اموال بنی نضیر به رسول خدا صلیاللهعلیهوآله اختصاص داشت. چراکه سپاه اسلام برای فتح قلعههای بنی نضیر با اسبها و مرکبهایشان به سمت آنان یورش نبردند بلکه خداوند در قلب آنها وحشت را سرازیر کرد تا آنها به تخلیه منازل و مهاجرت به سوی قلعه های خیبر وادار شوند. این مطلبی است که حتی عمر بن خطاب نیز آن را تأیید کرده است.[1]
بنابرین اگر پیامبر صلیاللهعلیهوآله قسمتی از این اموال را به بعضی از اصحابش عطا کرد، این کار تنها از روی تفضل و احسان ایشان بود. هرچند هیئت حاکمه بعد از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله این اموال را از خانواده ایشان دزدید و آن را غصب نمود.
علامه حلی از سدی روایتی را در شأن نزول آیه 47 سوره مبارکه نور، ذکر میکند. او میگوید این آیه: [وَ يَقُولُونَ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالرَّسُولِ وَ أَطَعْنا ثُمَّ يَتَوَلَّى فَرِيقٌ مِنْهُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ ما أُولئِكَ بِالْمُؤْمِنِين][2] در شأن عثمان نازل شده است. ایشان میفرماید:زمانی که قلعههای بنی نضیر فتح شد، اموال آنان به غنیمت گرفته شد. در این هنگام عثمان به علی علیهالسلام گفت:« به زودی رسول خدا صلیاللهعلیهوآله نزد تو میآید و زمینی را با این مشخصات به تو میدهد. پس اگر چنین شد مرا در آن شریک کن. و من هم تو را در آن زمینی پیامبر صلیاللهعلیهوآله به من میدهد، شریک میگردانم.»
گذشت تا آنجا که پیامبر صلیاللهعلیهوآله زودتر از علی علیهالسلام نزد عثمان آمد و آن زمین را بدو داد. علی علیهالسلام به او گفت: «طبق قرارمان، مرا در سهم خود شریک گردان.» اما عثمان از این کار صرف نظر کرد. علی علیهالسلام به او گفت:«بیا نزد رسول خدا صلیاللهعلیهوآله برویم تا او بینمان داوری کند.» اما عثمان باز هم از این کار خودداری کرد. علی علیهالسلام به او گفت:«چرا این کار را به رسول خدا صلیاللهعلیهوآله واگذار نمیکنی؟» او نیز جواب داد:«او پسر عموی تو است من میترسم تا کار را به نفع تو تمام کند.»
سپس آیات 48 تا 50 سوره مبارکه نور نازل گردید.[وَ إِذا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ إِذا فَرِيقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُونَ* وَ إِنْ يَكُنْ لَهُمُ الْحَقُّ يَأْتُوا إِلَيْهِ مُذْعِنِينَ* أَفِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَمِ ارْتابُوا أَمْ يَخافُونَ أَنْ يَحِيفَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ رَسُولُهُ بَلْ أُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُون.][3]
وقتی عثمان از نزول این آیه مطلع شد، نزد پیامبر صلیاللهعلیهوآله آمد و به حق علی علیهالسلام اقرار کرد.»[4]
به نظر ما این روایت حاوی نکاتی است که از این قرار میباشد:
اولاً اینکه سدی شیعه نیست. بلکه او یکی از قدماء اهل سنت است که در عرصه تفسیر قرآن پیشگام بود. او کسی است که همه اصحاب صحاح – البته به جز بخاری- از او روایت نقل کرده اند. احمد بن حنبل او را توثیق کرده است.[5] ابن حجر نیز در رابطه با او گفته است:« او فردی راستگوست.» عجلی هم گفته است:« او فرد معتمدی است که به تفسیر قرآن و روایات وارده در آن آگاهی دارد.» یحی بن سعید قطان نیز در رابطه با سدی گفته است:« هرآنچه را که در رابطه با او شنیدهام، خیر بوده و هیچ کس نیز او را ترک نکرده است.» همچنین ابن عدی نیز گفته است:« به نظر من او یک راستگوی مستقیم الحدیث است.»[6]
ثانیاً: این حدیث جسارت بیش از حد عثمان بر وجود مبارک پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله را در بر دارد. او از ترس از بین رفتن مالش، پیامبر صلیاللهعلیهوآله را به داوری ناحق متهم، و عصبیت را در قضاوتش مؤثر دانست. این در حالی است که خداوند متعال خطاب به مسلمین امر کرده است که در برابر رسول خدا و قضاوتهایش تسلیم شوند و به درستی آن ایمان داشته باشند.[ فَلاَ وَرَبِّكَ لاَ يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لاَ يَجِدُواْ فِي أَنفُسِهِمْ حَرَجاً مَمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسْلِيماً] [7] همانطور که در جای دیگر میفرماید:[ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيماً][8]
به علاوه وجود پیامبر صلیاللهعلیهوآله از هرگونه خطا و اشتباه و هوای نفسی بری است. چنانچه خداوند میفرماید:[وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الهَوَى، إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى][9]
ثالثاً ما از این روایت میفهمیم که عثمان در زمینه نقض پیمان با علی علیهالسلام سابقه داشته است. نقض عهدی که خداوند در رابطه آن میفرماید:[ وَأَوْفُواْ بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْؤُولاً][10]
رابعاً: آن چیزی که عثمان را برای انعقاد قرارداد با علی علیهالسلام برانگیخت، این بود که او میخواست تمام آن زمین را به دست بیاورد. شاید او بدین میاندیشید که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله آن زمین را بدو نمیدهد و به خاطر گرایشات قومی و قبیلهای علی علیهالسلام را بر او مقدم میدارد. بنابرین هنگامی که تقدیر کار را بر خلاف تصورش دید، حب الدنیا او را به تکذیب حق علی علیهالسلام و نیز نقض پیمانی که خودش پیشنهاد آن را داده بود، کشاند.
خامساً این روایت بیانگر آن است که زمین های بنی نضیر از جمله اموالی بود که خدا آن را در اختیار رسولش قرار داده است. پس هیچ کس در آن حقی ندارد. و خود پیامبر صلیاللهعلیهوآله نیز هرگونه که بخواهند میتوانند آن را تصرف کنند.
سادساً این حادثه به ما نشان داد که در تاریخ دشمنی با حقوق اهل بیت علیهمالسلام، غصب فدک مرتبه اول نبوده است بلکه این حادثه بر آن مقدم بوده است. منتها در این حادثه وحی الهی به کمک آل الله رسید. اما در ماجرای غصب فدک که اتفاقاً آن هم از زمینهای بنی نضیر بود و عثمان نیز در آن نقش بسزایی داشت، دیگر وحی الهی منقطع شده بود و کسی نبود که از حق اهل بیت علیهمالسلام دفاع کند. فانا لله و انا الیه راجعون.
[1]. مسند أحمد ج1 ص25 ؛ صحيح البخاري ج3 ص128 / (ط دار الفكر) ج3 ص227 / ج6 ص58 ؛ صحيح مسلم (ط دار الفكر) ج5 ص151 ؛ سنن الترمذي ج3 ص131 ؛ سنن النسائي ج7 ص132 ؛ سنن أبي داود ج3 ص141 / (ط دار الفكر) ج2 ص22 ؛ السنن الكبرى للبيهقي ج6 ص296 بحار الأنوار ج29 ص348 ؛ كتاب المسند للشافعي ص322 ؛ شرح مسلم للنووي ج12 ص70 ؛ فتح الباري ج6 ص69 و 143 ؛ عمدة القاري ج14 ص185 وج19 ص224 ؛ السنن الكبرى للنسائي ج3 ص46 / ج5 ص377 / ج6 ص484 ؛ مسند أبي حنيفة ص258 ؛ البداية والنهاية (ط دار إحياء التراث العربي) ج4 ص91 / ج6 ص61 ؛ إمتاع الأسماع ج2 ص294 /ج13 ص147
[2]. سوره مبارکه نور آیه 47
[3]. سوره مبارکه نور، آیات 48 تا 50
[4]. نهج الحق ( مطبوع مع دلائل الصدق) ج3 ق1 ص203 / (ط دار الهجر( ص305 ؛ البرهان (تفسير) ج5 ص410 عن السدي ؛ بحار الأنوار ج31 ص238 و 239 ؛ الطرائف لابن طاووس ص493.
[5]. رجال الشيعة في أسانيد السنة للطبسي ص55 ؛ تهذيب الكمال ج3 ص134 ؛ الكامل لابن عدي (ط دار الفكر) ج1 ص278.
[6]. الكامل لابن عدي (ط دار الفكر) ج1 ص278 ؛ تهذيب الكمال ج3 ص137 ؛ رجال الشيعة في أسانيد السنة للطبسي ص55.
[7]. سوره مبارکه نساء ، آیه 65
[8]. سوره مبارکه احزاب ، آیه 56
[9]. سوره مبارکه نجم ، آیه های 3 و 4
[10]. سوره مبارکه اسراء ، آیه 34