سيّدهي عالم

 فاطمه، بنت نبي، حبيبهي داور[1]

مادر سبطين[2] و كفو حيدر صفدر

 

عالمهي روزگار و فاضلهي دهر

سيّدهي عالم و شفيعهي محشر

 

راضيه و مرضيه، زكيّه و زهرا

طاهره و طيّبه، بتول مطهّر

 

قوّت قلب عليّ و امّ ائمّه

عصمت دادار و نور چشم پيمبر

 

آمده در شأن و جاه و منزلت او

آيهي تطهير و قدر و سورهي كوثر

 

مفتخرند از كنيزياش به دو عالم

مريم و حوّا و ساره، آسيه، هاجر

 

آدم و نوح و شعيب و صالح و داوود

موسي و عيسي و خضر و زادهي آزر،

 

روز جزا منتظر كه فاطمه آيد

تا برهند از حساب خالق اكبر

 

آه! چه گويم؟ كه بعد احمد، دشمن

آينهي خاطرش نمود مكدّر

 

كرد طلب مرگ خود ز حيّ توانا

بس كه ستم ديد از آن گروه ستمگر

 

سوخت درِ خانهاش در آتش بيداد

خشك نگرديده آب غسل پيمبر

 

پهلوي او را شكست ثاني بي دين

بازويش آزرده كرد قنفذ كافر

 

ناله برآورد، ني به پهلو و بازو

بلكه به تنهايي و غريبي حيدر


دست به پهلو، روانه شد سوي مسجد

آه! چه گويم؟ ز حال زهرهي ازهر

 

يك سو شمشير ظلم بر سر مولا

يك سو غاصب گرفته جاي به منبر

 

گفت بداريد دست ز «ابن عم» من

ورنه كنم مو پريش و نفرين يكسر

 

ناگه افتاد لرزه كون و مكان را

گويي ارض و سما نداشته لنگر

 

گفت به سلمان، علي كه فاطمه را گو

بگذر از اين قوم، اي حبيبهي داور!

 

عصمت كبري چو ديد تيغ جفا را

بر سر مولاي خويش، گشت مكدّر

 

پس چه گذشت آن زمان به زينب كبري

ديد چو در خون و خاك، خفته برادر؟

 

روي زمين، جسم او چو خرمن لاله

بر سر ني، رأس او چو مهر منوّر

 

بار الها! به فاطمه وَ حسينش

از گنه و سركشيّ «خادم» بگذر


[1]. ديوان خادم، ص 70 ـ 71؛ 22 بيت.

[2]. سبط: فرزندزاده، نواده، نوه، خواه اولاد از پسر باشد خواه از دختر، بعضي هم گفتهاند كه بيشتر به فرزندان و نوادگان دختري اطلاق ميشود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *