در منابع اهل سنّت آمده است:

 

 

 

 

 

 

 

«الَّذینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فی سَبیلِ اللَّهِ ثُمَّ لا یُتْبِعُونَ ما أَنْفَقُوا مَنًّا وَ لا أَذیً لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ».[7] 

کسانی که اموال خود را در راه خدا نفاق می‌کنند، سپس در پی آنچه انفاق کرده‌اند، منّت و آزاری روا نمی‌دارند، پاداش آنان برایشان نزد پروردگارشان [محفوظ] است و بیمی بر آنان نیست و اندوهگین نمی‌شوند.  

در شأن عثمان نازل شد که به سپاه عسرت انفاق کرد.[8]  

 

 

روایت تصریح دارد که آن دو اعتراف کردند که پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، در حق عثمان حکم کرد که در مقابل اموالی که برای حفر چاه رومه هزینه کرد و پولی که برای خرید زمین پرداخت تا به مسجد افزوده شود، شهید است و اهل بهشت.

 

در پاسخ می گوییم:

 

 

چگونه صحابه مردی را کشتند که خداوند و رسولش او را به بهشت وعده دادند؟! و پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بر آمرزش گناهانش حکم داد؟! و حتّی فرمود: از این پس هر کاری بکند، ضرر نمی‌کند؟!

 

 

 

 

 

لَّيْسَ عَلَى الضُّعَفَاء وَلاَ عَلَى الْمَرْضَى وَلاَ عَلَى الَّذِينَ لاَ يَجِدُونَ مَا يُنفِقُونَ حَرَجٌ إِذَا نَصَحُواْ لِلّهِ وَرَسُولِهِ مَا عَلَى الْمُحْسِنِينَ مِن سَبِيلٍ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ؛ وَلاَ عَلَى الَّذِينَ إِذَا مَا أَتَوْكَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لاَ أَجِدُ مَا أَحْمِلُكُمْ عَلَيْهِ تَوَلَّواْ وَّأَعْيُنُهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَنًا أَلاَّ يَجِدُواْ مَا يُنفِقُونَ؛ إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ وَهُمْ أَغْنِيَاء رَضُواْ بِأَن يَكُونُواْ مَعَ الْخَوَالِفِ وَطَبَعَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ.[10]

بر ناتوانان و بر بیماران و بر کسانی که چیزی نمی‌یابند [تا در راه جهاد] خرج کنند ـ در صورتی که برای خدا و پیامبرش خیرخوای نمایند ـ هیچ گناهی نیست، [و نیز] بر نیکوکاران ایرادی نیست و خدا آمرزنده مهربان است و [نیز] گناهی نیست بر کسانی که چون پیش تو آمدند تا سوارشان کنی [و] گفتی: «چیزی پیدا نمی‌کنم تا بر آن سوارتان کنم»، برگشتند و در اثر اندوه، از چشمانشان اشک فرو می‌ریخت که [چرا] چیزی نمی‌یابند تا [در راه جهاد] خرج کنند. ایراد فقط بر کسانی است که با این‌که توانگرند از تو اجازه [ترک جهاد] می‌خواهند. [و به این] راضی شده‌اند که با خانه‌نشینان باشند و خدا بر دل‌هایشان مُهر نهاد، در نتیجه آنان نمی‌فهمند.

 

 

 

مروی است که انس بن مالک، پس از مرگ ابوبکر مالی برای عمر آورد. او با عمر بیعت کرد. سپس به او خبر داد که چهار هزار آورده است. عمر این پول را به او داد. انس گفت: من ثروتمندترین مردم مدینه شدم.[11]

 

کسی که از انفاق یک درهم دریغ می‌ورزد، چگونه هزاران دینار خرج می‌کند؟! چگونه توان پذیرفت که همین فرد، سپاه کاملی را با مال خود تجهیز کرده باشد؟! ما انتظار داریم که در مدح و ثنای چنین فردی یک سوره به اندازه سوره بقره نازل شود تا چه رسد به یک یا چند آیه!

وقتی علی (علیه السّلام) چهار درهم پنهانی، آشکار، شب و روز صدقه داد، یک آیه قرآن در فضیلت وی نازل شد.[12]

و آن‌گاه که سه قرص نان به مسکین و اسیر و یتیم داد، سوره «هل اتی» به صورت کامل در شأن او فرود آمد.[13]

و چون در نماز انگشتری خود را صدقه داد، این آیه نازل شد:

«إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ»[14]

ولی شما، تنها خدا و پیامبر او است و کسانی که ایمان آورده‌اند: همان کسانی که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند.

پس چرا خداوند این همه انفاق عثمان را نادیده گرفت و چند درهم ناچیز علی (علیه السّلام) یا چند قرص نان جوین وی را، آن همه ستود؟!

 

 

الف) این آیه در سور‌ه‌ی بقره است. بقره اوّلین سوره‌ای است که در مدینه و در ابتدای هجرت نازل شد.[15] در حالی‌که سپاه عسرت در رجب سال نهم هجرت به تبوک رفت.

 

ب) اگر درست باشد که ابوبکر همه ثروت خود را در سپاه عسرت خرج کرد، مناسب آن بود که این آیه در حق او نازل شود نه در شأن عثمان.

 

ج) این آیه تصریح دارد که انفاق‌کنندگان در پی انفاق خویش، نه منّت می‌گذارند و نه آزار می‌رسانند. آیا این آیه درصدد تعریض به ابوبکر است که پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) درباره‌ی او فرمود: احدی بیشتر از ابوبکر به من منّت ننهاد که هم صحبت من بود و بر من حق داشت.[16]

 

مگر این‌که گفته شود: عثمان در راه خداوند سخاوتمند بود و برای مردمان بخیل. جواد (بخشنده) کسی است که از مال خود به مردم ببخشد!

در عین حال یک پرسش بی‌پاسخ مطرح می‌شود که عثمان این همه ثروت را در آن سال‌های نخستین از کجا آورده بود؟! مگر نه آن است که وقتی به مدینه آمد، هیچ نداشت؟! این وضع همه مهاجران بود. اگر از راه تجارت کسب کرد، کدام تجارت و با چه مناطقی و افرادی خرید و فروش می‌کرد؟ چرا در تاریخ ثبت نشده است؟!

 

عثمان و بیت‌المال

تاریخ ارقام دهشتناکی از عطایای عثمان و از بیت‌المال مسلمانان در دوره خلافت وی ثبت کرده است. همین بذل و بخشش‌ها از مهم‌ترین دلایل انقلاب اصحاب و مسلمانان بر ضدّ وی بود که سرانجام به قتل خلیفه منجر شد.

شاید کسانی که این دروغ بزرگ را ساخته‌اند، بنا داشتند چنان وانمود کنند که این عطایا از اموال شخصی وی بوده نه از بیت‌المال. درباره حجم عطایای نامعقول و غیر قابل‌پذیرش عثمان، گوییم:

علّامه امینی (ره) فهرستی از برخی عطایای درهم و دیناری عثمان را که فقط به برخی اشخاص داده، در کتاب خود ردیف کرده است. این مبالغ در قبال اقطاعات و املاک و مستغلات اعطایی خلیفه به افراد، ناچیز است. حال اگر همه عطایای پولی و ملکی وی را در طول سالیان خلافت روی هم جمع کنیم، چه ارقام هنگفتی خواهد شد!

فهرست این است:

عثمان فقط به هفت نفر که خود وی یکی از آنان بود، مبلغ چهار میلیون و سیصد و ده هزار دینار داد.

چنان‌که مبلغ صد و بیست و شش میلیون و هفتاد هزار درهم به یازده نفر داد. یکی از آنان خود وی بود.

حال تصور کنید که در طول سالیان دراز خلافت خود چه مبالغ هنگفتی به افراد بخشیده است، البتّه از محل بیت‌المال مسلمانان؟!

برای آگاهی از بخشی از دارایی‌ها و املاک غیر قابل تصور خلیفه و بستگان وی به جلد هشتم کتاب الغدیر مراجعه کنید.

 

منبع: اقتباسی از ترجمه کتاب الصحیح من سیرة النبی الاعظم صلى الله عليه وآله، ج10 


[1] – سیره ابن هشام، 4/161؛ سبل الهدی و الرشاد، 5/435؛ تاریخ الخمیس 2/ 123؛ سیره حلبی، 3/148؛ مسند احمد6/55؛ حلیة الاولیاء1/59؛ سنن ترمذی5/585.

[2] – مسند احمد5/28-38؛ حلیة الاولیاء1/59؛ سبل الهدی و الرشاد، 5/435-436؛ الطبقات الکبری7/55.

[3]ـ ر. ک: مسند احمد، 1/ 113ـ 120؛ الاصابه، 2/ 462؛ السنن الکبری، بیهقی، 6/ 167؛ حلیة الاولیاء، 1/ 58.

[4] – تاریخ مدینة دمشق، 1/110؛ تاریخ الخمیس 2/ 123؛ شرح المواهب اللدینه، 3/63.

[5] – حیاة الاصابه، 1/429؛ سبل الهدی و الرشاد، 5/435؛ المغازی3/991؛ سیره حلبی3/148؛ تاریخ الخمیس 2/ 123.

[6]ـ انساب الاشراف، 6/ 106؛ الغدیر، 9/ 332؛ کنز العمّال، 13/74؛ تاریخ مدینة دمشق، 39/336.

[7]ـ بقره: 262.

[8]ـ التفسیر الکبیر، 7/45، الغدیر، 8/57؛ تفسیر مقاتل بن سلیمان، 1/142؛ تفسیر سمرقندی، 1/200؛ تفسیر ثعلبی، 2/258.

[9]ـ صحیح بخاری، 3/193؛ فتح الباری، 8/408؛ السنن الکبری، بیهقی، 6/167؛ سسن الدار قطنی، 4/125.

[10]ـ توبه: 91ـ 93.

[11]ـ حیاة الصحابه، 2/235؛ کنز العمّال، 5/405؛ تاریخ المدینه، 3/854.

[12] ـ الکشّاف، 1/319؛ المنار، 3/92؛ الجامع الاحکام القرآن، 3/347؛ فتح القدیر، 1/294؛ الدر المنثور، 1/363؛ نظم درر السمطین، 90؛ ذخائر العقبی، 88.

[13]ـ ر. ک: احقاق الحق، 9/110ـ 123.

[14]ـ مائده: 55.

[15]ـ الجامع الاحکام القرآن، 1/132؛ تفسیر خازن، 1/19؛ تفسیر شوکانی، 1/16.

[16]ـ ر. ک: سیره حلبی، 2/32؛ لسان المیزان، 2/23؛ صحیح بخاری، 6/214ـ215؛ سسن ترمذی، 5/608ـ 609؛ کنزل العمّال، 11/554.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *