قیام یمانی
معروف این است که پرچم یمانی مورد تایید است.[1] روایتی را از کتاب شریف غیبت نعمانی نقل میکنیم.
بیان روایات
«… ثُمَّ قَالَ ع خُرُوجُ السُّفْيَانِيِ وَ الْيَمَانِيِ وَ الْخُرَاسَانِيِ فِي سَنَةٍ وَاحِدَةٍ فِي شَهْرٍ وَاحِدٍ فِي يَوْمٍ وَاحِدٍ نِظَامٌ كَنِظَامِ الْخَرَزيَتْبَعُ بَعْضُهُ بَعْضاً فَيَكُونُ الْبَأْسُ مِنْ كُلِّ وَجْهٍ وَيْلٌ لِمَنْ نَاوَاهُمْ وَ لَيْسَ فِي الرَّايَاتِ رَايَةٌ أَهْدَى مِنْ رَايَةِ الْيَمَانِيِّ هِيَ رَايَةُ هُدًى لِأَنَّهُ يَدْعُو إِلَى صَاحِبِكُمْ فَإِذَا خَرَجَ الْيَمَانِيُّ حَرَّمَ بَيْعَ السِّلَاحِ عَلَى النَّاسِ وَ كُلِّ مُسْلِمٍ وَ إِذَا خَرَجَ الْيَمَانِيُّ فَانْهَضْ إِلَيْهِ فَإِنَّ رَايَتَهُ رَايَةُ هُدًى وَ لَا يَحِلُّ لِمُسْلِمٍ أَنْ يَلْتَوِيَ عَلَيْهِفَمَنْ فَعَلَ ذَلِكَ فَهُوَ مِنْ أَهْلِ النَّارِ لِأَنَّهُ يَدْعُو إِلَى الْحَقِّ وَ إِلى طَرِيقٍ مُسْتَقِيم…». [2]
خروج سفيانى و يمانى و خراسانى در يك سال و يك ماه و يك روز مىباشد مانند گردن بندى كه دانههاى آن منظم و يكى از پى ديگرى است. در آن وقت منتظران از هر جهت مأيوس ميگردند. وای بر كسانى كه با آنها مخالفت كنند، در ميان آنها پرچم حقى، جز پرچم يمانى نيست. جمعيت او در طريق حق گام برمي دارند زيرا او مردم را به پيروى از صاحب شما دعوت ميكند. وقتى يمانى قيام كرد، فروش اسلحه بر هر مسلمانى حرام است وقتى او خروج كرد بطرف وى برويد. زيرا لشكر او لشكر بر حق است، و نمىبايد كه مسلمانى از وى سرپيچى كند. هر كس از دعوت وى سرپيچيد، از اهل دوزخ به شمار ميرود، چه وى مردم را دعوت به حق و راه راست مىكند.
پس همهی رایات قیام کننده، باطل نیست. رایاتی باطل است که در عرض باشد. رایات در طول که دعوت به حق نمایند، مشکلی ندارند. قیام یمانی از قیام های قبل از ظهور است که مورد تأیید امام و تمجید آن حضرت واقع شده است.
یک نکته:
آیت الله طبسی: نظر این است که این روایات مشکل سندی دارد – خصوصاً روایت اول- لذا برای مثبت بودن قیام یمانی، دلیل محکمی نمیتوانید ارائه دهید.
روایت صحیح و حتی روایت حسن هم، در این زمینه وجود ندارد. ما شکی در اصل علامت بودن یمانی نداریم. بیش از 20 روایت داریم که کفایت میکند. منتهی علامت بودن امری است و مثبت بودن چهره يماني مطلب دیگری است. قداست یمانی از طریق علامت ظهور بودن استفاده نمیشود. چون علامیت شیء مقدس، قداست به آن نمیدهد و نیاز به دلیل خاص دارد که اینجا مشکل سندی دارد. مویداتی هم برای سخن ما موجود است.
احمد بن یوسف در سند روایت، هیچ توثیقی ندارد. ما حاضریم جایزه برای تحقیق و تتبع پيرامون وثاقت او هم تعیین کنیم. ما به کتب رجالی متعددی مراجعه کردیم و نتوانستیم ایشان را حتی به رتبه حسن برسانیم. این روایت دربردارنده سه حکم شرعی در دوران غیبت کبری است مثل حرمت بیع سلاح در آن دوران و حرمت سرپیچی و تخلف از یمانی و همچنین وجوب پیروی و تبعیت از او.
حسب تتبع ما، احدی از فقها از زمان شیخ صدوق تا امروز به مضمون این روایت در کتب فقهی، نفیاً یا اثباتاً اشاره نکرده است، با اینکه در کتب فقهی به یک سری احکام در دوران غیبت مثل خود قیام اشاره شده است. اضافه بر آن میفرماید: «اهدی الرایة» یعنی هر سه پرچم، هدایتگر هستند؟ چه کسی ملتزم به این است که رایت سفیانی هدایتگر باشد؟! اضافه بر آن، این روایت دو سه صفحه است که ممکن است تلفیقی باشد که در این صورت، احتمال دارد سندی که در اول ذکر شده، مربوط به بقیه روایت، نباشد.
روایت دوم:
آیت الله طبسی: روایاتی که با این مضمون [پرچم هدایت] راجع به یمانی نقل شده است، طبق مطالعات من دو روایت بیشتر نیست. یکی همین روایت غیبت نعمانی است.[3] و روایت دوم، روایتی است که مرحوم مفید از امام صادق علیه السلام در ارشاد نقل میکند:
سَيْفُ بْنُ عَمِيرَةَ عَنْ بَكْرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ خُرُوجُ الثَّلَاثَةِ السُّفْيَانِيِ وَ الْخُرَاسَانِيِ وَ الْيَمَانِيِّ فِي سَنَةٍ وَاحِدَةٍ فِي شَهْرٍ وَاحِدٍ فِي يَوْمٍ وَاحِدٍ وَ لَيْسَ فِيهَا رَايَةٌ أَهْدَى مِنْ رَايَةِ الْيَمَانِيِّ لِأَنَّهُ يَدْعُو إِلَى الْحَق[4]
ولی سایر روایات فقط خبر از علامیت و حتمیت یمانی دارد و ما هم در بحث روی این دو روایت، به عنوان نقض، تاکید داریم.
بررسی سندی و دلالی دو روایت
سند روایت اول اینگونه است:
أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ ابْنُ عُقْدَةَ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ يُوسُفَ بْنِ يَعْقُوبَ أَبُو الْحَسَنِ الْجُعْفِيُّ مِنْ كِتَابِهِ قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ مِهْرَانَ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ وَ وُهَيْبِ بْنِ حَفْصٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ ع أَنَّهُ قَال…
احمد بن محمد بن سعید ابن عقده، زیدی و موثق است.
ابن عقده میگوید: احمد ابن یوسف ابن یعقوب ابوالحسن جعفی از کتابش برای من خواند که قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ مِهْرَانَ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ[ یک طریق ] و از طریق دیگر « وَ وُهَيْبِ بْنِ حَفْصٍ» که هر دو طریق از ابابصیر و او از امام باقر علیه السلام نقل میکند.
اگر از تمام افراد در سند چشمپوشی کنیم، از احمد بن یوسف نمیتوانیم عبور کنیم.
آقای مامقانی میفرماید:
« لم اقف علی ترجمة الرجل الا علی روایة احمد» من روایتی را از احمد جز همین روایت، پیدا نکردم.
لذا اگر خواسته باشیم، اعتبارش را از همین طریق اخذ کنیم، منجر به دور میشود. [ مثل روایت حرمت ازدواج موقت را که سبرة نقل کرده و او تنها راوی این حدیث است. لذا اعتبار سبرة به جهت نقل همین روایت و همچنین اعتبار روایت به خاطر نقل سبرة ، دور میشود. به عبارتی دیگر گفته میشود که سبرة کیست؟ میگویند راوی همین حدیث! راوی این حدیث کیست؟ میگویند: سبرة! این که دور شد!، ولی کسانی که گفتند ازدواج موقت حلال است، لااقل 20 تا از صحابی و تابعین هستند.]
در اینجا هم اینگونه است، زیرا نمیدانیم احمد بن یوسف کیست. مگر اینکه بیاییم و تابع مبانی اهل سنت بشویم. طبق مبانی بعضی از آن ها، اگر یک ثقه از مجهول العین و یا مجهول الصفة نقل کرد از جهالت عین و یا جهالت عین و وصف بیرون میآید. ولی آیا ما این مبنا را قبول داریم؟ این مبنای ابن حبان است که حتی خود اهل سنت هم در این مبنا تامل دارند، لذا عدهاي کتاب الثقاة او را زیر سوال میبرند.
ابن عقده ثقه است و او از احمد بن یوسف مجهول، نقل میکند. ولی آیا روایةالثقه از شخص مجهول، به او وثاقت میدهد؟
روایت دوم:
این روایت – با غمض نظر از سند آن – حاوی دو نکته است. اول: قیام های قبل از ظهور، مورد تأیید است، دوم: قیام های «یدْعُو إِلَى الْحَقِّ وَ إِلى طَرِيقٍ مُسْتَقِيم»
نهی نشدهاند و محکوم نیستند بلکه مورد تأیید هستند. شیخ مفید در ارشاد، روایت را مرسلاً از سیف بن عمیر نقل میکند.
«سَيْفُ بْنُ عَمِيرَةَ عَنْ بَكْرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ خُرُوجُ الثَّلَاثَةِ السُّفْيَانِيِ وَ الْخُرَاسَانِيِ وَ الْيَمَانِيِّ فِي سَنَةٍ وَاحِدَةٍ فِي شَهْرٍ وَاحِدٍ فِي يَوْمٍ وَاحِدٍ وَ لَيْسَ فِيهَا رَايَةٌ أَهْدَى مِنْ رَايَةِ الْيَمَانِيِّ لِأَنَّهُ يَدْعُو إِلَى الْحَق»[5]
هر چند ظاهراً درجای دیگر، بصورت مسند، ذکر میکند:
«أَخْبَرَنِي أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ بِلَالٍ الْمُهَلَّبِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْمُؤَدِّبُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَيْبَةَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ الصَّبَّاحِ قَالَ سَمِعْتُ شَيْخاً مِنْ أَصْحَابِنَا يَذْكُرُ– عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ قَالَ»[6]
اولاً: این روایت مرسل است.
ثانیاً: اگر متن، همین هم باشد باز در سندش، فردی بنام ابن قتیبه است. مرحوم خوئی در مورد ایشان میفرماید: «فما عن المدارك من أن علي بن محمد بن قتيبة غير موثق و لا ممدوح مدحا يعتد به»[7] و حق هم همین است.
البته این روایت را شیخ طوسی هم در کتاب خودشان نقل کردهاند.
«وَ عَنْهُعَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ بَكْرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَزْدِيِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ خُرُوجُ الثَّلَاثَةِ الْخُرَاسَانِيِّ وَ السُّفْيَانِيِّ وَ الْيَمَانِيِّ فِي سَنَةٍ وَاحِدَةٍ فِي شَهْرٍ وَاحِدٍ فِي يَوْمٍ وَاحِدٍ وَ لَيْسَ فِيهَا رَايَةٌ بِأَهْدَى مِنْ رَايَةِ الْيَمَانِيِّ يَهْدِي إِلَى الْحَق»[8]
نتیجه :
دو روایت در تایید قیام یمانی داریم که قبل از ظهور است و منصوص العلة هم هست، پس نمیتوان گفت که هر قیامی قبل از ظهور باطل است.
رایات سود:
پرچم دیگری که ائمه طاهرین علیهم السلام، بشارت به آن دادهاند، رایات سود [پرچمهای سیاه اهل مشرق] است.[9]
از فریقین در زمینه ی رایات سود روایاتی رسیده است. در عامه از افرادی مثل ابن حماد و یا حاکم نیشابوری در مستدرک [ در نظر اهل سنّت، وی امام الحدیث است] در این زمینه، روایت وارد شده است.[10] از خاصه هم روایاتی، وارد شده است که ابتدا آنها را بیان میکنیم:
روایت اول:
ابو خالد كابلى از امام باقر عليه السّلام روايت كرده است كه آن حضرت فرمود: گویى مىبينم كه قومى در مشرق خروج كردهاند و خواستار حقّاند ولى به ايشان داده نمىشود، باز خواستار آن مىشوند و به آنان داده نمىشود، پس چون چنين مىبينند شمشيرهاى خود را بر گردن خويش مىافكنند (آماده كارزار مىشوند) پس آنچه مىطلبند به ايشان بدهند ولى ايشان از پذيرفتن آن خوددارى مىكنند تا اينكه قيام نمايند و آن را به كسى باز ندهند مگر به صاحب شما، كشتگانشان شهيدند، هان كه اگر من آن روز را درك ميكردم جان خود را براى يارى صاحب اين امر نگاه ميداشتم. [11]
این روایت، قیام قبل از ظهور را تأیید میکند، چون میفرماید: «قَتْلَاهُمْ شُهَدَاءُ».
نمیخواهم وارد بررسی سندی بشوم، چون طرف مقابل ما اینها را میپذیرد و ما فعلاً این روایات را به عنوان نقض ذکر میکنیم. [ هرچند نظر خودم (آیت الله طبسی) چیز دیگری است] این روایت از طریق عامه هم با چنین مضمونی از ابن مسعود، نقل شده است. کراراً گفته ام که نظر ما نسبت به ابن مسعود مثبت نیست. البته بعضي از معاصرین، مرحوم مامقانی تلاش میکنند که او را تبرئه و تقدیس و توثیق کنند و ادله ای هم ذکر میکنند. از قدما هم، سید مرتضی میفرماید که اتفاق امت بر وثاقت ابن مسعود میباشد، هر چند مرحوم خویی بحث مفصلی در این زمینه دارند و مشروح تر از ايشان، بیان مرحوم تستری است که تمام ادله را رد میکنند و همان حرف ابن شاذان را تکرار میکنند که : «والي القوم و مال معهم و قال بهم»
روایات عامه در مورد رایات سود
روایت اول:
«قال: حدّثنا نعيم، حدّثنا محمّد بن فضيل و عبد اللّه بن إدريس و جرير عن يزيد بن أبي زياد عن إبراهيم عن علقمة عن عبد اللّه، قال: بينما نحن عند رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلّم، إذ جاء فتية من بني هاشم، فتغيّر لونه، فقلنا: يا رسول اللّه ما نزال نرى في وجهك شيئا نكرهه، قال: «إنّا أهل بيت اختار اللّه لنا الآخرة على الدنيا، و إنّ أهل بيتي هؤلاء سيلقون بعدي بلاء و تطريدا و تشريدا حتى يأتي قوم من هاهنا من نحو المشرق، أصحاب رايات سود، يسألون الحقّ فلا يعطونه مرّتين أو ثلاثا، فيقاتلون فينصرون، فيعطون ما سألوا، فلا يقبلونها حتى يدفعوها إلى رجل من أهل بيتي، فيملأها عدلا كما ملئوها ظلما، فمن أدرك ذلك منكم فليأتهم و لو حبوا[12] على الثلج فإنّه المهدي»[13]
آیت الله طبسی: بنده اول این روایت را از خاصه نقل کردم و سپس از ابن حماد به عنوان شاهد و مؤید بیان نمودم. زیرا اینها قابل اعتماد نیستند.[14]
روایت دوم:
«أخبرني أبو بكر بن دارم الحافظ، بالكوفة، ثنا محمد بن عثمان بن سعيد القرشي، ثنا يزيد بن محمد الثقفي، ثنا حنان بن سدير، عن عمرو بن قيس الملائي، عن الحكم، عن إبراهيم، عن علقمة بن قيس، وعبيدة السلماني، عن عبد الله بن مسعود رضي الله عنه، قال : أتينا رسول الله صلى الله عليه وسلم فخرج إلينا مستبشرا يعرف السرور في وجهه، فما سألناه عن شيء إلا أخبرنا به، ولا سكتنا إلا ابتدأنا، حتى مرت فتية من بني هاشم فيهم الحسن والحسين، فلما رآهم التزمهم[15] وانهملت عيناه (اشک از چشمانش جاری شد) فقلنا : يا رسول الله ما نزال نرى في وجهك شيئا نكرهه، فقال : « إنا أهل بيت اختار الله لنا الآخرة على الدنيا، وإنه سيلقى أهل بيتي من بعدي تطريدا وتشريدا في البلاد، حتى ترتفع رايات سود من المشرق، فيسألون الحق فلا يعطونه، ثم يسألونه فلا يعطونه، ثم يسألونه فلا يعطونه، فيقاتلون فينصرون، فمن أدركه منكم أو من أعقابكم فليأت إمام أهل بيتي ولو حبوا على الثلج، فإنها رايات هدى يدفعونها إلى رجل من أهل بيتي يواطئ [16]اسمه اسمي، واسم أبيه اسم أبي، فيملك الأرض فيملأها قسطا وعدلا كما ملئت جورا وظلما »[17]
مولف محترم ـ كوراني ـ میفرماید که از این روایات چند نکته استفاده میشود:
اول: روایات سود تواتر معنوی دارد چون به طرق متعدد از صحابه نقل شده است. [ اگر تواتر به همین مضمون باشد از بررسی سندی بی نیاز است.]
دوم: منظور از قوم مشرق و رایات سود، همین ایرانیها و قیام انقلاب آنها میباشد. چنین قیامی نزد صحابه امر مسلمی بوده و عده ای از تابعین هم به آن، معتقد بودهاند و حتی یک نفر و یا در یک خبر، چنین روایاتی را بر غیر ایرانی ها، تطبیق نداده است.
سوم: اینکه حرکت ایرانیها با دشمنی و اعلام جنگ علیه آن ها، مواجه میشود. [ الان هم میبینید که هرکس شیعه باشد و خط اسلام صحیح و آل محمد را دنبال کند، به هر نحوی او را مورد فشار قرار میدهند.]
[1] – البته حقیر نسبت به این قیام ها، مخصوصاً قیام یمانی نظر دیگری دارم. ما شکی در اصل یمانی – که از علائم ظهور است- نداریم، بلکه در مثبت بودن این حرکت تأمل داریم. این سخن به این معنا نیست که دیگران تابع نظر ما باشند،
[2] – نعمانی، الغیبة، ص 256
[3] – باب 14، ح13،ص264
[4] – مفید،الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد ؛ ج2 ؛ ص375
[5] – مفید،الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد ؛ ج2 ؛ ص375
[6] – مفید،الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد ؛ ج2 ؛ ص370
[7] – خوئی، معجم رجال الحدیث، ج 12، ص 160
[8] – الغيبة، طوسي، ص: 447
[9] – لازم نیست که بنده، درسهاي 4 سال قبل را که موجود است تکرار کنم. من نظر نهایی را نسبت به این پرچمها داده ام که چقدر مورد تایید است.
[10] – ما به تفصیل، روایات را در جلد 4، ص407 معجم الاحادیث المهدی، آورده ایم.
[11] – «حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ أَخِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ الْحَلَبِيِّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُوسَى عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ يَحْيَى بْنِ سَامٍ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْكَابُلِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ قَالَ: كَأَنِّي بِقَوْمٍ قَدْ خَرَجُوا بِالْمَشْرِقِ يَطْلُبُونَ الْحَقَّ فَلَا يُعْطَوْنَهُ ثُمَّ يَطْلُبُونَهُ فَلَا يُعْطَوْنَهُ فَإِذَا رَأَوْا ذَلِكَ وَضَعُوا سُيُوفَهُمْ عَلَى عَوَاتِقِهِمْ فَيُعْطَوْنَ مَا سَأَلُوهُ فَلَا يَقْبَلُونَهُ حَتَّى يَقُومُوا وَ لَا يَدْفَعُونَهَا إِلَّا إِلَى صَاحِبِكُمْ قَتْلَاهُمْ شُهَدَاءُأَمَا إِنِّي لَوْ أَدْرَكْتُ ذَلِكَ لَاسْتَبْقَيْتُ نَفْسِي لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ» الغيبة،نعماني ؛ ص273،، مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 243
[12] – الحبو: أن يمشي على يديه و ركبتيه أو استه. النهاية- لابن الأثير- 1: 336.
[13] – التشريف بالمنن في التعريف بالفتن ؛ ؛ ص118، ابن حماد،الفتن، ج 1، ص310، ح895
[14] – آیت الله طبسی:امروزه هم، عده ای جلاد و آدمکش و فرزندان هند جگرخوار با عنوان جهاد نکاح، فساد و فتنه و فحشا به راه انداختهاند. منکر و فحشایی نیست که مرتکب نشده باشند. دشمنی آنها نسبت به اهل بیت و شیعیان، مخفی نیست. شعارهایشان هم که خودشان از ماهوارهها پخش میکنند مشخص است. یالثارات المعاویه! یالثارات الیزید! و یا حرف آن نظریه پردازشان که : «اللهم اجعلنا من جنود السفیانی» حاکی از جریان انها می باشد. کتاب البدء و التاریخ را نگاه کنید، نویسندهاش آقاي بلخي 322 هجری فوت شده است. در آنجا روایت نقل میکند که سفیانی، لشکرش را به مدینه میفرستد که «یبنشون قبر النبی و فاطمه». حالا برایشان سخت است که چرا شما روایت دارید که امام زمان، قبر برخی از صحابه را نبش قبر میکند. سفیانی قبر پیامبر را طبق نقل خودشان نبش میکند ببینید که در مدینه چکار میکنند. مدینه را تبدیل به شهر ارواح میکنند. آیا اینها که امروز ظلم و ستم می کنند، مدافع امام زمانند؟ چه انسان، عاقلی این روایت را به اینها تطبیق میدهد؟ اینها با پیامبر هم مشکل دارند. کسانی که دو میلیون دلار برای تخریب قبر حضرت زینب جایزه تعیین میکنند. کسانی که قبر حضرت حجربن عدی و حضرت عمار را نبش میکنند.
[15] – التزمه : عانقه وضمه إليه.
[16] – يواطئ : يماثل ويوافق
[17] – مستدرک، حاکم نیشابوری،ج4،ص464