شاهد كرّوبيان

ساقي سيمين عذار! آبِ چو آذر[1]

آر ز ميناي مهرِ دختِ پيمبر

 

عصمت كبري، جليّه عفّت يزدان

حضرت زهرا، عليّه[2] همسر حيدر

 

چشم و چراغ جهان، جهان شرافت

روح و روان نبي، حبيبهي داور

 

گوهر درياي جاهِ احمد مرسل

شمس سپهر جلالِ خالق اكبر

 

شاهد كرّوبيان، فرشتهي رحمت

بانوي حوراي خُلد، زهرهي ازهر[3]

 

فخر جهان، افتخار آدم و حوّا

مام شبير و شبر، شفيعهي محشر

 

چون شب مولود اوست مطلع ديگر

آورم از شرق طبع، چون خور[4] خاور:

 

::تجديد مطلع::

اي به صفاتت صفات يزدان، مُضمر[5]!

وي به جلالت، جلال احمد اندر!

 

گر نبُدي بغض تو، نبودي دوزخ

ور نبُدي مهر تو، نبودي كوثر

 

نيران از نار قهر توست مجهّز[6]

رضوان از آب مهر توست مصوّر

 

حزم[7] تو نتوان به كوه كرد مقابل

عزم تو نتوان به باد كرد برابر

 

كمتر خدمتگزار كاخ تو مريم

كهترْ جاروكش سراي تو هاجر

 

گر تو نبودي، نداشت عصمت، تالي

ور تو نبودي، نداشت حيدر، همسر

 

وصف مقام تو، اي مليكهي عالم!

بس كه بُدي بي حساب و بيحد و بيمر،

 

كس نتواند كند ز عالي و داني

كس نتوان بشمرد ز اكبر و اصغر

 

«عشقي» و مدح تو نيست جز هوس خام

پخته شود اين هوس به عشق، نه آذر

 

تا كه ز مولود توست عالم، خرّم

تا كه ز نور تو روزگار، منوّر،

 

دوستت از نعمت نعيم، فرحناك!

دشمنت از نيروي جحيم، مكدّر!


[1]. نغمههاي كاشان، ج 1، ص 91 ـ 93؛ 18 بيت. نسخهي خطّي اين شاعر نزد كتابخانهي ملّي موجود است. ظاهراً غير از آن ديوان نيز اشعاري دارد؛ به اميد روزي كه منتشر شود.

[2]. مؤنّث علي، بلند مرتبه، ارجمند.

[3]. روشن، درخشان، درخشانتر.

[4]. خورشيد.

[5]. پوشيده، نهان داشته.

[6]. تجهيز شده، آماده شده، مهيّا.

[7]. هوشياري، آگاهي، دورانديشي در امري، استوار كردن، محكم كردن كاري.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *