كعبه ي حاجت
اي كه جهان گشته از رخ تو منوّر![1]
كعبهي حاجت، مطاف گنبد اخضر[2]
جلوهاي از روي توست عقل مجرّد
رتبهاي از جاه تو سپهر مدوّر
مقصد اصلي تويي ز خلقت عالم
بهر تو شد گيتي آفريده سراسر
مهر تو تابيد و شد سپهر، پديدار
قهر تو جنبيد و شد جحيم، مصوّر
سايهي جود تو اوفتاد به دريا
تا كه پديد آمد اندر او دُر و گوهر
دخت رسول انام[3] و امّ ائمّه
روح وليّ كرام و همسر حيدر[4]
ماه جهانيّ و زوج شاه ولايت
دختر ختم رسل، حبيبهي داور
عفّت تو بس كه بر تو پرده كشيده است
ره به مديحت نيافت فهم سخنور
پرتوي از عصمت تو يافت شب قدر
زآن شده از چشم جمله خلق، مُستّر[5]
جملهي گيتي شده به ذات تو قائم
زآن كه عَرَض را بُوَد قيام به جوهر
دست تو شد علّت و جهان شده معلول
جملهي آفاق مشتقند و تو مصدر
همسر تو هست شير بيشهي ايجاد
شهر علوم رسول را بُوَد او در
نور رخت جلوه كرد بر ز برِ طور
موسي از آن يافت راه و گشت پيمبر
روح قُدُس نام تو دميد به مريم
تا كه شد او حامله[6] به روح مطهّر
در شكم ماهي اوفتاد چو يونس
شد متمسّك تو را به ريشهي چادر
تا كه خلاصي پديد گشت مر او را
ورنه نبودش نجات تا صف محشر
نام تو شد نقش بر نگين سليمان
گيتي از آن شد ورا مطيع و مسخّر[7]
سايهي لطف تو تافت بر سر يوسف
مهر و مهش سجده كرد و يازده اختر
روي تو گر جلوه مينمود به ظلْمات
كي شدي از آب، بينصيب، سكندر؟
هر كه به دل، مهر حضرت تو ندارد
نيست نجاتش دگر به عرصهي محشر
گفتهي «اشراق خاوري» به مديحت
برده ز شيريني، آبروي و ز شكّر
شعر من ار ميشُنود «شاعر شيراز»[8]
آن كه بُوَد شعر او چو قند مكرّر،
كي به سخن، لب هميگشودي و گفتي؟:
«اي به جلالت ز آفرينش، برتر!»[9]
قافيه تكرار اگر شده است، نه عيب است
لفظ مكرّر ز لفظ بيهُده بهتر
[1]. مسوّدات جناب حاج مهدي آصفي؛ 24 بيت؛ راجع به اين مصراع و تضمين شدنش نكته و مطلبي است كه در پاورقي بيت ماقبل آخر قصيده آمده است؛ مراجعه شود.
[2]. كنايه از آسمان است.
[3]. در نسخه، «كرام» آمده كه تصحيح قياسي شد (پاورقي بعد).
[4]. بيتي بسيار شبيه به اين بيت در شعر «صامت بروجردي» هم آمده كه شايد توارد باشد.
[5]. پوشيده شده، پنهان گشته.
[6]. در شعر آييني، پرهيز از اين تعابير اولي است.
[7]. تسخير شده، رام و مطيع.
[8]. منظور، «قاآني شيرازي» است.
[9]. «قاآني»، قصيدهي نسبتاً مشهوري در مدح حضرت معصومه3 دارد با اين مطلع:
اي به جلالت ز آفرينش، برتر!
ذات تو تنها به هر چه هست برابر
(ديوان حكيم قاآني شيرازي، ص 237)
كه «خاوري اشراقي»، مصراع اوّلش را تضمين كرده است. ضمناً امام خميني كه گاه، «هندي» تخلّص ميكرده نيز در قصيدهي مدح حضرت معصومه3، نه تنها نخستين مصراع «خاوري» را به عنوان آخرين مصراع خود ـ البتّه با جابهجايي دو كلمه ـ آورده بلكه مضمون و عبارت «شاعر شيراز»، حاكي از آن است كه شعر او را ديده يا شنيده و تفاخر او را همان طور پاسخ گفته:
گر كه شنيدندي اين قصيدهي «هندي»
شاعر شيراز و آن اديب سخنور،
آن يك طوطي صفت همينسرودي:
«اي به جلالت ز آفرينش، برتر!»
وين يك قمري نمط هماره نگفتي:
«اي كه جهان از رخ تو گشته منوّر»
(ديوان امام، ص 257)
بر خلاف اين كه ابيات فوق، قريب 30 سال است كه منتشر شده، امّا گويا هنوز معلوم نشده كه سرايندهي مصراع آخر يعني آن «اديب سخنور» كيست؛ تا آن جا كه تفّحص و تورّق شده، به گمانم اين چند سطر، اوّلين جايي است كه از شاعر مصراع آخر سخن ميگويد و بحمدالله اين كشف به بركت تأليف حاضر رخ داد و آري؛ «معمّا چو حل گشت، آسان شود». ضمناً «خوشدل تهراني» هم، قصيدهي «قاآني» را با موضوع مراثي حضرت صدّيقهي طاهره3، استقبال و دنبال كرده كه در كتاب حاضر در جاي خود آمده است.