهر مى تواند مدت را ببخشد ؛ يعنى، با گفتن «مدت را بخشيدم»، به اين زناشويى پايان دهد.[16]
چند نكته ضرورى:
1 – زن در يك زمان، نمى تواند همسر دو مرد باشد، چه يكى دائم و ديگرى موقت باشد.
2 – زن نمى تواند پس از پايان ازدواج موقت، بلافاصله به عقد ديگرى در آيد ؛ مگر آنكه عمل نزديكى صورت نگرفته باشد يا زن «يائسه» باشد.[17]
3 – مدتى كه زن نمى تواند شوهر ديگرى اختيار كند، زمان «عده» مى گويند. «عده ازدواج موقت» به اعتقاد برخى از فقهاء «دو حيض» است ؛ يعنى، زن بايد صبر كند بعد از پايان مدّت ازدواج، دو بار عادت ماهانه شود و اگر زن با اينكه در سن و سالى است كه طبيعتاً بايد حيض شود، ولى به عللى حيض نمى شود، عده او 45 روز است.
4 – در عقد موقت، «نَسَب» (فرزند)، به مرد ملحق مى شود (اگر چه منى را در بيرون ريخته باشد و به اصطلاح عزل نموده باشد)؛[18] چون به دلايلى احتمال آن هست كه طفل، فرزند مرد باشد.
5 – تربيت، سرپرستى (حضانت) و نفقه فرزند حاصل از ازدواج موقت، مانند فرزند حاصل از ازدواج دائم است و تفاوتى ندارد. در ماده 1199 قانون مدنى آمده است: «نفقه اولاد بر عهده پدر است» و فرقى بين فرزند ازدواج دائم و غير دائم نگذاشته است.
6 – زنى كه ازدواج موقّت كرده، اگر در عقد شرط كند كه شوهر با او نزديكى نكند، عقد و شرط صحيح است و شوهر فقط مى توان لذت هاى ديگر از او ببرد ؛ ولى اگر زن بعداً به نزديكى راضى شود، شوهر مى تواند نزديكى كند.[19]
7 – اگر زن بگويد: مانعى براى ازدواج (مانند شوهر داشتن و در عدّه بودن) ندارد و داراى شرايط لازم است ؛ مرد – در صورتى كه احتمال دهد زن در گفته خود صادق است – بدون تحقيق مى تواند گفته او را بپذيرد.[20]
8 – اگر دختر باكره و رشيده[21] باشد، بيشتر فقها براى ازدواج او، اذن ولى را شرط مى دانند.
آثار و فوايد ازدواج موقت:
1 – پيشگيرى از زنا
اگر براى مرد يا زن بدون همسر، ازدواج موقّت ممكن باشد، هرگز به سوى عمل نارواى زنا كشيده نمى شود ؛ چرا كه اين عمل، در هر دين و مسلكى و مطابق هر عرف و فرهنگى، گناه و عملى بسيار زشت است و به طور طبيعى انسان رفتارى را كه زشت مى داند، مرتكب نمى شود. آرى اگر براى پاسخ گويى به خواستى درونى و نيرومند، راه ديگرى نيابد، به آن چيزى روى مى آورد كه خود نيز به زشتى آن آگاه است!!
در حديثى معروف از امام على (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام) آمده است: «اگر خليفه دوم از ازدواج موقّت نهى نكرده بود، هيچ كس زنا نمى كرد ؛ مگر شقى».[22]
«شقى» به معناى انسان پست و بدبخت است و مراد از آن در اينجا كسى است كه با وجود راه حلال و مشروع، به سراغ راه حرام مى رود!
2 – حفظ ايمان و بندگى
گناه، اصلى ترين مانع بندگى خداوند متعال و يكى از عوامل بازدارنده، از پذيرش حق و اخلاق نيك است. از رايج ترين گناهان در ميان قشر جوان، مفاسد ناشى از غريزه جنسى است. هيجانات جنسى دوران تجرّد، او را از ياد خدا باز داشته، از پذيرش نصايح و موعظه هاى اخلاقى و بروز آن، در اعمال و رفتارش منع مى كند! ازدواج موقّت اين هيجانات را از بين برده يا لااقل از شدّت آن مى كاهد. اينجاست كه زمان بازگشت به فطرت خداجويى فرا مى رسد و زمينه پذيرش اخلاق حسنه مهيّا مى گردد.
مرحوم شيخ حرّ عاملى در كتاب نفيس وسائل الشيعه[23] روايات فراوانى را در اين مورد نقل مى كند كه يكى از سنت هاى اسلامى ازدواج موقت است و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و ائمه (علیهم السلام) نمى پسنديدند كه اين سنت رها شود.
3 – دفع فحشا از طريق رفع نياز مالى متعه شوندگان
يكى از عوامل رو آوردن افراد – به خصوص زنان – به فساد و فحشا فقر و نياز مالى است.
وقتى زنى همسر خود را از دست مى دهد، در بسيارى از موارد با كار و تلاش، هزينه زندگى خويش را تأمين مى كند. اما چنين نيست كه همه اين افراد، بتوانند نيازمندى هاى زندگى خود را از راه آبرومندانه اى به دست آورند و بر اين ندارى صبر كنند! اينجا است كه بعضى از لغزش ها و خطاها آغاز مى گردد و شخص گرفتار غرقاب فساد و فحشا مى شود.
حال آيا پسنديده تر و عاقلانه تر نيست كه اين گونه افراد، با ازدواج موقّت، علاوه بر رفع نياز مالى، خود را به آلودگى نكشانند و به پاكدامنى جامعه كمك كنند؟!
4 – پيشگيرى و درمان انحرافات
«زنا» اگر چه در مذاهب گناه محسوب مى شود، اما در علم سكسولوژى انحراف به حساب نمى آيد(!) ولى اعمالى مانند همجنس بازى، استمنا و… انحراف محسوب مى شود (علاوه بر حرمت شرعى). اين انحرافات – علاوه بر دارا بودن آثار خطرناك جسمى، جنسى و روانى – از آفات جوامع امروزى به شمار مى آيد و عمده ترين دليل آن، تأخير در امر ازدواج است. روشن است كه در شرايط موجود، تنها راه نجات از اين انحرافات و بن بست به وجود آمده، ازدواج موقّت است كه مشكلات ازدواج دائم را با خود ندارد.
5 – پيشگيرى از سوء استفاده جنسى
غريزه جنسى شامل تمام انسان ها و افراد – از هر تيره و رنگ و با هر فرهنگ و مرام – مى شود و در همه افراد نوع بشر وجود دارد. استعمارگران و زراندوزان و سودجويان، همواره به فكر سوء استفاده از اين نعمت خدادادى بوده و هستند. كشور اسلامى «اندلس»، با همين شيوه سرنگون شد و به كشور مسيحى نشين «اسپانيا» تبديل گشت! امروز دولت هاى استعمارى، مردم كشورهاى جهان سوم و حتى مردم خود را، در فساد غرق نموده و از غفلت به وجود آمده، حداكثر استفاده را مى برند! دشمنان كشور ما نيز سال هاست از اين حربه براى ضربه زدن به ما سود مى جويند كه از آن تحت عنوان «تهاجم فرهنگى» ياد مى كنيم. در اين بين افراد سودجوى بسيارى نيز از آب گل آلود ماهى مى گيرند! چه بسيار شركت هاى بزرگ فيلم، عكس و… كه از اين طريق نان مى خورند ؛ البته به قيمت عفّت و شرافت انسان ها!! مراكز فساد و باندهاى فحشا نيز قارچ هاى سمى اين بوستان فساد هستند. بدون ترديد در جامعه اى كه مردم پاى بند به پاكدامنى و فضيلت باشند اگر ازدواج موقّت رواج داشته باشد، هرگز جاى پايى براى مهاجمان فرهنگى و سوداگران عفّت و پاكدامنى باقى نمى ماند. در واقع مؤثرترين راه مقابله با «تهاجم فرهنگى»، احياى ازدواج موقّت است و بدون اين سنت، ساير كارها، آب در هاون كوبيدن است.
6 – پيشگيرى از شدت مجازات
يكى از احكام شديد اسلام، حد «زنا» است. تازيانه، قتل با شمشير، سنگسار و… از كيفرهاى اين عمل نامشروع است. اسلام – به رغم اين دستورات – راه هاى صحيحى نيز براى ارضاى غريزه جنسى، فراروى بشر قرار داده است.
سنگسار كردن (در مقام تشريع) وقتى امكان دارد كه همراه يا مقدم بر آن، شرايط ارضاى صحيح نيز فراهم باشد، پس نمى توان به جوانى كه قادر به ازدواج دائم نيست گفت: ازدواج موقت نكن و آن گاه كه مرتكب خطا و لغزش شد، تازيانه بر سر و رويش زد!!
در هر صورت اجراى آن مقدار از حدود الهى هم كه خداوند رعايت آن را واجب كرده، با رواج ازدواج موقت قابل پيشگيرى است.
7 – حفظ احترام و امنيت بانوان و كاهش جنايت ها
با وجود تمام محدوديت هاى اجتماعى، باز در گوشه و كنار كشور خود برخوردهاى ناهنجار و ناشايستى، با زنان و دختران صورت مى گيرد. مزاحمت هاى خيابانى و ده ها مورد ديگر، نمونه هايى از اين گونه رفتارهاى پر خطر است. حتى گاهى برخى از افراد بزهكار، پا را از حد مزاحمت فراتر گذاشته و دست به جنايت و قتل مى زنند. اخبار قتل زنان و دختران – كه مدام بر صفحه جرايد به چشم مى خورد و دل را مى آزارد – گواه اين مطلب است. اين مزاحمت ها و جنايت ها، عمدتاً معلول طغيان شهوت و غريزه جنسى است كه انسانى را تبديل به يك مزاحم يا جانى مى كند.
به راستى اگر ازدواج موقت جايز و تخليه شهوات ميسر بود، باز به اين گونه اعمال دست مى زدند؟ بنابراين با ازدواج موقّت و در نتيجه آرام گرفتن روح و روان جوانان، احترام و امنيت دختران كه امروز مطمع هر چشم ناپاك و جوان سركشى است، حفظ مى گردد.
8 – عدم احساس گناه در ازدواج موقّت
برخلاف آنچه مخالفان ازدواج موقّت مى گويند – كه اين ازدواج تفاوتى با فساد و فحشا ندارد – تفاوت هايى بين اين ازدواج و روابط نامشروع وجود دارد. در روابط نامشروع، طرفين احساس گناه و تنفر مى كنند و بعد از هر آلودگى، دچار عذاب وجدان و آشفتگى روحى مى شوند! به خصوص جامعه ما كه داراى ساختار مذهبى است. طبق گفته برخى از متخصصان گاهى اين گونه افراد، تحت تأثير «حسّ تنفر» دچار استفراغ مى شوند. اما فرد در ازدواج موقّت نه تنها چنين احساسى ندارد ؛ بلكه در صورت آشنايى با احاديث مربوط به ازدواج موقت مى تواند در خود احساس تكامل و ثواب نمايد. از جمله در روايتى از امام جعفر صادق (علیه السلام) آمده است: در شب معراج وقتى كه پيامبر (صلی الله علیه و آله) به آسمان برده شد، جبرئيل (علیه السلام) به او گفت: اى محمد! خداوند – تبارك و تعالى – مى فرمايد: «همانا به طور قطع، من متعه كنندگان از امت تو را بخشيدم».[24]
9 – امكان اعمال محدوديت در روابط جنسى
در ازدواج دائم يكى از وظايف شرعى زن، پاسخ به درخواست مرد براى ارتباط جنسى كامل است؛ اما در ازدواج موقّت زن با توافق مرد (در هنگام عقد) مى تواند شانه از زير بار اين مسئوليت خالى كند. به عنوان مثال اگر زنى بدون شوهر خواسته باشد با مرد نامحرمى معاشرت و رفت و آمد داشته باشد و در عين حال از سختى پوشش لازم رها باشد ؛ مى تواند با اجراى صيغه عقد موقّت – به شرط عدم نزديكى – محرميت ايجاد كند.[25]
بنا بر گفته بسيارى از نويسندگان، زن و مرد در اين ازدواج – حتى بدون توافق طرفين – مى توانند از انعقاد نطفه جلوگيرى كنند.
10 – كاهش زاد و ولد فرزندان نامشروع
غرايز انسان به هر طريق ممكن، خود را نشان مى دهد و آثار آنها در اعمال و رفتار او آشكار مى شود. اگر راه صحيح و مشروعى نباشد، از راه نادرست و غيرمشروع، نيازهاى خود را پاسخ مى دهد! غريزه شهوت نيز چنين است. اگر راه صحيحى براى ارضاى آن وجود نداشته باشد، انسان به بيراهه كشيده مى شود و آثار و نتايج شومى را به بار مى آورد كه از آن جمله فرزند نامشروع است. با كمال تأسف در تمام جوامع، اين پديده نامبارك – با شدت يا ضعف – وجود دارد. در حالى كه اگر انسان فراروى خود را صحيح و مشروع ببيند به آن روى مى آورد. اگر فردى هم به وجود آيد، مشروع و قانونى خواهد بود.
11 – جلوگيرى از هدر رفتن فرصت ها و استعدادهاى جوانان
از بدترين پيامدهاى تأخير در ازدواج، سرگردانى جوانان است. كسانى كه از نعمت زن و فرزند محروم اند و پناهگاه گرمى براى عواطف و احساسات خود ندارند و از سويى به مقتضاى سن و سالشان، آتش شهوت در درونشان زبانه مى كشد و لحظه اى آرامشان نمى گذارد ؛ چه بكنند؟ آيا خود را مدام سرگرم مطالعه، تفريح و ورزش كنند؟ بايد اعتراف كرد، بيشترين وقت جوانان به بطالت و بيهودگى مى گذرد. عمر گران مايه و دوران طلايى جوانى، امانتى است از خداوند متعال براى تكامل معنوى و سير به سوى او ؛ نه پرسه زدن در خيابان ها و پارك ها و نشستن بر روى صندلى سينماها و استاديوم ها! تا كى بايد كار مفيد جوانان، تماشاى ويترين بوتيك ها و پوشيدن جديدترين مدل ها و مدها باشد؟! اگر جوانان ما بتوانند از راه صحيح، آتش غريزه را در درون خود خاموش كنند، دچار بطالت و بيهودگى نمى شوند و استعدادهاى خدادادى ضايع نمى گردد. به نظر مى رسد يكى از راه هاى صحيح و عملى آن – با توجه به شرايط فعلى – چيزى جز ازدواج موقت نيست.[26]
12 – انتخاب زمان جدايى از سوى زن و مرد
در ازدواج دائم – به دليل وجود مصالحى – حق طلاق تنها به دست مرد است و زن هيچ گاه حق ندارد مستقلاً اقدام به طلاق كند. مرد نيز هرگاه تصميم به طلاق گرفت، بايد شرايطى – مانند پاك بودن زن از عادت ماهانه و شاهد گرفتن – را مراعات كند، ولى در ازدواج موقّت زن همچون مرد، مى تواند در هنگام عقد زمان جدايى و به اصطلاح پايان مدت را معلوم كند. علاوه بر اين از آنجا كه جدايى در ازدواج موقّت، با توافق قبلى صورت مى گيرد، همراه با ناراحتى و كشمكش نيست (بر خلاف جدايى در ازدواج دائم).
13 – عدم نياز به مسكن دائمى
از عمده ترين مشكلات ازدواج، تهيه مسكن است تا جايى كه يكى از علل اصلى تأخير جوانان در ازدواج، نداشتن مسكن است. در ازدواج موقت احتياج به مسكن – آن گونه كه در ازدواج دائم لازم است – نمى باشد. در ازدواج موقّت – كه معمولاً كوتاه مدت صورت مى گيرد و زوجين فقط ساعات خاصى از شبانه روز را در كنار هم هستند – زن و مرد مى توانند اين ساعات را در هتل يا هر جاى مناسب ديگرى سپرى كنند.
14 – عدم نياز به درآمد كلان
در ازدواج موقّت، نيازى به شغل دائمى و درآمد مكفى – كه از عمده ترين مشكلات ازدواج جوانان است – نيست. مرد همان اندازه كه بتواند مهريه زن را بپردازد، كافى است و لازم نيست حتماً درآمدى در حد اداره يك خانواده داشته باشد.
15 – حصول آرامش روانى
هر هيجان جنسى كه بدون پاسخ بماند، يك شوك روحى است و ايجاد عقده روانى مى كند. ناآرامى حاصل از غريزه جنسى، چنان عميق است كه حتّى يك روان شناس ماهر مى تواند از نحوه نشستن يك شخص با توجّه به ناآرامى جسمىِ او پى به ناآرامى جنسى وى و به عبارت ديگر پى به «مجرد بودن» او ببرد! و يا به عنوان مثال مواردى داريم كه يك دانشجو، در صورت عدم ارضاى خود، نمى تواند درس بخواند![27] با رواج ازدواج موقت در جامعه، جوانان آرام گرفته، مجبور نيستند با سركوب كردن نيازهاى جنسى خود، شكنجه شوند. در نتيجه آرامش روانى و نتايج آن، از مهم ترين فوايد ازدواج موقّت است.
دلايل منتقدان ازدواج موقّت:
1 – عده اى اين نوع ازدواج را راهى براى سوء استفاده دانسته اند. اين عده هميشه پيرمرد پولدارى را تصور مى كنند كه براى خوش گذرانى، دخترى را صيغه مى كند و بعد از ارضاى شهواتش، او را رها مى سازد، يا مرد زن دارى كه با بى اعتنا به خانواده اش، هر روز به دنبال يك زيبارويى است كه بتواند او را اسير كند و كام گيرد و…!!
در جواب اين اشكال گفتنى است كه همه آزادى هاى قانونى و تأسيس هاى حقوقى، مى توانند مورد سوء استفاده قرار گيرند. براى مثال حق رانندگى – كه يك حق مشروع و پسنديده اى است – از سوى عده اى، به بدترين شكل مورد استفاده قرار مى گيرد و حتى منجر به وارد آمدن خسارت جانى و مالى به ديگران مى شود! آيا مى توان گفت: حق رانندگى نكوهيده و پليد است!؟ در حالى كه چنين نيست. پس اگر عده اى از اين نهاد حقوقى بهره بردارى نادرست كنند، اين امر خدشه اى به اصل آن وارد نمى كند ؛ بلكه ايراد به خود اين افراد يا گريزگاه هاى قانونى و… وارد است.
2 – عده اى ديگر با تشبيه ازدواج موقّت به كرايه و اجاره، سعى دارند وا نمود كنند زنى كه صيغه مى شود، در واقع به اجاره زوج خويش درمى آيد و اين را خلاف شأن زن و سوء استفاده از او مى دانند.
در پاسخ گفتنى است آنچه خلاف شأن زن است، اين است كه زن همچون كالايى – بدون هيچ حق و حقوقى و بدون هيچ ضابطه اى – مورد بهره بردارى جنسى قرار گيرد ؛ يعنى، دقيقاً آنچه كه در دنياى غرب اتفاق مى افتد و يا آنچه كه در نزد افراد لاابالى و بى بند و بار در مشرق زمين مى گذرد! حال آيا اين چنين مورد سوء استفاده قرار گرفتن، خلاف شأن زن است يا اينكه او به طور قانونى و مشروع با حفظ حقوقش، ازدواج موقّت كند؟
به فرض كه اين عقد در مواردى، شبيه عقد اجاره باشد، آيا اين دليل مى شود كه اين دو عقد يكى باشند؟ در حالى كه مى دانيم اين دو عقد، در بعضى از اوصاف با يكديگر تفاوت دارند.
نكته ديگر اينكه مخالفان گمان مى كنند در ازدواج موقّت فقط مرد است كه بهره مى برد و زن در اينجا هيچ بهره اى نمى برد ؛ در حالى كه اين بهره مندى مربوط به دو طرف است و همان طور كه زن در مقابل مرد تكاليفى دارد، داراى حقوقى نيز است.
3 – عده اى ديگر متعه و نكاح منقطع را سدّى در جهت تشكيل خانواده مى دانند ؛ چرا كه افراد اگر براى ارضاى نيازهايشان، به سهولت دسترسى به ديگرى داشته باشند، انگيزه شان براى تشكيل دائمى خانواده كم مى شود.[28]
در پاسخ بايد گفت؛ آنچه منظور نظر اين نوشتار است، تشويق و ترغيب به ازدواج دائم است و ازدواج موقت به عنوان يك راه فرعى و اضطرارى تأكيد شده است. به طورى كه اگر بنا بر شرايطى مرد يا زن نياز به ارضاى جنسى داشت و از راه ازدواج دائم ممكن نبود، از طريق ازدواج موقت و به طور مشروع اقدام كند و از آلودگى ها و زيان هاى بى بند و بارى و گناه به دور بماند.
پی نوشت ها
[1] – فروع كافى، ج 5، ص 494.
[2] – وسائل الشيعه، ج 15، ص 10 و ج 14، ص 78.
[3] – وسائل الشيعه، ج 15، ص 11.
[4] – طبقات ابن سعد، ج 4، ص 71 جنگ اجنادين در سرزمين شام.
[5] – حج 22، آيه 40.
[6] – نساء 4، آيه 27.
[7] – بحارالانوار، ج 53، ص 158، ح 2.
[8] – بحارالانوار، ج 53، ص 92، ح 101، باب 29.
[9] – از آن جمله: بحارالانوار، ج 103، ص 306.
[10] – توضيح المسائل امام خمينى رحمه الله.
[11] – همان.
[12] – شرح اللمعه، ج 2.
[13] – توضيح المسائل امام خمينى رحمه الله.
[14] – قانون مدنى.
[15] – توضيح المسائل امام خمينى رحمه الله.
[16] – توضيح المسائل امام خمينى رحمه الله.
[17] – شرح اللمعه، ج 2.
[18] – شرح اللمعه، ج 2، ص 105.
[19] – توضيح المسائل امام خمينى رحمه الله، مسئله 2423.
[20] – آيه اللّه فاضل لنكرانى، استفتاء.
[21] – يعنى قدرت تشخيص مصلحت خود را داشته باشد.
[22] – وسائل الشيعه، ج 21، باب 1، ص 11.
[23] – در كتاب النكاح، باب 12 از ابواب المتعه.
[24] – وسائل الشيعه، ج 21، باب 2، ص 13.
[25] – در عرف عوامانه، به آن «صيغه محرميت» گفته مى شود!!
[26] – منظور براى دوران مابين بلوغ و ازدواج دائم است.
[27] – روزنامه كيهان، 7 مهر 1370، ص 7.
[28] – اسماعيل هادى، دورنماى حقوقى ازدواج موقت، ص 75 – 90.