200---140--final-kam-layer-

عزم راسخ

جناده بن حارث  رضوان الله علیه

در کوفه از مسلم بن عقیل دفاع کرد و پس از شهادت او، با سه تن دیگر به سوی سیدالشهدا علیه السلام رفت؛ اما حرّ در ميان راه مانع شد! امام از آنها دفاع کرد و فرمود: اینها از یاران من هستند. جناده در روز عاشورا با یارانش به سپاه کوفه حمله کردند و همان جا ماند تا محاصره شدند. حضرت عباس علیه السلام به کمکشان شتافت و صفوف دشمن را درید و آنها را که به شدت مجروح بودند خلاص کرد ولی جناده و یارانش از اینکه سالم بر گردند إبا کردند! جنگیدند تا شهید شدند. قاموس الرجال ج8 ص 95  

ضحاک بن عبدالله مشرقی

ضحاک وقتی تنهائی سیدالشهدا علیه السلام را که تمام اصحاب و یارانش به شهادت رسیده بودند، تصمیم گرفت از معرکه فرار کند. خدمت امام آمد و گفت: ای پسر پیامبر! با هم قرار گذاشته بودیم که تا وقتی مدافعی داری من هم دفاع کنم، حال که همه کشته شدند. به من اجازه بده برگردم! امام آزادش گذاشت. او که قبلاً اسب خود را در یکی از خیمه ها بسته بود و خود پیاده می جنگید، پس از اذن امام سراغ اسبش رفت و فرار کرد. أنساب الأشراف ج2 ص 357

او پس از عاشورا به امام سجاد عليه السلام پيوست!! و شيخ طوسي او را از ياران حضرت شمرده است!! رجال شيخ طوسي

 


 

 

ترس از مرگ

حضرت قاسم بن الحسن علیهما السلام

وقتی شب عاشورا سیدالشهدا علیه السلام  اخبار فردا را به اصحابش فرمود، حضرت قاسم علیه السلام خطاب به عمویش گفت: آیا من هم در رکاب شما به شهادت می رسم؟ امام از او پرسیدند؟ مرگ در نظرت چگونه است؟ (کیف الموت عندک؟ ) حضرت قاسم علیه السلام در پاسخ عرض کرد: کشته شدن در رکاب شما از عسل شیرین تر است !!!  موسوعه تاریخ امام حسین علیه السلام ج 12 ص 218

 

عابس بن ابی شبیب شاکری رضوان الله علیه

وقتی عابس به میدان آمد دشمن گفت: اين شير ِشيران است! کسی برای جنگ تن به تن با او نرود! عابس فریاد زد آيا مردي هست که حاضر به نبرد باشد؟  وقتی عمر سعد      عقب نشینی نیروهایش رادید دستور داد تا از دور، سنگ بارانش کنند . عابس زره خود را از تن خارج کرد و به سپاه کوفه حمله ور شد. راوی دشمن می گوید به خدا با بیش از دویست نفر درگیر شده بود . بعد از شهادت عابس، لشکریان کوفه براي حمل سر بریده اش دعوا داشتند… عمر سعد گفت: کنار برويد؛ او را يک نفر نکشته است…      تاریخ طبري ج 4 ص 640

 

فرزدق
عبدالله بن عمرو بن عاص در مکه به فرزدق گفت: چرا به حسین نمی پیوندی؟ به خدا قسم او به حکومت خواهد رسید! فرزدق تصمیم گرفت به سپاه سیدالشهدا علیه السلام بپیوندد. اما خودش نقل می کند که وقتی به عاقبت انبیاء فکر کردم پشیمان شدم! وقتی خبر شهادت سیدالشهدا علیه السلام  را در کوفه شنید، عبد الله بن عمرو بن العاص را به خاطر گفته اش لعن می کرد ومی گفت نزدیک بود مرا به کشتن بدهد…. 
تاریخ طبري ج4 ص 590

 

اشراف کوفه

سعد بن عبیده که در کربلا حضور داشته، می گوید: بزرگان ما از اهل کوفه در روز عاشورا روی تپه ای ایستاده بودند و با گریه می گفتند: خداوندا! نصرت و پیروزی خود را بر حسین نازل کن! من به آنها گفتم: ای دشمنان خدا، چرا به جاي دعا، او را یاری نمی کنید؟! انساب الاشراف ج2 ص 370

 


 

 

تعلق به خانواده

محمد بن بشير رضوان الله علیه

شب عاشورا به محمد بن بشیر خبر رسید که فرزندت در ری اسیر شده!امام علیه السلام هزار سکه و سه پیراهن قیمتی را برای آزاد کردن فرزندش به او داد. اما او در جواب گفت: درنده های بیابان مرا زنده زنده بخورند، اگر از تو جدا شوم!!! در زیارت ناحیه، امام علیه السلام به او سلام کرده و از این پایمردی تجلیل فرموده است. السلام علی محمد بن بشیر الحضرمی شکر الله لک قولک للحسین وقد اذن لک فی الانصراف  الملهوف ص 154

 

طرماح بن عدي

در عذیب هجانات با سیدالشهدا علیه السلام ملاقات کرد. هنگام وداع به امام گفت: خداوند شر جن وانس را از تو دور گرداند. من آذوغه و نفقه ای را برای خانواده ام از کوفه تهیه کردم که به محض اینکه به آنها برسانم بر خواهم گشت و به خدا تو را یاری خواهم کرد! رفت ولی وقتی برگشت با سرهای به نیزه شده شهدای کربلا مواجه شد… تاریخ طبری ج4 ص 607

 

هرثمة بن سليم

پس از بازگشت از صفین، هرثمه همراه امیرالمومنین علیه السلام به کربلا رسیدند؛ او دید حضرت خاک را بویید و فرمود اینجا محل شهادت کسانی است که بی حساب وارد بهشت خواهند شد.  او که در روز عاشورا با سپاه عمر سعد به کربلا آمده بود، به محضر امام رسید. امام از او دعوت به یاری کردند اما در پاسخ گفت: من دخترانی دارم که از عاقبتشان نزد عبیدالله می ترسم و رفت!!! امالی شیخ صدوق مجلس 28 ح 7

 


 

لحظه سرنوشت

حر بن يزيد رياحي رضوان الله علیه

امام صادق علیه السلام می فرمایند: در لحظات آخر بود که حر تصمیم گرفت به سیدالشهدا علیه السلام بپیوندد. در حالیکه دستانش را به روی سرش گذاشته بود می گفت: خدایا به سوی تو آمدم، توبه ام را بپذیر که دل اولیائت را لرزاندم!  سپس خطاب به امام گفت: هل لی من توبة ؟ امام با آغوش باز او را پذیرفت و در رکاب حضرت به شهادت رسید . در لحظات آخری که خون سروصورت حر را فراگرفته بود، امام با وجود خطر بر بالینش آمد و فرمود: تو حرّ و آزادمردي همانطور که مادرت چنين نامي بر تو نهاد… امالی صدوق مجلس 30

 

عبيدالله بن حر جعفي

او از اشراف و رزم آوران کوفه بود، سیدالشهدا علیه السلام پیکي به خیمه او فرستاد . عبید الله به پیک حضرت گفت از کوفه خارج نشدم مگر برای اینکه با او مواجه نشوم! امام شخصاً به خیمه او  رفتند و او را دعوت به نصرت کرده، فرمودند: تو غرق گناهي! با من همراه شو تا شفاعت جدم را براي تو تضمين کنم.اما عبید الله اسب و شمشیرش را پیش کش حضرت کرد!!! و گفت: فعلا قصد مردن ندارم!

امام در پاسخش فرمودند: نیازی به تو ندارم ! من از گمراه کنندگان کمک نمي خواهم. بعد ها عبید الله بسیار اظهار پشیمانی می کرد… امالی صدوق ، مجلس 30

 


 

 

مال حرام 2

اولين پيام صبح عاشورا

سيد الشهدا عليه السلام در اولين پيامي که از چادر فرماندهي در صبح عاشورا ابلاغ کرد، فرمود: « هر کس بدهي يا دَيني بر عهده دارد برود؛ نمي خواهيم او در سپاه ما باشد.» موسوعه کلمات امام حسين عليه السلام، صفحه 505

 

اولين عامل سقوط

سيد الشهدا عليه السلام به سپاه کوفه فرمود: مي دانيد چرا کلام مرا نمي فهميد و با من دشمني مي کنيد؟ زيرا عطاي حرام (مال حرامي که بني اميه به عرب هاي کوفه مي داد) شما را  زمين گير کرده است. موسوعه کلمات امام حسين عليه السلام صفحه 511

 

اولين بهانه  خيانت

وقتي سيد الشهدا عليه السلام به سپاه کوفه فرمود: شما به من نامه نوشته ايد! چرا الآن مقابلم ايستاده ايد؟ گفتند: مي ترسيم سهميه عطاي ما را قطع کنند.  ترجمه الامام الحسین من طبقات ابن سعد صفحه 69

(عطا سهميه سالانه اي بود که به کوفيان پرداخت مي شد تا همواره آماده نبرد باشند، به جز امام علي عليه السلام بقيه ي واليان کوفه در پرداخت اين سهميه، عادلانه رفتار نمي کردند و پرداخت يا قطع آن را وسيله اي براي پيشبرد اهداف خود قرار مي دادند.)

 


 

 

قبیله گرایی

نافع بن هلال مرادی رضوان الله  عليه

شب عاشورا وقتی تشنگی بر خیام سیدالشهدا علیه السلام غلبه کرد، امام  ساقی کربلا حضرت عباس علیه السلام را همراه سی  سوار برای آب رسانی فرستادند. در جلوی این جمعیت نافع بن هلال مرادی بود. وقتی به فرات می رسند عمرو بن حجاج زبیدی ( همان کسی که در کوفه باعث شد قبیله هانی و مذحجی ها از محاصره قصر عبیدالله منصرف شوند و موجب شهادت مظلومانه هانی شد)مامور محافظت از فرات بود! اما چون با نافع هم قبیله بود، گفت: بنوش، گوارايت باد! ولی نافع در پاسخ گفت: من آب بنوشم! در حالیکه مولایم حسین واصحابش تشنه هستند؟! باید برای آنها هم آب ببرم! عمرو مانع شد، حضرت عباس علیه السلام و نافع بن هلال با آنها درگير شدند و سایر همراهان، مشک هایشان را پر از آب کرده و به خیمه ها رساندند… انساب الاشراف ج 2 ص 347

 

عدیّ بن حاتم طائی

عدیّ فرزند حاتم طائی از سران شیعه ي عراق و از جمله مریدان و حامیان سرسخت امیرالمومنین علیه السلام است که در جنگ جمل نابينا شده بود. در جنگ صفین خود و بستگان و فرزندانش شرکت داشتند؛ سه فرزند وی به نام های «طرفه» و «طریف» و «طارف» نیز در آن جنگ به شهادت رسیده بودند. او رئيس قبيله ي بني طَيّ و مورد احترام دوست و دشمن                              و ساکن قرقيسياء بود.

وقتی ماموران مختار، جنایتکارِ کربلا، حکیم بن طفیل طائی لعنه الله را دستگیر کردند؛ قبیله بني طيّ به نزد عدی (که در نزد مختار و شيعيان جایگاه ويژه اي داشت) رفتند، تا از مختار براي حکيم امان نامه بگيرد، عدی هم برای شفاعت این جنایتکار، علي رغم کهولت سن و نابينايي و دوري راه، خود را به مختار رساند!  درحالي که حکيم بن طفيل همان کسي است که به سیدالشهدا علیه السلام تیراندازی کرده بود و بعد از شهادت حضرت از جمله کسانی بود که با جسارت اسب بر بدن مبارک حضرت تاخت، دست چپ حضرت عباس سلام الله علیه را قطع نموده، عمود بر فرق مبارکش زده و بعد از شهادت، لباس آن بزرگوار را به غارت برده بود.

خوشبختانه مختار قبل از رسيدن عدي، از موضوع باخبر شده و حکيم ملعون را به جهنم فرستاده بود. قاموس الرجال ج7 ص 185

 


 

 

تاثیر خویشان

حضرت عباس بن علی علیهما السلام

گرچه فرزندان اميرالمومنين عليه السلام، از نعمت وجود ايشان بهره مند بودند، با اين حال همه يکسان نبوده، بلکه مادرانشان تأثير ويژه اي در تربيت و شخصيت آنها داشتند.

اميرالمؤمنين عليه السلام براي تربيت پرچم دار و سقاي کربلا به برادر خود عقيل فرمودند از قبيله اي شجاع و پارسا براي من همسري اختيار کن و او هم فاطمه ام البنين سلام الله عليها را پيشنهاد کرد.

پس از عاشورا وقتي خبر شهادت چهار پسر ام البنين سلام الله عليها را به او دادند، فرمود: فرزندانم و همه ي اهل زمين به فداي اباعبدالله الحسين عليه السلام .

اگر ام البنين سلام الله عليها نبود؛ عباس؛ عباس عليه السلام نمي شد.

 

زهير بن قين رضوان الله علیه

در منزلگاه زرود سیدالشهدا علیه السلام با زهیر ملاقات کردند. او از ملاقات با امام ابا داشت اما به اصرار همسرش به خیمه امام رفت . مدت زیادی نگذشت که با چهره ی روشنی از خیمه امام خارج شد ( قد اشرق وجهه) ودستور داد خیامش را به خیمه امام متصل کنند و خطاب به همسر و عشیره اش گفت: من خود را براي کشته شدن در راه حسين آماده کرده ام… الاخبار الطوال ص 227

زيد بن حسن بن علي

زید فرزند امام حسن مجتبي عليه السلام ، بر خلاف برادران بزرگوارش حضرت عبدالله اکبر، حضرت قاسم و حضرت عبدالله اصغر عليهم السلام، همراه سيدالشهدا عليه السلام در کربلا حاضر نشد! حتی بعد از شهادت حضرت با عبدالله بن زبیر شوهر خواهرش بیعت کرد!

علامه تستری علت تخلّف او را تحت تأثیر قرار گرفتن از خواهرش و عبدالله می داند! قاموس الرجال ج 4 ص 545

يحيي بن هاني بن عروه

يحيي پسر هاني مرد باوفاي کوفه، تحت تأثير دايي خود، (عمروبن حجاج زبيدي فرمانده سپاه منع آب) روز عاشورا در برابر امام قرار گرفت.

او پس از واقعه عاشورا به همراه دايي خود با مختار جنگيد و بعدها از محدثان مورد اعتناي اهل سنت به شمار رفت. تاريخ طبري و الجرح و التعديل الرازي


 

مال حرام 1

عمربن سعد لعنة الله عليه

عمر بن سعد با لشکری چهار هزار نفری در حمام اعین اردو  زده بود که به علت ورود امام حسین علیه السلام به عراق، به کوفه بازگشت و پیشنهاد تازه ای پیشاپیش او قرار گرفت. عبیدالله ، عمربن سعد را برای مقابله با سیدالشهداعلیه السلام طلبید. عمر گفت: رحمت خدا بر تو باد! اگر ممکن است مرا از این کار معاف دار! عبیدالله گفت: قبول است، اما به شرط آنکه فرمان ولایت ری را به ما بازگردانی. عمر گفت: امروز را به من مهلت بده تا بیندیشم. سپس با نیک خواهان خویش مشورت کرد ولی با هرکس مشورت می کرد، او را از این عمل منع می نمود… اما با اصرار عبیدالله و وعده ي ملک ري، راهی کربلا شد!!! انساب الاشراف ج2 ص 344

 

عمر بن علی بن ابی طالب

آخرین پسر امیرالمومنین علیه السلام بود. در کربلا همراه برادرش، سیدالشهدا علیه السلامحاضر نشد. بعد از کربلا با امام سجادعلیه السلامبر سر صدقات و موقوفات پیامبر و امیرالمومنین صلوات الله علیهما منازعه کرد و از ايشان به عبدالملک مروان شکايت کرد!! همچنین در ارث با عبید الله بن عباس اختلاف پیدا کرد ! عمر اولين فردي است که با عبد الله بن زبیر بیعت کرد تا به او مشروعيت ببخشد، بعد از عبدالله نيز با حجاج قاتل او بيعت کرد.عمر که از عدم حضور در کربلا و کشته نشدن همواره ابراز خوشحالي مي کرد، در جنگ با مختار، به سپاه مصعب! پیوست و حتي به نقلي به قتل رسید!!! قاموس الرجال ج8 صفحه 215

3 پاسخ

پاسخ دادن به حمید وکیلی لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *