درباره فضايل امام حسن عليه السلام روايات زيادى از اهل سنت و علماى شيعه نقل شده است.[1]
بسيارى از روايات حكايتگر علاقه خاص رسول خدا صلى الله عليه و آله به امام حسن عليه السلام و امام حسين عليه السلام است. نحوه ابراز محبت آن حضرت ـ مانند پايين آمدن از منبر و بوسيدن آنها و دوباره بر منبر رفتن ـ نشانگر و جهت دار بودن اين اظهار محبت است.[2]
حضرت مى فرمود: «من او را [يعنى امام حسن عليه السلام] دوست دارم و نيز كسى كه وى را دوست داشته باشد، دوست دارم».[3]
حضور در «مباهله» در دوران كودكى شاهد صادق اين مدعا است. جايگاه امام حسن عليه السلام در نگاه رسول خدا صلى الله عليه و آله در حدى است كه در خصوص او فرمود: «اگر عقل در مردى مجسم مى شد، همانا حسن بود».[4]
 
در ميان خصايص برجسته آن حضرت، صفت «كرم» و «كريم بودن» جايگاه خاص خود را دارد؛ به صورتى كه او به كريم اهل بيت عليهم السلام لقب يافته است.[5]
در اين نوشتار نيم نگاهى به چرايى اطلاق اين صفت بر امام حسن عليه السلام خواهيم داشت.

 


1 – 
كرم در لغت و اصطلاح


«
كرم» در كتاب هاى لغت عرب، به معناى جوانمردى، سخاوت، مهربانى، بخشش، بزرگوارى است.[6] در اصطلاح اهل عرفان «كرم»، مرتبه سوم از سخا به شمار مى رود كه عبارت است از: «انفاق مال به سهولت و طيب نفس در امور سخت و مقاصد عالى»[7].

 

 

2 – كرم از نگاه امام حسن عليه السلام


در حديثى از امام حسن عليه السلام پرسيده شد: «كرم چيست؟» حضرت پاسخ داد: پيش قدم شدن در بخشش، قبل از درخواست [سائل ]و طعام دادن در جاى [خويش].[8]

 

 

3 – كريم


با توجه به معناى لغوى و اصطلاحى و نيز تعريف امام حسن عليه السلام از «كرم»، مى توان گفت: كريم، كسى است كه به صفت بخشش متصف باشد؛ يعنى، فردى كه مال خويش را با آسانى و آرامش خاطر ـ قبل از درخواست فرد نيازمند ـ انفاق كرده و مى بخشد.

 

 

4 – كريم يكى از اسماى الهى


خداوند متعال در آيات متعددى از قرآن، خويش را به كريم بودن وصف كرده [9] و به حق نيز چنين است؛ زيرا حضرت حق به بهترين وجه و در عالى ترين مرتبه، جود و بخشش خويش را ـ چه در حوزه نيازمندى هاى مادى و چه در ساحت احتياجات معنوى ـ به مخلوقات ارزانى داشته است. از آنجا كه خداوند سبحان كريم است، كرم و اهل آن را نيز دوست مى دارد؛ چنان كه رسول خدا صلى الله عليه و آلهفرمود: «ان اللّه كريم يحب الكرم»[10].

 

 

5 – نشانه هاى كريم در منابع اسلامى


براى آنكه انسان ها، فرد كريم را بشناسند يا خود را محك زنند كه اهل آن هستند يا خير، در منابع دينى نشانه هاى متعددى براى او ذكر شده است؛ از جمله: اخلاق نيكو، فرو بردن ناراحتى و خشم، چشم پوشى از مال نو[11]، تقواى الهى[12]، عفو[13]، جود و بخشش[14]، ابتدا و پيش قدمى در نيكوكارى[15]، شكرگزارى[16]، اجتناب از محارم و تنزيه از عيوب[17]، رسيدگى به همسايگان[18] و… .

 

 

5 – امام حسن عليه السلام كريم اهل بيت


هر چند حضرت رسول صلى الله عليه و آله به كريم ترين فرد بنى آدم و كريم ترين اول و آخر خلقت متصف شده است[19]؛ ولى به دليل تأسى امام مجتبى عليه السلام به رسول گرامى اسلام و نيز متصف شدن به اسماى الهى ـ كه خصلت تمامى معصومان است ـ به كريم اهل بيت مشهور گشته است. نمونه هاى ذيل كه از منابع معتبر نقل شده است، به خوبى نشانگر وجود نشان هاى كرم و كريم بودن آن امام عظيم الشأن است.

 

 

 6 – 1 –  تقواى الهى: بهترين نشان كريم بودن، آن است كه آدمى با عمل به واجبات و ترك محرمات ـ كه همان تقواى الهى است ـ جان و روح خويش را فداى جانان كرده و در واقع به او ببخشايد. امام مجتبى عليه السلام در بعد تقوا و عبادت الهى، زبانزد خاص و عام بود. ابن شهر آشوب روايت كرده است: روزى امام حسن عليه السلام در خيمه خويش نماز مى گزارد (در منزل «ابوا» در ميان مكه و مدينه)؛ ناگاه زن باديه نشين بسيار خوش رويى، آن حضرت را ديد و عاشق جمال آن حضرت شد و بى تابانه به خيمه آن حضرت درآمد. آن حضرت چون از نماز فارغ شد، پرسيد: چه حاجت دارى؟ گفت: بى تاب تو گرديده ام، شوهر ندارم؛ مى خواهم مرا به وصلت خود شاد گردانى. حضرت فرمود: دور شو از من و مرا مستوجب عذاب الهى مگردان…![20]
بنا بر نقل ابن كثير: امام مجتبى عليه السلام وقتى در مسجد النبى، نماز صبح را به جاى مى آورد، در همان جاى نماز خود مى نشست و تا برآمدن آفتاب به ياد خداى متعال مشغول مى شد… اگر براى نماز وضو مى ساخت، رنگش دگرگون گشت و آن گاه كه به نماز مى ايستاد، تمام بدنش به لرزه مى افتاد. هنگامى كه مرگ را به ياد مى آورد و يا خبر رستاخيز و صراط به خاطرش مى آمد، آن چنان گريه مى كرد كه از هوش مى رفت و اگر بهشت و دوزخ را ياد مى كرد ـ همچون كسى كه از شدت درد در شرف هلاك است ـ گريه مى كرد و از خداى متعال، بهشت را مى خواست و از جهنم برائت مى جست.[21]
همچنين فرمود: «من شرم دارم پروردگار را ملاقات كنم؛ در حالى كه با پاى پياده به خانه او نرفته باشم». از اين رو بيست بار پياده به سفر حج رفت.[22]

 

 

6 – 2 – عفو و حلم: يكى از نشانه هاى «كريم» بودن، گذشت و حلم در برابر مشكلات و نامهربانى ها است. چنان كه خداوند متعال در اوصاف مردان الهى مى فرمايد:«وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً»[23].
 
امام حسن عليه السلام به حق چنين بود؛ پذيرش صلح در برابر معاويه و گردن نهادن به لوازم آن، بهترين گواه بر حلم آن حضرت به شمار مى رود.[24]
درخصوص حلم آن حضرت نقل كرده اند: «روزى مردى از اهل شام، بر سر راه آن حضرت آمد و دشنام و ناسزاى بسيار به آن حضرت گفت. آن جناب پاسخش را نداد تا از سخن خود فارغ شد. آن گاه امام مجتبى عليه السلام روى مبارك خويش را به سوى او گرداند و به او سلام كرد. به رويش خنديد و فرمود: اى مرد! گمان مى كنم تو غريبى و گويا بر تو چند امر مشتبه شده است!! اگر از ما خواهشى كنى، عطا مى كنيم. اگر از ما طلب هدايت و ارشاد كنى، تو را ارشاد مى كنيم. اگر از ما يارى بطلبى، عطا مى كنيم. اگر گرسنه اى تو را سير مى كنيم. اگر عريانى تو را جامه مى پوشانيم. اگر محتاجى بى نيازت مى گردانيم. اگر رانده شده اى، تو را پناه مى دهيم. اگر حاجتى دارى، براى تو برمى آوريم. اگر بار خود را بياورى و به خانه ما فرود آورى و ميهمان ما باشى تا وقت رفتن براى تو بهتر خواهد بود؛ زيرا كه ما خانه اى گشاده داريم و آنچه خواهى نزد ما ميسر است. آن مرد، چون سخن حضرت را شنيد، گريست و گفت: «گواهى مى دهم كه تويى خليفه خدا در زمين و خدا بهتر مى داند كه خلافت و رسالت را در كجا قرار دهد».[25]
در خصوص عفو آن حضرت نيز نقل شده است: غلامش خطايى كرد كه مستوجب توبيخ و تنبيه بود؛ از اين رو حضرت دستور داد كه او را ادب كنند. در اين هنگام غلام گفت: اى مولاى من «وَ الْعافِينَ عَنِ النّاسِ»[26]. حضرت فرمود: تو را عفو كردم. [سپس] غلام گفت: «وَ اللّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ»[27]؛ امام فرمود: تو آزادى براى خشنودى خداوند و براى توست دو برابر آنچه كه [پيش از اين] به تو مى دادم»[28].

 

 

 6 – 3 – رد احسان به بهترين وجه: يكى از نشان هاى كرم و جوانمردى، آن است كه اگر كسى به انسان احسانى كرد ـ حال چه قولى چه عملى، چه گفتارى و چه فعلى ـ وى به بهترين صورت پاسخ گوى احسان او باشد[29] و امام حسن عليه السلام چنين بود. ابن شهر آشوب در مناقب روايت مى كند: كنيزى با يك دسته ريحان به آن حضرت سلام كرد. امام حسن عليه السلام به او فرمود: تو براى رضاى خدا آزادى. يكى از همراهان براى اين كار او را سرزنش كرد! حضرت فرمود: مگر نشنيده اى كه خداوند متعال مى فرمايد: «وَ إِذا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها»[30]؛ «و چون به شما درود گفته شد، شما به [صورتى] بهتر از آن درود گوييد، يا همان را [در پاسخ ]برگردانيد» و چه چيزى از آزاد كردنش بهتر بود.[31]
ابن شهر آشوب روايت كرده است: روزى امام حسن عليه السلام بر جمعى از گدايان گذشت كه پاره چند نان خشك بر روى زمين گذاشته و مى خوردند. چون نظر ايشان بر آن حضرت افتاد، خواستند كه حضرت بر سر سفره آنان ميهمان شود. امام مجتبى عليه السلام از اسب پايين آمد و فرمود: «خداوند، متكبران را دوست نمى دارد». پس با ايشان نشست و از طعام آنان مقدارى خورد. به بركت حضرت از غذا هيچ كم نشد. [در مقابل حضرت] ايشان را به ميهمانى خود دعوت كرد و طعام هاى نيكو براى ايشان حاضر كرد و به خلعت هاى فاخر آنان را مزين فرمود و ايشان را مرخص كرد.[32]

 

 

6 – 4 – جود و بخشش: اين نشانه ـ كه يكى از مهم ترين و برجسته ترين نشانه هاى «كريم» بودن است ـ در امام مجتبى عليه السلام شهرت دارد. در روايتى آمده است: آن حضرت در طول حيات خويش سه مرتبه و هر بار نيمى از دارايى خود را ـ كه حتى شامل كفش و جوراب نيز مى شد ـ در راه خدا بخشيد.[33]
 
گفتنى است اين همه بخشش و جود او، براى ثناگويى و مديحه سرايى يا لذت بردن از جاه و مقام نبود؛ بلكه تنها براى رضاى خدا و طلب ثواب و پاداش الهى بود؛ از اين رو هيچ گاه به نيازمندى جواب «نه» نداد.
امام عليه السلام وى در پاسخ كسى كه از او پرسيد: چرا هيچ نيازمندى را بدون پاسخ نمى گذارى؛ فرمود: اراده خدا بر اين قرار گرفته كه نعمت هاى خويش را به من ارزانى دارد و من نيز عادت كرده ام كه نعمت هاى الهى را به مردم ببخشم. پس مى ترسم كه اگر عادت خويش را قطع و ترك كنم، خداوند نيز مرا از عادت خود منع فرمايد و از فيض نعمت هاى الهى محروم شوم.[34]
 

 


نمونه هايى از اين بخشش:


الف. روايت شده روزى آن حضرت در مسجد نماز مى خواند، شنيد شخصى در كنار او چنين دعا مى كند: خداوندا! ده هزار درهم مرا روزى كن، حضرت چون به خانه رسيد، ده هزار درهم براى او فرستاد.[35]

ب. روزى امام حسن عليه السلام نشسته بود و طعام مى خورد. سگى در پيش او ايستاده بود. حضرت هر لقمه اى كه مى خورد، مقدارى پيش سگ مى انداخت. مردى گفت: اى پسر رسول خدا! اجازه بده كه اين سگ را دور كنم. حضرت فرمود: او را رها كن؛ از خدا شرمم مى آيد كه جاندارى نظر به طعام من كند و من غذايى به آن ندهم و آن را برانم.[36]

ج. محدثان نقل مى كنند: مردى نيازمند نزد امام حسن عليه السلام آمد، حضرت به او فرمود: نيازت را روى رقعه اى بنويس و براى ما ارسال كن. او نيز چنين كرد. حضرت دو برابر آن را به او داد. يكى از حاضران به وى گفت: اى فرزند رسول خدا! چرا اين نوشته اين قدر بركت داشت؟ حضرت در پاسخ فرمود: بركتش براى ما بيشتر بود؛ زيرا با اين عمل، امكانى براى كار نيك فراهم شد. مگر نمى دانيد انجام دادن كار نيك، بدون درخواست مفهوم ندارد؛ در حالى كه اگر پس از درخواست او چيزى مى دادم، در واقع در برابر آبروى او پرداخت مى كردم. چه بسا او شب را در گير و در بيم و هراس و اميد گذرانده باشد و نمى داند چه مقدار از نيازش برآورده شده و كامياب مى گردد يا ناكام مى ماند و در اين حال نزد تو مى آيد؛ در حالى كه لرزه بر اندامش افتاد، و قلبش ترسناك است. در اين حالت اگر نيازش را برآورده كنى، برتر از آن است كه از تو بهره گرفته است.[37]

د. گروهى از انصار، صاحب باغى بودند كه از آن زندگى مى گذراندند. وقتى بر اثر نياز مجبور به فروش آن شدند، امام مجتبى عليه السلام آن را از ايشان به چهارصد هزار درهم خريد. پس از مدتى آنان دچار چنان تنگنايى شدند كه به ناچار دست نياز به سوى مردم دراز مى كردند. در اين هنگام، حضرت دوباره باغ را بدون هيچ چشم داشت مالى، به ايشان برگرداند تا ديگر از مردم چيزى نخواهند.[38]


امام مجتبى عليه السلام همواره مى فرمود: «ما مردمى هستيم كه بخشش فراوانى داريم كه همواره اميد و آرزو را برآورده مى كنيم».[39] «ما پيش از آنكه كسى از ما بخواهد، مى بخشيم؛ چون آبروى درخواست كننده را پاس مى داريم».[40]

برآن چه مى گذرد، دل منه كه دجله بسى
 
پس از خليفه بخواهد گذشت در بغداد

گرت زدست برآيد، چون نخل باش كريم
 
ورت زدست نيايد چو سرو باش آزاد

 

 

منابع
[1].
نگا: ترجمة الامام الحسن عليه‏السلام از ابن عساگر در تاريخ دمشق و ترجمة الامام الحسن از ابن سعد در طبقات الكبرى.
[2].
مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 24.
[3].
ترجمة الامام الحسن، طبقات ابن سعد، ص 134.
[4].
فرائد السمطين، ج 2، ص 68، در اين خصوص نگا: تاريخ سياسى اسلام، رسول جعفريان، ج 3، ص 17 ـ 15 ؛ حيات فكرى و سياسى امامان شيعه، صص 121 ـ 120 و 167.
[5].
نگا: اعلام الهداية، ج 4، ص 37.
[6].
نگا: فرهنگ بزرگ جامع نوين، ج 3 ـ 4، ص 1363 و 1364 ؛ المنجد، ص 682.
[7].
نگا: تحفة الاخوان فى خصائص الفتيان، كمال الدين عبدالرزاق كاشانى، با مقدمه، تصحيح و تعليق سيد محمد دامادى، ص 241 و 61.
[8].
بحارالانوار، ج 78، ص 102.
[9].
نگا: نمل 27، آيه 40 ؛ انفطار (82)، آيه 6 ؛ تكوير (81)، آيه 19.
[10].
نگا: ميزان الحكمه، ج 8، ح 17221.
[11].
ميزان الحكمه، ج 8، ح 17197.
[12].
همان، ح 17258.
[13].
همان، ح 17261.
[14].
همان، ح 17267.
[15].
همان، ح 17233.
[16].
همان، ح 17234.
[17].
همان، ح 17238.
[18].
همان، ح 17243.
[19].
نگا: همان، ح 17317 ـ 17316.
[20].
محمد باقر مجلسى، جلاء العيون، صص 408 ـ 407.
[21].
هاشم معروف الحسينى، زندگى دوازده امام، ترجمه محمد رخشنده، ج 1، ص 503.
[22].
نگا: ابونعيم الاصبهانى، اخبار اصبهان، ج 1، ص 44 و بحارالانوار، ج 6، ص 159، ح 22.
[23].
فرقان 25، آيه 72.
[24].
اعلام الهداية، ج 4، ص 35.
[25].
تاريخ چهارده معصوم، صص 411 و 412.
[26].
آل عمران 3، آيه 134.
[27].
همان.
[28].
اعلام الهداية، ج 4، ص 36.
[29].
نگا: ميزان الحكمه، ج 8، ص 371 ـ 370.
[30].
نساء، آيه 86.
[31].
زندگى دوازده امام، ج اول، ص 508.
[32].
تاريخ چهارده معصوم، صص 413 و 414.
[33].
سيوطى، تاريخ الخلفا، ص 73 و نيز نگا: بحارالانوار، ج 6، ص 159، ح 22.
[34].
نگا: اعلام الهداية، ج 4، ص 37.
[35].
تاريخ چهارده معصوم، ص 413.
[36].
همان، ص 414.
[37].
زندگى دوازده امام، ج 1، صص 506 ـ 505 و نيز نگا: بيهقى، المحاسن والمساوى، ص 55.
[38].
زندگى دوازده امام، ج 1، ص 508.
[39].
همان، ص 506.
[40].
همان.

 

 

منبع:پرسمان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *