در اين كه چه كسي سر امام† را از تن جدا كرد، در منابع تاريخي نام افراد ذيل آمده است: ‎

1 –  سِنان بن‌انس[1]

2 – شَمِر بن‌ذي‌الجوشن[2]

3 – خَوْليّ بن‌يزيد[3]

‎4 – شبل بن‌يزيد[4] (برادر خَوْليّ)

5 – حُصَين بن (نمير) تميمي[5]

6 – مهاجر بن‌اوس تميمي[6]

7 – كثير بن‌عبدالله شعبي[7]

8 – ابن‌جوان يمامي[8]

9 – سنان بن‌انس با مشاركت زُرعة بن‌شريك[9]

10 – مردي از مَذْحِج[10].

يكي از مورخان به نام «سبط ابن‌جوزي» پس از نقل چند قول در تعيين قاتل (جدا كنندة سر مطهّر) امام† نوشته است: درستآن است كه قاتل حسين †، سنان با مشاركت شمر بوده است.[11]

امّا با توجّه به آن كه كهنترين و معتبرترين منابع و نيز اكثر آنها، قاتل امام†را سنان دانستهاند، به نظر ميرسد كه بُرندة سر مطهّر امام†، سنان بن‌انس بوده است، امّا شمر در مقام فرمانده بخشي از لشكر، سنان را كه به تعبير گزارشهاي تاريخي، فردي احمق و جسور[12] بوده است، مأمور اين كار كرده است و او اين مأموريت را پذيرفته و اجرا كرده است. چنان كه يكي ديگر از مورخان مشهور به نام «ابن‌اثير» پس از نقل برخي اقوال در اين باره، گفته است: صحيح آن است كه حسين بن‌علي ‡را سنان بن‌انس، كشت. [13]

از اينرو اگر در زيارت عاشورا و امثال آن، شمر مورد لعن قرار گرفته است، ميتواند به اعتبار دستور مستقيم وي به سنان براي انجام اين كار و ساير خصومت‌هاي او، و نيز مخالفت وي با پيشنهاد مصالحهآميز عمر‌سعد به امام حسين ـ ع ـ و تحريك وي عبيدالله بن‌زياد را مبني بر عدم پذيرش پيشنهاد عمرسعد در بارة به پايان رساندن اين نزاع از طريق مذاكره و مصالحه، باشد.[14].

 

 

منبع:پرسمان


[1] . فضيل‌ بن‌زبير، تسمية من قتل مع الحسين†،فصلنامه تراثنا، ش2، 1406ق، ص 149؛ بلاذري، انساب الاشراف، ج3، ص 409؛ طبري، تاريخ الامم و الملوك، ج5، ص453؛ ابن‌حبان، كتاب الثقات، ج2، ص 309 و ج3، ص 69؛ ابوالفرج اصفهاني، مقاتل الطالبيين، ص 118؛ ابوحنيفه‌نعمان‌بن‌‌محمد تميمي مغربي، شرح الاخبار، ج3، ص164؛ شيخ صدوق، الامالي، مجلس30، ص 226؛ ابن مسكويه رازي، تجارب الامم و تعاقب الهمم، ج2، ص 73؛ ابن‌‌عبدالبرّ قرطبي، الاستيعاب في معرفة الاصحاب، ج1، ص 443 و444؛ ابن‌جوزي، المنتظم في تاريخ الامم و الملوك، ج 5، ص341؛ ابن نما، مثير الاحزان، ص75؛ ابن ابي‌الحديد، شرح نهج البلاغة، ج2، ص 286؛ سبط ابن‌جوزي، تذكرة الخواص، ص253؛ ابن‌طاووس، الملهوف علي قتلي الطفوف، ص176؛ ابن‌كثير، البداية‌ و النهاية، ج 8، ص 204؛ ابن‌عنبه، عمدة الطالب في انساب آل‌ابي‌طالب، ص172.

[2] . ابن حبّان تميمي ، كتاب الثقات، ج2، ص 311؛ شيخ مفيد، الارشاد، ج2، ص 112؛ خوارزمي، مقتل الحسين، ج2، ص 42.

[3] . بلاذري، انساب الاشراف، ج3، ص 418؛ ابن‌اعثم، كتاب الفتوح، ج5، ص 119 و ج 6، ص 244؛ طبراني، المعجم الكبير، ج3، ص 117.

[4] . دينوري، الاخبار الطوال، ص382؛ حسين بن‌محمد ديار بكري، تاريخ الخميس في احوال انفس نفيس، ج2، ص 298.

[5] . سبط ابن جوزي، تذكرة الخواص، ص253؛ ابن ابي‌الحديد، شرح نهج‌البلاغة، ج10، ص 15.

[6] . سبط ابن جوزي، تذكرة الخواص، ص253.

[7] . سبط ابن جوزي، تذكرة الخواص، ص253.

[8] . اربلي، كشف الغمة، ج 2، ص 265.

[9] . ميرخواند (محمد بن‌خاوند شاه)، روضة الصفا في سيرة الانبياء و الملوك و الخلفاء، ج 5، ص 2260.

[10] . مسعودي، مروج الذهب، ج3، ص70؛ ذهبي، سير اعلام النبلاء، ج4، ص157؛ جمال‌الدين يوسف مِزّي، تهذيب الكمال في أسماء الرجال، ج 6، ص 428؛ ابن‌كثير، البداية و النهاية، ج8‎‎ ، ص214.

[11] . سبط ابن‌جوزي، تذكرة الخواص، ص253.

[12] . طبري، تاريخ الامم و الملوك، ج5، ص454.

[13] . اسد الغابة في معرفة الصحابة، ج1، ص 498.

[14] . طبري، تاريخ الامم و الملوك، ج5، ص414.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *