طبری امامی، پس از نقل سخنان ابوبکر، میافزاید:
امّ سلمه، سرش را از در اتاقش بیرون آورده، گفت: آیا دربارهی فاطمه (ع) دختر پیامبر اکرم (ص)، چنین میگویند؟ در حالی که او، فرشتهای در میان انسانهاست.
او، انیس نفس و آرامش دلهاست در دامن پیامبران، پرورش یافته و در دستان فرشتگان، این سو و آن سو شده ـ بزرگ شده ـ است. در دامن زنان پاک،بالیده و در نزد بهترینها، نشو و نما یافته است. ایا گمان میکنید که پیامبر اکرم (ص)، میراثش را بر او حرام کرد و وی را آگاه نساخت؟! در حالی که خدا به پیامبرش فرمود: خویشان، نزدیک خود را انذار ده و بترسان»[1] آیا پیامبر اکرم (ص) او را ترسانیده و با این حالآمده و درخواست ارث میکند؟! او، بهترین زنان و مادر سرور و سالار جوانان و هم پای مریم، دختر عمران و همسر شیر مردان و شیر دوران است هم او که با پدرش رسالت پیامبران پایان یافت.
به خد اسوگند! پیامبر اکرم (ص) از روی مهربانی، او را از گرما و سرما، حفظ میکرد و دست راستش را بالش و دست چپش را رو اندازش، قرارمیداد. کمی آهستهتر! چقدر با شتاب می روید! این اندازهفشتاب مکنید! در برابر چشمان پیامبر اکرم (ص) به گمراهی میروید! او، شما را میبیند شمایی که باید به سوی خدا باز گردید، پس وای بر شما به زودی در مییابید که چه بد کردهاید!
طبری میافزاید: آن سال، سهم و عطای امّسلمه را از بیت المال، نداده و او را از حقش، محروم ساختند.
طبری هم چنین از امام صادق (ع) از پدرش از جدّش امام سجّاد (ع)، روایت کرده که:
فاطمه (ع) پس از بازگشت به خانه، بیمار شد و با همین بیماری نیز از دنیا رفت در این زمان که در بستر بیماری، افتاده بود، زنان مهاجر و انصار، نزد او آمدند و گفتند: دختر پیامبر اکرم (ص)، چگونه است؟
فرمود: به خدا سوگند! از دنیای شما، ناخشنود و بر مردانتان، خشمناکم. نخست آنان را شناختم و سپس مرود خشم و نفرتم قرار گرفتند، آنها را پس از جویدن از دهان افکندم و بعد از اینکه امتحانشان کردم از خویشتن راندم. سپس وای بر آنان! دوست نداشتند، لبه شمشیرهایشان کند شود و در رأی نظرشان، خلل، ایجاد گردد و عزمشان تغییر یابد گویا، از فتنه و آشوب بیمناک بودند! نفس سرکش آنها، چه بد اعمالی را برای فرجام و رستاخیز آنان، پیش آنان فرستاد که خشم خداوند، آنان را فرا گرفت و آنان در عذاب الهی، جاودانه خواهند بود.[2] پس ریسمان در گردنهایشان افکند و در پی خود کشید و بر آنها ننگ و عار، فرو ریخت و خیر و نیکی از آنان بریده شد پس فرجام، نیک از مردم ستمکار، دور باد.
وای بر آنانی که حکومت را از اصول رسالت و قوانین نبوّت و محل نزول وحی و از آگاهان به دین و دنیا،دور کردند آگاه باشید!این،زیانی آشکار است چه چیز باعث شد که ابوالحسن علی (ع) را ناخوش دارند؟ به خدا سوگند! او را به خاطر گامهای استوارش و ترس و بیم از شدّت ضرب دست و تیزی شمشیرش، همچنین از مهارتش در کتاب خدا و سختگیریاش برای خدای متعال ناخوش داشتند.
به خدا سوگند! اگر از زمام اموری که پیامبر اکرم (ص) به علی (ع) سپرده بود، دست میکشیدند و حضرت، عهده دار آن میگشت، بر آنها سهل میگرفت، به گونهای که هیچ خونی ریخته نشود و هیچ کس بر کاری که نمی پسندید، وادار نگردد.
آنان را به سرچشمههای پاک و مصفا و لبریز رهنمون میشد تا از آن، سیراب خارج شوند وظرفهای خود را پر کنند و تشنگی خود را فرو نشانند، بدون آنکه چیزی از آنها بخواهد درهای آسمان و زمین بر رویشان گشوده میشد تا از آنها بهره گیرند، ولی چه سود که سرکشی کردند و خداوند، به خاطر کارشان آنها را بازخواست کرده، عذاب میکند.
آگاه باشید و بشنوید! هر کس زنده ماند روزگار شگفتیها به او مینمایاند پس هر کس را شگفتی فرا گرفت بنگرد که به کدامین سو، رهسپار است؟. و بر چه چیزی، تکیه زده و اعتماد نموده است؟ و به کدامین دستاویز، آویخته است؟ و چه کسی را برگزیده و اختیار نموده و چه کسی را ترک کرده و رها ساخته است؟ چه مولا و سرور ناشایستی را اختیار نموده و چه همراه و قرین نادرستی را برگزیده است.
به خدا سوگند! آنان پیشاهنگام پیشتاز را عقب انداختند عقب افتادهها را مقدم داشتند به خاک مالیده باد، بینی کسانی که گمان میکنند، عمل نیکوئی انجام میدهند. آگاه باشید که آنها فساد کنندگان هستند، ولی خود نمیفهمند آیا کسی که هدایت به حق و راستی میکند، برای پیروی شایستهتر است یا آنکه خود، هدایت نمیشود، مگر اینکه هدایتش کنند؟! شما را چه میشود و چگونه، داوری میکنید؟![3]
به خدا سوگند! منتظر مولود نامبارک این جفتگیری باشید و ظرفهای چوبی را به جای شیر، از خون پر کنید و در آن،زهر کشندهای که قلبها را از شدّت درد به ناله در میآورد، بریزید. آن هنگام است که باطل گریایان، زیان میبینند و آیندگان، گمراهی و نادرستی بنیادهایی که پیشینیان گذاشتهاند را میشناسند پس از آن، نفس خود را مهیا سازید و برای فتنه و آشوبهای سخت و هولناک، آرام گیرید و آماده شوید و آنها را شمشیریهای برنده و هرج و مرج فراگیر و انحصار طلبی و خودکامگی ستمکاران مژده دهید.
استبدادی که در سایهای آن درآمد و اموالتان اندک و ناچیز و جمعتان، پراکنده و درو شده میگردد. پس چه زیانی است شما را و چگونه است حال شما که این حقایق بر شما مخفی مانده است؟! آیا ما، میتوانیم شما را به پذیرش این دلیل روشن، مجبور سازیم با آن که شما، آن را نمی پسندید؟![4]
قال الطّبريّ الإمامی:
[بعد نقل مقالة أبيبکر] قَالَ: فَأَطْلَعَتْ أُمُّ سَلَمَةَ رَأْسَهَا مِنْ بَابِهَا وَ قَالَتْ: أَ لِمِثْلِ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) يُقَالُ هَذَا؟! وَ هِيَ الْحَوْرَاءُ بَيْنَ الْإِنْسِ، وَ الْأُنْسُ لِلنَّفْسِ. رُبِّيَتْ فِي حُجُورِ الْأَنْبِيَاءِ وَ تَدَاوَلَتْهَا أَيْدِي الْمَلَائِكَةِ، وَ نَمَتْ فِي حُجُورِ الطَّاهِرَاتِ وَ نَشَأَتْ خَيْرَ مَنْشَأٍ وَ رُبِّيَتْ خَيْرَ مُرَبًّى أَتَزْعُمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ حَرَّمَ عَلَيْهَا مِيرَاثَهُ وَ لَمْ يُعْلِمْهَا؟! وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ لَهُ: «وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ» أَفَأَنْذَرَهَا وَ جَاءَتْ تَطْلُبُهُ وَ هِيَ خِيَرَةُ النِّسْوَانِ، وَ أُمُّ سَادَةِ الشُّبَّانِ، وَ عَدِيلَةُ مَرْيَمَ ابْنَةِ بنت عِمْرَانَ، وَ حَلِيلَةُ لَيْثِ الْأَقْرَانِ، تَمَّتْ بِأَبِيهَا رِسَالاتُ رَبِّهِ فَوَ اللَّهِ لَقَدْ كَانَ يُشْفِقُ عَلَيْهَا مِنَ الْحَرِّ وَ الْقُرِّ، فَيُوَسِّدُهَا يَمِينَهُ وَ يُلْحِفُهَا بِشِمَالِهِ، رُوَيْداً فَرَسُولُ اللَّهِ بِمَرْأًى لِغَيِّكُمْ وَ عَلَى اللَّهِ تَرِدُونَ فَوَاهاً لَكُمْ وَ سَوْفَ تَعْلَمُونَ… ثمّ قَالَ الطّبريّ: فَحُرِمَتْ أُمُّ سَلَمَةَ تِلْكَ السُّنَّةَ عَطَاءَهَا.[5]
و قال أیضاً:
حَدَّثَنِي أَبُو الْمُفَضَّلِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ ابْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْهَمْدَانِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْمُفَضَّلِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ قَيْسٍ الْأَشْعَرِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ حَسَّانَ، عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (ص) عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ (ع) قَالَ:
لَمَّا رَجَعَتْ فَاطِمَةُ إِلَى مَنْزِلِهَا فَتَشَكَّتْ وَ كَانَ وَفَاتُهَا فِي هَذِهِ الْمَرْضَةِ، دَخَلَ إِلَيْهَا النِّسَاءُ الْمُهَاجِرَاتُ وَ الْأَنْصَارِيَّاتُ، فَقُلْنَ لَهَا: كَيْفَ أَصْبَحْتِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ؟
فَقَالَتْ: «أَصْبَحْتُ وَ اللَّهِ عَائِفَةً»[6] لِدُنْيَاكُمْ، قَالِيَةً[7] لِرِجَالِكُمْ، شَنَأْتُهُمْ[8] بَعْدَ إِذْ عَرَفْتُهُمْ وَ لَفَظْتُهُمْ[9] بَعْدَ إِذْ سَبَرْتُهُمْ[10]، وَ رَمَيْتُهُم بَعْدَ أَنْ عَجَمْتُهُمْ[11]، فَقُبْحاً لِفُلُول الْحَدَّ[12] وَ خَطْلِ[13] الرَّأْيِ وَ عُثُورِ الْجَدِّ، وَ خَوْفِ الْفِتَنِ «لَبِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ فِي الْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ»[14]، لَا جَرَمَ لَقَدْ قَلَّدْتُهُمْ رِبْقَتَهَا[15]، وَ شَنِنْتُ[16] عَلَيْهِمْ عَارَهَا فَجَدْعاً[17] وَ عَقْراً وَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ. وَيْحَهُمْ أَنَّى زَحْزَحُوهَا[18] عَنْ رَوَاسِي[19] الرِّسَالَةِ، وَ قَوَاعِدِ النُّبُوَّةِ وَ مَهْبِطِ الرُّوحِ الْأَمِينِ بِالْوَحْيِ الْمُبِينِ، الطَّبِينِ[20] بِأَمْرِ الدُّنْيَا وَ الدِّينِ أَلَا ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ!
مَا الَّذِي نَقَمُوا مِنْ أَبِي حَسَنٍ؟ نَقَمُوا- وَ اللَّهِ- مِنْهُ شِدَّةَ وَطْأَتِهِ وَ نَكَالَ وَقْعَتِهِ، وَ نَكِيرَ سَيْفِهِ، وَ تَبَحُّرَهِ فِي كِتَابِ اللَّهِ، وَ تَنَمُّرَهُ[21] فِي ذَاتِ اللَّهِ.
وَ ايْمُ اللَّهِ لَوْ تَكَافَوْا[22] عَنْ زِمَامٍ نَبَذَهُ إِلَيْهِ رَسُولُ اللَّهِ لَاعْتَلَقَهُ[23] ثُمَّ لَسَارَ بِهِم سَيْراً سُجُحاً،[24] لَا يَكْلِمُ[25] خِشَاشُهُ[26]، وَ لَا يُتَعْتَعُ[27] رَاكِبُهُ، وَ لَأَوْرَدَهُمْ مَنْهَلًا[28] رَوِيّاً صَافِياً فَضْفَاضاً[29] تَطَفُح ضِفَّتَاهُ، ثُمَّ لَأَصْدَرَهُمْ بِطَاناً[30] قَدْ تَخَيَّرَ لَهُمُ الرِّيُّ غَيْرَ مُتَحَلٍّ مِنْهُ بِطَائِلٍ[31] إِلَّا بِغَمْرِ[32] الْمَاءِ وَ رَدْعِهِ سَوْرَةَ السَّاغِبِ،[33] وَ لَانْفَتَحَتْ عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٌ مِنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ، وَ لَكِنَّهُمْ بَغَوْا فَسَيَأْخُذُهُمُ اللَّهُ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ.
أَلَا فَاسْمَعْنَ، وَ مَنْ عَاشَ أَرَاهُ الدَّهْرُ الْعَجَبَ، وَ إِنْ تَعْجَبْنَ فَانْظُرْنَ إِلَى أَيِّ نَحْوٍ اتَّجَهُوا؟ وَ عَلَى أَيِّ سَنَدٍ اسْتَنَدُوا؟ وَ بِأَيِّ عُرْوَةٍ تَمَسَّكُوا؟ وَ لِمَنْ اخْتَارُوا؟ وَ لِمَنْ تَرَكُوا؟ لَبِئْسَ الْمَوْلَى، وَ لَبِئْسَ الْعَشِيرُ. اسْتَبْدَلُوا وَ اللَّهِ الذُّنَابَي[34] بِالْقَوَادِمِ[35]، وَ الْعَجُزَ بِالْكَاهِلِ، فَرَغْماً لِمَعَاطِسِ[36] قَوْمٍ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لَكِنْ لَا يَشْعُرُونَ «أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدى فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ»؟[37]
أَمَا لَعَمْرُ اللَّهِ لَقَدْ لَقِحَتْ، فَانْظُرُوهَا تُنْتِجُ[38] ثُمَّ احْتَلِبُوا طِلَاعَ الْقَعْبِ[39] دَماً عَبِيطاً[40] وَ ذُعَافاً[41] مُمْقِراً[42]، هُنَالِكَ خَسِرَ الْمُبْطِلُونَ، وَ عَرَفَ التَّالُونَ غِبَّ مَا أُسِّسَ الْأَوَّلُونَ ثُمَّ طَيِّبُوا بَعْدَ ذَلِكَ نَفْساً، وَ اطْمَئِنُّوا لِلْفِتْنَةِ جَأْشاً[43]، وَ أَبْشِرُوا بِسَيْفٍ صَارِمٍ، وَ هَرْجٍ[44] شَامِلٍ، وَ اسْتِبْدَادٍ مِنَ الظَّالِمِينَ، يَدَعُ فَيْئَكُمْ زَهِيداً، وَ جَمْعَكُمْ حَصِيداً، فَيَا خُسْرَى لَكُمْ، وَ كَيْفَ بِكُمْ وَ قَدْ عَمِيَتْ عَلَيْكُمْ؟ «أَنُلْزِمُكُمُوها وَ أَنْتُمْ لَها كارِهُونَ»[45]؟[46]
[1] ـ «وَ أَنذِرْ عَشیرَتَکَ ألْأَقْرَبِینَ»، شعراء، 214.
[2] ـ «لَبِئّسُ مَا قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَن سَخِطَ اللهُ عَلَیْخِمْ وَ فی الْعَذَابِ هُمْ خَالِدُونَ»، مائده، 80.
[3]ـ «أَفَمَن یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَن یُتَّبَعَ أَمْ مَن لاَ یَهِدِّی إِلَّا أَن یُهْدَی فَمَ لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ» یونس، 35.
[4] ـ «أَنُلْزِ مُکُمُوهَا وَ أَنْتُمْ لَهَا کَارِهُونَ» هود، 28.
[5]ـ دلائل الإمامة: 124 ضمن ح 36.
[6]ـ دلائل الإمامة: 124 ضمن ح 36.
[7]ـ ای: مبغضة.
[8]ـ ای: ابغضتهم.
[9]ـ اللفظ: طرح الشيء من الفم کراهة کم.
[10]ـ ای: امتحنتهم.
[11]ـ عجمه: ابتلاه و ختبره «الصحاح ـ عجم ـ».
[12]ـ فلول السّیف: کسور في حدّه « الصحاح ـ فلل ـ»
[13]ـ الخطل: الاضطراب.
[14]ـ المائدة: 80.
[15]ـ الربقة ما یکون في عنق الغنم و غیرها ومن الخیوط.
[16]ـ ای: صببت.
[17]ـ یقا: جدعاً له؛ هو دعاءٌ معناه الزمه الله الجدع ای قطع عنه الخیر و جعله ناقصاً معیباً.
[18]ـ ای: نحّوها.
[19]ـ الرواسی : الاصول الثابتة، و کذلک القواعد.
[20]ـ ای: العالمین.
[21]ـ ای تغضّبه، یقال: تنمّر الجرل إذا غضب و تشبّه بالنمر.
[22]ـ تکافّوا: ای کفّوا ایدیهم عنه.
[23]– ای: لا خذه بیده.
[24]– السجح: السیر السهل.
[25]– ای: لا یجرح و لا یدمی.
[26]– الخشاش: ما یکون فی انف البعیر من الخشب.
[27]– ای: لا یکره و لا یقلق.
[28]– المنهل: مورد الماء.
[29]– ای: کثیراً.
[30]– البطان: جمع بطین، و هو الریان.
[31]– غیر متحل منه بطائل: ای کان لا یأخذ من مالهم قلیلاً و لا کثیراً.
[32]– الغمر: القدح الصغیر.
[33]– ای: کان یأکل من ذلک قدر ما یردع ثوران الجوع.
[34]ـ الذّنابی: مایلی الذنب من الجناح.
[35]ـ القوادم: ما تقدم منه.
[36]ـ المعاطس: الانوف.
[37]ـ یونس: 35.
[38]ـ ای : تلد.
[39]ـ القعب: القدح الکبیر من الخشب.
[40]ـ الدم العبیط: الطری.
[41]ـ اذّعاف: السمّ.
[42]ـ اممقر: المرّ.
[43]ـ ای مروّعة للقلب من شدّة الفزع.
[44]ـ الهرج: الفتنة، و شدّة القتل.
[45]ـ هود: 28
[46] ـ دلائل الامامة : 125 ح 37، و في معانی الاخبار: 354، و دلائل الامامة: 128 ح 38، و شرح نهج البلاغة لابن أبي الحدید 16: 233، کشف الغمة 1: 492 باسناد اخر عن فاطمة بنت الحسین (ع) مع اختلاف و رواه الطّوسيّ في الامالی: 374 ح 805 عن ابن عبّاس مع تفاوت ایضا، عنه البحار 43: 161 ح 10.