« ناطق » كه فصل انسان از ساير حيوانات است، به معناى زبان فهم است، نه نطق به معناى لقلقه ى زبان، زيرا طوطى هم لقلقه ى زبان دارد. و زبان فهم، يعنى فهم تصديقى و تصوّرىِ طرف مقابل. هر كس هم كه نمى فهمد از كسانى كه مى فهمند بايد ياد بگيرد. اگر اين حدّ و تعريف ـ يعنى زبان فهمى و درك و شعور ـ در ما وجود داشته باشد، ديگر با هم جنگ نمى كنيم. بنابراين، در درگيرى ها قطعا يك طرف جنگ از حدّ انسانيّت پايين تر آمده است. خدا رحمت كند آن كس را كه گفته است: انسان « نوع » است، ولى در واقع شايد هر فردى از انسان يك نوع باشد، زيرا در ماهيّت هر كدام از افراد انسان چيزى است كه در ماهيّت ديگرى نيست. ما تباين هايى را در افراد مى بينيم كه گويا ذاتى آن هاست، آيا اين تباين ها با جهت اشتراك آنها در ماهيّت سازگار است؟!
منبع: کتاب در محضر حضرت آیت الله العظمی بهجت- جلد1 / محمد حسین رخشاد