عرصهي قيامت

 فاطمه، دخت رسولِ حضرت داور[1]

موجب ايجاد خلق و همسر حيدر

 

روح حبيب خدا، حبيبهي يزدان

مام شبير و شبر، بتول مطهّر

 

نيّر برج عفاف و زهرهي زهرا

كان حيا راست فاطمه دُر و گوهر

 

مادر گيتي عقيمه[2] است و نيارد

دختر پاكي به مثل فاطمه ديگر


شافعهي محشر است و جدّهي سادات

خادمه وي بدان تو مريم و هاجر

 

خاكِ درِ آستان[3] حضرتش از شوق

شام و سحر رُفته جبرئيل به شهپر

 

عفّت او سنجي ار به مادر عيسي

كي بشود فرد با هزار برابر؟

 

كوه ندارد توان و تاب وقارش

مور كجا كوه را توان كشد آخر؟

 

بگذرد او چون به عرصهگاه[4] قيامت

سرد ز نور رخش يقين شود آذر

 

هر كه به دل، بذل مهر وي بفشانَد

حاصل آن بدْرَوَد به عرصهي محشر

 

فخر نمايد محبّ فاطمهام من

از كرم او شده مرا به سر، افسر

 

عاصي درگاه او مقيم جحيم است

منع كنندش ز آب چشمهي كوثر

 

كرد سفارش بسي نبيّ مكرّم

بود هميشه ورا ز صدق، ثناگر

 

گفت هماره كه پارهي تنم است او

نوگلي از باغ من، لطيف و معطّر

 

فاطمه را هر كه شاد كرد، همانا

شاد نموده مرا ز خويش سراسر

 

هر كه اذيّت كند به فاطمهي من

كرده اذيّت مرا و خالق اكبر

 

آه! كه قبرت نهان و قدر تو مجهول

پهلويت آزرده گشت و صورت انور

 

مدح تو گويد «حسيني»، اي گهر پاك!

لطف تو را طالب است در صف محشر


[1]. عزاداري سنّتي شيعيان، ج 6، ص 62 ـ 63؛ 18 بيت.

[2]. مؤنّث عقيم، زن عقيم، زني كه هرگز نزاييده و عقيمه باشد.

[3]. در مأخذ، «آسمان»، ضبط است كه خطاي چاپي به نظر ميآيد.

[4]. «عرصه» را پهنه، جولانگاه، رزمگاه، زمينه، ساحت، صحنه، گستره و ميدان معني كردهاند لذا استعمال آن در كنار «گاه»، چندان خوشايند نيست بلكه «حشو» است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *