بانوي حرم حق
شمسِ سپهرِ جلالِ عالمِ اكبر[1]
كوكب برج جمال، دخت پيمبر
عصمت كبري و بانوي حرم حق
زهرهي زهرا و سرّ اعظم داور
مام دو مريم وَ مريم دو مسيحا
گوهر دُرج وقار، مهر منوّر
باعث ايجاد و ممكنات به عالم
مخزن انوار حق، شفيعهي محشر
آن كه نهد از شرف به خاك ره وي
مهر و مه هر[2] صبح و شام، جبههي[3] انور
آن كه نهد رخ به آستان جلالش
از شرف و افتخار، مريم و هاجر
آه! كه از يك طپانچه[4]، ماه عذارش
ساخته نيلي ز كينه، ظالم ابتر
آه! كه بازو و پهلويش بشكستند
از ستم تازيانه و لگد و در
آه! كه مجروح گشته پيكر و كتفش
از اثر ضرب آن گروه بداختر
آه! از آن دم كه خوانْد خسرو دين را
گفت كه دارم وصيّتي من مضطر[5]
آه! از آن دم كه اشكبار شد از غم
گفت كه غافل مباش ـ شه! ـ ز دو گوهر
آه! از آن دم به آه و ناله بگفتا:
شب بسپارم به خاك، اي مه انور!
آه! از آن دم كه خواست رخصت از آن شه
داشت عيان، راز دل به خالق اكبر
آه! كه رفت از جهان به ناله و افغان
بانوي خاص حريم ساقي كوثر
آه! برون از كفن نمود دو دستش
ناله كشيد و به بر كشيد دو اختر
«هاشمي» از كلك شعلهبار به عالم
سوخته جان جهانيان همه يكسر
[1]. سفينهي محبوب، ج 1، ص 474؛ 17 بيت.
[2]. حرف «ه» در «هر» تلفّظ نميشود و وزن را مختل ميكند.
[3]. در مأخذ، جبّه بود كه خطاي چاپي است.
[4]. سيلي، لطمه.
[5]. در نسخهي مرجع، بعد از اين بيت، بيت ذيل بود كه به سبب عبارت نامناسبش از متن حذف شد:
آه! از آن دم كه گفت با دل پرخون
اي شه دين! زين عليل زار تو بگذر
البتّه به رسم امانت دخل و تصرّفي نشد وگرنه تغيير و تعميرش، آسان بود.