در اين سوال دو پرسش مطرح شده كه به ترتيب پاسخ خواهيم داد:
چرا با وجود حضرت علي و ديگر افراد حاضر در خانه، حضرت زهرا سلام الله عليها در را باز كرد؟
در جواب از اين سوال توجه به چند امر مطلب را روشن خواهدكرد:
أوّلاً: ازآن چه كه از برخى از روايات استفاده مى‏شود: حضرت فاطمه سلامالله عليها نزديك در ورودى منزل بود و با ديدن عمر و همراهان وى، در را به روى آنان بست.

 


مرحوم عياشى در تفسيرش، شيخ مفيد در الإختصاص و… نوشته‌اند:
عمر گفت: برخيزيد تا پيش او (علي) برويم، پس ابوبكر، عمر، عثمان،‌ خالد بن وليد، مغيرة بنشعبة،‌ ابوعبيد جراح، سالم مولى ابوحذيفة، قنفذ و من به همراه او راه افتاديم، چوننزديك خانه رسيديم، فاطمه آنان را ديد و لذا در را بست و شك نداشت كه بدون اجازه وارد نخواهند شد، عمر در را با لگد شكست، سپس وارد خانه شدند و علي را بيرون آوردند در حالى كه به خاطر اين پيروزى الله اكبر مى‌گفتند. (عياشي، تفسير العياشي، ج2،ص67؛ شيخ المفيد،الاختصاص ص 186؛ مجلسي، محمد باقر ,بحار الأنوار، ج 28، ص 227)

 


پس در حقيقت حضرت صديقه طاهره سلام الله عليها چون نزديكترين فرد به درب خانه بوده به محض مشاهده افراد مهاجم، براي اينكه آنان نتوانند وارد منزل شوند به پشت درب خانه رفته بوده تا درب خانه را ببندد و در اينجاست كه آن وقايع دردناك وجانسوز اتفاق مي افتد.
ثانياً: حضرت صديقه شكى نداشت كه جمعيت بدون اذن داخل منزل نخواهند ‏شد؛ چون نص قرآن است كه بدون اجازه وارد خانه كسى نشويد:
يَأَيهَُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَدْخُلُواْ بُيُوتًا غَيرَْبُيُوتِكُمْ حَتىَ‏ تَسْتَأْنِسُواْ وَتُسَلِّمُواْ عَلىَ أَهْلِهَا ذَالِكُمْخَيرٌْ لَّكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ.فَإِن لَّمْ تجَِدُواْ فِيهَا أَحَدًافَلَا تَدْخُلُوهَا حَتىَ‏ يُؤْذَنَ لَكمُ‏ْ وَإِن قِيلَ لَكُمُ ارْجِعُواْفَارْجِعُواْ هُوَ أَزْكىَ‏ لَكُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيم‏.( النور / 27 و 28)
اى افرادى كه ايمان آورده‏ايد! در خانه‏هايى غير از خانه خود واردنشويد تا اجازه بگيريد و بر اهل آن خانه سلام كنيد اين براى شما بهتر است شايدمتذكّر شويد! و اگر كسى را در آن نيافتيد، وارد نشويد تا به شما اجازه داده شود واگر گفته شد: «بازگرديد!»بازگرديد اين براى شما پاكيزه‏تر است و خداوند به آنچه انجام مى‏دهيد آگاه است!.
بر طبق نص اين آيه شريفه اگر آن غاصبان و مهاجمان ذره اي ايمان داشتند مرتكب چنين عمل زشت و دور از انسانيت و مسلماني نمي شدند.

 


ثالثاپيامبر اكرم صلي الله عليه و آله هم در موارد متعددي به همسران خود اجازه مي داد كه در را باز كنند و اين هيچ مشكلي نداشت به طور نمونه نقل مي كنند: روزي رسول خدا (ص) وارد خانه امّ‌سلمه شد؛ چون آن روز نوبت آمدن آن حضرت به خانه وى بود، مدتى نگذشته بود كه علي آهسته دقّ الباب كرد، رسول خدا (ص) بيدار شد، امّ‌سلمه پاسخ نداد، اما پيامبر فرمود: بلند شو و در را باز كن….(ابن عساكر، تاريخ مدينة دمشق ، ج 42، ص 470؛ الرافعي القزويني، التدوين في أخبار قزوين(متوفاي623 هـ)، ج 1، ص 89 )
نيزاز عايشه هم نقل شده كه موارد متعددي با اينكه پيامبر در خانه بوده ولي وي به دستوررسول خدا در را باز كرده است.(الطبرسي، الاحتجاج، ج1، ص 292 و 293؛ مجلسي، بحارالأنوار، ج 38 ص 348).

رابعا: دفاع از امام معصوم بر همه واجب است و اينجا نبايد بر حضرت صديقه طاهره خرده گرفت كه چرا در را باز كرده است بلكه بايد به اين همه بزرگواري و ولايت مداري احسنت گفت كه در آن شرائط سخت آن حضرت خود را فداي امام زمان خويش مي كند و در دفاع از آن حضرت به پا مي خيزد.

 


نتيجه:
اولاً: صديقه شهيده، براي باز كردن درب خانه نرفته بوده است ؛ بلكه كنار در ايستاده بود كه با ديدن عمر و همراهان او به داخل خانه رفت و در را بست؛ پس اصلا حضرت زهرا سلام الله عليها براي باز كردن درب نرفته بود بلكه به محض اينكه متوجه شد مهاجمان قصد ورود به منزل را دارند براي جلوگيري ازاين امر به پشت درب خانه آمده بود.


ثانياً: حتى اگر اين مطلب صحت نيز داشته باشدو حضرت براي باز كردن درب منزلش رفته باشد، به دليل اين كه عين همين قضيه براى رسولخدا صلى الله عليه وآله پيش آمده و آن حضرت به همسران خود دستور داده‌اند كه در راباز نمايند، جاي اشكال و ايرادي باقي نمي ماند چرا كه اين كار امري طبيعي بوده است.

 

ثالثا دفاع از امام معصوم تحت هر شرائطي و بر هر شخصي واجب است.

اما دررابطه ي سؤال دوم

چرا افراد حاضر در خانه به خصوص حضرت علي عليه السلام در آن صحنه(زدن فاطمة الزهرا ) هيچ واكنشي از خود نشان نداد ؟
حضرت امير عليه السلام در ماجراي جانسوز حمله عمر به حضرت زهرا سلام الله عليها از خود واكنش نشان داده است ؛ ظاهرا شبهه گران دروغگويي كه اين شبهه را ذكر كرده اند حتي كتب خودشان را هم مطالعه نكرده اند كه گرفتار اين اشتباه فاحش شده اند, ما براي نمونه به دو مورد از منابعي كه اين واقعه را ذكر كرده اند(از اهل سنت وشيعه) اشاره مي كنيم:آلوسى مفسر مشهور اهل تسنن مى‌نويسد: أنه لما يجب على غضب عمر وأضرم النار بباب على وأحرقه ودخل فاستقبلته فاطمة وصاحت يا أبتاه ويا رسول الله فرفع عمر السيف وهو فى غمده فوجأ به جنبها المبارك ورفع السوط فضرب به ضرعها فصاحتيا أبتاه فأخذ على بتلابيب عمر وهزه ووجأ أنفه ورقبته؛ عمر عصباني شد و درب خانه علي را به آتش كشيد و داخل خانه شد، فاطمه سلام الله عليها به طرف عمر آمد و فرياد زد: «يا ابتاه، يا رسول الله»! عمر شمشيرش را كه در غلاف بود بلند كرد و به پهلوى فاطمه زد، تازيانه را بلند كرد و بر بازوى فاطمه زد، فرياد زد: « يا ابتاه » (بامشاهده اين ماجرا) علي (ع) ناگهان از جا برخاست و گريبان عمر را گرفت و او را به شدت كشيد و بر زمين زد و بر بينى و گردنش كوبيد(الآلوسي البغدادي، العلامة أبي الفضل شهاب الدين السيد محمود (متوفاي1270هـ)، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني، ج3، ص124، ناشر: دار إحياء التراث العربي –بيروت. )آلوسى اينروايترا بدون هيچ حاشيه و نقدى نقل كرده و رد نكرده است كه حكايت از پذيرفتن آن دارد.

 


سليم بن قيس نيز مي نويسد: با مشاهده ي اين جريان( جسارت عمر)، ناگهان علي(ع) از جا بلند شد و يقه ي عمر را گرفت و او را محكم كشيد و بر زمينزد و به بيني و گردنش كوبيد و خواست او را بُكشد….،كه فرمايش پيامبر و وصيت او را به ياد آوردو فرمود: قسم به خدائي كه محمّد را به پيامبري ارج نهاده است، اي پسر صهاك (منظورعمر است) اگر نبود كتابي از طرف خدا و نيز عهدي كه با رسول الله(ص) كرده، مي فهميدي كه نمي تواني داخل خانه ي من شوي!
در اينجا، عمر از دست علي آزاد شد و از مردم كمك خواست.( سليم در كتاب اسرار آل محمد (ص) فصل چهارم، صفحه 32)

 

 

منبع:پرسمان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *