مرحوم طبرانی در معجم الکبیر، گفته است:
اسلم بن سهل واسطی با سلسله سند خود از ابو مویهبه، غلام آزاد شدهی رسول خدا (ص)، نقل کرده است که گفت: رسول خدا (ص) مأمور گردید بر اهل بقیع، نماز بخواند یا درود فرستد، پس در آن شب، سه مرتبه بر آنان نماز خواند یا درود فرستاد وقتی مرتبه سوم شد، فرمود: ای ابو مویهبه! مرکب مرا زین کن. پس مرکب را آماده کردم، آن حضرت سوار شد و به سوی اهل بقیع رفت و چون به آنجا رسید، از مرکب فرو آمد؛ من مرکب را گرفتم و حضرت برابر اهل بقیع، ایستاد و فرمود:
خوشا به حال شما، نسبت به وضع کنونی مردم؛ چه این که فتنهها و گرفتاریها، مانند پارههای شب تار بر آنان روی آورده است و یکی پس از دیگری، پدید میآید و دومی از اوّلی به مراتب، سختتر و شدیدتر میباشد. پس گوارا باد بر شما، آنچه در آن هستید.
آنگاه رسول خدا (ص) آمد و فرمود: ای ابو مویهبه! به من داده شد (یا فرمود مخیّر شدم) به پذیرفتن کلیدهای آنچه که خداوند بر امتم، پس از من خواهد گشود و بهشت (یا ملاقات پروردگارم). گفتم:پدر و مادرم فدای شما ای رسول خدا! ما را برگزین. فرمود: ملاقات خداوندم را انتخاب کردم. پس آن حضرت، هفت یا هشت روز بیشتر نماند تا رحلت کرد.
قال الطّبرانيّ:
حدّثنا أسلم بن سهل الواسطيّ، حدّثنا محمّد بن أبان الواسطيّ، حدّثنا الحکم بن فضیل، عن یعلی بن عطاء، عن عبید بن حنین، عن أبي مویهبة مولی رسول الله (ص) قال: أمر رسول الله (ص) أن یصلّي علی أهل البقیع، فصلّی علیهم في لیلته ثلاث مرّات، فلمّا کانت الثّالثة قال: «یا أبا مویهبة أسرج لي دابّتي» فأسرجت فرکب فسار إلی أهل البقیع ثمّ نزل فأمسکت دابّته فوقف علیهم فقال: لیهئنکم ما أنتم فیه ممّا في النّاس أتت فتن کقطع اللّیل المظلم یرکب بعضها بعضا، الاُخری أشد من الاُولی فلیهئنکم ما أنتم فیه ثمّ جاء رسول الله (ص) فقال: «یا أبا مویهبة إنّي أعطیت ـ أو قال خیّرت ـ مفاتیح ما یفتح الله علی أُمّتي من بعدي و الجنّة أو لقاء ربّي» قلت: بأبي و أُمي یا رسول الله اخترنا قال: «اخترت لقاء ربّي» فمّا مکث رسول الله (ص) إلاّ سبع أو ثمان حتّی قبض (ص).[1]
[1] . المعجم الکبیر 22:348 ح 348 ح 872، تاریخ الإسلام للذهبی 1: 545، تاریخ الطّبريّ 2: 2262 مع تفاوت في الالفاظ فیهما.