«فرهمند» حس خاصی به حضور در جبهه داشت. در موقع اعزام به جبهه، اگر کسی میخواست مانع رفتن او به جبهه شود، بسیار ناراحت میشد. میگفت: «وقتی که اسلام در مقابل کُفر قرار گرفته، حضور در جبهه مثل بهشت و ماندن در خانه برای من مثل جهنم است.»
در یکی از اعزامهایی که میخواست در جبهه حضور پیدا کند، لباسهای او را شسته و آویزان کرده بودم. او چون وقت کمی داشت، با عجله لباسهای خیس را پوشید و گفت: «مادر، در این موقع صبر کردن فایدهای ندارد.»
او سرانجام از جزیره مجنون به بهشت موعود خود بار یافت.
رسم خوبان 17- تعهد و عمل به وظیفه، ص 49./ سروهای سرخ، ص 148.