آیا فقط اعضایی که دارای روح میباشند در قیامت شهادت میدهند؟ اگر چنین است موی انسان میتواند شهادت دهد؟
پاسخ اجمالی
از آیات و روایات زیادی استفاده میشود که اعضا و جوارح انسان در روز قیامت – به ضرر یا نفع انسان – شهادت میدهند. از مجموع این آیات و روایات استنباط میشود که این شهادت دادن اختصاص به اعضا و جوارح دارای روح حیوانی نبوده، بلکه حتی اعضا و جوارحی؛ مانند مو، ناخن، دندان و…، نیز که دارای روح حیوانی نبوده میتوانند بر ضرر یا نفع انسان شهادت دهند، حتی بالاتر از آن، دیگر اشیای عالم غیر از اعضا و جوارح انسان اعم از جمادات، نباتات، حیوانات و حتی زمان نیز در روز قیامت بر ضرر یا به نفع انسان شهادت خواهند داد.
پاسخ تفصیلی
در آیات و روایات زیادی سخن از زنده شدن انسانها در قیامت و حسابرسی و محاکمه آنان به میان آمده است که برخی از آیات و روایات به تشریح چگونگی این محاکمه پرداختهاند. یکی از مواردی که در این راستا میتوان به آن اشاره کرد، شهادت و گواهی شاهدان و گواهانی خواهد بود که علیه انسان در آن روز شهادت میدهند.
اینک به طور اختصار با بیان آیات و روایات مربوطه، به گواهان و کیفیت شهادتشان در قیامت خواهیم پرداخت.
گواهان در روز قیامت
به طور کلى از آیات قرآن و روایات، استفاده میشود که هفت گواه به شرح زیر، براى محاکمه در دادگاه عدل الهی وجود دارند و به آنچه انسان در عالم دنیا مرتکب شده گواهی میدهند تا هیچ راه انکار برای انسان باقی نماند.[1]
1 – ذات مقدس و پاک خداوند متعال: «وَ ما تَکُونُ فِی شَأْنٍ وَ ما تَتْلُوا مِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ وَ لا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلَّا کُنَّا عَلَیْکُمْ شُهُوداً إِذْ تُفِیضُونَ فِیهِ»؛[2] در هر حال که باشى و هر آیهاى از قرآن که بخوانى و هر کارى را انجام دهید ما گواه بر شما هستیم هنگامى که در آن وارد میشوید.
2 – پیامبران و اوصیاء: «فَکَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِیدٍ وَ جِئْنا بِکَ عَلى هؤُلاءِ شَهِیداً»؛[3] چگونه خواهد بود آن روز که از هر امتى گواهى میآوریم، و تو را گواه بر آنها قرار میدهیم.
3 – فرشتگان: «وَ جاءَتْ کُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهِیدٌ»؛[4] در آن روز هر انسانى وارد صحنه محشر میشود، در حالى که فرشتهاى با او است که او را به سوى حساب سوق میدهد و گواهى از فرشتگان است که بر اعمال او شهادت میدهد.
4 – زمین: «یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها»؛[5] در آن روز زمین اخبار خود را بازگو میکند.
5 – زمان یکی از گواهان است. اگرچه در متن آیات قرآن به این امر اشاره نشده، ولى در روایات معصومین به آن اشاره شده است. چنانکه امام على(ع) میفرماید: «هیچ روزى بر فرزند آدم نمیگذرد، مگر اینکه به او میگوید: اى فرزند آدم! من روز تازهاى هستم و بر تو گواهم، در من سخن خوب بگو، و عمل نیک انجام ده، تا در قیامت به نفع تو گواهى دهم».[6]
6 – زبان و دست و پا و چشم و گوش انسانها: «یَوْمَ تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ»؛[7] در آن روز زبانها و دستها و پاهایشان بر ضد آنها نسبت به اعمالى که مرتکب شدند گواهى میدهد.
7 – پوست تن انسان: «وَ قالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنا قالُوا أَنْطَقَنَا اللهُ الَّذِی أَنْطَقَ کُلَّ شَیْءٍ وَ هُوَ خَلَقَکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ»؛[8] آنها به پوستهاى تنشان میگویند: «چرا بر ضدّ ما گواهى دادید؟! آنها جواب میدهند: همان خدایى که هر موجودى را به نطق درآورده ما را گویا ساخته و او شما را نخستین بار آفرید، و بازگشتتان به سوى او است.
کیفیت سخن گفتن و شهادت اعضا و جوارح
در چگونگی شهادت اعضا و جوارح انسان در روز قیامت، سه دیدگاه وجود دارد:
1 – خداى متعال، به اعضا و جوارح، دهان و زبان میدهد و آنان را به سخن درمیآورد و وادار مینماید که بر ضرر صاحبانشان شهادت دهند.[9]
2 – در آنها ایجاد کلام مینماید همانگونه که براى حضرت موسى(ع) درخت را به صدا درآورد.
3 – حالات و علاماتى در اعضا و جوارح، پدیدار میگردد که دلالت بر کردار و رفتار هر یک از آنها در دنیا دارد. به عبارت دیگر؛ از زبان حال اعضا و جوارح، اعمال آنها فهمیده میشود؛ مانند هیجان، تپش قلب و رنگ پریدگی شخص که دلالت بر ترس و وحشت دارد. یا مثل خستگی و چرت زدن که آنرا علامت شب بیداری میدانیم و به شخص میگوییم؛ چشم تو شهادت میدهد بر اینکه تو شب بیدار بودهاى.[10]
در اینکه آیا تمام اعضای بدن و تمام اشیای عالم سخن گفته و علیه انسان شهادت میدهند، یا این سخن گفتن و شهادت اختصاص به موجودات زندهای دارد که صلاحیت سخن گفتن دارند، بین مفسران اختلاف نظر وجود دارد:
برخی گفتهاند: «اگر نطق در آیه را به معنای حقیقی و سخن گفتن تفسیر کنیم، شهادت در قیامت، اختصاص به چیزهایی دارد که صلاحیت و قابلیت سخن گفتن داشته باشند، و اگر نطق را به دلالت حال تفسیر کنیم، در این صورت عام بوده و شامل تمام موجودات ممکن میشود».[11]
گروهی نیز گفتهاند: «کُلَّ شَیْءٍ» در آیه دلالت بر عموم میکند و شامل تمام اشیای عالم اعم از جماد، نبات، حیوان و…، میشود همانگونه که تمام اشیای عالم اعم از جماد، نبات، حیوان و…، تسبیحگوی پروردگار متعال میباشند.[12] بنابراین، نطق را چه به معنای سخن گفتن تفسیر کنیم یا به دلالت حال، این شهادت دادن عمومیت داشته و شامل تمام موجودات حتی جمادات نیز میشود و همه میتوانند علیه انسان شهادت و گواهی دهند.[13]
گفتنی است؛ حتی اگر به هر دلیلی عمومیت «أَنْطَقَ کُلَّ شَیْءٍ» در این آیه را نیز نپذیریم باز هم با عنایت به آیات و روایاتی که دلالت بر شهادت زمین و زمان در روز قیامت دارند استنباط میشود که شهادت در قیامت، اختصاص به موجودات زنده ندارد. علاوه بر این؛ حتی روایات خاصهای داریم که تصریح بر شهادت مو و مژه چشم در روز قیامت دارند و ما به عنوان نمونه به دو مورد اشاره میکنیم:
در روایتی آمده است: «در روز عرض اکبر، شخصى را به حسابگاه حاضر سازند که در دنیا به حسب ظاهر، عملهاى خوب کرده باشد و عملهاى او را به جناب احدیّت عرض کنند، حضرت بارى «عزّ اسمه»، هر یک از عملهاى او را به عیبى و قصورى معیوب کند و آن شخص مأمور شود به دخول جهنّم، یک موى از مژه چشم او، بعد از طلب اذن عرض کند که: خدایا! این شخص در شبى از شبها، یاد تقصیرات خود کرده، رقّت نمود و در چشم او اشک بهم رسید، به قدر آنکه من تر شدم، خداوند عالم به عزّت آن اشک، او را میآمرزد و از جهنّم نجات میدهد.[14]
در روایت دیگری نیز نقل شده است: «کسى که سورههاى “الشَّمْس”، “اللَّیْل”، “الضُّحى” و “الشرح” را در شب یا روز، بسیار تلاوت کند، هیچ چیزى در پیرامون او نمیماند، مگر آنکه در روز قیامت براى او [به نیکى و نیکوکارى] شهادت میدهد، حتى مو و پوست و گوشت و خون و رگها و اعصاب و استخوانهاى او و هر آنچه را که زمین [از اعضاى او] بر پشت خود میکشد».[15]
در نتیجه تمام اعضای بدن انسان حتی مو، ناخن، مژه چشم و…، نیز میتوانند در روز قیامت بر ضرر یا نفع انسان شهادت بدهند و این شهادت دادن اختصاص به اجزاء یا اشیایی ندارد که دارای روح حیوانی و یا صلاحیت سخن گفتن داشته باشند.
منبع:اسلام کوئست
[1]. ر. ک: مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج 20، ص 255 – 257، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[2] . یونس، 61.
[3]. نساء، 41.
[4]. ق، 21.
[5]. زلزال، 4.
[6]. ابن بابویه، محمد بن على، من لا یحضره الفقیه، محقق، مصحح، غفارى، على اکبر، ج 4، ص 397، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ دوم، 1413ق.
[7]. نور، 24.
[8]. فصلت، 21.
[9]. طبرسى فضل بن حسن، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، محقق، بلاغی، محمد جواد، ج 9، ص 14، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372 ش؛ طباطبائى، سید محمد حسین، المیزان فى تفسیر القرآن، ج 17، ص 37، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ پنجم، 1417ق.
[10]. ر. ک: بانوى اصفهانى، سیده نصرت، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج 11، ص 322، تهران، نهضت زنان مسلمان، 1361ش؛ حسینى شاه عبدالعظیمى، حسین، تفسیر اثنا عشرى، ج 11، ص 361، تهران، میقات، چاپ اول، 1363ش؛ کاشانى، ملا فتح الله، تفسیر منهج الصادقین فى الزام المخالفین، ج 8، ص 181 – 182، تهران، کتابفروشى محمد حسن علمى، 1336ش.
[11]. ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج 17، ص 380 – 381؛ کاشانى، ملا فتح الله، زبدة التفاسیر، تحقیق، بنیاد معارف اسلامى، ج 6، ص 176، قم، بنیاد معارف اسلامى، چاپ اول، 1423 ق؛ قمى مشهدى، محمد بن محمدرضا، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، محقق، درگاهی، حسین، ج 11، ص 439، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامى، چاپ اول، 1368ش.
[12]. اسراء، 44.
[13]. ر. ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج17، ص 380؛ مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج11، ص 323.
[14]. شهید ثانى، زین الدین بن على، شرح مصباح الشریعة، مترجم، گیلانى، عبد الرزاق، محقق، آقا جمال خوانسارى، محمدبن حسین، ص 55، تهران، پیام حق، چاپ اول، 1377ش.
[15]. ابن بابویه، محمد بن على، پاداش نیکیها و کیفر گناهان، (ترجمه ثواب الأعمال)، مترجم، مجاهدى، محمد على، محقق، مجاهدى، محمد على، ص 322، قم، سرور، چاپ اول، 1381ش.