طبری گوید:

پیوسته از یاران امام کشته می‌شدند و با شهادت هر یک نفر یا دو نفر، آشکار می‌شد، ولی دشمنان بسیار بودند و هر چه کشته می‌شدند معلوم نمی‌شد. ابو ثمامه که چنین دید، به امام عرض کرد: یا ابا عبد الله! می‌بینم که اینان به تو نزدیک شده‌اند. به خدا تا من زنده‌ام تو کشته نخواهی شد، دوست دارم خدا را با حالتی ملاقات کنم که این نماز را که وقتش نزدیک شده با تو بخوانم. امام سر خود را بلند کرد و فرمود: نماز را به یاد آوردی، خدا تو را از نمازگزاران ذاکر قرار دهد. باشد، اکنون وقت نماز است. فرمود: از آنان بخواهید دست از جنگ بردارند تا نماز بخوانیم. حصین بن نمیر (حصین بن تمیم) گفت: نمازتان قبول نیست. حبیب بن مظاهر گفت: خیال می‌کنی نماز خاندان رسول قبول نیست و نماز تو قبول است ای الاغ!

آن‌گاه ابو ثمامه پس از نماز به امام حسین (ع) گفت: تصمیم گرفته‌ام به یاران شهیدم بپیوندم، نمی‌خواهم بمانم و تو را تنها و کشته ببینم. امام فرمود: جلو بیفت، ما هم ساعتی بعد به شما می‌پیوندیم. به میدان شتافت و جنگید و مجروح شد. قیس بن عبد الله صائدی که پسر عمویش بود و با او دشمنی داشت او را شهید کرد.

 

 

قال الطّبریّ:

فلا يزال الرّجل من أَصْحَاب الْحُسَيْن قَدْ قتل، فإذا قتل مِنْهُمُ الرّجل و الرّجلان تبيّن فِيهِمْ، و أولئك كثير لا يتبيّن فِيهِمْ مَا يقتل مِنْهُمْ؛ قَالَ: فلمّا رَأَى ذَلِكَ أَبُو ثمامة عَمْرو بن عَبْدِ اللَّهِ الصائدي، قَالَ للحسين: يَا أَبَا عَبْد اللَّهِ، نفسي لك الفداء! إني أَرَى هَؤُلاءِ قَدِ اقتربوا مِنْكَ، وَ لا وَ اللَّهِ لا تقتل حَتَّى أقتل دونك إِنْ شَاءَ اللَّهُ، و أحبّ أن ألقى ربّي وَ قَدْ صلّيت هَذِهِ الصَّلاة الَّتِي دنا وقتها، قَالَ: فرفع الْحُسَيْن رأسه ثُمَّ قَالَ: ذكرت الصَّلاة، جعلك اللَّه من المصلّين الذّاكرين! نعم، هَذَا أوّل وقتها؛ ثُمَّ قَالَ: سلوهم أن يكفّوا عنّا حَتَّى نصلّي، فَقَالَ لَهُمُ الحصين بن تميم: إنّها لا تقبل؛ فَقَالَ لَهُ حبيب بن مظاهر: لا تقبل زعمت! الصَّلاة من آل رسول الله (ص) لا تقبل و تقبل منک یا حمار.[1]

ثمّ إنّ ابا ثمّامة قال للحسین (ع) و قد صلّی: یا ابا عبد الله إنّی قد هممت أن الحقّ بأصحابی، و کرهت أن أتخلّف و أراک وحیداً من أهلک قتیلا، فقال له الحسین (ع): تقدّم فإنّا لاحقون بک عن ساعة، فتقدّم فقاتل حتّی أثخن بالجراحات فقتله قیس بن عبد الله الصائدی ابن عم له، کان له عدوّاً.[2]


[1]– تاریخ الطبری 3: 326، مقتل الخوارزمی 2: 17، الکامل فی التاریخ 2: 567، البحار 45: 21، العوالم 17: 264، اعیان الشیعه 1: 606، وقعة الطف: 229، موسوعة کلمات الامام الحسین (ع): 444 ح 421.

[2]– ابصار العین: 70، یوم الطف: 91، مقتل المقرم: 247 مختصراً، موسوعة کلمات الامام الحسین (ع): 448.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *