خوارزمی می‌گوید:

علی اکبر که مادرش لیلی دختر ابی مروه‌ی ثقفی بود، به میدان رفت. آن هنگام هجده ساله بود. چون حسین (ع) او را دید، چهره به آسمان گرفت و گفت: خدایا شاهد باش! جوانی به سوی این قوم می‌رود که در خلقت و اخلاق و گفتار شبیه‌ترین مردم به پیامبر توست و هرگاه مشتاق سیمای رسول تو می‌شدیم، به چهره‌اش می‌نگریستیم. خداوندا! برکات زمین را از آنان بگیر و اگر برخوردارشان ساختی، دچار تفرقه‌شان ساز و حاکمان را هرگز از آنان خرسند مکن. اینان دعوت‌مان کردند که یاری‌مان کنند، آن‌گاه بر ما تاختند و به جنگ ما آمدند. آن‌گاه امام خطاب به عمر سعد فریاد کشید؟ تو را چه می‌شود؟ خداوند رشته‌ی خویشاوندی‌ات را قطع کند و کارت را برکت ندهد و کسی را بر تو مسلّط سازد که تو را در رختخوابت بکشد، آن‌گونه که خویشاوندی مرا قطع کردی حرمت نزدیکی مرا با پیامبر پاس نداشتی. آن‌گاه با صدای بلند این آیه را تلاوت نمود:

«خداوند، آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برگزید، دودمانی که برخی از برخی دیگرند و خداوند شنوای داناست».

 

 

قال الخوارزمیّ:

فَتَقَدَّمَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ و اُمُّهُ لَیلى بِنتُ أبی مُرَّةَ بنِ عُروَةَ بنِ مَسعودٍ الثَّقَفِیِّ، و هُوَ یَومَئِذٍ ابنُ ثمانَ عَشرَةَ سَنَةً فَلَمّا رَآهُ الحُسَینُ رَفَعَ شَیبَتَهُ نَحوَ السَّماءِ وقالَ: اللّهُمَّ اشهَد عَلى هؤُلاءِ القَومِ، فَقَد بَرَزَ إلَیهِم غُلامٌ أشبَهُ النّاسِ خَلقاً وخُلُقاً ومَنطِقاً بِرَسولِکَ مُحَمَّدٍ (ص) کُنّا إذَا اشتَقنا إلى وَجهِ رَسولِکَ نَظَرنا إلى وَجهِهِ، اللَّهُمَّ فامنعهم بَرَكَاتِ الْأَرْضِ، و إن منعتهم وَ فَرِّقْهُمْ تَفْرِيقاً، وَ مَزِّقْهُمْ تَمْزِيقاً، وَ اجْعَلْهُمْ طَرَائِقَ قِدَداً، وَ لَا تُرْضِ الْوُلَاةَ عَنْهُمْ أَبَداً فَإِنَّهُمْ دَعَوْنَا لِيَنْصُرُونَا ثُمَّ عَدَوْا عَلَيْنَا يُقَاتِلُونَنَا، ثُمَّ صَاحَ الْحُسَيْنُ بِعُمَرَ بْنِ سَعْدٍ: مَا لَكَ! قَطَعَ اللَّهُ رَحِمَكَ وَ لَا بَارَكَ اللَّهُ لَكَ فِي أَمْرِكَ، وَ سَلَّطَ عَلَيْكَ مَنْ يَذْبَحُكَ بَعْدِي عَلَى فِرَاشِكَ، كَمَا قَطَعْتَ رَحِمِي وَ لَمْ تَحْفَظْ قَرَابَتِي مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (ص).

 ثُمَّ رَفَعَ صَوْتَهُ وَ قرأ «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‏ آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمينَ * ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ[1]».[2]


[1]– آل عمران: 33 و 34.

[2]– مقتل الحسین (ع) 2: 30، الفتوح الابن اعثم 5: 130، تسلیة المجالس و زینة المجالس 2: 310، البحار 45: 42، العوالم 17: 285، موسوعة کلمات الامام الحسین (ع): 460 ح 446.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *