نماز ابوبکر در روایات اهل سنّت

روایات عدیده و بسیار متناقضی وجود دارد که از نماز ابوبکر با مردم سخن می‌گوید. ما در این‌جا عمد‌ه‌ی آن را از کتب صحاح اهل سنّت و دیگر جوامع حدیثی آن می‌آوریم. از انس بن مالک آمده است:

رسول اکرم صلّی الله علیه و آله سه روز بیرون نرفت و ابوبکر با مردم نماز می‌خواند. روز دوشنبه که مردم در حال نماز صبح بودند و ابوبکر نماز را برای آنان می‌خواند، هیچ‌چیز آنان را غافلگیر نکرد،‌جز رسول خدا صلّی الله علیه و آله که پرده‌ی خانه عایشه را کنار زده بود و ایستاده به آنان نگاه می‌کرد، گویا چهره‌اش برگ مصحف بود. رسول خدا صلّی الله علیه و آله را هرگز از آن ساعت زیباتر ندیدم و این آخرین نگاهی بود که به رسول خدا صلّی الله علیه و آله انداختم. در این حال مردم در صفوف نماز بودند. سپس تبسم کرد و می‌خندید. ابوبکر از تصمیم خود منصرف شد و خواست به صف نمازگزاران بپیودندد که گمان برد، رسول خدا صلّی الله علیه و آله می‌خواهد برای نماز بیرون آید.

انس گفت: نزدیک بود که مسلمانان از شادمانی دیدن رسول خدا صلّی الله علیه و آله ، نماز خود را برهم زنند امّا به آنان اشاره کرد که نمازشان را تمام کنند. سپس فرمود:

ای مردم؛ همانا از مبشرات نبوّت، جز رؤیای صالحه نمانده است که مسلمان می‌بیند یا برایش می‌بینند. آگاه باشید که مرا نهی کرده‌اند که در حال رکوع یا سجود چیزی قرائت کنم! امّا رکوع، پروردگار را در آن تعظیم کنید و امّا سجود، در دعا بکوشید که شایسته است دعای شما به اجابت رسد.

سپس وارد حجره شد و پرده را رها کرد. در همان روز مرد.[1]

در متن دیگری آمده است: در پایان همان روز مرد.[2]

این روایت را در ابتدای بحث از نماز ابوبکر آوردیم؛ زیرا تصویری خفیف از موضوع نماز دربردارد و به اموری چند اشاره می‌کند که همه مورد شک و تردید است. مثل این‌که می‌گوید: «پیامبر صلّی الله علیه و آله صبح روز دوشنبه در حجره عایشه بود.» همچنان‌که به عزل ابوبکر از همین نماز اشاره نکرده است. در حالی‌که در روایات صحیح که به خواست خداوند متعال خواهیم آورد، به صراحت بیان می‌شود که رسول اکرم صلّی الله علیه و آله وی را از نماز برکنار و خود نماز را برای مردم خواند.

این روایت، همچنین گویای این نکته است که پیامبر صلّی الله علیه و آله در حال ایستاده به نمازگزاران می‌نگریست. در حالی‌که خواهیم دید: دو مرد او را در حالی به مصلا آوردند که پاهایش روی زمین کشیده می‌شد.

این روایت بیان نمی‌کند که آیا رسول خدا صلّی الله علیه و آله ابوبکر را به نماز فرمان داد یا شخص دیگری او را پیش داشت؟! در عین حال دلالت دارد که رسول خدا صلّی الله علیه و آله از نماز ابوبکر خشنود بود! و نیز آن حضرت در نماز شرکت نکرد.

روایت منقول از انس بیان می‌کند که این جریان، روز دوشنبه روی داد. یعنی روزی که رسول خدا صلّی الله علیه و آله رحلت فرمود؛ همچنین گمان می‌برد که ابوبکر سه روز برای مردم نماز خواند! از این روایت می توان دریافت که ابوبکر سه روز بدون آگاهی رسول خدا صلّی الله علیه و آله نماز خوانده است! لیکن خواهد آمد که پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله ابوبکر را دقیقاً از همین نماز عزل کرد. حال اگر ابوبکر سه روز برای مردم نماز خوانده باشد، شاید بدان سبب بوده که رسول خدا صلّی الله علیه و آله از موضوع خبر نداشت!

به زودی مضامین این روایت و امثال آن را مورد نقد و مناقشه قرار خواهیم داد. پس منتظر باشید تا موضوع را با هم پی گیریم.

از دیگر روایات مربوط به نماز ابوبکر به موارد زیر اشاره و سپس به نقد آن می‌پردازیم.

1.‌ عایشه گفت:

رسول خدا صلّی الله علیه و آله به ابوبکر دستور داد که نماز را ایستاده برای مردم بخواند و مردم پشت سرش باشند.[3]

2.عبدالله بن عبّاس گوید:

پیامبر صلّی الله علیه و آله در بیماری خود فرمود: «بفرستید علی را فراخوانند».

عایشه گفت: چه خوب است به ابوبکر پیام دهید.

حفصه گفت: چه خوب است به عمر پیام دهید.

همگی در محضر پیامبر جمع شدند. پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمود: «برگردید اگر نیازی داشتم پی شما خواهم فرستاد» و آنان برگشتند.

رسول خدا صلّی الله علیه و آله گفت: آیا وقت نماز فرا رسیده است؟

گفته شد: آری.

فرمود: «به ابوبکر بگویید با مردم نماز گزارد».

عایشه گفت: ابوبکر مردی نرم و سست است، به عمر فرمان بده.

پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمود: به عمر بگویید.

عمر گفت: تا ابوبکر حضور داشته باشد، هرگز بر او مقدم نمی‌شوم.

این بود که ابوبکر پیش رفت و در آن حال پیامبر صلّی الله علیه و آله در خود قدری آرامش و سبکی احساس فرمود و از حجره بیرون آمد و همین‌که ابوبکر صدای حرکت پیامبر صلّی الله علیه و آله را شنید،‌ عقب رفت و پیامبر صلّی الله علیه و آله جامه او را کشید و او را همان جا که بود، قرار داد و رسول خدا صلّی الله علیه و آله نشست و قرائت نماز را از جایی که ابوبکر درنگ کرده بود، شروع فرمود.[4]

3.ابراهیم بن اسود از عایشه آورده است که گفت:

وقتی بیماری رسول خدا صلّی الله علیه و آله سنگین شد، بلال آمد که نماز را به او یادآوری کند؛ فرمود: به ابوبکر بگویید با مردم نماز گزارد.

عایشه گوید: گفتم: ای رسول خدا؛ ابوبکر مردی دل‌نازک است و زود اندوهگین می‌شود و هرگاه جای تو بایستد، (در اثر گریه) مردم صدای او را نمی‌شنوند. خوب بود به عمر فرمان می‌دادی.

فرمود: به ابوبکر بگویید با مردم نماز گزارد.

گوید: به حفصه گفتم که تو به او بگو. حفصه به او گفت: ای رسول خدا؛ ابوبکر مردی دل‌نازک است و زود اندوهگین می‌شود و هرگاه جای تو بایستد،‌ (در اثر گریه) مردم صدای او را نمی‌شنوند. خوب بود به عمر فرمان می‌دادی.

فرمود: شما به زنان یوسف می‌مانید که او را برای خود می‌خواستند. به ابوبکر بگویید: با مردم نماز گزارد. به ابوبکر گفتند که با مردم نماز گزارد. چون وارد شد، رسول خدا صلّی الله علیه و آله قدری آرامش و سبکی در خود احساس کرد. پس برخاست و در حالی‌که میان دو مرد تکیه داشت و پاهایش روی زمین کشیده می‌شد، وارد مسجد شد. ابوبکر تا صدای حرکت او را شنید، خواست عقب رود که رسول خدا صلّی الله علیه و آله به او اشاره کرد که همان جا که هستی، بایست. رسول خدا صلّی الله علیه و آله آمد تا در سمت چپ ابوبکر نشست. رسول خدا صلّی الله علیه و آله نشسه نماز را برای مردم می‌خواند و ابوبکر ایستاده. ابوبکر به نماز رسول خدا صلّی الله علیه و آله اقتدا می‌کرد و مردم به نماز ابوبکر…

نزدیک به این روایت، از عایشه هم نقل شده است.[5]

در متن منقول از عبدالله بن عبدالله بن عتبه، از عایشه آمده است که گفت:

بر عبدالله بن عبّاس وارد شدم و حدیث عایشه را بر او عرضه داشتم، چیزی از آن انکار نکرد جز این‌که گفت: آن مردی را که همراه عبّاس بود (و رسول خدا صلّی الله علیه و آله بر آن دو تکیه داشت)، برایت نام برد؟!

گفتم: نه.

گفت: علی بن ابی‌طالب بود.[6]

4.در روایت دیگری از عایشه آمده است:

من دانستم که هیچ‌کس به جای او نمی‌ایستد مگر آن‌که مردم او را شوم و بدشگون می‌دانند. از این‌رو دوست داشتم که رسول خدا صلّی الله علیه و آله این کار را به دیگری جز ابوبکر واگذارد. رسول خدا صلّی الله علیه و آله در پی ابوبکر فرستاد تا نماز را برای مردم بخواند. ابوبکر مردی نرم و سست بود و هرگاه قرآن می‌خواند، نمی‌توانست در اثر گریه اشک نریزد.

ابوبکر گفت: ای عمر؛ تو نماز را برای مردم بخوان.

گفت: تو به آن سزاوارتری. ابوبکر در آن چند روز، نماز را برای مردم خواند. سپس که رسول خدا صلّی الله علیه و آله قدری آرامش و سبکی در خود احساس کرد، در حالی‌که میان دو مرد تکیه داشت، یکی از آن دو عبّاس بود، برای نماز ظهر بیرون آمد، گویی هم اکنون به پاهایش می‌نگرم که در اثر درد بر روی زمین کشیده می‌شد. چون ابوبکر او را دید، خواست عقب نشیند که رسول خدا صلّی الله علیه و آله به او اشاره کرد که عقب نرود و به آن دو فرمان داد تا او را در سمت چپ ابوبکر نشاندند. پیامبر صلّی الله علیه و آله آیه را از همان جا که ابوبکر درنگ کرده بود، ادامه داد و خواند. ابوبکر ایستاده نماز می‌خواند و رسول خدا صلّی الله علیه و آله نشسته.[7]

در روایت دیگری آمده است:

ابوبکر با نماز رسول خدا صلّی الله علیه و آله نماز می‌کرد و مردم به نماز ابوبکر.[8]

5.از عبید بن عمیر روایت است:

رسول خدا صلّی الله علیه و آله چون از نماز روزی که آن را نشسته در سمت راست ابوبکر خواند، فراغت یافت، رو به مردم کرد و در حالی که صدایش را چنان بلند فرمود که از در مسجد بیرون می‌رفت، به آنان گفت: ای مردم؛ آتش شعله‌ور شد…

ابوبکر گفت: ای رسول خدا؛ تو را می‌بینم که به نعمت و فضل خداوند، چنان شده‌ای که دوست می‌داری و امروز، نوبت دختر خارجه است، آیا نزد او بروم؟!

فرمود: آری.

سپس رسول خدا صلّی الله علیه و آله وارد حجره شد و ابوبکر به سوی خانواده‌اش در سنح بیرون شد.[9]

6.عایشه گفت:

رسول خدا صلّی الله علیه و آله در بیماری مرگ خود، نشسته پشت سر ابوبکر نماز خواند.[10]

7.در متن دیگری از عبدالله بن عبّاس آمده است:

چون رسول خدا صلّی الله علیه و آله بیمار شد، همان مرضی که در آن مرد، در خانه عایشه بود؛ فرمود: علی را برای من بخوانید.

عایشه گفت: ابوبکر را برای تو می‌خوانیم.

گفت: او را بخوانید.

حفصه گفت: ای رسول خدا؛ عمر را برای تو می‌خوانیم.

گفت: او را بخوانید.

امّ الفضل گفت: ای رسول خدا؛ عبّاس را برای تو می‌خوانیم.

گفت: او را بخوانید.

چون جمع شدند، سرش را بلند کرد امّا علی را ندید. پس سکوت کرد. عمر گفت: از محضر رسول خدا صلّی الله علیه و آله برخیزید.[11]

بلال به حضور آمد تا نماز را به یاد آورد. گفت: ابوبکر را بگویید با مردم نماز بخواند.

عایشه گفت: ابوبکر مردی دلتنگ است و چون مردم تو را نبینند گریه می‌کنند، چه خوب بود به عمر فرمان دهی که نماز را برای مردم بخواند. ابوبکر برای اقامه نماز بیرون رفت؛ پیامبر صلّی الله علیه و آله قدری آرامش و سبکی در خود احساس کرد، پس در حالی‌که میان دو مرد تکیه داشت و پاهایش روی زمین کشده می‌شد، بیرون آمد و چون مردم او را دیدند با «سبحان‌الله» ابوبکر را باخبر کردند. ابوبکر می‌خواست عقب رود، به او اشاره کرد که در جای خود باش؛ پیامبر صلّی الله علیه و آله آمد و نشست.

گوید: ابوبکر در سمت راست پیغمبر ایستاد. او به رسول خدا صلّی الله علیه و آله اقتدا کرد و مردم به ابوبکر.[12]

عبدالله بن عبّاس گفت:

پیامبر صلّی الله علیه و آله قرائت نماز را از همان جا ادامه داد که ابوبکر رسیده بود.[13]

 

درنگی در متون فوق

ما را با این متون و روایات درنگ‌هایی است که به موارد زیر بسنده می‌کنیم:

الف) در خانه عایشه

در یکی از روایات آمده بود که رسول خدا صلّی الله علیه و آله در خانه‌ی عایشه بیمار شد. ما مخالفتی نداریم که بیماری حضرت در خانه‌ی عایشه شروع شد امّا در این هم تردید نداریم که از آن‌جا به خانه‌ی فاطمه سلام الله علیها منتقل گردید و در آن‌جا از دنیا رفت و همان‌جا دفن شد نه در خانه عایشه!

دلایلی را خواهیم آورد که به صراحت بیان می‌کند این دیدگاه درست است، و این پندار غلط است که می‌گویند: رسول خدا صلّی الله علیه و آله در خانه عایشه مرد و همان‌جا دفن شد!

ب) ابوبکر مهربان

نمی‌دانیم از چه زمان شرط نماز جماعت است که مردم نمازگزار صدای امام را بشنوند… از این‌رو نمی‌توانیم مراد عایشه را از این اعتراض فهم کنیم که به رسول خدا صلّی الله علیه و آله گفت: ابوبکر مردی دل‌نازک است و زود اندهگین می‌شود، و مردم صدای او را نمی‌شنوند…

ج) یک نماز و دو امام؟!

سخنان فقهای اهل سنّت درباره‌ی اقتدای ایستاده به نشسته و سالم به بیمار، بسی با هم اختلاف دارد و دیدگاه‌های مختلفی در این‌باره نقل شده است. گروهی آن را تأیید و شماری باطل می‌دانند. ما قصد نداریم به جزئیات موضوع بپردازیم بلکه به بیان برخی دیدگاه‌ها بسنده می‌کنیم:

ابن جوزی همانند احمد بن حنبل و نیز حنفی‌ها و مالکی‌ها می‌گویند: پیامبر صلّی الله علیه و آله امام ابوبکر بود و ابوبکر امام مسلمانان و شاید به همین سبب بود که پیامبر صلّی الله علیه و آله در سمت چپ ابوبکر نشست. از این‌رو، چنان‌که در روایت عبدالله بن عبّاس آمد، نماز با دو امام خوانده شد! در حالی‌که شافعی‌ها به تبع پیشوای خود، محمّد بن ادریس شافعی می‌گویند: امام یکی بود و او رسول خدا صلّی الله علیه و آله بود نه دیگری، ابوبکر مأموم بود و نه امام هیچ‌کس.[14]

ابن عبد البر گوید علما در این مسئله چند قول دارند:

1.‌ قول احمد بن حنبل و پیروان او: نماز سالم نشسته پست سر امام مریض نشسته،‌ جایز است؛ زیرا رسول  خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: هرگاه نشسته نماز گزارد، شما هم نشسته نماز بخوانید.

2.قول شافعی، ابوحنیفه، ابویوسف، زفر، اوزاعی، ابوثور و داود: جایز است که ایستاده در نمازهای واجب و غیر آن به نشسته اقتدا کند؛ زیرا بر هر کس واجب است همان‌گونه که می‌تواند نماز بخواند و وجوب قیام از مأموم سالم به سبب ناتوانی امام، ساقط نمی‌شود. ولید بن مسلم از مالک هم چنین نظری روایت کرده است.

3.قول مشهور مالک و اصحاب او: احدی حق ندارد در حالی‌که مریض است، امامت گروهی از افراد سالم را در حالت نشسته بر عهده گیرد، خواه مأمومین سالم نشسته باشند و خواه ایستاده. این مذهب محمّد بن حسن (شیبانی) شاگرد ابوحنیفه هم هست. حال اگر پشت سر امام مریض نشسته، نماز خود را ایستاده اقتدا کنند، از نظر مالک، بر همه لازم است که نماز خود را اعاده کنند. در نقل دیگری از او روایت کنند که اگر وقت باقی است، اعاده کنند. نقل دیگری آن است که در هر حال باید نماز را دوباره بخوانند: در وقت یا خارج وقت!

سحنون گوید: نظر مالک در این‌باره مختلف است. در میان اصحاب مالک، کسانی گویند: امام مریض هم باید نماز خود را با آنان دوباره بخواند امّا بیشترشان را عقیده بر آن است که فقط نمازگزاران اعاده کنند. مالک، حسن بن حی، ثوری و محمّد بن حسن درباره فردی که در حالت ایستاده به امام نشسته اقتدا کند یا گروهی از مردم که به حال ایستاده پشت سر امام مریض نشسته نماز خوانند، چنین گفته‌اند: نماز امام درست و نماز آنان نادرست.[15]

اگر آنچه درباره نماز ابوبکر و پیامبر صلّی الله علیه و آله می‌گویند، درست است؛ پس چرا اقوال علمای اهل سنّت در این مسئله اینقدر اختلاف دارد؟! اگر گویند: پیامبر صلّی الله علیه و آله را در این‌باره خصوصیتی است، در پاسخ خواهیم گفت: باید این خصوصیت را شخص پیامبر صلّی الله علیه و آله بیان می‌کرد تا مردم دچار اشتباه نشوند و در یک مسئله فقهی که مردم بدان مبتلا خواهند شد، اختلاف پیش نیاید.

د) کدام یک امام بودند؟!

برخی روایات نماز ابوبکر، بیان می‌کند که ابوبکر به نماز رسول خدا صلّی الله علیه و آله نماز خواند و مردم به نماز ابوبکر، نماز گزاردند… از آن‌جا که وجه قانع‌کننده‌ای از این تصور پیدا نکردیم، نکاتی را به شرح زیر یادآوری می‌شویم:

الف) این صرف اجتهاد راوی است، نه روایتی در تأیید آن از رسول خدا صلّی الله علیه و آله رسیده است و نه احدی از علمای اصحاب، وجه آن را بیان کرده‌اند و نه احدی از اهل بیت علیهم السّلام آن را تأیید کرده است که یکی از دو ثقل گران‌بهایند که تمسک به آنان برای همیشه از ضلالت و گمراهی نجات می‌دهد و نه اجتهاد در چنین اموری حجیت دارد بلکه از مواردی است که باید به نص درباره‌ی آن تعبد داشت!

ب) اگر ابوبکر امام بود و پیغمبر صلّی الله علیه و آله مأموم، بدان معنی خواهد بود که وی به نماز رسول خدا صلّی الله علیه و آله نماز نخواند بلکه بر عکس، پیغمبر صلّی الله علیه و آله به نماز او نماز گزارد!! این با روایاتی که در این‌باره صراحت دارد متناقض است… و اگر پیغمبر صلّی الله علیه و آله امام بود بدان معنا باشد که مردم به نماز ابوبکر نماز نخوانده‌اند بلکه به نماز شخص رسول خدا صلّی الله علیه و آله اقتدا کرده و نماز خوانده‌اند!

برخی کوشیده‌اند ادعا کنند که مردم به ابوبکر اقتدا کردند، بدان معنی است که با حرکات او، حرکت می‌کردند؛ زیرا مردم حرکات رسول خدا صلّی الله علیه و آله را در رکوع و سجود و سایر افعال نماز نمی‌دیدند؛ چون به سبب بیماری، نشسته نماز می‌خواند! این ادعا قابل قبول نباشد؛ زیرا فرض آن است که شمار نمازگزاران خیلی کم باشد. چون مردانِ قادرِ به حمل سلاح در سپاه اسامه بودند. از سوی دیگر واضح است که نمازگزاران صف اوّل و برخی از آنان‌که در صف بعدی بودند،‌ هم رسول خدا را می‌دید؟‍! چرا فقط او را محور حرکت قرار داده‌اند؟!

در حالی‌که اصولاً به چنین موضوعی نیاز نباشد! هر یک از نمازگزاران می‌توانستند با حرکت صف نخست و قیام و قعود آنان،‌ حرکات و افعال نماز را انجام دهند.

هـ) تناقض در روایات اهل سنّت

نعیم بن ابی‌هند مدعی است که همه اخباری که در این قضیه وارد شده، صحیح است و هیچ تعارضی با هم ندارند.[16]

از نظر ما موضوع کاملاً برعکس است. روایات نماز ابوبکر تناقض بسیاری با هم دارند. علّامه مظفر (ره) بخشی از این تناقض‌ها را بیان کرده است. ما هم به این موارد بسنده می‌کنیم. البتّه در موارد بسیار کمی دیدگاه‌هایی داریم که یادآور می‌شویم.

مرحوم مظفر گوید:

احادیثی که در این باب رسیده علاوه بر آن‌که اکثراً از امّ‌المؤمنین، عایشه، روایت شده، مضطرب است و در نُه مورد با یکدیگر اختلاف جوهری دارد:

1.‌ رابطه‌ی عمر با نماز ابوبکر

در برخی آمده است:

پس از آن‌که عایشه از پدرش برگشت، پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمود: «عمر را بگویید» امّا عمر نپذیرفت و ابوبکر پیش رفت.[17]

برخی دیگر می‌گوید: پیامبر صلّی الله علیه و آله ابتدا فرمود که عمر نماز بخواند امّا عمر به بلال گفت: به او بگو که ابوبکر در کنار در است. آن وقت بود که ابوبکر را فرمود که نماز را بخواند.[18]

برخی دیگر می‌گوید: نخستین کسی که بدون اجازه پیغمبر صلّی الله علیه و آله نماز خواند، عمر بود. چون رسول خدا صلّی الله علیه و آله صدایش را شنید، فرمود: «خداوند و مؤمنان آن را نمی‌پذیرند.»[19]

در برخی روایات آمده است که پیامبر صلّی الله علیه و آله ابوبکر را فرمود که همان نماز را بخواند که عمر برای مردم خوانده بود.[20]

در برخی آمده است: عمر نماز خواند و ابوبکر نبود.[21]

در برخی دیگر گوید: پیغمبر صلّی الله علیه و آله به ابوبکر دستور داد و ابوبکر به عمر گفت: تو با مردم نماز بخوان ولی عمر امتناع کرد.

2. مأمور ابلاغ دستور پیغمبر به ابوبکر

برخی از روایات می‌گوید: عایشه بود.[22]

برخی دیگر می‌گوید: بلال بود.[23]

پاره‌ای دیگر می‌گوید: عبدالله بن زمعه بود.[24]

3. پیشنهاد دهنده

شخصی که به پیغمبر صلّی الله علیه و آله مراجعه و پیشنهاد کرد که به ابوبکر مأموریت دهد، نیز مورد اختلاف است. برخی از روایات می‌گوید: عایشه به تنهایی سه مرتبه و بلکه بیش از سه مرتبه مراجعه کرد.[25]

برخی دیگر می‌گوید: ابتدا عایشه مراجعه کرد و بعد به حفصه گفت. حفصه هم یک یا دوبار مراجعه کرد و پس از آن‌که پیغمبر صلّی الله علیه و آله با حفصه به تندی سخن گفت: حفصه به عایشه گفت: هیچ‌گاه از تو خیری ندیدم![26]

4. نماز مورد دستور

برخی از روایات می‌گوید: نماز عصر بود.[27]

برخی دیگر می‌گوید: نماز عشا بود.[28]

برخی دیگر می‌گوید: نماز صبح بود.[29]

5. خروج پیغمبر صلّی الله علیه و آله

برخی روایات بیان می‌کند که حضرت بیرون آمد و نماز خواند.[30]

روایات دیگری می‌گوید: پیغمبر صلّی الله علیه و آله سرش را از پشت پرده بیرون آورد و در حالی‌که مردم پشت سر ابوبکر بودند، وقتی چنین دید، پرده را انداخت و با مردم نماز نخواند.[31]

6. چگونگی نماز پیغمبر پس از خروج از منزل

برخی از روایات می‌گوید: وقتی پیغمبر صلّی الله علیه و آله آمد، ابوبکر می‌خواست عقب بیاید ولی پیغمبر صلّی الله علیه و آله دست خود را به پشت او زد و خود به ابوبکر اقتدا کرد.[32]

برخی دیگر می‌گوید: ابوبکر پشت سر پیغمبر صلّی الله علیه و آله ایستاد و به او اقتدا کرد.[33]

برخی دیگر می‌گوید: ابوبکر به پیغمبر صلّی الله علیه و آله اقتدا کرد و مردم به ابوبکر اقتدا کردند.[34]

برخی دیگر می‌گوید: پیغمبر صلّی الله علیه و آله قرائت نماز را از همان جایی که به ابوبکر رسیده بود شروع کرد.[35]

7. نشستن پیغمبر کنار ابوبکر

برخی از روایات می‌گوید: در طرف چپ ابوبکر نشست.[36]

برخی دیگر می‌گوید: در طرف راست ابوبکر بود.[37]

8. مدّت نماز ابوبکر

برخی روایات می‌گوید: در تمام مدّت بیماری پیغمبر صلّی الله علیه و آله، ابوبکر به جای او نماز می‌خواند.[38]

پاره‌ای دیگر می‌گوید: هفده نماز به جای پیغمبر صلّی الله علیه و آله خواند.[39]

برخی دیگر می‌گوید: این مدّت سه روز بود.[40]

برخی دیگر می‌گوید: شش روز بود.[41]

از پاره‌ای روایات چنین برمی‌آید که یک روز بوده است.[42]

9. وقت خروج برای نماز

برخی روایات صراحت دارد که پیغمبر صلّی الله علیه و آله برای همان نمازی بیرون آمد که ابوبکر را مأمور آن کرده بود.[43]

برخی دیگر صریح است که پس از آن‌که چند روز ابوبکر نماز می خواند، یک روز پیغمبر صلّی الله علیه و آله برای نماز ظهر بیرون آمد.[44]

برخی دیگر نیز صریح در آن است که برای نماز صبح آمد.[45]

* طوری که ملاحظه می‌کنید این اختلاف‌ها در جوهره‌ی این حادثه است.

شاید ابوبکر در ابلاغ دستور پیغمبر صلّی الله علیه و آله فریب خورد؛ چنان‌که در حدیث آمده است: «عبدالله بن زمعه، عمر بن خطاب را فریب داد و امر پیغمبر را به او ابلاغ کرد که نماز را بخواند.»

از اخبار هم برنمی‌آید که پیغمبر صلّی الله علیه و آله چندبار دستور داده و یا چندبار برای نماز بیرون آمده است. این‌ها همه اطمینان شخص را نسبت به خصوصیات حادثه و مخصوصاً آنچه مربوط به امر پیغمبر صلّی الله علیه و آله است، از بین می‌برد و از همه این‌ها فقط یک مطلب به اجمال معلوم می‌شود و آن این‌که ابوبکر پیش از آن‌که پیغمبر صلّی الله علیه و آله از منزل بیرون آید، با مردم نماز می‌گزارد.

من گمان می‌کنم، اصل واقعه این بوده که پیغمبر صلّی الله علیه و آله وقتی نتوانست از منزل بیرون بیاید به مردم دستور داد نمازشان را بخوانند بدون آن‌که پیش‌نماز معین کند ولی کسانی در جریان، تصرف کردند و مسئله را به دلخواه خود تأویل نمودند و چون ماوقع به سمع پیغمبر صلّی الله علیه و آله رسید ناچار شد که در حال شدّت درد، به دو نفر تکیه دهد و در حالی‌که پاهایش به زمین کشیده می‌شد، از منزل بیرون آید و به اضطرار نشسته با مردم نماز بخواند تا از این تصرف نابجایی که کار را از دست او بیرون برده بود، در برابر مردم پرده بردارد.[46]

یا برای مردم آشکار سازد که فردی که نماز را اقامه کرده است،‌ شرایط لازم برای امامت جماعت را مطابق احکام شرعی ندارد. شاید پیغمبر صلّی الله علیه و آله اصلاً دستور نداد، نماز را اقامه کنند تا چه رسد که فردی را برای پیش‌نمازی نام برده باشد امّا برخی فرصت را غنیمت شمردند تا مردم را دچار توهم کنند که فلان فرد معین، پس از رسول خدا صلّی الله علیه و آله مورد پسند است. از این‌رو پیامبر صلّی الله علیه و آله خودش برای نماز بیرون آمد تا این اقدام آنان را در هم شکند!

 

منبع: اقتباسی از ترجمه کتاب الصحیح من سیرة النبی الاعظم صلى الله عليه وآله، ج11، علامه سید جعفر مرتضی عاملی.


[1]ـ سبل الهدی و الرشاد، 12/305؛ ر.ک: المحلّی، 4/239؛ بحار الانوار، 28/144؛ صحیح بخاری، 2/60؛ 5/141؛ فتح الباری، 8/109؛ عمدة القاری، 7/280؛ 1//69؛ صحیح ابن خزیمه، 3/75؛ صحیح ابن حبان، 14/587ـ 588؛ تمهید الاوائل و تلخیص الدلائل، 24/394؛ شرح مسند ابوحنیفه، 58؛ الثقات، 2/130.

[2]ـ سبل الهدی و الرشاد، 12/246، 305؛ ر.ک: صحیح بخاری، 1/183؛ سنن نسائی، 4/7؛ بحار الانوار، 28/144؛ فتح الباری، 8/110؛ عمدة القاری، 6/3؛ السنن الکبری، نسائی، 1/602؛ 4/261؛ الوفاة، نسائی، 56؛ مسند ابویعلی، 6/285؛ الطبقات الکبری، 2/216؛ سیر اعلام النبلاء، 10/620؛ البدایة و النهایه، 5/275؛ سیره ابن کثیر، 4/506.

[3]ـ مسند احمد، 6/249؛ آفة اصحاب الحدیث، 85؛ الرساله، شافعی، 253؛ فتح العزیز، 4/320؛ الاقناع فی حل الفاظ ابی شجاع شربینی، 1/153؛ کشف القناع، 1/580؛ کنز العمّال، 15/747؛ شرح صحیح مسلم، نووی، 4/133؛ عون المعبود، 2/219؛ الاستذکار، 2/173؛ تمهید الاوائل و تلخیص الدلائل، 6/740؛ نصب الرأیه، 2/58؛ الجامع الاحکام القرآن، 3/218.

[4]ـ تاریخ الامم و الملوک، 2/429؛ شرح نهج‌البلاغه، ابن ابی‌الحدید، 13/33ـ 35؛ مناقب اهل البیت (علیهم السّلام)، 397؛ سفینة النجاة، 149.

[5]ـ مسند احمد،‌6/224؛ صحیح بخاری، 1/182ـ 183؛ صحیح مسلم، 2/23؛ آفة اصحاب الحدیث، 57/59؛ سبل الهدی و الرشاد، 12/244ـ 245؛ المجموع، 4/241؛ المبسوط، سرخسی، 1/214؛ بدائع الصنائع، 1/142؛ بحار الانوار، 28/137ـ 138؛ سنن ابن ماجه،‌ 1/389؛ مسند احمد، 6/210، 224؛ السنن الکبری، بیهقی، 2/304؛ 3/81، 94؛ السنن الکبری، نسائی، 1/293؛ مسند ابن راهویه، 3/831؛ عمدة القاری، 5/186، 248ـ 250؛ صحیح ابن خزیمه، 3/53؛ شرح معانی الآثار، 1/406؛ صحیح ابن حبان، 5/485، 489، 498؛ 15/292؛ کنز العمّال، 5/634.

[6]ـ آفة اصحاب الحدیث؛ 58ـ 59؛ 85؛ صحیح بخاری، 1/175؛‌ صحیح مسلم، 2/21؛‌ سنن نسائی، 2/102؛ السنن الکبری، بیهقی، 3/81؛ 8/151؛ معرفة السنن و الآثار، 2/359؛ نصب الرأیه، 2/52؛ امتاع الاسماع، 14/455؛ مسند ابن راهویه، 2/505؛ بحار الانوار، 28/142؛ جامع الاصول، 11/382ـ 383؛ سنن الدارمی، 1/288؛ سفینة النجاة، 148ـ 149.

[7]ـ سبل الهدی و الرشاد، 12/245؛ البدایة و النهایه، 5/254؛ سیره ابن کثیر، 4/462؛ نیل الاوطار، 1/306؛ الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، 228؛ بحار الانوار، 28/141؛ مسند احمد،‌ 2/52؛ 6/251؛ سنن الدرامی، 1/287؛ سنن نسائی، 2/10؛ السنن الکبری، بیهقی، 3/80؛ 8/151؛ عمدة القاری، 5/215؛ المصنّف، ابن ابی شیبه، 2/229؛ 8/569؛ مسند ابن راهویه، 2/504؛ السنن الکبری، نسائی، 1/293؛ 4/255؛ الوفاة، نسائی، 29؛ صحیح ابن حبان، 5/481؛ معرفة السنن و الآثار، 2/358؛ نصب الرأیه، 2/52؛ کنز العمّال، 7/267؛ شرح مسند ابوحنیفه، 101؛ الطبقات الکبری، 2/218 الثقات، 2/132؛ البدایة و النهایه، 5/245؛ امتاع الاسماع، 14/454؛ 463؛ سیره ابن کثیر، 4/463.

[8]ـ سبل الهدی و الرشاد، 12/245؛ المجموع، 4/266؛ الشرح الکبیر، 2/64؛ بدائع الصنائع، 1/142؛ المغنی، ابن قدامه، 2/48؛ نیل الاوطار، 1/306؛ 3/184؛ الافصاح، 205؛ الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، 228؛ بحار الانوار، 28/136ـ 141، 141، 165، 362؛ مسند احمد، 6/251؛ سنن الدارمی، 1/288؛ صحیح بخاری، 1/167؛ صحیح مسلم، 2/21ـ 24؛ سنن ابن ماجه، 1/390؛ سنن نسائی، 2/102؛ فتح الباری، 2/130، 171؛ السنن الکبری، نسائی، 1/293؛ السنن الکبری، بیهقی، 3/80ـ 82؛ عمدة القاری، 5/187؛ تحفة الاحوذی، 2/296؛ المصنّف،‌ابن ابی شیبه، 2/229؛ 8/569؛ تمهید الاوائل و تلخیص الدلائل، 6/145؛ 22/317، 321؛ صحیح ابن حبان، 5/481ـ 486؛ 14/567ـ 568؛ نصب الرأیه، 2/52ـ 56؛ موارد الظمآن، 2/61؛ مسند ابن راهویه، 2/110، 505؛ مسند ابویعلی، 3/438؛ المواقف،‌ 3/610؛ شرح مسند ابو حنیفه، 101؛ العلل، 3/311؛ الثقات، 2/132؛ الطبقات الکبری، 2/218؛ کنز العمّال، 7/268؛ معرفة السنن و الآثار، 2/359؛ الاستذکار، 2/173؛ تاریخ بغداد، 3/443؛ 9/187؛ تاریخ مدینة دمشق، 20/166؛ الکامل فی التاریخ، 2/322؛ البدایة و النهایه، 5/253ـ 254؛ امتاع الاسماع، 14/463؛ الاستغاثه، 2/15؛ 4/460ـ 463؛ سیره حلبی، 3/465.

[9]ـ سبل الهدی و الرشاد، 12/245؛ تاریخ الامم و الملوک، 2/440؛ سیره حلبی، 3/467؛ العبر و دیوان المبتدأ و الخبر، 2/262؛ سیره ابن هشام، 4/1068؛ امتاع الاسماع، 14/475.

[10]ـ سبل الهدی و الرشاد، 8/194؛ 12/245؛ المغنی، ابن قدامه، 2/49؛ تنویر الحوالک، 59؛ الشرح الکبیر، 2/49؛ نیل الاوطار، 3/207؛ بحار الانوار، 28/142؛ حاشیة السندی، 2/100؛ عمدة القاری، 5/187؛ مسند احمد، 3/243؛ 6/159؛ الجامع الصحیح، 1/226؛ تحفة الاحوذی، 2/296؛ نصب الرأیه، 2/56؛ الاحکام، ابن حزم، 4/484؛ تاریخ بغداد، 2/36؛ سیره ابن کثیر، 4/464؛ البدایة و النهایه، 5/254؛ سیره حلبی، 3/465.

[11]ـ مناقب آل ابی‌طالب، 1/203؛ بحار الانوار، 22/521.

[12]ـ مسند احمد، 1/356؛ آفة اصحاب الحدیث، 60؛ تاریخ مدینة دمشق، 8/18؛ شرح معانی الآثار، 1/405؛ سنن ابن ماجه 1/391.

[13]ـ مسند احمد، 1/355ـ 356؛ فتح الباری، 2/145؛ سنن ابن ماجه، 1/391؛ عمدة القاری، 4/107؛ نصب الرأیه، 2/59؛ الطبقات الکبری، 3/183؛ المصنّف، ابن ابی‌شیبه، 2/99.

[14]ـ آفة اصحاب الحدیث، 62ـ 64.

[15]ـ الاستذکار، 2/176.

[16]ـ ر.ک: عمدة الاقری، 5/191.

[17]ـ تاریخ الامم و الملوک، 2/439.

[18]ـ سیره حلبی، 3/462.

[19]ـ سبل الهدی و الرشاد، 11/157.

[20]ـ سیره ابن هشام، 4/1066.

[21]ـ مسند احمد، 4/322.

[22]ـ کنز العمّال، 7/266.

[23]ـ سنن ابوداود، 1/214.

[24]ـ المواقف، 3/631.

[25]ـ بدائع الصنائع، 1/142؛ مسند احمد، 6/34.

[26]ـ صحیح بخاری، 1/165.

[27]ـ سنن ابوداود، 1/214.

[28]ـ صحیح بخاری، 1/168.

[29]ـ  مجمع الزوائد، 1/330.

[30]ـ مسند احمد، 1/356.

[31]ـ مسند ابویعلی، 1/250.

[32]ـ سیره ابن هشام، 4/1068.

[33]ـ مسند احمد، 5/336.

[34]ـ عمدة القاری، 5/215.

[35]ـ مسند احمد، 1/355ـ 356؛ فتح الباری، 2/145؛ المصنّف، ابن ابی‌شیبه، 2/99؛ نیل الاوطار، 2/232؛ سنن ابن ماجه، 1/391؛ عمدة القاری، 4/107؛ نصب الرأیه، 2/59؛ الطبقات الکبری، 3/183.

[36]ـ مسند احمد، 1/231.

[37]ـ همان، 356.

[38]ـ الأم، 7/210.

[39]ـ تاریخ الامم و الملوک، 2/440.

[40]ـ الکامل فی التاریخ، 2/322.

[41]ـ اسد الغابه، 4/68.

[42]ـ عمدة القاری، 5/216.

[43]ـ صحیح بخاری، 1/162.

[44]ـ همان، 168.

[45]ـ الأم، 1/99.

[46]ـ السقیفه، 52ـ 54.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *