پیشگویی‌های امیر المؤمنین (علیه السلام)

  1. از علی بن ابی‌طالب نقل شده که فرمود: من و فاطمه و حسن و حسین در محضر پیامبر بودیم که ناگاه رو به سوی ما کرد و گریه کرد. من گفتم: ای رسول خدا؛ چه چیزی شما را به گریه آورد؟ فرمود: «می‌گریم برای ضربت خوردن تو و سیلی‌ای که بر گونه‌ی فاطمه‌ می‌خورد و زخمی که بر ران حسن وارد می‌شود و سمّی که به او نوشانده می‌شود و برای کشته شدن حسین (علیه السلام). در این هنگام همه‌ی اهل خانه گریه کردند.[1]
  2. جُوَيْرِيَّة بن‏ مُسْهِر عبدی می‌گوید: چون با امیر المؤمنین (علیه السلام) به طرف صفین حرکت کردیم و در کناره‌های فرات به کربلا رسیدیم، حضرت در یک سوی لشکر ایستاد و سپس به سمت راست و چپ نگاه کرده، اشک ریخت و آن‌گاه فرمود: به خدا سوگند این‌جا منزلگاه و جایگاه فرود و محل مرگ آنان است. گفتند: ای امیر المؤمنین؛ نام این مکان چیست؟ فرمود: این‌جا کربلاست. قومی در آن کشته می‌شوند که بدون حساب وارد بهشت می‌شوند. سپس سفر خویش را ادامه داد و مردم معنای سخن حضرت را نمی‌فهمیدند تا جریان حسین بن علی (علیه السلام) و یارانش در کربلا رخ داد. پس آن زمان، کسانی که سخن علی (علیه السلام) را شنیده بودند، مصداق پیشگویی حضرت را شناختند.[2]
  3. اسماعیل بن زیاد می‌گوید: علی (علیه السلام) روزی به بَراء بن عازِب فرمود: «ای بَراء؛ پسرم حسین کشته می‌شود در حالی که تو زنده هستی و او را یاری نمی‌کنی». چون حسین بن علی (علیه السلام) کشته شد، بَراء می‌گفت: «به خدا سوگند علی بن ابی‌طالب (علیه السلام) راست گفت؛ حسین (علیه السلام) کشته شد و من او را یاری نکردم». وی آن‌گاه از این امر، اظهار حسرت و ندامت می‌کرد.[3]
  4. هانی بن هانی از امیر المؤمنین (علیه السلام) نقل می‌کند که حضرت فرمود: «به یقین حسین کشته خواهد شد و من زمینی را که نزدیک دو نهر [فرات و علقمه] است و حسین در آن کشته می‌شود، می‌شناسم».[4]
  5. أَبو حِبْرَه می‌گوید: روزی با علی که خدا از او خشنود باد- همراه بودم تا این‌که حضرت به کوفه آمد و بر منبر بالا رفته، بعد از حمد و ثنای الهی فرمود: «چگونه خواهید بود وقتی فرزندان پیامبر شما را در بین شما فرود آوردند؟» کوفیان گفتند: «در آن زمان، در راه خدا درباره‌ی آنان، به نیکی از عهده‌ی آزمایش برمی‌آییم». حضرت فرمود: «قسم به کسی که جانم در دست او است، به یقین آنان بین شما فرود خواهند آمد و مسلّماً شما به سوی آنان رفته، آنان را خواهید کشت». سپس [این شعر را] خواندند: « [کوفیان] آنان را با نیرنگ دعوت کردند، و با آن‌ها رفتار ننگ‌آوری کردند. گویا می‌خواستند با این دعوت از وضعیت بد خود نجات یابند؛ اما نه نجات یافتند و نه عذری داشتند».[5]
  6. جابر نقل می‌کند که امام صادق (علیه السلام) فرمود: امیر المؤمنین (علیه السلام) به حسین (علیه السلام) فرمود: «ای ابا عبدالله؛ تو از قدیم اسوه و مقتدای [جاویدان] خلق هستی». حسین (علیه السلام) گفت: «فدایت شوم [در این صورت] وضع من چگونه است؟» علی (علیه السلام) فرمود: «آنچه را که مردم به آن جاهل هستند، تو می‌دانی و شخص دانا از آنچه می‌داند، بهره‌مند خواهد شد. فرزند عزیزم؛ پیش از آن‌که این امر برایت پیش آید، بشنو و ببین. سوگند به کسی که جانم در دست اوست، به یقین بنی امیه خون تو را خواهند ریخت؛ ولی نمی‌توانند تو را از دینت جدا کرده، یاد پروردگارت را از خاطرت ببرند». حسین (علیه السلام) گفت: «قسم به کسی که جانم در دست اوست، همین‌قدر مرا کافی است که به آنچه خدا نازل فرموده، اقرار کرده‌ام و گفتار پیامبر خدا را تصدیق می‌کنم و سخن پدرم را تکذیب نمی‌کنم».[6]
  7. در جریان تخلّف شَبَث بن رِبْعِی و عمر و بن حُرَیْث از همراهی با سپاه امیر المؤمنین (علیه السلام) در نبرد با خوارج، حضرت خطاب به این دو فرمود: «به خدا سوگند ای شَبَث و ای پسر حُرَیْث؛ به یقین با پسرم حسین خواهید جنگید. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به من چنین خبر داده است».[7]

پیشگویی‌های امام حسن (علیه السلام)

مفضّل بن عمر از امام صادق (علیه السلام) و او از پدرش امام باقر (علیه السلام)، و آن حضرت از جدش نقل می‌کند که روزی حسین بن علی (علیه السلام) به محضر [امام] حسن (علیه السلام) وارد شد. چون نگاه حسین بن علی (علیه السلام) به [امام] حسن (علیه السلام) افتاد، گریه کرد. [امام] حسن (علیه السلام) به ایشان فرمود: «ای ابا عبدالله، چه چیز شما را به گریه واداشت؟ حضرت پاسخ داد: گریه می‌کنم برای رفتاری که با تو شده است، [امام] حسن (علیه السلام) فرمود: «رنج و مصیبتی که برای من پیش آمده، به علت زَهْری است که با نیرنگ به من داده می‌شود و به سبب آن، کشته می‌شوم؛ اما ای ابا عبدالله؛ هیچ روزی مانند روز تو نیست. سی هزار نفر از مردمی که ادعا می‌کنند از امت جد ما محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند و دین اسلام را به خود نسبت می‌دهند، تو را محاصره کرده، برای کشتن و ریختن خون تو، هتک حرمت تو، اسیر کردن خاندان و زنانت و غارت دارایی‌هایت، اقدام می‌کنند. در این زمان است که بنی امیه مستوجب لعن خدا می‌شوند و از آسمان، خاکستر و خون می‌بارد و هر چیزی، حتی درندگان در بیابان‌ها و ماهیان در دریاها بر تو می‌گریند».[8]

پیشگویی‌های سیّد الشّهداء (علیه السلام)

افزون بر آن‌که امام حسین (علیه السلام) در مراحل مختلف قیامش، در قالب خطبه‌ها، نامه‌ها و گفت‌و گوهای مختلفی که با برخی از بنی‌هاشم و دیگر مسلمانان داشته، از فرجام قیام کربلا خبر داده است، سال‌ها قبل، حتی از زمان حیات رسول خدا، از شهادت خود آگاه بوده و درباره‌ی آن آگاهی داده است. نمونه‌هایی را از هر دو دسته‌ی این اخبار می‌خوانیم:

1.‌ حُذَیْفَه می‌گوید: از حسین بن علی (علیه السلام) شنیدم که می‌فرمود: «به خدا سوگند ستمگران بنی امیه برای کشتن من اجتماع می‌کنند و عمر سعد بر آنان فرماندهی می‌کند». [حُذَیْفَه می‌گوید:] این اظهارات، در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود. من به حسین بن علی (علیه السلام) گفتم: آیا رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) تو را به این امر خبر داده است؟ فرمود: نه. پس خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رسیدم و جریان را به ایشان گفتم. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «دانش من، دانش اوست و دانش دانش او دانش من است و ما به حوادث آینده، قبل از وقوع آن‌ها آگاهی داریم»؛[9]

  1. امام حسین (علیه السلام) در برابر تقاضای ام سلمه از ایشان برای نرفتن به عراق (چون از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیده بود که حسین بن علی (علیه السلام) در سرزمین کربلا کشته خواهد شد) فرمود: «به خدا سوگند همان‌گونه که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود، من کشته می‌شوم؛ حتی اگر به عراق هم نروم، باز مرا خواهند کشت»؛[10]
  2. فُضَیْل بن یَسار از امام باقر (علیه السلام) نقل می‌کند: چون امام حسین (علیه السلام) آهنگ عراق[11] کرد، وصیت‌نامه، کتاب‌ها [ی امامت] و چیزهای دیگر را به ام سلمه همسر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سپرد و فرمود: هر گاه بزرگ‌ترین فرزندم نزد تو آمد، آنچه به تو داده‌ام، به او بسپار. پس از شهادت امام حسین (علیه السلام)، علی بن الحسین (علیه السلام) نزد ام سلمه آمد و او هر چه را که امام حسین (علیه السلام) به او داده بود، به وی سپرد؛[12]
  3. سید بن طاووس از امام صادق (علیه السلام) نقل می‌کند که در جریان مخالفت محمد بن حنفیه با رفتن امام (علیه السلام) به عراق، حضرت در پاسخ وی فرمود: «… رسول خدا [به خوابم] آمد و به من فرمود: ای حسین؛ بیرون برو؛ چون خدا خواسته است تو را کشته ببیند (اِنَّ اللهَ شَاءَ أن یَراک قَتِیلاً)».

محمد گفت: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ. اگر چنین است پس چرا این زنان را همراه خود می‌بری؟» فرمود: «پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به من گفت: خدا خواسته است آنان را اسیر ببیند (إِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ‏ يَرَاهُنَ‏ سَبَايَا ‏.

آن‌گاه با محمد بن حنفیه خداحافظی کرد و رهسپار عراق شد؛[13]

  1. امام حسین (علیه السلام) در نامه‌ای که از مکه به برادرش محمد بن حنفیه و دیگر بنی هاشم نوشت، اعلام کرد: «هر کس با من همراه شود، شهید خواهد شد و هر کس از من کناره گیرد (یا به من نپیوندد)، به پیروزی نخواهد رسید»؛[14]
  2. حسین بن علی (علیه السلام) هنگام خروج از مکه، ضمن خطبه‌ای که خواند، حاضران را از شهادت خویش چنین آگاه کرد:

مرگ، همچون گردن‌بند دختران، آویزه‌ی گلوی فرزندان آدم است. من مشتاق و شیفته‌ی دیدار پیشینیان خود هستم؛ آن‌گونه که یعقوب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مشتاق دیدار فرزندش یوسف (علیه السلام) بود. برای من قتلگاهی انتخاب شده است که به آن‌جا می‌روم. گویا می‌بینم گرگ‌های بیابان‌ها بین نواویس[15] و کربلا مفاصل مرا از هم جدا کرده و شکم‌های گرسنه و انبان‌های خالی خود را از من پُر می‌کنند. از روزی (سرنوشتی) که قلم قضا رقم زده است، چاره و گریزی نیست.

در پایان این خطبه فرمود: «هر کس می‌خواهد خون خویش را در راه ما نثار کند و خود را برای ملاقات با خدا آماده کند، با ما کوچ کند که من إن‌شاء‌الله بامداد کوچ خواهم کرد».[16]

  1. ابو مِخْنَف می‌گوید: حسین بن علی (علیه السلام) در پاسخ به پیشنهاد عبدالله بن زُبَیْر درباره‌ی ماندن در مکه فرمود:

به خدا سوگند اگر یک وجب بیرون حرم کشته شوم، برایم خوش‌تر است تا آن‌که یک وجب داخل حرم کشته شوم. به خدا قسم اگر من در سوراخ خزنده‌ای از خزندگان باشم، آنان مرا بیرون خواهند آورد تا به خواسته‌ای که درباره‌ی من دارند (بیعت یا کشتن من)، برسند.[17] به خدا سوگند در حق من تعدی و تجاوز خواهند کرد؛ همان‌گونه که یهود در روز شنبه، [از حق خود] تجاوز کردند؛[18]

  1. سیّد الشّهداء (علیه السلام) در پاسخ درخواست عمرو بن لُوذان درباره‌ی نرفتن به عراق فرمود: «به خدا سوگند حاکمان بنی امیه مرا رها نمی‌کنند تا آن‌که خون مرا بریزند. وقتی چنین کاری را کردند، خدا کسی را بر آنان مسلط می‌کند که آنان را خوار خواهد کرد؛ آن‌گونه که خوارترین گروه امت‌ها خواهند بود»؛[19]
  2. امام (علیه السلام) درباره‌ی علت سفرش به کوفه فرمود: «این، نامه‌های مردم کوفه به من است؛ هر چند می‌دانم که آنان کشنده‌ی من هستند، و زمانی که این کار را بکنند، هیچ کدام از حرمت‌های الهی را وا نمی‌گذارند، مگر این‌که آن را هتک کنند. پس خدا نیز شخصی را بر آن‌ها مسلط می‌کند که چنان خوارشان سازد که از کهنه‌ی حیض کنیزان نیز خوارتر گردند»؛[20]
  3. امام حسین (علیه السلام) در راه کوفه بعد از حرکت از منزلگاه «قصر بنی مُقاتل» به خواب سبکی رفت، سپس از خواب پرید، در حالی که آیه‌ی استرجاع را می‌خواند و خدا را حمد می‌کرد. علی اکبر (علیه السلام) پرسید: چرا بعد از بیداری از خواب، آیه‌ی بازگشت به سوی خدا را بر زبان جاری کردی و خدا را حمد نمودی؟ حضرت فرمود: «پسر عزیزم؛ من به خواب سبکی رفته بودم که (ناگاه) اسب‌سواری را دیدم که نزد من ایستاد و گفت: این قوم در حرکت هستند، در حالی که مرگ به استقبال آنان می‌آید. دانستم که به ما، خبر کشته شدنمان داده شد»؛[21]
  4. امام صادق (علیه السلام) می‌فرماید: چون حسین (علیه السلام) [در راه کوفه] از گردنه‌ی بطن بالا رفت، به یارانش فرمود: «خود را جز کشته نمی‌بینم. یاران گفتند: ای ابا عبدالله، برای چه؟ فرمود: به سبب رؤیایی که در خواب دیدم. گفتند: آن رؤیا چیست؟ فرمود: در خواب سگ‌هایی را دیدم که مرا گاز می‌گرفتند؛ بدترین آن‌ها، سگ لک‌داری بود»؛[22]
  5. طلحة بن زید از امام صادق (علیه السلام) از پدرش، از جدش، از حسین بن علی (علیه السلام) نقل می‌کند که حضرت فرمود: «سوگند به کسی که جان حسین در دست اوست، پادشاهی بنی امیه به پایان نمی‌رسد، مگر آن‌که مرا کشته باشند؛ آنان کشندگان من هستند…»؛[23]
  6. سالم بن ابی حَفْصَه گوید: روزی عمر بن سعد به حسین بن علی (علیه السلام) گفت: «نزد ما مردمی نابخرد هستند که می‌پندارند من تو را می‌کشم». حضرت فرمود: «آنان نابخرد نیستند؛ بلکه خردمند هستند. آگاه باش که آنچه چشم مرا روشن می‌کند، این است که تو پس از من، جز کمی از گندم عراق نمی‌خوری».[24]

اخباری که نقل شد، نمونه‌های اندکی از اخبار فراوانی است که درباره‌ی آگاهی و خبر دادن معصومان (علیه السلام) از شهادت سیّد الشّهداء (علیه السلام) در مآخذ تاریخی و حدیثی کهن شیعه و اهل سنت آمده است.[25]

افزون بر این روایات، جریان شهادت امام حسین (علیه السلام) از سال‌ها قبل از وقوع آن، در میان اصحاب و دیگر مسلمانان نیز، شهرت داشته است؛ چنان که شیخ صدوق (علیه السلام) نقل می‌کند که جَبَله‌ی مکیه می‌گوید: از میثم تمّار شنیدم که می‌گفت: «به خدا سوگند این امت، پسر پیامبر خود را در ده روز که از محرّم بگذرد، می‌کشند».[26]

همچنین در خبر دیگری، میثم تمّار و رشید هجری از شهادت حبیب بن مُظاهِر در رکاب امام حسین و گرداندن سرش در کوفه و این‌که مقرّری آورنده‌ی سر او صد درهم افزایش می‌یابد، خبر داده‌اند.[27]

ابن عباس می‌گوید: «ما اهل بیت (علیه السلام) که بسیار بودیم- تردید نداشتیم که حسین بن علی در (سرزمین) طَف شهید می‌شود».[28]

البته آگاهی یاران ائمه (علیه السلام) مانند میثم تمّار، رشید هَجَری و عبدالله بن عباس از طریق آن بزرگواران بوده است. عبدالله بن شریک عامری می‌گوید: «از اصحاب علی (علیه السلام) می‌شنیدم که هر وقت عمر بن سعد از در مسجد وارد می‌شد، به او می‌گفتند: این [مرد] کشنده‌ی حسین (علیه السلام) است. [عبدالله می‌گوید:] این جریان، خیلی وقت پیش از کشته شدن حسین (علیه السلام) بود».[29]

چنان که در آغاز این فصل نیز گفته شد، ممکن است سند بعضی از این روایات، صحیح نباشد و برخی دیگر دلالت صریحی نداشته باشند؛ اما افزون بر صحت سند و قوّت دلالتِ تعدادی از این روایات، کثرت و تنوع این اخبار، آن‌قدر چشمگیر و درخور توجه است که می‌توان گفت محتوای آن‌ها دارای تواتر معنوی است. از این رو جای شبهه و تردیدی نیست که نه تنها معصومان (علیه السلام) از وقوع و کیفیت تحقق این حادثه کاملاً آگاه بوده و از آن خبر داده‌اند، بلکه طبق برخی از روایات، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، امیر المؤمنین، امام حسین و حتی امثال میثم تمّار، برخی از جزئیات آن را هم شرح داده‌اند. بنابراین گفته‌ی برخی از نویسندگان معاصر مبنی بر این‌که امام حسین (علیه السلام) به اجمال می‌دانست که سرانجام شهید می‌شود؛ اما نمی‌دانست در همین سفر و در عاشورای سال 61 شهید خواهد شد، نادرست و ناپذیرفتنی است.

 منبع: کتاب مقتل جامع سیدالشهدا علیه السلام/ تحقیق و تنظیم: مهدی پیشوایی/ مؤلف: جمعی از نویسندگان / انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)


[1]. عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ بَيْنَا أَنَا وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ إِذِ الْتَفَتَ إِلَيْنَا فَبَكَى. فَقُلْتُ: مَا يُبْكِيكَ‏ يَا رَسُولَ‏ اللَّهِ؟‏ فَقَالَ: أَبْكِي مِمَّا يُصْنَعُ بِكُمْ بَعْدِي. فَقُلْتُ: وَ مَا ذَاكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: أَبْكِي مِنْ ضَرْبَتِكَ عَلَى الْقَرْنِ وَ لَطْمِ فَاطِمَةَ خَدَّهَا وَ طَعْنَةِ الْحَسَنِ فِي الْفَخِذِ وَ السَّمِّ الَّذِي يُسْقَى وَ قَتْلِ الْحُسَيْنِ. قَالَ: فَبَكَى أَهْلُ الْبَيْتِ جَمِيعاً… (شیخ صدوق، همان، ص 197، ح 208؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی‌طالب، تحقیق یوسف البقاعی، ج 2، ص 238؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 44، ص 149).

 

[2]. عَنْ جُوَيْرِيَةَ بْنِ مُسْهِرٍ الْعَبْدِيِّ قَالَ: لَمَّا تَوَجَّهْنَا مَعَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِیِّ بن ابی‌طالب (علیه السلام) إِلَى صِفِّينَ، فَبَلَغْنَا طُفُوفَ كَرْبَلَاءَ، وَقَفَ (علیه السلام) نَاحِيَةً مِنَ الْمُعَسْكَرِ، ثُمَ‏ نَظَرَ يَمِيناً وَ شِمَالًا وَ اسْتَعْبَرَ ثُمَّ قَالَ: «هَذَا -وَ اللَّهِ- مُنَاخُ رِكَابِهِمْ وَ مَوْضِعُ مَنِيَّتِهِمْ». فَقِيلَ لَهُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، مَا هَذَا الْمَوْضِعُ؟ فَقَالَ: «هَذَا كَرْبَلَاءُ، يُقْتَلُ فِيهِ قَوْمٌ‏ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ … بِغَيْرِ حِسابٍ»‏ ثُمَّ سَارَ. وَ كَانَ النَّاسُ لَا يَعْرِفُونَ تَأْوِيلَ مَا قَالَ، حَتَّى كَانَ مِنْ أَمْرِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ (علیه السلام) عَلَيْهِمَا وَ أَصْحَابِهِ بِالطَّفِّ مَا كَانَ، فَعَرَفَ‏ حِينَئِذٍ مَنْ‏ سَمِعَ‏ مَقَالَهُ مِصْدَاقَ الْخَبَرِ فِيمَا أَنْبَأَهُمْ بِهِ (شیخ مفید، الارشاد، تحقیق مؤسسه‌ی آل البیت، ج 1، ص 332؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 41، ص 286). این خبر در منابع متعدد و فراوان شیعه و سنی و با تعابیر مختلف و اسناد متفاوت، نقل شده است. برای نمونه، مِنْقَری این خبر را با تعابیر و اسناد مختلف و متعدد آورده است (نصر بن مُزاحِم مِنْقَری، وَقْعَةُ صفین، تحقیق و شرح عبد السلام محمد هارون، ص 140 141). شیخ صدوق و دیگران نیز اخبار دیگری را از امیر المؤمنین (علیه السلام) در این باره با جزئیات بیشتری آورده‌اند (شیخ صدوق، الامالی، تحقیق قسم الدراسات الاسلامیه مؤسسة البعثه، ص 199، مجلس 28، ح 7، و ص 694، مجلس 87، ح 5؛ محمد جواد محمودی، ترتیب الامالی، ج 5، ص 174 179 و پاورقی‌های ص 173 174؛ سید مرتضی حسینی فیروزآبادی، فضائل الخمسة من الصِّحاح السِّتَّة، ج 3، تحقیق مجمع العالمی لأهل البیت، ص 334 336).

 

 

[3]. … عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ زِيَادٍ قَالَ: إِنَّ عَلِيّاً (علیه السلام) قَالَ لِلْبَرَاءِ بْنِ عَازِبٍ ذَاتَ يَوْمٍ: يَا بَرَاءُ؛ يُقْتَلُ ابْنِيَ الْحُسَيْنُ وَ أَنْتَ‏ حَيٌ‏ لَا تَنْصُرُهُ.‏ فَلَمَّا قُتِلَ الْحُسَيْنُ بن علی (علیه السلام)، كَانَ الْبَرَاءُ بْنُ عَازِبٍ يَقُولُ: صَدَقَ وَ اللَّهِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام)، قُتِلَ الْحُسَيْنُ (علیه السلام) وَ لَمْ أَنْصُرْهُ. ثُمَّ يُظْهِرُ الحسره عَلَى ذَلِكَ وَ النَّدَمَ. (شیخ مفید، الارشاد، تحقیق مؤسسة آل البیت، ج 1، ص 331؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج 10، ص 15؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 44، ص 262).

[4]. … عن هانی بن هانی، عن علی (رضی الله عنه)، قال: لَیُقْتَلَنّ الحسین قتلاً، و انّی لَأعرِفُ التربَة التی یُقتَل فیها قریباً من النهرین (ابن سعد، «ترجمة الحسین و مقتله»، فصلنامه‌ی تراثنا، ش 10، ص 158؛ طبرانی، المُعجَم الکبیر، تحقیق حمدی عبد المجید سلفی، ج 3، ص 110 111؛ ابن قولویه‌ی قمی، کامل الزیارات، تحقیق نشر الفقاهه، باب 23، ص 150؛ ابن عساکر، ترجمة الامام الحسین من تاریخ مَدینة دِمَشق، تحقیق محمد باقر محمودی، ص 188؛ همو، تاریخ مَدینة دِمَشق الکَبیر، تحقیق علی عاشور الجنوبی، ج 14، ص 197؛ محمد باقر مجلسی، همان).

[5]. … عن أبی حبرة قال: صحبت عليا رضی الله عنه- حتى‏ أتى‏ الكوفة فصعد المنبر فحمد اللّه و أثنى عليه، ثم قال: كيف أنتم إذا نزل بذُريّةِ نبيّكم بين ظهرانِيَّكم؟ قالوا: إذا نُبلی اللّه فيهم بلاءٌ حسناً. فقال: و الّذی نفسی بيده لينزلنّ بين ظَهرانيّكم و لتخرجنّ إليهم، فَلَتَقتُلَنّهم ثم أقبل يقول:

هم أَوْرَدُوهم بِالغَرورِ و عَرَّدُوا

 

أَحَبُّوا نَجاةً لا نَجاةَ و لا عُذْرَ

     

(طبرانی، همان، ص 110).

[6]. … عَنْ جَابِرٍ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: قَالَ عَلِيٌّ (علیه السلام) لِلْحُسَيْن (علیه السلام) ِ: يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ، أُسْوَةٌ أَنْتَ‏ قِدْماً، فَقَالَ‏: جُعِلْتُ‏ فِدَاكَ‏ مَا حَالِي؟ قَالَ: عَلِمْتَ مَا جَهِلُوا وَ سَيَنْتَفِعُ عَالِمٌ بِمَا عَلِمَ، يَا بُنَيَّ اسْمَعْ وَ أَبْصِرْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَكَ، فَوَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَيَسْفِكَنَّ بَنُو أُمَيَّةَ دَمَكَ ثُمَّ لَا يُزيلونَكَ عَنْ دِينِكَ، وَ لَا يُنْسُونَكَ ذِكْرَ رَبِّكَ، فَقَالَ: الْحُسَيْنُ (علیه السلام) وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ حَسْبِي وَ أَقْرَرْتُ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَ أُصَدِّقُ قول نَبِيَّ اللَّهِ، وَ لَا أُكَذِّبُ قَوْلَ أَبِي (ابن قولویه‌ی قمی، کامل الزیارات، تحقیق نشر الفقاهه، باب 23، ص 149 150؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 44، ص 262).

 

[7]. … أَمَا وَ اللَّهِ يَا شَبَثُ وَ يَا ابْنَ حُرَيْثٍ لَتُقَاتِلَانِ ابْنِيَ الْحُسَيْنَ، هَكَذَا أَخْبَرَنِي رَسُولُ اللَّهِ (قطب الدین راوندی، الخَرائج و الجَرائح، تحقیق مؤسسة الامام المهدی، ج 1، ص 226؛ محمد باقر مجلسی، همان، ج 33، ص 384).

[8]. … عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ؛ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ‏ (علیه السلام) أَنَّ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ (علیه السلام) دَخَلَ يَوْماً إِلَى الْحَسَنِ (علیه السلام)، فَلَمَّا نَظَرَ إِلَيْهِ،‏ بَكَى،‏ فَقَالَ‏ لَهُ‏: مَا يُبْكِيكَ‏ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ؟ قَالَ: أَبْكِي لِمَا يُصْنَعُ بِكَ فَقَالَ لَهُ الْحَسَنُ (علیه السلام): إِنَّ الَّذِي يُؤْتَى إِلَيَّ سَمٌّ يُدَسُّ إِلَيَّ فَأُقْتَلُ بِهِ، وَ لَكِنْ لَا يَوْمَ كَيَوْمِكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ، يَزْدَلِفُ إِلَيْكَ ثَلَاثُونَ أَلْفَ رَجُلٍ، يَدَّعُونَ أَنَّهُمْ مِنْ أُمَّةِ جَدِّنَا مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله و سلم)، وَ يَنْتَحِلُونَ دِينَ الْإِسْلَامِ فَيَجْتَمِعُونَ عَلَى قَتْلِكَ، وَ سَفْكِ دَمِكَ، وَ انْتِهَاكِ حُرْمَتِكَ وَ سَبْيِ ذَرَارِيِّكَ وَ نِسَائِكَ، وَ انْتِهَابِ ثِقْلِكَ، فَعِنْدَهَا تَحِلُّ بِبَنِي أُمَيَّةَ اللَّعْنَةُ، وَ تُمْطِرُ السَّمَاءُ رَمَاداً وَ دَماً، وَ يَبْكِي عَلَيْكَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ حَتَّى الْوُحُوشُ فِي الْفَلَوَاتِ وَ الْحِيتَانُ فِي الْبِحَارِ (شیخ صدوق، الامالی، تحقیق قسم الدراسات الاسلامیة موسسة البعثة، مجلس 24، ح 3؛ محمد جواد محمودی، ترتیب الامالی، ج 5، ص 180).

 

[9]. … عَنِ الْأَعْمَشِ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا صَالِحٍ التمار يَقُولُ: سَمِعْتُ حُذَيْفَةَ يَقُولُ: سَمِعْتُ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ يَقُولُ: وَ اللَّهِ لَيَجْتَمِعَنَّ عَلَى قَتْلِي طُغَاةُ بَنِي أُمَيَّةَ وَ يَقْدُمُهُمْ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ. وَ ذَلِكَ فِي حَيَاةِ النَّبِيِّ (صلی الله علیه و آله و سلم) فَقُلْتُ لَهُ: أَنْبَأَكَ بِهَذَا رَسُولُ اللَّهِ؟ فَقَالَ: لَا. فَأَتَيْتُ النَّبِيِّ (صلی الله علیه و آله و سلم) فَأَخْبَرْتُهُ، فَقَالَ: (صلی الله علیه و آله و سلم): عِلْمِي‏ عِلْمُهُ‏ وَ عِلْمُهُ‏ عِلْمِي‏ وَ إِنَّا لَنَعْلَمُ بِالْكَائِنِ قَبْلَ كَيْنُونَتِهِ (طبری، دلائل الامامة، ص 75).

[10]. … وَ اللَّهِ إِنِّي‏ مَقْتُولٌ‏ كَذَلِكَ‏، وَ إِنْ‏ لَمْ‏ أَخْرُجْ إِلَى الْعِرَاقِ يَقْتُلُونِّي أَيْضاً … (قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، تحقیق مؤسسة الامام المهدی، ج 1، ص 253؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 45، ص 89).

 

[11]. مقصود این است که سفر حضرت سرانجام به عراق منتهی شد؛ وگرنه روشن است که حضرت، از مدینه به قصد مکه حرکت کرد.

[12]. … عَنِ‏ الْفُضَيْلِ‏ بْنِ‏ يَسَارٍ قَالَ‏: قَالَ‏ لِي‏ أَبُو جَعْفَرٍ (علیه السلام) : لَمَّا تَوَجَّهَ الْحُسَيْنُ (علیه السلام) إِلَى الْعِرَاقِ دَفَعَ إِلَى أُمِّ سَلَمَةَ زَوْجِ النَّبِيِّ (صلی الله علیه و آله و سلم) الْوَصِيَّةَ وَ الْكُتُبَ وَ غَيْرَ ذَلِكَ وَ قَالَ لَهَا: «إِذَا أَتَاكَ أَكْبَرُ وُلْدِي فَادْفَعِي إِلَيْهِ مَا [قَدْ] دَفَعْتُ إِلَيْكِ» فَلَمَّا قُتِلَ الْحُسَيْنُ (علیه السلام)، أَتَى عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ (علیه السلام) أُمَّ سَلَمَةَ فَدَفَعَتْ إِلَيْهِ كُلَّ شَيْ‏ءٍ أَعْطَاهَا الْحُسَيْنُ (علیه السلام) (شیخ طوسی، کتاب الْغَیْبة، تحقیق عبادالله تهرانی و علی احمد ناصح، ص 195 196، ح 159).

[13]. … أَتَانِي رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) بَعْدَ مَا فَارَقْتُكَ، فَقَالَ: يَا حُسَيْنُ، اخْرُجْ، فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ‏ يَرَاكَ‏ قَتِيلًا. فَقَالَ‏ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَنَفِيَّةِ: إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ.‏ فَمَا مَعْنَى حَمْلِكَ هَؤُلَاءِ النِّسَاءَ مَعَكَ وَ أَنْتَ تَخْرُجُ عَلَى مِثْلِ هَذَا الْحَالِ؟ قَالَ: فَقَالَ لَهُ: قَد قَالَ لِی: إِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ يَرَاهُنَّ سَبَايَا وسَلَّمَ عَلَيْهِ وَ مَضَى (سید بن طاووس، اَلْمَلْهُوف علی قَتْلَی الطُّفُوف، تحقیق فارس تبریزیان، ص 127 128). مسعودی تنها جمله‌ی پایانی گفت‌و گوی امام (علیه السلام) با محمد بن حنفیه را آورده است؛ وَ خَرَجَ مُحَمَّد بن الحنفیة یُشَیِّعُهُ فقال عند الوداع: یا ابا عبدالله، الله الله فی حرم رسول الله. فقال له: اَبَی اللهُ اِلّا اَنْ یَکنَّ سبایا (مسعودی، اثبات الوصیة، ص 166). تفصیل این گفت‌و گو در فصل دوم از بخش سوم این کتاب (امام حسین (علیه السلام) در مکه) خواهد آمد.

[14]. عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ … فَإِنَّ مَنْ لَحِقَ بِي اسْتُشْهِدَ وَ مَنْ لَمْ يَلْحَقْ بِي لَمْ يُدْرِكِ الْفَتْحَ، وَ السَّلَامُ (ابن قولویه‌ی قمی، کامل الزیارات، تحقیق نشر الفقاهه، باب 23، ص 157؛ طبری، دلائل الامامة، ص 77؛ صفار قمی، بصائر الدرجات، تصحیح محسن کوچه‌باغی تبریزی، ص 482، ج 5؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 44، ص 330).

[15]. «نواویس» جمع «ناووس» و به معنای مقبره‌های نصاراست (ابن منظور، لسان العرب، تحقیق امین محمد عبد الوهاب و محمد صادق العبیدی، ج 14، ص 326). این منطقه در شمال غربی کربلا قرار دارد و اکنون به آن اراضی، جمالیّه می‌گویند (علی هاشمی، الحسین فی طریقة الی الشهادة، ص 135). یاقوت حَمَوی می‌گوید: ناووس و قبر به یک معناست (همان؛ حموی، مُعجَم البلدان، تحقیق فرید عبد العزیز الجندی، ج 5، ص 295). در حفاری‌هایی که در منطقه‌ی کربلا انجام شده، تعداد زیادی از اجساد مردگان درون ظرف‌های سفالین پیدا شده که تاریخ دفن آن‌ها به پیش از عهد حضرت مسیح (علیه السلام) برمی‌گردد (جعفر الخلیلی، موسوعة العتبات المقدسة، ج 8، ص 16. برای اطلاعات تفصیلی، ر. ک: بخش سوم همین کتاب، فصل چهارم، بحث خطبه‌ی امام قبل از ترک مکه، پاورقی).

[16]. خُطَّ الْمَوْتُ‏ عَلَى‏ وُلْدِ آدَمَ‏ مَخَطَّ الْقِلَادَةِ عَلَى جِيدِ الْفَتَاةِ وَ مَا أَوْلَهَنِي إِلَى أَسْلَافِي‏ اشتیاقی کاشْتِيَاقَ يَعْقُوبَ إِلَى يُوسُفَ، وَ خُيِّرَ لِي مَصْرَعٌ أَنَا لَاقِيهِ، كَأَنِّي بِأَوْصَالِي يَتَقَطَّعُهَا عَسَلَانُ الْفَلَوَاتِ بَيْنَ النَّوَاوِيسِ وَ كَرْبَلَاءَ فَيَمْلَأْنَ مِنِّي أَكْرَاشاً جُوفاً وَ أَجْرِبَةً سُغْباً، لَا مَحِيصَ عَنْ يَوْمٍ خُطَّ بِالْقَلَمِ .. مَنْ كَانَ بَاذِلًا فِينَا مُهْجَتَهُ وَ مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ فَلْيَرْحَلْ فَإِنَّنِي رَاحِلٌ مُصْبِحاً إِنْ شَاءَ اللَّهُ (اَبی، نَثر الدُّر فی المحاضرات، تحقیق خالد عبد الغنی محفوظ، ج 1، ص 228؛ سید بن طاووس، اَلْمَلْهُوف علی قَتْلَی الطُّفُوف، تحقیق فارس تبریزیان، ص 126؛ اَرْبَلی، کشف الْغُمَّة فی معرفة الائمة، ج 2، ص 239؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 44، ص 366 367؛ نزدیک به این عبارات در: خوارزمی، مقتل الحسین، تحقیق محمد سماوی، ج 2، ص 5).

[17]. … و اللّه‏ لَئِن‏ اُقتَلَ‏ خارجاً منها بشِبْرٍ أحبّ إليّ من أن اُقتَل داخلا منها بشبرٍ و أيمُ اللّه، لو كنتُ في جُحْرٍ هامّة من هذه الهوامّ، لاستخْرجوني حتّى يَقضُوا فِيَّ حاجَتَهُمْ، و و اللّه لَيَعْتَدُّنَّ عليَّ كما اعْتَدّتِ اليهودُ في السَّبْتِ (طبری، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج 5، ص 385). ابن اعثم این پاسخ را در جواب عبدالله بن جعفر آورده است (ابن اعثم، کتاب الفتوح، تحقیق علی شیری، ج 5، ص 67).‏

[18]. ابن سعد، «ترجمة الحسین (علیه السلام) و مقتله»، فصلنامه‌ی تراثنا، سال سوم، ش 10، ص 160؛ طبری، همان؛ ابن اعثم، همان؛ ابن عساکر، ترجمة الامام الحسین من تاریخ مدینة دِمَشق، تحقیق محمد باقر محمودی، ص 211؛ همو، تاریخ مَدینة دِمَشْق الکَبیر، تحقیق علی عاشور الجنوبی، ج 14، ص 211.

[19]. … وَ اللَّهِ‏ لَا يَدَعُونِّي‏ حَتَّى‏ يَسْتَخْرِجُوا هَذِهِ الْعَلَقَةَ مِنْ جَوْفِي، فَإِذَا فَعَلُوا [ذلک] سَلَّطَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مَنْ يُذِلُّهُمْ حَتَّى يَكُونُوا أَذَلَّ فِرَقِ الْأُمَمِ (شیخ مفید، الارشاد، تحقیق مؤسسة آل البیت، ج 2، ص 76؛ ابن سعد، همان؛ طبری، همان؛ ص 394؛ ابن عساکر، تاریخ مَدینة دِمَشْق الکَبیر، تحقیق علی عاشور الجنوبی، ج 14، ص 211؛ همو، ترجمة الامام الحسین من تاریخ مَدینة دِمَشق، تحقیق محمد باقر محمودی، ص 211). در نقل ابن سعد، طبری و ابن عساکر، به جای تغییر اذل فرق الامم تعبیر اذل مِن فُرْمِ الاَمَة آمده است که بنا بر این تعبیر، معنای فرمایش حضرت چنین خواهد بود: «آن‌گونه که آنان پست‌تر از کهنه‌ی حیض کنیزان می‌شوند».

[20]. … هذه كُتبُ أهلِ الكوفةِ إلیّ، و لا أراهم إلا قاتلي، فإذا فعلوا ذلك لم يدعوا لِلّه حرمة إلّا انتهكوها فیسلط الله علیهم من یذلهم حتى يكونوا أذلَّ من فَرَمِ الأمَة (ابن سعد، همان؛ ص 173؛ ابن عساکر، تاریخ مَدینة دِمَشْق، تحقیق محمد باقر محمودی، ص 211؛ ابن کثیر، البِدایة و النَّهایة، تحقیق مکتب تحقیق التراث، ج 8، ص 183).

[21]. … قال یا بنیّ انّی خّفّفْتُ بِرَأسِی خَفْفّةً فعَنَّ لی فارسٌ علی فَرَس فقال: القوم یسیرون و المنایا تَسری الیهم، فَعَلِمْتُ [أنّها] أنفسنا قَد نُعِیَتْ الینا (طبری، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابو الفضل ابراهیم، ج 5، ص 407؛ شیخ مفید، الارشاد، تحقیق مؤسسه‌ی آل البیت، ج 2، ص 82. این خبر با تفاوت‌هایی، در این منابع نیز آمده است: ابن اعثم، کتاب الفتوح، ج 5، ص 71؛ خوارزمی، مقتل الحسین، تحقیق محمد سماوی، ج 1، ص 226؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 44، ص 367 و ج 58، ص 182).

[22]. … عَنْ شِهَابِ بْنِ عَبْدِ رَبِّهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ: لَمَّا صَعِدَ الْحُسَيْنُ (علیه السلام) عَقَبَةَ الْبَطْنِ، قَالَ لِأَصْحَابِهِ: «مَا أَرَانِي إِلَّا مَقْتُولًا» قَالُوا: وَ مَا ذَاكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ؟ قَالَ: رُؤْيًا رَأَيْتُهَا فِي الْمَنَامِ. قَالُوا: وَ مَا هِيَ؟ قَالَ: رَأَيْتُ كِلَاباً تَنْهَشُنِي، أَشَدُّهَا عَلَيَّ، كَلْبٌ أَبْقَعُ (ابن قولویه‌ی قمی، کامل الزیارات، تحقیق نشر الفقاهه، باب 23، ص 157؛ محمد باقر مجلسی، همان، ج 45، ص 87 88).

[23]. … عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَيْدٍ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام)، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ، عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ (علیه السلام) قَالَ: قَالَ: وَ الَّذِي نَفْسُ حُسَيْنٍ بِيَدِهِ لَا يَنْتَهِي بَنِي أُمَيَّةَ مُلْكُهُمْ حَتَّى يَقْتُلُونِي وَ هُمْ قَاتِلِيَّ… (ابن قولویه‌ی قمی، همان؛ ص 156، ح 17؛ محمد باقر مجلسی، همان، ص 88).

[24]. وَ رَوَى سَالِمُ بْنُ أَبِي حَفْصَةَ، قَالَ: قَالَ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ لِلْحُسَيْنِ: يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ، إِنَّ قِبَلَنَا نَاساً سُفَهَاءَ يَزْعُمُونَ أَنِّي أَقْتُلُكَ. فَقَالَ لَهُ الْحُسَيْنُ (علیه السلام) إِنَّهُمْ لَيْسُوا بِسُفَهَاءَ وَ لَكِنَّهُمْ حُلَمَاءُ، أَمَا إِنَّهُ يُقِرُّ عَيْنِي أَلَّا تَأْكُلَ بُرَّ الْعِرَاقِ بَعْدِي إِلَّا قَلِيلاً (شیخ مفید، الارشاد، تحقیق مؤسسه‌ی آل البیت، ج 2، ص 132؛ اَرِبْلی، کشف الْغْمَّة فی معرفة الائمة، ج 2، ص 218؛ محمد باقر مجلسی، همان، ج 44، ص 263).

[25]. برای آگاهی بیشتر از کمیت و کیفیت این اخبار، ر. ک: محمد جواد محمودی، ترتیب الامالی، ج 5، 161 180؛ طبرانی، المُعجَم الکبیر، تحقیق حمدی عبد المجید سلفی، ج 3، ص 105 111؛ خوارزمی، مقتل الحسین، تحقیق محمد سعاوی، ج 1، ص 158 170؛ ابن عساکر، ترجمة الامام الحسین من تاریخ مدینة دِمَشق، تحقیق محمد باقر محمودی، ص 165 191، 211؛ محمد باقر مجلسی، همان، ج 44، ص 223 267. همچنین از محققان معاصر، مرحوم علامه‌ی امینی و علامه‌ی عسکری بخشی از این اخبار را جمع‌آوری کرده‌اند (عبد الحسین امینی، سیرتنا و سنتنا، ص 49 150؛ سید مرتضی عسکری، معالم المدرستین، ج 3، ص 26 44). استاد محمودی نیز این اخبار را با مصادر جدیدتر آورده است (محمد باقر محمودی، عبرات المصطفَیْن فی مقتل الحسین، ج 1، ص 158 224). درباره‌ی علم امام حسین (علیه السلام) به شهادت خویش و اِخبار به آن، به این منبع مراجعه کنید: موسوعة کلمات الامام الحسین (علیه السلام)، معهد تحقیقات باقر العلوم، ص 290 به بعد.

[26]. … وَ اللَّهِ لَتَقْتُلَنَّ هَذِهِ الْأُمَّةُ ابْنَ نَبِيِّهَا فِي الْمُحَرَّمِ لِعَشْرٍ مَضَيْنَ مِنْهُ… (شیخ صدوق، الامالی، تحقیق قسم الدراسات الاسلامیه مؤسسة البعثه، مجلس 27، ص 189، ح 1؛ همو، علل الشرایع، ج 1، باب 162، ص 267، ح 3؛ محمد باقر مجلسی، همان، ج 45، ص 202، ح 4).

[27]. شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال، تصحیح حسن مصطفوی، ص 78 79، ش 133.

[28]. عن ابن عباس قال: ما کنّا نشک اهل البیت و هم متوافرون انّ الحسین بن علی (علیه السلام) یُقْتَل بالطفّ (حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، تحقیق مصطفی عبد القادرعطا، ج 3، ص 197؛ خوارزمی، مقتل الحسین، تحقیق محمد سماوی، ج 1، ص 160).

[29]. رَوَى عَبْدُ اللَّهِ بْنُ شَرِيكٍ الْعَامِرِیُّ قَالَ: كُنْتُ أَسْمَعُ أَصْحَابَ عَلِیٍّ (علیه السلام) إِذَا دَخَلَ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ مِنْ بَابِ الْمَسْجِدِ يَقُولُونَ: هَذَا قَاتِلُ الْحُسَيْنِ بنِ علی (علیه السلام) وَ ذَلِكَ قَبْلَ أَنْ يُقْتَلَ بِزَمَانٍ (شیخ مفید، الارشاد، تحقیق مؤسسة آل البیت، ج 2، ص 131 132؛ اَرْبِلی، کشْف الْغُمَّة فی معرفة الائمة، ج 2، ص 218؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 44، ص 263، ح 19).

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *