برای رسیدن به پاسخ صحیح این سوال لازم است به این نکته توجه داشته باشیم که امامت مساله مهمی است که هم شیعیان آن را قبول دارند و هم اهل سنت و اختلاف تنها در شرایط امام است. ما مىگوييم شرط امام اين است كه معصوم و منصوص باشد، آن ها مىگويند نه، آن امامتى كه شيعه به آن اعتقاد دارد، اصلا سنى معتقد به آن نيست.
در واقع می توان گفت که در نزد اهل سنت، امام تنها يكی شئون دنيايى خود را داراست؛ مثل اين كه در باب نبوت، يكى از شئون پيغمبر اين بود كه حاكم مسلمين بود، اما روشن است که نبوت مساوى با حكومت نيست. نبوت خودش يك حقيقتى است كه هزاران مطلب در آن هست. از شئون پیامبر اين است كه با بودن او، مسلمين حاكم ديگرى را ندارند و وى حاكم مسلمين هم هست. اما اهل سنت مىگويند امامت، يعنى حكومت و امام يعنى همان حاكم ميان مسلمين؛ یعنی همان فردى که مسلمين او را براى حكومت انتخاب می کنند.
آن ها برای امام بيش از حكومت قائل نیستند. ولى امامت در شيعه مسأله اى تالىتلو نبوت و بلكه بالاتر از آن است. زیرا مقام امامت تنها به برخی از درجات انبیا داده می شود. چنانچه در تعریف انبياى اولو العزم، بیان می کنند که آنها پیامبرانی هستند که مقام امامت را نیز دارا می باشند. بنابرین بسیاری از انبيا اصلاً امام نبودهاند. و انبياى اولو العزم نیز در آخر كار به امامت رسيدهاند.
پس وقتى چنين حقيقتى را قبول كرديم، باید بدانیم که تا وقتی امام هست، كس ديگرى براى حكومت مطرح نيست؛ همان طور كه تا پیامبر هست، صحبت اين نيست كه چه كسى حاكم باشد؛ زیرا او یک شخصیت فوق بشری است[1].
در مكتب اهل بيت امامت، انتصابى است و اين انتصاب بايد از جانب خداوند باشد. پس پيامبر فقط وظيفه دارد كه آن را تبليغ كند، نه اينكه صاحب مقام امامت را تعيين و يا زمامدارى او را توصيه كند.هم چنان كه پيامبر اكرم نماز را تبليغ مىنمايد و در اين كار فقط فرمانبردار خدا و پيامآور اوست، و حج را تبليغ مىكند و آن هم به دستور خداست و … در مسأله امامت نيز به همين شكل است. او امامت را از جانب خداوند تبليغ مىكند و نصب و تعيين از سوى ربّ العالمين است. پس آن چه كه حضرت رسول اكرم صلیاللهعلیهوآله درباره امامت بيان مىكند، مانند همانهايى است كه درباره نماز و حجّ و زكات و جهاد مىگويد و بيان مىكند و توضيح مىدهد. او درباره نماز مىگويد: نماز را چنين بخوانيد، در ابتدا اين گونه وضو بگيريد، سوره حمد را در ركعت اوّل و دوم بخوانيد، در ركوع چنين كنيد و در سجده چنان. و مىگويد كه نماز را چند ركعت بخوانيد، و يا مقارنات و مقدّمات آن را چگونه بجا آوريد.
بنابرین اگر پیامبر صلیاللهعلیهوآله شخصی را به عنوان امام مطرح کند، بیشک و تردید چنین چیزی را از سوی خود مطرح نمینماید. بلکه تمام گفته ها و رهنمودها و دستورات ایشان از جانب خداوند علی اعلی است و هیچ سخنی را از روی هوی و هوس نمی زند[2].
اينك برخى از احاديث و سخنان پیامبر در این باره را در دو دسته متمایز تقسیم نموده و آن را در دو فصل به طور مختصر ذکر می نماییم.
دسته اول: امامت عموم اهل بیت
روایت اول موسوم به حدیث ثقلین است. که در آن زيد بن ارقم مىگويد: در بين راه مكّه و مدينه (در سفر بازگشت از حجّة الوداع) در كنار آبگيرى كه خم نام داشت، پيامبر در ميان مردم چنين خطبه خواند:
اى مردم! آگاه باشيد من نيز بشرى هستم. نزديك است مرا [به عالم بقا] بخوانند، و من اجابت دعوت حق كنم.
من دو چيز گرانمايه در ميان شما به ميراث مىگذارم:
كتاب خدا كه در آن هدايت و نور مىباشد. آن را رها نكنيد و بدان چنگ زنيد؛ و خاندانم. شما را در مورد اهل بيتم يادآور خدا مىشوم.
و بنا به نسخه مستدرك، اضافه مىفرمايد:
هوشيار باشيد كه شما پس از من با اين دو بازمانده چگونه رفتار مىكنيد. اين دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا در حوض كوثر بر من وارد شوند[3].
با تكيه بر جمله اخير این گفتار شریف پيامبر صلیاللهعلیهوآله درمیابیم که حداقل يكى از امامان اهل بيت- كه تعدادشان نيز در روايات معتبر ديگر تعيين شده است- بايد چنان عمرى درازی داشته باشد كه تا پايان جهان زنده بماند. و در نتيجه همدوش و قرين كتاب خدا براى هميشه در جامعه بشرى موجود باشد و فرموده پيامبر در مورد عدم جدايى اين دو راست آيد.
شبيه به همين سخن را جابر از خطبه عرفه پيامبر نقل مىكند.
او نقل می کند که در ایام حج، پیامبر اکرم را سوار بر ناقه مشاهده کرده که ایشان خطبه می خواند و می فرمود: ای مردم من در ميان شما چيزى گذاردم كه اگر بدان چنگ زنيد و از آن دست برنداريد هرگز گمراه نمىشويد؛ كتاب خدا و عترتم كه اهل بيت من مىباشند.
ترمذى پس از نقل اين سخن اضافه مىكند كه اين حديث از ابوذر، ابو سعيد خدرى، زيد بن ثابت و حذيفة بن اسيد نيز نقل شده است[4].
در اين روايت، پيامبر اكرم صلیاللهعلیهوآله اهل بيت خويش را در كنار قرآن قرار داده است و هدايت مردم را به دست ايشان و قرآن مىداند. رسول خدا صلیاللهعلیهوآله در این حدیث بيان مىكند که چنگ زدن به دامان قرآن و اهل بیت، موجب نجات قطعى از گمراهى و ضلالت می باشد. ایشان همچنین مىفرمايد كه هوشيار باشيد و دقّت كنيد كه چگونه بعد از من با اين دو رفتار خواهيد كرد؛ بدانيد كه اين دو هيچ وقت از هم جدايى ندارند و در حوض كوثر (محلّ ورود نجات يافتگان رستاخيز) بر من وارد خواهند شد.
اينكه كتب آسمانى امام مردمند و پيشواى فكر و اعتقاد و اخلاق و عمل مردم از وجهه نظرى هستند، يك مسأله مسلّم قرآنى است. چنانچه در سوره احقاف بیان شده است خداوند متعال کتاب حضرت موسی را امام و پیشوای مردم می خواند[5]. پس با توجّه و تكيه بر همين اصل، در كنار قرآن قرار گرفتن اهل بيت، نشان از امامت ايشان است.
به بيانى ديگر، اسلام از جنبه نظرى در قرآن كريم تصوير و طرح شده، و در وجهه عملى و تجسّم خارجى در اهل بيت عليهم السّلام خودنمايى مىكند. بنابراين ما وقتى كه امامت قرآن را در وجهه نظرى پذيرا شديم، امامت اهل بيت را در وجهه عملى نيز بايد بپذيريم.
علاوه بر اين از آنجا كه به گفته پيامبر هدايت منحصر در اين دو ميراث گرانقدر اوست، و مىدانيم هدايت قرآن در كلّيات مسائل اعتقادى، اخلاقى و عملى اسلام است، پس ناگزير توضيح و تبيين اسلام قرآنى، وظيفه و كاركرد اهل بيت عليهم السّلام خواهد بود تا هدايت اتمام پذيرد و كامل گردد.
دسته دوم روایات: تعیین دوازده امام
اين روايات را از چهار نفر از صحابه پيامبر صلیاللهعلیهوآله به ثبت رسیده است. جابر بن سمره يك تن از ايشان است. روايات او را در صحيح مسلم و بخارى، سنن ابو داوود، سنن ترمذى، مسند طيالسى، مسند احمد و … مىتوان يافت.
در اينجا روايات جابر را از نسخه صحيح مسلم نقل مىنماييم[6]. او مىگويد: من با پدرم به محضر رسول اكرم رفته بوديم. آن بزرگوار فرمود: هميشه و هميشه دين باقى خواهد ماند تا هنگام برپا شدن رستاخيز؛ تا وقتى كه بر شما دوازده خليفه باشند كه همه ايشان از قريشند.
در اين روايت بيش از اين نقل نشده است، ولى امير المؤمنين على عليه السّلام در نهج البلاغه قسمت حذف شده آن را نیز بیان می فرمایند:
همانا همه امامان از قريشند كه درخت آن را در خاندان هاشم كاشته اند، و جز ایشان، صلاحیت آن را ندارند و والیان و زمامداران دیگر صلاحیت این مقام را ندارند[7].
در روايت ديگر كه در مسند احمد و مستدرك حاكم و … نقل شده است که مسروق در درس قرآن از عبدالله بن مسعود پرسیدند: آیا هیچ گاه از پیامبر صلیاللهعلیهوآله سؤال نکردید که خلفای پس از ایشان به چه تعدادی هستند؟ عبدالله هم علی رغم آنکه می گوید تا به حال در عراق کسی چنین سؤالی را از من نپرسیده است، بیان می کند که آری پرسیدیم و حضرت فرمودند تعداد آنها همانند تعداد نقبای بنی اسرائیل دوازده نفر است.
اين روايت از انس بن مالك و عبد اللّه بن عمرو بن العاص نيز نقل شده است. البته هر كدام از اين روايات را افراد متعدّدى نقل كردهاند كه در نتيجه، روايتشان به حدّ تواتر مىرسد و كاملا مورد اطمينان است[8].
با توجه به این روایات و ادله فراوان دیگر که شیعه به وسیله آن استدلال می کند، خلافت و جانشینی پیامبر صلیاللهعلیهوآله، از آن اهل بیت معصوم اوست. بنابرین جایی باقی نمی ماند که دیگران را همتا و هم ردیف آنان بشناسد و برایشان چنین احترامی را قائل شود.
[1] مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى ج4 ص 918 امامت در شيعه مفهومى است نظير نبوت ….. ص : 917
.[2] «وَ ما يَنْطق عَن الْهَوى* إنْ هوَ إلَّا وَحْيٌ يوحى» نجم: 3 و 4
[3] . صحيح مسلم (چ مصر 1334 ق)، 7/ 122 و 123؛ المستدرك 3/ 109 و 148؛ این روایت در دهها كتاب معتبر ديگر از مكتب خلفا، چون مسند احمد و سنن دارمى و سنن بيهقى و مستدرك الصّحيحين وجود دارد. براى دستيابى به بقيه مدارك، رجوع كنيد به: المعجم المفهرس لألفاظ الحديث النّبوى.
[4] ترمذى 5/ 662 ح 3786
.[5] « وَ منْ قَبْله كتاب موسى إماماً وَ رَحْمَةً » احقاف: 12
[6] مسلم 6/ 2- 4، كتاب الامارة، باب النّاس تبع لقريش؛ بخارى 9/ 81، كتاب الاحكام، باب الاستخلاف؛ ترمذى 2/ 45، چ هند، و 4/ 501 ح 2225، چ مصر؛ ابو داوود 4/ 106 و 107، چ محمّد محيى الدّين عبد الحميد؛ مسند احمد 5/ 86 و 87 و 88 و 89 و 90 و 92 و 93 و 94 و 95 و 96 و 97 و 98 و 99 و 100 و 101 و 106 و 107 و 108
.[7] « انّ الائمّة من قريش، غرسوا فى هذا البطن من هاشم، لا تصلح على سواهم و لا تصلح الولاة من غيرهم». نهج البلاغه/ 201، خطبه 144، تحقيق صبحى صالح
[8] نقش ائمه در احياى دين ج2 242 با تلخیص