پدر صاحب گنبد كاووس را حبس كردند، ولى بعد ديدند كه نمى شود پسرش شاه باشد و خودش را زندانى كنند.لذا از پسر اجازه خواستند كه پدر را به قتل برسانند و به او گفتند: اجازه بده پدرت رابكشيم، وى امتناع نمود، ولى هر طور بود از او اجازه گرفتند كه پدر را هر چند به صورت اضطرارى به قتل برسانند، لذا نگذاشتند لباس بپوشد، و وى در اثر سرما جان داد. حتى جُل و پلاسى درخواست كرد كه روى خود بيندازد و از سرما در امان باشد ولى به او ندادند تا اين كه درگذشت! بدين ترتيب سلطنت را از شاه گرفتند و به پسرش دادند. هر چند پسر به تدريج قاتلان پدرش را كشت.
منبع: کتاب در محضر حضرت آیت الله العظمی بهجت- جلد1 / محمد حسین رخشاد