قال رَسُولُ اللَّهِ9: «إِذَا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فِي أُمَّتي فَلْيُظْهِرِ الْعَالِمُ عِلْمَهُ فَمَنْ لَمْ يَفْعَلْ فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ الله».[1]
در طول تاریخ اسلام بدعتگذاران متعددی در میان امت اسلامی پیدا شدهاند که با اغراض شخصی و دنیوی و یا از روی جهالت با استفاده از گزارههای دینی و شعارهای مذهبی، بدعتهایی را در اسلام به وجود آوردهاند که میتوان گفت یکی از مصدایق بارز بدعتگذاران، گروه وهابی است که طبق حدیث شریف، مبارزه با این گروه بدعتگر در درجه اول بر عهده طبقه علماست.
درباره بطلان بدعتگذاری و نکوهش آن، روایات فراوانی از معصومان: وارد شده است که در ذیل به نمونههای آن اشاره میکنیم:
پیامبر خدا9فرمود: «عَملٌ قلیلٌ في سُنّةٍ خیرٌ مِن عملٍ كثیرٍ في بِدعةٍ؛[2] عمل اندكى كه با سنّت همراه باشد، بهتر است از عمل بسیار توأم با بدعت».
همچنین فرمود: «أبی الله لصاحِبِ البدعةِ بالتّوبةِ؛[3] خداوند توبه بدعتگذار را نمىپذیرد».
و نیز فرمود:
مَن عمِلَ في بِدعةٍ خَلّاهُ الشّیطانُ والعِبادةَ ، وألْقى علیهِ الخُشوعَ والبُكاءَ؛[4] هر كس به بدعتى عمل كند، شیطان او را با عبادت تنها گذارد و خشوع و گریه بر او فرو افكند.
در یکی از خطبههای خود چنین میفرماید:
إِنَّ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَابُ الله وَ خَيْرَ الْهَدْيِ هَدْيُ مُحَمَّدٍ وَ شَرَّ الْأُمُورِ مُحْدَثَاتُهَا وَ كُلُّ مُحْدَثَةٍ بِدْعَةٌ وَ كُلُّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ؛[5] بهترین چیزها کتاب خدا، و بهترین رهنمون، هدایت و راهنمایی محمد است، و بدترین امور، نوآوریهای بیریشه (در کتاب و سنّت) است، و هر بدعتی گمراهی است.
در روایت دیگر میفرماید: «كُلُّ بِدْعَةٍ ضَلالَةٌ وَكُلُّ ضَلالَةٍ سَبِیلُها اِلَى النّار؛[6] هر بدعتی گمراهی و هر گمراهی مسیرش به سوی آتش است».
علل بدعتگذاری در دین
عمدهترین علتهای بدعتگری را میتوان ریاستطلبی، غفلت، جهل و نادانی، سودجویی و منفعتگرایی، هواپرستی، خودخواهی و خودبینی، کینهتوزی و حسادت دانست؛ زیرا این كار معمولاً از افرادی سر میزند كه در پی سودگرایی و منفعتطلبی خود میباشند و برای رسیدن به اهداف خود از همه ابزارها استفاده میکنند. و نیز آنان كسانیاند كه از راههای معقول و متداول نتوانستهاند برای خود جایگاه مناسبی در میان متدینان و امت اسلامی فراهم سازند و لذا دست به چنین کاری میزنند، یا اینكه اشخاص غافل و جاهلی هستند كه به گمان خود از این راه، میتوانند خدمتی به دین و دینداران كنند. اینجاست که حضرت امام امیرالمؤمنین علی7 میفرماید:
مَا قَصَمَ ظَهري إلّا رجلان: عالمٌ متهتِّكٌ و جاهلٌ مُتنسِّك؛[7] كمر مرا نشكست مگر دو نفر: عالم هتاك و جاهل زاهد نما. (یعنی نادانی كه صرفاً به ظاهر دستورات دین توجه دارد).
و در خطبه 50 نهج البلاغه میفرماید:
إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْكَامٌ تُبْتَدَعُ يُخَالَفُ فِيهَا كِتَابُ اللَّهِ وَ يَتَوَلَّى عَلَيْهَا رِجَالٌ رِجَالًا عَلَى غَيْرِ دِينِ الله؛ همواره پیدایش فتنهها و نابسامانیها، بر اثر هواهای نفسانی و احکام و قوانین مجعول و ابداعی است، قوانینیکه بر خلاف کتاب خدا است. پس از آنکه در احکام الهی بدعتی ایجاد شد، جمعى بر خلاف آیين حق به حمايت از آن بر مىخيزند و با هم متحد و متفق میشوند و حزب و جمعیتی را تشکیل میدهند (مثل اقدامات محمد بنعبدالوهاب که به اسم مبارزه با کفر و شرک، در دین بدعت پدید آورد و تمام مسلمانان را تکفیر کرد و سپس گروهی به همین منظور تشکیل داد و مسلمین را به خاک و خون کشید و به مبارزه با فرهنگ اهلبیت پیامبر9برخاست).
حضرت در ادامه می فرماید:
فَلَوْ أَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزَاجِ الْحَقِّ لَمْ يَخْفَ عَلَى الْمُرْتَادِينَ وَ لَوْ أَنَّ الْحَقَّ خَلَصَ مِنْ لَبْسِ الْبَاطِلِ انْقَطَعَتْ عَنْهُ أَلْسُنُ الْمُعَانِدِينَ؛ پس اگر باطل از آمیختگی با حق كاملاً جدا مىگرديد، مردم حقجو منحرف نمیشدند؛ چون اغلب مردم حقگرا هستند. و اگر حق از پوشش باطل جدا میشد و آزادی گردید؛ زبان بدخواهان از آن قطع میگردید، و معاندها زبانشان دراز نمیشد و اعتراضی بر دین وارد نمیکردند.
سپس امام7 می فرماید:
وَ لَكِنْ يُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَيُمْزَجَانِ فَهُنَالِكَ يَسْتَوْلِي الشَّيْطَانُ عَلَى أَوْلِيَائِهِ وَ يَنْجُو الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ الله الْحُسْنى؛ ولی از حق قسمتی و از باطل قسمتی میگیرند و به هم مىآميزند (یعنی یک مشت از حق و یک مشت از باطل را با یکدیگر مخلوط میکنند و به خورد مردم میدهند). اينجاست كه شيطان بر دوستان خود چيره مىشود و تنها آنانكه مورد رحمت خدا بودهاند، نجات مىيابند.
برخی از بدعتهای وهابیان
بدعت در لغت به معنای کاری نو و بیسابقه است. [8] در لسان روایات غالباً در مقابل شریعت و سنّت بهکار رفته است. در اصطلاح عبارت است از کم یا زیاد کردن امور و احکامی از دین به اسم دین.[9] با توجه به تعریفی که بیان شد، در ذیل نمونههایی از بدعت وهابیان را متذکر میشویم:
1 – منع صلوات فرستادن بر پیامبر اکرم9 در شبهای جمعه!!
محمد بنعبدالوهاب، از درود فرستادن به پیامبر گرامی9در شبهای جمعه منع کرده و نیز دستور داده بود با صدای بلند، بالای مناره بر پیامبر9درود نفرستند و به همین جهت، مؤذنِ کوری را که مردی شایسته بود و با صدای خوبی اذان میگفت؛ کشت؛ چون مرد نابینا بدون توجه به دستور او، بالای مناره بعد از اذان، بر پیامبر9 درود فرستاده بود. سپس محمد بنعبدالوهاب گفت: گناه صدای ساز و آواز در خانه زنان بدکار، کمتر از کسی است که بالای منارهها درود و رحمت بر پیامبر بفرستد.[10]
این در حالی است که قرآن کریم میفرماید: إِنَّ اللَّـهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ ۚ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا .[11]
2 – عدم جواز سفر به قصد زیارت قبور انبیا و صالحان!!
شورای دائمی فتوای وهابیان فتوا دادهاند:
لا یجوز شدّ الرحال لزیارة قبور الأنبیاء و الصالحین و غیرهم؛ بار سفر بستن به جهت زیارت قبور انبیا و صالحان و دیگران جایز نیست.[12]
در حالیکه براساس سنّت پیامبر اکرم9، بستن بار سفر به قصد زیارت قبور انبیا و اولیای الهی تأکید شده و در سیره امت اسلامی این عمل یک امر مسلم و ثابت شدهای میباشد.[13]
3 – حرمت بنای مسجد بر قبور !!
ابنتیمیه مینویسد:
نماز خواندن در مساجدی که بر قبور انبیا و صالحان بنا شده باشد، جایز نیست و بنای مسجد بر روی قبور، حرام است[14]
در حالیکه در قرآن کریم و سنّت پیامبر اکرم9 هیچگونه دلیلی بر نفی این عمل وارد نشده است. خدواند متعال در قضیه اصحاب کهف میفرماید: وَكَذَٰلِكَ أَعْثَرْنَا عَلَيْهِمْ لِيَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّـهِ حَقٌّ وَأَنَّ السَّاعَةَ لَا رَيْبَ فِيهَا إِذْ يَتَنَازَعُونَ بَيْنَهُمْ أَمْرَهُمْ ۖ فَقَالُوا ابْنُوا عَلَيْهِم بُنْيَانًا ۖرَّبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ ۚ قَالَ الَّذِينَ غَلَبُوا عَلَىٰ أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِم مَّسْجِدًا [15]
خداوند در این آیه شریفه به اختلاف مردم در چگونگی تکریم از اصحاب کهف اشاره کرده و میفرماید: نظر غالب مردم این بود که بر روی قبر اصحاب کهف مسجدی بنا کنند تا اینکه در آن عبادت خدا را به جا بیاورند. و چنین کاری نیز انجام دادند. این آیه دلیل روشنی بر بنای مسجد بر روی قبور بوده و نماز خواندن و عبادت کردن را در آن جایز میشمارد.
4 – جایز نبودن توسل به میت!!
محمد بناسماعیل صنعانی در رساله تطهیر الاعتقاد مینویسد:
توسل به میت و طلب حاجت از او همان چیزی است که بتپرستان در زمان جاهلیت انجام میدادند![16]
این نظر بر خلاف صریح آیه قرآنی است که میفرمایديَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّـهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ .[17] و در آیه شریفه 37 سوره بقره میفرماید: فَتَلَقَّىٰ آدَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ ۚ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُو همچنین برخلاف سنّت پیامبر اکرم9 و سیره مسلمین است.[18]
5 – حکم قتل برای تأخیر نماز!!
ابنتیمیه، متفکر وهابیان، فتوا داده:
کسیکه بهخاطر وضع شغلی و کسب و کار خویش مانند صناعت، صیادی و …، نمازش را تا غروب آفتاب تأخیر اندازد، قتل چنین کسی به اجماع علما واجب است![19] و …
هیچ عالمی از علمای اسلام چنین فتوایی را تأیید نمیکند، و در سنّت پیامبر اکرم9 چنین حکمی اصلاً وجود ندارد.
اینها فقط نمونههای مختصری از بدعتهای وهابیت است که در منابع آنها وارد شده است.
منبع: نشریه سراج منیر
پاورقی ها
[1]. اصول کافی، ج 1، ص 54، باب البدع و الرأي و…،ح2 :« اگر در میان مردم بدعتها ظاهر شد، برعالمان است که علم خودشان را نشان بدهند و با استدلال درست علمی؛ بساط بدعت را برچینند. از رحمت خدا دور باد کسی که برای از بین بردن بدعت کاری نکند».
[2]. ارشاد القلوب، ج1،ص165.
[3]. اصول کافی، ج 1، ص 54، باب البدع و الرأي و…، ح4.
[4]. بحار الأنوار، ج69، ص216، باب 109، ح8
[5]. همان ،ج2، ص301، باب 34، ح30.
[6]. سنن ابن ماجة، ج 1، ص 16; سنن ابی داود، ج 5، ص 16.
[7]. غررالحکم و دررالکلم،ص37،ح245.
[8]. ر.ک: صحاح اللغة،ج3،ص1183؛ لسان العرب،ج8،ص6،ماده«بدع».
[9]. ر.ک: رسائل شریف رضی، ج2، ص264؛ فتح الباري في شرح صحیح البخاري، ج17، ص9؛ عمدة القاري؛ ج25،ص37.
[10]. خلاصة الکلام، ص 230 .
[11]. سوره احزاب، آیه 56.
[12]. اللجنة الدائمة للبحوث العلمیة و الافتاء، شماره 4230.
[13] . ر.ک: سنن دار قطنی، ج 2، کتاب الحج، ص 278، ح 192 و 194؛ السنن الکبری، بیهقی، ج 5، ص 265؛ المعجم الکبری، طبرانی، ج 12، ص 225، ح 13149 و ص 310، ح 13479؛ وفاء الوفاء بأخبار دارالمصطفی، ج 4، 1340 – 1405.
[14]. کتاب الزیارة، ص 410، المسالة الرابعة.
[15] . سوره کهف، آیه 21.
[16]. الجامع الفریدة رسالة التطهیر الإعتقاد، ص 501.
[17] . سوره مائده، آیه 35.
[18] . ر.ک: مسند ابنحنبل، ج 5، ح 16913؛ سنن ابنماجة، ج 1، کتاب الصلاة، باب 189، ح 1385؛ الجامع الصحیح (سنن ترمذی)، ج 5، کتاب الدعوات، باب 119، ح 3578؛ کنزالعمال، ج 2، ص 358، ح 4237، و ج 11، ص 455، ح 32138؛ المعجم الأوسط، ج 6، ص 314، ح 2/104.
[19]. الفتاوی الکبری، ج 1، ص 154، استفتاء شماره 145.