قندوزی گفته است:
امّ کلثوم گفت: ای برادرم! سه روز است که فرزندت عبدالله آب ننوشیده است. از این گروه آبی بخواه تا سیرابش کنی. امام، کودک را گرفت و پیش آن قوم برد و فرمود: ای گروه! یاران و عموزادگان و برادران و فرزندانم را کشتید و همین کودک شش ماهه باقی مانده است که از تشنگی در رنج است. جرعهای آب به او بنوشانید. در همین حال که با آنان به گفتگو بود، تیری آمد و در گلوی کودک نشست و او را شهید کرد. گفتهاند: تیر را عقبة بن بشیر ازدی ملعون افکند.
قال القندوزیّ:
قالت أُمّ کلثوم: یا أخی إنّ ولدک عبدالله ما ذاق الماء ثلاثه أیّامٍ فاطلب له من القوم شربةً تسقیه، فأخذه و مضی به إلی القوم و قال: «یا قوم لقد قتلتم أصحابی و بنی عمّی و أخوتی و ولدی و قد بقی هذا الطّفل و هو ابن ستّة أشهر یشتکی من الظّمأ فاسقوه شربة من الماء فبینا هو یخاطبهم إذ أتاه سهم فوقع فی نحر الطفل فقتله، قیل: إنّ السّهم رماه عقبة بن بشیر الأزدیّ لعنه الله.[1]
[1]– ینابیع المودّة: 415، مقتل الحسین (ع) و مصرع أهل بیته (ع): 130