ابن ابی الحدید گفته است:

مردم می‌پندارند که فاطمه (ع) با ابوبکر در دو چیز، نزاع داشته است: یکی درباره‌ی میراث و دیگری درباره‌ی بخشش پیامبر اکرم (ص). در حالی که دریافت من از حدیث، این است که فاطمه (ع) در یک چیز دیگر نیز با ابوبکر، درگیر بود و آن سهم خود فاطمه (ع) به عنوان ذوی القربی بود که ابوبکر، حاضر نشد آن را به فاطمه (ع) بدهد.[1]

ابن ابی الحدید به سند خود از انس بن مالک، روایت کرده که:

فاطمه (ع)، نزد ابوبکر آمد و گفت: یکی از ستم هایی که در حق ما اهل بیت روا داشتی، گرفتن سهم ذوی القربی و خویشان است که قرآن، برای ما قرار داده است و این آیه‌ی شریفه را خواند: (وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى‏)[2]؛ بدانید از هر چیزی که غنیمت گرفتید یک پنجم آن برای خدا، رسول و خویشان رسول خدا (ص) و … است. ابوبکر به فاطمه (ع) گفت: پدر و مادرم، فدای تو و پدرت باد! من در برابر کتاب خدا و حق رسول خدا (ص) و حق خویشان او، مطیع هستم. من نیز مانند تو، کتاب خدا را خوانده‌ام با این همه، فهم من از قرآن کریم به آن اندازه، نرسیده است که باید همه خمس به شما، داده شود. فاطمه (ع) فرمود: پس می‌پنداری که خمس، برای تو خویشان تو است؟! گفت: نه، بلکه من از آن، (به عنوان متولی) بر شما انفاق می‌کنم و باقیمانده‌ی آن را در مصالح مسلمین، هزینه می‌نمایم حضرت فرمود: این، حکم خداوند تبارک و تعالی نیست. ابوبکر گفت: حکم خدا همین است ولی اگر پیامبر اکرم (ص) با تو عهد و پیمان دیگری بسته، یا آن را حق واجب تو قرار داده، من همه‌ی آن‌ها را به تو و خانواده‌ات، خواهم داد حضرت فرمود: رسول خدا (ص) در این‌باره با من، عهد و پیمانی نبسته است ولی از ایشان در هنگام نزول این آیه شریفه، شنیدم که فرمود: ای آل محمّد! مژده که برای شما، غنا و ثرت و بی‌نیازی رسید ابوبکر گفت: به هر حال من از این آیه، چنین چیزی را نمی‌فهمم که تمام خمس را در اختیار شما بگذارم، ولی برای شما، سهمی قرار داده‌ام که با آن، بی‌نیاز می‌شوید و حتّی اضافه بر نیازتان است. و این، عمر به خطاب و عبیدة بن جراح پیش روی تو هستند از آن‌ها در این مورد، سئوال کن و ببین آیا یکی از آن‌ها با خواسته تو، موافق است؟! فاطمه (ع) به سوی عمر برگشت و هر آنچه به ابوبکر گفته بود و به او نیز فرمود عمر نیز همان حرف‌های ابوبکر را تکرار کرد.

فاطمه (ع) از این مسأله و همراهی آنان، شگفت زده شد و پنداشت که آن‌ها از قبل در این مورد، توافق کرده بودند.[3]

ابن ابی الحدید باز به سندش از عروه، روایت کرده که:

فاطمه (ع) از ابوبکر فدک و سهم خویشان را خواست ولی ابوبکر از دادن آن، خودداری ورزید و فدک و سهم خویشان را «مال الله» قرار داد و آن را جزء بیت المال شمرد.[4]

ابن ابی الحدید از حسن بن محمبد بن علی بن ابی‌طالب، روایت کرده که:

ابوبکر، سهم ذوی القربی را به فاطمه (ع) و بنی هاشم، نداد و آن را به عنوان «سبیل الله» هزینه‌ی خرید و اسباب و ابزار وسایل و لوازم جنگ، قرار داد.[5]

 

في ادّعاء فاطمة (ع) أنّ فدکا من سهم ذوی القربی

قال ابن أبي الحدید:

و اعلم أنّ النّاس يظنّونّ أن نزاع فاطمة أبا بكر كان في أمرين: في الميراث و النِّحلة، و قد وجدت في الحديث أنّها نازعت في أمر ثالث، و منعها أبو بكر إيّاه أيضا، و هو سهم ذوي القربى‏.

قال ابن أبي الحدید:

قال أبو بكر أحمد بن عبد العزيز الجوهريّ  قال: أخبرني أبو زيد عمر بن شبّة، قال: حدّثني هارون بن عمير، قال: حدّثنا الوليد بن مسلم، قال: حدّثني صدقة أبو معاوية، عن محمّد بن عبد الله، عن محمّد بن عبد الرّحمن بن أبي بكر، عن يزيد الرُّقاشيّ، عن أنس ابن مالك، أنّ فاطمة (ع) أتت أبابكر فقالت: لقد علمت الّذي ظلمتنا عنه أهل البيت من الصّدقات، و ما أفاء الله علينا من الغنائم في القرآن من سهم ذوي القربى! ثم قرأت عليه قوله تعالى (وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى‏…) الآية، فقال لها أبو بكر: بأبي أنت و أمّي و والدٍ ولدك! السّمع و الطّاعة لكتاب الله و لحقّ رسول الله (ص) و حقّ قرابته، و أنا أقرأ من كتاب الله الّذي تقرءين منه، و لم يبلغ علمي منه أنّ هذا السهم من الخمس يسلّم إليكم كاملا؛ قالت أ فلك هو و لأقربائك؟ قال: لا، بل أنفق عليكم منه، و أصرف الباقي في مصالح المسلمين قالت: ليس هذا حكم الله تعالى؛ قال: هذا حكم الله فإن كان رسول الله عهد إليك‏ في هذا عهدا أو أوجبه لكم حقّا صدّقتك و سلّمته كلّه إليك و إلى أهلك؛ قالت: إنّ رسول الله (ص) لم يعهد إليّ في ذلك بشي‏ء، إلّا أنّي سمعته يقول لمّا أنزلت هذه الآية: «أبشروا آل محمّد فقد جاءكم الغنى»؛ قال أبوبكر: لم يبلغ علمي من هذه الآية أن أسلّم إليكم هذا السّهم كلّه كاملا، و لكن لكم الغنى الّذي يغنيكم، و يفضل عنكم، و هذا عمر بن الخطّاب و أبو عبيدة بن الجرّاح فاسأليهم عن ذلك، و انظري هل يوافقك على ما طلبت أحد منهم! فانصرفت إلى عمر فقالت له مثل ما قالت لأبي بكر، فقال لها مثل ما قاله لها أبو بكر، فعجبت فاطمة (ع) من ذلك، و تظنت أنّهما كانا قد تذاكرا ذلك و اجتمعا عليه.[6]

و روی أیضاً:

قال أبو بكر عن أبي‌بکر الجوهری، قال: و أخبرنا أبو زيد قال: حدّثنا هارون بن عمير، قال: حدّثنا الوليد، عن ابن أبي لهيعة، عن أبي الأسود، عن عروة، قال: أرادت فاطمة أبا بكر على فدك و سهم ذوي القربى، فأبى عليها، و جعلهما في مال الله تعالى.[7]

و روی أیضاً:

قال أبو بكر عن أبي الجوهریّ، قال: و أخبرنا أبوزيد، قال: حدّثنا أحمد بن معاوية، عن هيثم، عن جويبر، عن أبي الضحّاك عن الحسن بن محمّد بن عليّ بن أبي طالب (ع) ،أنّ أبابكر منع فاطمة و بني هاشم سهم ذوي القربى، و جعله في سبيل الله في السّلاح و الكُراع.[8]

 


[1] ـ همان، ص 230

[2] ـ انفال، 41.

[3] ـ شرح نهج البلاغة، ج 16، ص 230.

[4] ـ همان.

[5] ـ همان.

[6] ـ شرح نهج البلاغة 16: 230، و ممّا استنتجه الشارح المعتزلی و السیّد بن‌طاووس قبله، ینحلّ ما غمض في الاحادیث من الخلط و الابهام في موضوع ادعائها (ع) فإنّه قد یتراء‌ی في سطر من بعضها یصرّح بادعائها النحلة و في بعضها تدّعی المیراث و آخر تقول بالخمس و سهم ذوی القربی.

[7] ـ همان.

[8] ـ همان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *