سخن گفتن خداوند، از شئون ربوبيت الهى و تدبير جهان و انسان است و  بر  اساس علم و حكمت و به منظور هدايت مخلوقات و فراهم كردن وسيله شناختهاى صحيح، براى مخاطبان است. اگر فرض كنيم ممكن است برخى از گفتههاى او، مخالف با واقع و حقيقت باشد (دروغ و كذب)، نمىتوان بر آنها اعتماد كرد و اين مطلب، خلاف حكمت الهى است كه مىخواهد انسانها، بر گفتههاى او اعتماد و تكيه كرده، راه صلاح و اصلاح را در پيش گيرند. بنابراين از آنجا كه لازمه دروغ و كذب، عدم اعتماد به سخنان خداوند است و اين با غرض و حكمت الهى ـ كه هدايت مخلوقات و فراهم ساختن وسيله شناختهاى صحيح براى آنان است ـ ناسازگار مىباشد؛ پس تمامى گفتار خداوند متعال، صادق و راست خواهد بود.[1]

علاوه بر آن، از آنجا كه «كذب» صفتى زشت و قبيح بوده و بيانگر نوعى نقص و احتياج در گوينده آن است، از ساحت مقام ربوبى به دور مىباشد؛ زيرا خداوند، متصف به صفات ناپسند نيست؛ بلكه چنين صفاتى از او سلب مىشود. از طرفى نقصى و احتياجى در او نيست تا نعوذباللّه گفتارى كذب از او صادر گردد؛ بلكه از آنجا كه هر صفت كمالى و نيكويى، در خداوند به نحو كاملتر وجود دارد، صادقترين گويندهها خداوند متعال است؛ چنانكه قرآن مىفرمايد: « …وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ حَدِيثاً»؛[2] « … و راستگوتر از خدا در سخن كيست؟».

اى همايى كه همايان فرخى!

از تو دارند و سخاوت هر سخى

اى كريمى كه كرمهاى جهان!

محو گردد پيش ايثارت نهان

اى لطيفى كه گل سرخت بديد!

از خجالت پيرهن را بردريد[3]

 

وجود محض

در جاى خود مبرهن و مستدل گشته كه حق تعالى، وجود محض و واقعيت محض است؛ از اين رو عدم و امور عدمى در او راه ندارد. از سوى ديگر ثابت شده كه كمال، مساوى وجود است و عدم، منشأ نقص است. پس مىتوان گفت: ذات حق، كمال واقعى را دارا است؛ زيرا كمال واقعى، آن است كه به وجود و واقعيت برگردد و چون ذات حق، وجود محض است، پس كمال محض نيز مىباشد. به بيان ديگر چون ذات احديت، وجود محض است و هيچگونه تعيّن و تحددى ندارد (مانند ما موجودات امكانى). بنابراين جميع شئون و كمالات، به نحو برتر و اعلا و مطلق، در ذات او صدق مىكند. از اين رو هيچگاه ذات مقدس او، به صفاتى كه كمال نبوده ـ بلكه نقيصه است ـ متصف نخواهد شد. او به جهل، ضعف، ظلمت، كذب و … ـ كه همگى ضد كمال و در واقع نبود امور كمالى است ـ متصف نخواهد شد؛ بلكه صفات كماليه چون علم، صدق نور، قدرت حيات و … به نحوى اعلا و برتر بر او صدق مىكند؛ زيرا او وجود صرف است و كمال مساوى وجود است.[4]

 

پرسش و پاسخ های دانشجویی پیرامون خداشناسی/ مؤلف:محمدرضا کاشفی

دفتر نشر معارف


پی نوشت ها

[1] – آموزش عقايد، ج 1 و 2، ص 117.

[2] – نساء 4، آيه 87.

[3] – مثنوى، دفتر پنجم، ابيات 4090 ـ 4092.

[4] – نگا: اصول فلسفه و روش رئاليسم، ج 5، ص 132.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *