يك. پاسخ به پرسشهاى بنيادين

مهمترين كاركرد معرفتى دين، پاسخ به اساسىترين پرسش انسان يعنى «راز هستن» است. هر انسانى افزون بر حاجات مادى مانند خوراك، پوشاك، آسايش و رفاه، نيازمندىهاى ديگرى دارد كه بسيار با اهميتتر از آنهاست. از جمله دريافت پاسخى مناسب به پرسش از راز وجود است. هر انسان هوشيارى در هر عصر و زمان، متعلق به هر نژاد و مليت و در هر وضعى از نظر پايگاه اجتماعى، سطح معلومات، و… پرسشهايى در اين باره دارد كه بدون دريافت پاسخى اعتمادپذير هرگز قرار و آرام نخواهد داشت. عمدهترين اين پرسشها عبارتند از:

1 – از كجا آمدهام؟ اولين پرسش انسان اين است كه انسان و جهان چگونه و توسط چه عاملى پديد آمدهاند؟ آيا جهان آفريدگار حكيم و دانا دارد يا نه؟

2 – آمدنم بهر چه بود؟ آيا آفرينش انسان و جهان هدفمند و در پى تدبير و عاقبتنگرى بوده يا بىهدف و پوچ است؟

3 – به كجا مىروم آخر؟ جهان رو به كدامين سو دارد، فرجام جهان و انسان چيست و چه سرنوشتى فرا روى آنهاست؟

پرسش نخست به گذشته و پيشينه عالم و آدم نظر دارد؛ پرسش دوم گذشته را به آينده مىپيوندد و پرسش سوم وضع حال را بررسى مىكند و نقش آن را در آينده پى مىگيرد.

اين پرسش در بردارنده پرسشهاى ديگرى است، از جمله:

3ـ1 – آيا حيات انسان محدود به همين چند روز دنياست و با مرگ پايان مىپذيرد؛ يا گسترهاى فراخ و جاودان دارد و مرگ چيزى جز پيدايش يك تحول و گذر از مرحلهاى به مرحله ديگر نيست؟

3ـ2 – آيا انسان موجودى مجبور و محكوم سرنوشت است و همه چيز بدون دخالت نقش و اراده او تعيين شده، يا خود معمار شخصيت و سرنوشت خويش است و با تكيه بر بينشها، خصلتها و كنشهاى اختيارى خود مىتواند خوب و بد سرنوشت را رقم زند؟

4 – چه بايد بكنيم؟ اگر انسان داراى حيات جاودان و نويسنده كتاب سرنوشت خويش است چه بايد بكند؛ چگونه خود و آيندهاش را بسازد تا فرشته خوشبختى را در آغوش گيرد؟ راه سعادت چيست و هر يك از بينشها، خصلتها و كنشهاى آدمى دقيقا چه تأثيرى در نيك و بد سرنوشت دارند؟

5 – چه كسانى و چگونه در اين راه پرپيچ و خم، راهنما و مددكار انسان مىباشند؟ پاسخ دقيق، جامع، معتبر، بهنگام و همه فهم اين پرسشها را تنها از طريق دين حق مىتوان انتظار داشت.

پاسخ اين پرسشها در بخش نظرى، «جهان بينى» خوانده مىشود و در بخش عملى، «شريعت» يا «ايدئولوژى» گفته مىشود.

مهمترين آموزههاى دين در اين عرصه عبارت است از:

1 – خداشناسى؛ اسماء حسنى و اوصاف ذاتى و فعلى خداوند و چگونگى رابطه او با جهان و انسان.

2 – هستىشناسى؛ مشتمل بر پيشينه جهان، عوالم هستى و درجات و مراتب آن، سنتهاى حاكم بر هستى، فرجام جهان.

3 – انسانشناسى، ابعاد و مراتب وجود آدمى، استعدادها، توانشها و گرايشهاى او.

4 – فرجامشناسى، غايت جهان و انسان؛ چگونگى حيات جاودان و عوامل مؤثر در آن.

5 – راه شناسى؛ نماياندن راه سعادت و همه عوامل موثر در آن، نيز بيان موانع راه و چگونگى فراز آمدن در برابر آنها.

6 – راهنماشناسى؛ معرفى راهنمايان طريق و امدادگران آن كه در مباحثى چون نبوت و امامت تبلور مىيابد.

 

دو. تجربه دينى[1]

انسان افزون بر تجربههاى حسى با گونه ديگرى تجربه روبروست كه از رابطه با موجودى مقدس، متعالى و فرامادى هم چون خدا، فرشتگان و رابطه جهان كثرت و ممكنات با وحدت مطلق به دست مىآيد.

در توضيح تجربه دينى بيانهاى متفاوت و متنوعى وجود دارد. برخى آن را «تجربه خدا»، «تجربه امر متعالى»، «احساس كشف يا شهود باطنى خداوند» و «تجلى خدا بر خود»، و يا «ظهور و خودنمايى خداوند در چيزى يا كارى» دانستهاند.

بعضى نيز معناى عامترى از تجربه دينى به دست دادهاند. در نگاه دوم تجربه دينى عبارت است از هر گونه احساس، حال، مشاهده و دريافت شخصى از ماوراى طبيعت كه موجب تنبه و توجه به آن عالم شود.

تجربه دينى گونههاى مختلفى دارد از جمله:

1 – تجارب تفسيرى[2]

2 – تجارب شبه حسى[3]

3 – تجارب وحيانى[4]

4 – تجارب احياگر[5]

5 – تجارب مينوى[6] (ادراك امر قدسى و جلال و عظمت الهى)

6 – تجارب عرفانى[7]

هر يك از گونههاى تجربه دينى ويژگىهاى خود را دارند؛ برخى از تجارب ياد شده نيز مصاديق مشتركى دارند.[8]

تجربههاى دينى وجوه اشتراك و تفاوتهايى با تجربههاى حسى دارند.

الف. وجه اشتراك آن دو اين است كه هر دو بر سه ركن استوارند:

1 – تجربهگر (مُدرِك)

2 – متعلق تجربه (مُدرَك)

3 – فرايند ادراك (تجلى مُدرَك بر مُدرِك)

ب. در وجه افتراق و تمايز تجربه دينى از تجربه حسى گفته شده است:

يك. تجربه حسى همگانى است؛ اما تجربه دينى خصوصى و ويژه است.

دو. تجربه حسى هميشگى است؛ اما تجربه دينى نادر و ديرياب است.

سه. تجربه حسى اكتسابى است؛ اما تجربه دينى آمدنى و افاضى است.

چهار. تجربه حسى با واسطه صورتها و مفاهيم است؛ اما تجربه دينى بىواسطه و مستقيم.

پنج. تجربه حسى انتقال ياب و آزمونپذير است؛ اما تجربه دينى انتقالناپذير و آزمون گريز.

شش. متعلق تجربه حسى امور مادى است؛ اما تجربه دينى داراى متعلق قدسى است و انسان را با امر متعالى مواجه مىكند.[9]

برخى از ديگر ويژگىهاى تجربه دينى در نگاه انديشمندان عبارت است از:

1 – همراه با قداست و هيبت و رازآلودگى است.

2 – جذبه و فنا يا ايجاد توجه به خدا و انصراف از غير او.

3 – تعهدآور و التزام بخش است.

4 – بعد غايى دارد و در تجربهگر، توانايى شگفتآورى ايجاد مىكند.

5 – شناختارى است و تجربهگر را به رشتهاى از واقعيات و حقايق شناختى نائل مىسازد.

 

دين و تجربه دينى

دين از چند سو در رابطه با تجربههاى دينى به يارى انسان مىشتابد از جمله:

1 – انگيزش؛

دين با معرفى خدا و ديگر حقايق فرامادى و تبيين رابطه نزديك و تنگاتنگ انسان با آنها، غفلتزدايى و عطف توجه انسان به امور متعالى، بيشترين زمينههاى روانى و انگيزه دريافت تجربه معنوى و عرفانى را فراهم مىآورد.

2 – پرورش استعداد؛

تزكيه و تهذيب نفس يكى از مهمترين عوامل زمينهساز و پرورشدهنده استعداد درك فيوضات الهى و كسب تجربههاى دينى است. آموزههاى عبادى و اخلاقى دين مهمترين عامل پرورش و شكوفاسازى اين استعداد روحانى و معنوى است. دين مهمترين شكوفاگر دريافت تجربههاى دينى و آموزنده راه دريافت آنها است.

3 – بيان و تفسير تجربه؛

تجربههاى دينى – برخلاف تجربه حسى – عمدتا گرفتار تنگناى زبانى است. آنچه را كه عارف با شهود و علم حضورى خود دريافت كرده نمىتواند از طريق واژهها و مفاهيم بيان و يا تفسير و تعبير كند و از همين رو گرفتار شطحيات و زبانى كفرآلود مىشود.

از جمله خدمات دين در اين عرصه آن است كه با زبانى همگانى مشهودات عارفانه را بازگو مىكند و ما را با تعبير و تفسير صحيح آنها آشنا مىسازد و تا حد زيادى از تنگناى زبانى مىرهاند.

4 – سنجه تمايز تجربهها

تجربههاى دينى و مكاشفات عرفانى به لحاظ بىواسطه و مستقيم بودن، معمولاً از خطا و اجمال و ابهام پيراستهاند و ارزش شناختارى بالايى دارند. در عين حال اين گونه تجربهها مراتب و مراحل و وجوه مختلفى دارند. هر كسى در خور استعداد نفس ممكن است به مرتبهاى از مراتب يا وجهى از وجوه آن حقيقت متعالى و اسمى از اسماء جمال و جلال حق نائل آيد.

به طور كلى عارفان كشف و شهود را به دو دسته تقسيم كردهاند: كشف صورى و كشف معنوى.

كشف صورى؛ از طريق حواس پنج گانه و در عالم مثال صورت مىگيرد. اين گونه تجربهها برخلاف كشف معنوى، پيراسته از خطا و اجمال و مصون از دخالت شياطين نيست و از همين رو نيازمند سنجههايى براى تمايز تجربه حقيقى از تجربه پندارى است.[10]

دين و عقل، دو مرجع مطمئن و كارساز است. عارف با ارايه دريافتهاى خود به آموزههاى دين و عقل مىتواند بر صحت مشهود، يقين حاصل كند.

 

سه. دين و علم

دين حق، از چند سو به يارى دانش مىشتابد و در توليد و رشد و شكوفايى آن مؤثر است.

بهاءالدين خرمشاهى مىنويسد: «دين به علم و علوم بيشتر مدد رسانده است، تا علم و علوم به دين».[11]

تأثيرات مهم دين در عرصه علم عبارت است از:

1 – انگيزش،

2 – ايجاد روحيه علمى،

3 – جهت بخشى و سمت و سو دهى،

4 – ارايه پيشفرضهاى متافيزيكى، انسانشناختى و ديگر علوم،

5 – ارايه گزارههاى علمى.

 


پی نوشت ها

[1]– تجربه دينى يكى از مباحث مهم روان شناختى است ؛ در عين حال به لحاظ ارزش معرفتى آن در اين قسمت مورد بررسى قرار مىگيرد.

[2]Interpertive Experience.

[3]quasi-sensory Experience.

[4]Relevatory Experience.

[5]Regenerative Experience.

[6]Numinaus Experience.

[7]Mystical.

[8] – جهت آگاهى بيشتر بنگريد: حميد رضا شاكرين، براهين اثبات وجود خدا در نقدى بر شبهات جان هاسپرز، صص 75 – 77، تهران: مؤسسه فرهنگى دانش و انديشه معاصر، چاپ اول، 1385.

[9]– تفاوتهاى ديگرى نيز در اين باره ذكر شده است. جهت آگاهى بيشتر بنگريد: همان، صص 82 و 83.

[10]– جهت آگاهى بيشتر بنگريد: محمدتقى فعالى، تجربه دينى و مكاشفه عرفانى، ص 230-218، تهران: مؤسسه فرهنگى دانش و انديشه معاصر، چاپ اول، 1379.

[11]– فرهنگ و دين، ص هفت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *