بسیاری از خلفای بنی‌عباس – که تیره‌ای از بنی‌هاشم بودند – اگرچه تمایلاتی شیعی داشتند، اما  قدرت‌طلبی به آنان اجازه نمی‌داد تا آن‌را برملا سازند. چنان‌که در روایتی چنین آمده است:
سُفیان بن نِزار می‌گوید: روزى بالاى سر مأمون ایستاده بودم، مأمون گفت: آیا می‌دانید چه کسى شیعه‌بودن را به من آموخت؟ حاضران همگى‏ گفتند: نه، به خدا! نمی‌دانیم. گفت: پدرم هارون الرّشید آن‌را به من آموخت، حاضران پرسیدند: چگونه چنین چیزى ممکن است و حال آن‌که هارون الرّشید به کشتار این خاندان می‌پرداخت؟! مأمون گفت: آنها را براى محافظت از ملک و پادشاهى خود می‌کشت؛ زیرا حکومت و ملک‌دارى عقیم است. (یعنى فامیل و فرزند نمی‌شناسد).
[1]
برخی اندیشمندان نیز معتقدند که مأمون تمایل شیعی داشت، نه این‌که شیعه مذهب بوده است؛ چون مأمون عالم و دانشمند بود و به مباحث عقلی و استدلالی علاقه داشت، به همین جهت که شیعه هم بر پایه عقل و استدلال استوار بود، به شیعه متمایل بود.
[2]
برخی از مورّخان معاصر عقیده دارند که مأمون تنها در حدّ عقیده به تفضیل امام علی(ع)، شیعه بوده است، به این معنا که او معتقد بود که امیرالمؤمنین(ع) برای ولایت و خلافت از همه خلفا شایسته‌تر بود.
[3] سپس، دلایلی برای این ادعا نیز ارائه شده است:
1 – او در بغداد مجلسی از فقها و علما تشکیل داد تا تفضیل امام علی(ع) را بر سایر صحابه اثبات کند.
2 – وقتی به عراق آمد و حاضر شد که در اداره مملکت اسلامی از دیگران استفاده کند، در کنار هر یک از آنها، یک شیعه قرار داد.
3 – در سال 211 هـ.ق رسماً اعلام کرد که امام علی(ع) برترین اصحاب رسول خدا است. او خواست تا لعن بر معاویه را بر در و دیوار بنویسند.
4 – زنی که برای گرفتن حق خود نزد مأمون آمده بود، ضمن شعری به حق نبی، وصی، حق حسن و حسین، و حق کسانی که حقشان غصب شده و حق اهل کساء قسم داد. این امر شدّت تشیع را نسبت به مأمون نشان می‌دهد.
[4]
اما گروهی نیز معتقدند که همه این تظاهرها و ریاکاری‌ها برای نگه‌داشتن پایه‌های حکومت بود. مأمون وقتی کثرت شیعه را دید و دانست که حضرت رضا(ع) مورد توجه و محبوب مردم است و مردم از پدر او (هارون) ناراضی هستند و نسبت به حکومت‌های قبلی بنی‌عباس اظهار دشمنی می‌کنند، ظاهراً روش تفاهم و دوستی با علویان را برگزید و بدین طریق افکار عمومی را متوجّه خود ساخت، و از دَرِ نفاق و ریا اظهار تشیع نموده و از خلافت، حقانیت، و برتری علی(ع) بر ابوبکر و عمر دفاع می‌کرد. وقتی مسئله واگذاری خلافت و سپس ولایت‌عهدی را مطرح نمود، در حقیقت او هدفی جز حفظ قدرت و تثبیت موقعیت خود نداشت، و سرانجام نیز امام رضا(ع) را به وسیله زهر مسموم ساخت. در هر حال؛ همین ملایمت و نرمش ظاهری، موجب فراهم شدن زمینه نسبتاً مناسبی برای ترویج و نشر عقاید شیعه گردید.
[5]

 

 منبع: اسلام کوئست


[1]. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج ‏1، ص 88، تهران، نشر جهان، چاپ اول، 1378ق.

[2]. مطهری، مرتضی، مجموعه ‏آثار، ج ‏18، ص 118، قم، صدرا، 1378ش.

[3]. جعفریان، رسول، تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا طلوع دولت صفوی، ج 1، ص 280، تهران، نشر علم، 1388ش.

[4]. همان.

[5]. ربانی گلپایگانی، علی، فرق و مذاهب کلامی، ص 48، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ سوّم، 1383ش.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *