مقدمه
شيعۀ اماميه و پيروان اهل بیت علیهم السلام از زمان حيات پیامبر اکرم صل الله علیه وآله و با در نظر گرفتن احادیث آن حضرت، معتقدند كه مسئلۀ جانشينی پيامبر، امری الهی بوده و جانشينان آن حضرت، از جانب پروردگار برگزیده شده و توسط پیامبر به امّت اسلامی معرفی گشته اند. پيامبر در زمان حيات خويش، در مناسبت های متعدد و با تعابير مختلف، به معرفی جانشينان خويش پرداخته و معيارهايی را برای شناخت خلفای راستين و تمييز آن ها از حاکمان جور بيان نموده اند؛ امّا باوجود تأکیدات حضرت، اين معيارها پس از پيامبر اکرم صل الله علیه وآله از جانب اکثر مسلمانان مورد بی توجّهی قرار گرفت؛ يا اينکه در مقام مصداق يابی، مورد تحريف و سوءاستفاده واقع شد، تا آنجا که شاخصه های امامان حق به نفع حاکمان جور مصادره گرديد.
عمده ویژگی های امامان حق، در قالب احاديث «اثناعشر» بيان شده است که در آن ها به صراحت از وجود دوازده جانشين برای پیامبر اکرم صل الله علیه وآله تا روز قيامت خبر داده شده است. در ادامه، با تمسک به احادیث نبوی، مهم ترین شاخصه های امامان حقّ و نیز امامان جور را برشمرده و آن ها را با یکدیگر مقایسه می کنیم تا مصادیق هر یک از این دو گروه، شناخته شود.
1 – اعتبارسنجی احاديث اثناعشر
صحت و اعتبار احاديث اثناعشر نزد علمای اهل سنت مورد اجماع و اتفاق است؛ زیرا علاوه بر اينکه اين احاديث در معتبرترين کتاب های حديثی و منابع نخستين اهل سنّت مانند صحيح بخاری و تاریخ کبیر وی (با 3 سند صحيح)، در صحیح مسلم (با 8 سند صحیح)، در سنن ابو داوود (با 3 سند صحیح)، در سنن ترمذی (با 2 سند صحیح)، در مسند احمد حنبل (با 33 سند صحیح)، در معجم کبیر طبرانی (با حدود 40 سند صحيح) و… به تواتر از راویانی چون جابر بن سمره[2]، سمرة بن جناده (پدر جابر)[3]، سعد بن ابی وقاص[4]، عبدالله بن مسعود[5]، عبدالله بن عمر (عمرو)[6]، ابی جحيفه (وهب بن عبدالله)[7] و انس بن مالک[8] نقل گرديده است.
تعدادی از علمای اهل سنت نيز بر صحّت این احاديث، ادعای اجماع کرده اند؛ حافظ بغوی در مورد صحت این حديث می گوید: «هَذَا حَدِيثٌ مُتَّفَقٌ عَلَى صِحَّتِهِ»[9]. همچنين ابن حجر هیتمی پس از نقل حديث اثناعشر می گويد: «هذا الحَدِيث مُجمعٌ عَلَى صِحَّتِهِ»؛[10] و در جای دیگر می گوید: «احمد با سند صحيح اين را نقل کرده است».[11] ترمذی در سنن خود پس از نقل حديث می گوید: «قَالَ ابُو عِيسَى: هَذَا حَدِيثٌ حَسَنٌ صَحِيحٌ».[12] کوتاه سخن آنکه تاکنون هیچ یک از علمای فريقين در صحّت اين احاديث خدشه و مخالفتی نکرده است و حتی ابن تيمیه در منهاج السنّة، صحت اين روایات را پذيرفته و فقط بر دلالت و تطبیق آن ها بر مصاديق بحث کرده است.
2 – جایگاه های ایراد حدیث توسط پیامبر اکرم صل الله علیه وآله
بر پایۀ منابع اهل سنت، رسول الله صل الله علیه وآله حديث «اثناعشر خلیفة» را در اماکن و مناسبت های مختلفی بيان و اعلام نموده اند: یکم: در عشيّۀ روز جمعه ای كه اسلمی در آن رجم شد[13]؛ دوم: در حجة الوداع در ضمن خطبه ای که روز عرفه در عرفات بیان فرمودند[14]؛ سوم: در خطبه ای که پيامبر در منی ايراد فرمودند[15]؛ چهارم: درجايی که يك يهودی نزد پيامبر اکرم آمد و از حضرت در مورد اوصيائش سؤال پرسید و حضرت یک به یک، اسامی اوصياء خويش را نام بردند[16]؛
پنجم: در ضمن خطبه ای که حضرت در مسجد النّبی ایراد فرمودند[17]؛ ششم: هنگامی که عده ای از قريش برای توضیح بیشتر پیرامون این حدیث، به منزل حضرت رفتند[18].
3 – ویژگی های امامان و خلفای راستين با توجّه به احاديث اثناعشر
با توجّه به تنوع بیان حضرت در اماکن متعدد در نقل احادیث «اثناعشر»، بايد محتوای همه نقل ها و قيود توضيحی و احترازی متعدّدی که در اين روايات به کاررفته را برای استخراج اين مميّزه ها و شاخصه ها مورد تبيين و بررسی قرار داد تا مصادیق امامان دوازده گانه، به درستی مشخص شود. با این توضیح، می توان این ویژگی ها را این گونه برشمرد:
3- 1- حصر تعداد ائمه و خلفای حقّ در عدد دوازده
اولين ويژگی مشترک در همۀ روايات مورداشاره، انحصار عدد آن ها در عدد دوازده است که پيامبر اکرم آن را به دو صورت اعلان فرموده اند؛ یکی تصريح به عدد دوازده و دیگری تشبیه به تعداد نقبای حضرت موسی علیه السلام .
3- 1- 1- تصریح به عدد دوازده
این گونه از احادیث، در غالب مصادر دست اول اهل سنت آمده است. به عنوان نمونه، بخاری از جابر بن سمره چنین نقل می کند: «سَمِعْتُ النَّبِيَّ صل الله علیه وآله يَقُولُ: يَكُونُ اثناعشر امِيراً».[19]
مسلم نيشابوری نیز به نقل از همین راوی می گوید: نزد پيامبر رفتم و پدرم با من بود و شنیدم پيامبر می فرماید: «لا يَزَالُ هَذَا الدِّينُ عَزِيزاً مَنِيعاً الَى اثْنَىْ عَشَرَ خَلِيفَةً».[20]
3- 1- 2- تشبيه به نقبای حضرت موسی علیه السلام
ابن کثير در تفسیر خود به نقل از احمد حنبل با سند صحیح از مسروق نقل می کند:
ما نزد عبدالله بن مسعود نشسته بوديم و او برای ما قران قرائت می کرد؛ سپس مردی به او گفت: «ای ابا عبدالرحمن! آیا از رسول الله سؤال کرديد این امت چند خلیفه خواهد داشت؟» او گفت: «از وقتی که وارد عراق شدم، کسی غير از تو در مورد اين مسئله از من سؤال نپرسيده است» سپس گفت: «آری، همانا ما [دراین باره] از رسول الله سؤال کریم وايشان فرمودند: ‹دوازده خلیفه، مانند نقبای بنی اسرائیل›»[21]و[22].
3- 2- خلفای اثناعشر، خلفای تمام امّت تا روز قيامت هستند
در روايت مورداشاره از ابن مسعود آمده است: «كم يملك هذه الامّة من خليفة؟… فقال اثناعشر…»[23]؛ در روایت احمد حنبل، حضرت فرمودند: «یَكُونُ لِهَذِهِ الامَّةِ اثناعشر خَلِيفَةً»[24]؛ و در نقل طبرانی آمده است: «يكون لهذه الامة اثناعشر قيّما»[25].
در تمامی این نقل ها و نیز روایات مشابه آن ها، از خلفای تمامی امت اسلام بحث شده است؛ و می دانیم که امت پیامبر تا روز قیامت تداوم خواهد داشت.
افزون بر این، در برخی نقل ها، عبارت «تا روز قیامت» به صراحت به کاررفته است؛ مانند نقل مسلم در الصحیح: «لايَزَالُ الدِّينُ قَائِماً حَتَّى تَقُومَ السَّاعَةُ اوْ يَكُونَ عَلَيْكُمُ اثناعشر خَلِيفَةً…»[26]
3- 3- خلفای اثناعشر همه از قريش هستند
قيد «کُلُّهُم مِن قُرَيش» در بسياري از روايات اثناعشر آمده است[27] و[28]. در برخي نقل ها نیز عبارت «کُلُّهُم مِن بَنِي هاشم» آمده است[29].
3- 4- ائمه اثناعشر هادیان امّت به دين حق و صراط مستقيم هستند
در برخی از نقل های احادیث اثناعشر، بر ویژگی هادی بودن این خلفا به دین حق و صراط مستقیم، تصریح شده است.
در روایتی از پيامبر اکرم صل الله علیه وآله نقل شده است: «انَّهُ لَا تَهْلِك هَذِهِ الْامَّة حَتَّى يَكُونَ مِنْهَا اثناعشر خَلِيفَة كُلّهمْ يَعْمَل بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقّ»[30].
در حدیث دیگری، قريب به اين مضمون وجود دارد: «لايزال هذه الامة مستقيم امرها حتى يكون اثناعشر خليفة»[31]. در روایتی نیز رسول الله صل الله علیه وآله می فرمایند: «لا تزال امتي على الحق ظاهرين، حتى يكون عليهم اثناعشر اميرا»[32].
3- 5- قوام و پايداری دين به وسیلۀ اين دوازده خليفه است
مسلم به سند خود از پیامبر اکرم صل الله علیه وآله روایت می کند: «لا يَزَالُ الدِّينُ قَائِماً حَتَّى تَقُومَ السَّاعَةُ اوْ يَكُونَ عَلَيْكُمُ اثناعشر خَلِيفَةً كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ»[33].
3- 6- اين دوازده خليفه مايۀ عزت و سرافرازی دين اسلام هستند
همو در حدیثی دیگر به نقل از پیامبر اکرم صل الله علیه وآله می آورد: «لا يَزَالُ الاسْلامُ عَزِيزاً الَى اثْنَىْ عَشَرَ خَلِيفَةً»[34].
3- 7- باوجوداین دوازده خليفه دين اسلام منيع است
احمد حنبل و طبرانی به سند خود از پيامبر چنین نقل می کنند: «لا يَزَالُ هَذَا الامْرُ عَزِيزاً مَنِيعاً[35] يُنْصَرُونَ عَلَى مَنْ نَاوَاهُمْ عَلَيْهِ الَى اثْنَيْ عَشَرَ خَلِيفَةً»[36].
3- 8- باوجوداین دوازده نفر، امر امّت در مسير خير و صلاح است
بخاری از پیامبر اکرم صل الله علیه وآله روایت می کند: «لا يزال امر امتي صالحا حتى يمضي اثناعشر خليفة كلهم من قريش»[37].
همچنين طبرانی در ضمن نقل خطبه ای از رسول الله صل الله علیه وآله چنین نقل می کند: «لا تبرحون بخير ما قام عليكم اثناعشر امير»[38].
3- 9- باوجوداین دوازده خليفه هیچ کس به دین ضرری نمی رساند
احادیث متعددی از پیامبر اکرم صل الله علیه وآله با درون مایۀ یادشده، بازگو شده است؛ ازجمله حدیثی که احمد حنبل و طبرانی با سندهای مختلف نقل کرده اند: «لا يَزَالُ هَذَا الدِّينُ ظَاهِراً عَلَى مَنْ نَاوَاهُ، لا يَضُرُّهُ مُخَالِفٌ، وَلا مُفَارِقٌ، حَتَّى يَمْضِيَ مِنْ امَّتِي اثناعشر امِيراً»[39].
عبارات پایانی این حدیث، در برخی گفته ها، چنین است: «لا يَضُرُّهُ مَنْ فَارَقَهُ اوْ خَالَفَهُ، حَتَّى يَمْلِكَ اثناعشر»[40].
و در بعضی نیز این گونه آمده است: «يُنْصَرُونَ عَلَى مَنْ نَاوَاهُمْ عَلَيْهِ الَى اثْنَيْ عَشَرَ خَلِيفَةً»[41].
در مسند بزّار، فرازهای پایانی این حدیث، چنین است: «لا يضرّهم عداوة من عاداهم حتى يليهم اثناعشر خليفة»[42].
و ابن حجر نیز به سند خود، چند واژۀ پایانی را این گونه آورده است: «إنّ هذا الامر في قريش لا يعاديهم احدٌ الّا اكبّه الله…»[43].
3- 10- رها شدن و تنها ماندن ائمۀ اثناعشر توسط مردم، ضرری به آن ها نمی زند
طبرانی در معجم کبیر خود، به نقل از پیامبر اکرم صل الله علیه وآله آورده است: «يكون لهذه الامّة اثناعشر قيّما لا يضرّهم من خذلهم»[44].
3- 11- پايان خلافت اين دوازده نفر، سرآغاز حوادث قيامت است
در بعضی منابع آمده است، پس ازآنکه رسول الله صل الله علیه وآله به ظهور دوازده خليفه بعد از خويش بشارت می دهند، عده ای از قريش به منزل حضرت رفته و از ایشان می پرسند بعداز این دوازده خليفه چه اتّفاقی رخ خواهد داد؟ حضرت در جواب می فرمایند: «ثُمَّ يَكُونُ الْهَرْج»[45].
ابن حجر در فتح الباري از ابن جوزی نقل می کند که مراد از «ثُمَّ يَكُونُ الْهَرْج»، فتنه هایی که اعلان کنندۀ برپایی قيامت هستند؛ وقایعی مانند خروج دجّال و پیدایش یأجوج ومأجوج هستند تا اينکه دنيا تمام شود[46].
سيوطی نیز پس از یادکرد این روايت، مراد از «هَرْج» را همین گونه تفسیر می کند[47].
طبرانی در معجم کبیر، روایتی شبیه این مضمون که صراحت بیشتری دارد، نقل می کند: «لا يزال الدين قائما حتى يكون اثناعشر خليفة من قريش ثم يخرج كذّابون بين يدي الساعة»[48].
3- 12- از بين رفتن خلفای اثناعشر، ملازم با از بين رفتن همۀ اهل زمين خواهد بود
متقی هندی و جلال الدین سيوطی از ابن نجار از انس چنین روایت کرده اند: «لن يزال الدين قائما الى اثنى عشر من قريش فاذا هلكوا ماجت الارض باهلها»[49].
4- شاخصه های امامان حقّ در روايات دیگر
همان طور که یاد شد، پیامبر اکرم صل الله علیه وآله امامان راستین پس از خویش را با مجموعه احادیث «اثناعشر» معرفی کردند. افزون بر این دسته از روایات، گفتارهای ديگری نیز از رسول خدا صل الله علیه وآله پیرامون ائمۀ حقّ در منابع اهل سنّت موجود است که می توان آن ها را مکمل روایات دستۀ نخست دانست که اگرچه در آن ها به عدد «اثناعشر» تصریح نشده است، ولی از مجموع ویژگی های بیان شده در مورد ایشان، معلوم می شود که مراد از آن ها، همان ائمۀ حق و خلفای راستین «اثناعشر» هستند.
در ادامه، برخی از این ویژگی ها را برمی شماریم:
4- 1- ایشان، «خیار الائمه» هستند
مسلم نيشابوري در باب «خيار الائمه و شرارهم»، اين حديث را از رسول خدا صل الله علیه وآله یاد می کند:
خِيَارُ ائِمَّتِكُمُ الَّذِينَ تُحِبُّونَهُمْ وَيُحِبُّونَكُمْ وَيُصَلُّونَ عَلَيْكُمْ وَتُصَلُّونَ عَلَيْهِمْ وَشِرَارُ ائِمَّتِكُمُ الّذین…[50].
4- 2- اطاعت و عصيان ایشان، اطاعت و عصیان خدا و رسول است
عینی حنفی و زمخشری، از رسول الله صل الله علیه وآله روایت کرده اند که حضرت همواره می فرمودند:
من اطاعني فقد اطاع الله ومن عصاني فقد عصى الله ومن اطاع اميري فقد اطاعني ومن عصى اميري فقد عصاني[51].
بخاری و مسلم اين حديث را این گونه نقل کرده اند:
قال رسول الله صلی الله علیه: «من اطاعني فقد اطاع الله، ومن عصاني فقد عصى الله، ومن يطع الامير فقد اطاعني، ومن يعص الامير فقد عصاني»[52].
در روایت نخستین، اطاعت از امیرِ منسوب به پیامبر اکرم صل الله علیه وآله ، اطاعت از آن حضرت و نیز اطاعت از خداوند متعال است؛ همان گونه که نافرمانی او، نافرمانی آن حضرت و نیز خداوند خواهد بود. با این توضیح، پیداست که چنین شخصی باید معصوم باشد و به این دلیل، نمی توان حاکمان ظالم و ستمگر را مصداق آن دانست.
4- 3- ایشان همانند پيامبر، بر گردن مردم حقّ دارند
از انس بن مالک روایت شده است:
در منزل پیامبر بوديم، سپس رسول الله صلی الله علیه بر درب خانه ايستاد و فرمود: «الأئمةُ مِن قريش، وَ لِيَ عليكم حقٌّ وَ لَهُم عليكم مِثلُه…»[53].
شبیه این روایت را احمد حنبل، چنین آورده است:
سَيَكُونُ خُلَفَاءُ… اُعْطُوهُمْ حَقَّهُمُ الَّذِي جَعَلَ اللَّهُ لَهُمْ، فَانَّ اللَّهَ سَائِلُهُمْ عَمَّا اسْتَرْعَاهُمْ[54].
4- 4- لعن و طعن بر اين ائمه، موجب نفاق می شود
طبراني از برخی صحابه که در بين آن ها شدّاد بن اوس و ثوبان غلام رسول الله صل الله علیه وآله هستند، چنین روایت می کند:
رسول الله فرمودند: «انسانی برخی کارهای خير را انجام می دهد، با این حال منافق است!» اصحاب پرسیدند: «چگونه ممکن است منافق باشد، بااینکه به شما ايمان دارد؟!» حضرت فرمود: «امامان را لعن می کند و بر آن ها طعن می زند»[55].
4- 5- امامان حقّ، محبوب ترین و مقرب ترین افراد در پيشگاه خداوند هستند
ابوسعيد خدری از رسول الله نقل می کند که حضرت فرمودند:
إنَّ احَبَّ النَّاسِ الَى اللهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَاقْرَبَهُمْ مِنْهُ مَجْلِساً، امَامٌ عَادِلٌ، وَإنَّ ابْغَضَ النَّاسِ الَى اللهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، وَاشَدَّهُمْ عَذَاباً امَامٌ جَائِرٌ.[56]
5 – ویژگی های امامان و خلفای جور با توجه به احادیث نبوی
بعدازآنکه به تفصیل، برخی از مهم ترین شاخصه های امامان راستین را از زبان پیامبر اکرم صل الله علیه وآله در منابع اهل سنت برشمردیم، اکنون نگاهی خواهیم داشت به شناسه های حاکمان جور؛ برخی از این ویژگی ها بدین قرارند:
5- 1- اینان «شرار الائمه» هستند
بیشتر علمای حدیث اهل سنت، در کتاب های خود ابوابی با عناوین «علامة خيار الائمة وعلامة شرارها»[57] و یا «باب خِيَارِ الائِمَّةِ وَشِرَارِهِمْ»[58] دارند.
به عنوان نمونه، مسلم نيشابوری در ابتدای باب یادشده، اين حديث را از پيامبر اکرم صل الله علیه وآله روایت می کند:
خِيَارُ ائِمَّتِكُمُ الَّذِينَ… وَ شِرَارُ ائِمَّتِكُمُ الَّذِينَ تُبْغِضُونَهُمْ وَيُبْغِضُونَكُمْ وَتَلْعَنُونَهُمْ وَيَلْعَنُونَكُمْ[59].
همو، در بابی دیگر، از حذیفه از رسول خدا صل الله علیه وآله نقل می کند:
اسْالُهُ عَنْ الشَّرِّ مَخَافَةً انْ يُدْرِكَنِي… فقلتُ: «فَهَلْ وَرَاءَ ذَلِكَ الْخَيْرِ شَرٌّ؟» قَالَ: «نَعَمْ» قُلْتُ: «كَيْفَ؟» قَالَ: «يَكُونُ بَعْدِى ائِمَّةٌ لا يَهْتَدُونَ بِهُدَاىَ…»[60].
5- 2- تعداد این خلفا، زیاد و در عدد معيّنی محصور نیست
با در نظر گرفتن احادیث «اثناعشر» و منحصر بودن امامان حق و خلفای راستین در عدد دوازده، آشکار خواهد شد که امامان و خلفایی که تعداد آن ها زیاد است، در مقابل دستۀ اول قرار خواهند داشت.
این مضمون، در منابع مختلف، با واژه های متفاوتی از پیامبر اکرم صل الله علیه وآله نقل شده است؛ در صحیح بخاری، با عبارت «سَيَكُونُ خُلَفَاءُ فَيَكْثُرُونَ»[61]، در صحیح مسلم با فراز «سَتَكُونُ خُلَفَاءُ فَتَكْثُرُ»[62]؛ در مسند احمد با جملۀ «سَيَكُونُ خُلَفَاءُ فَتَكْثُرُ»[63]؛ در سنن ابن ماجه با گزارۀ «تَكُونُ خُلَفَاءُ فيكثروا»[64].
5- 3- اين ائمه، گمراه کننده، فتنه انگیز و برای سرنوشت امّت خطرناک هستند
احمد حنبل به سند خود از جناب ابوذر نقل می کند که پیامبر اکرم فرمودند:
«غَيْرُ الدَّجَّالِ اخْوَفُ عَلَى امَّتِي مِنَ الدَّجَّالِ»… قلت: «يَا رسول الله! ايُّ شَيْءٍ اخْوَفُ عَلَى امَّتِكَ مِنَ الدَّجَّالِ؟» قَالَ: «الائِمَّةَ الْمُضِلِّينَ».[65]
همو در حدیثی دیگر با شش طریق از ثوبان روایت می کند: «قَالَ رسول الله صل الله علیه وآله ‹انَّمَا اخَافُ عَلَى امَّتِي الائِمَّةَ الْمُضِلِّينَ›»[66].
5- 4- اینان، از قرآن جدا و دور هستند
طبرانی و قرطبّی به سند خود از پیامبر اکرم صل الله علیه وآله روایت می کنند:
اَلا إنَّ رَحَى الاسْلامِ دَائِرَةٌ، فَدُورُوا مَعَ الْكِتَابِ حَيْثُ دَارَ، اَلا انَّ الْكِتَابَ وَالسُّلْطَانَ سَيَفْتَرِقَانِ فَلا تُفَارِقُوا الْكِتَابَ، اَلا انَّهُ سَيَكُونُ اُمَرَاءُ يَقْضُونَ لَكُمْ، فَإنْ اطَعْتُمُوهُمْ اضَلُّوكُمْ وَ إنْ عَصَيْتُمُوهُمْ قَتَلُوكُمْ…[67].
5- 5- این ائمه، از هدایت و سنّت پیامبر صل الله علیه وآله پیروی نمی کنند
مسلم به سند خود از حذیفه از پیامبر اکرم صل الله علیه وآله چنین روایت می کند:
يَكُونُ بَعْدِى ائِمَّةٌ لا يَهْتَدُونَ بِهُدَاىَ وَلا يَسْتَنُّونَ بِسُنَّتِى وَسَيَقُومُ فِيهِمْ رِجَالٌ قُلُوبُهُمْ قُلُوبُ الشَّيَاطِينِ فِى جُثْمَانِ اِنْسٍ[68].
5- 6- امیرانی هستند که سنت را خاموش و بدعت را آشکار می سازند
در منابع متعدد از عبدالله بن مسعود از پیامبر اکرم صل الله علیه وآله روایت شده است:
أنَّهُ سَيَلِي اَمْرَكُمْ مِنْ بَعْدِي رِجَالٌ يُطْفِئُونَ السُّنَّةَ، وَيُحْدِثُونَ بِدْعَةً، وَيُؤَخِّرُونَ الصَّلاةَ عَنْ مَوَاقِيتِهَا… قَالَ ابْنُ مَسْعُودٍ: «يَا رسول الله! كَيْفَ بِي إِذَا أَدْرَكْتُهُمْ؟» قَالَ: «لَيْسَ يَا ابْنَ امِّ عَبْدٍ طَاعَةٌ لِمَنْ عَصَى اللَّهَ». قال ها ثَلاثَ مَرَّاتٍ[69].
5- 7- امیرانی از قریش که باعث فساد دين و هلاکت امّت می شوند
بخاري از ابو هريره این گونه نقل می کند:
شنيدم صادق مصدوق می فرماید: «هَلَكَةُ امَّتِي عَلَى يَدَيْ غِلْمَةٍ مِنْ قُرَيْشٍ».[70]
احمد حنبل همانند این روایت را از راوی پیش گفته، چنین می آورد:
سَمِعْتُ رسول الله أَبَا الْقَاسِمِ الصَّادِقَ الْمَصْدُوقَ، يَقُولُ: «هَلاكُ امَّتِي عَلَى رُؤُوسِ غِلْمَةٍ اُمَرَاء سُفَهَاء مِنْ قُرَيْشٍ»[71].
5- 8- حاکمانی که حرفشان با عملشان یکی نیست و به آنچه بدان امر نشده اند، عمل می کنند
ابن مسعود از رسول الله صل الله علیه وآله روایت می کند که حضرت فرمود: «سَيَكُونُ اُمَرَاءُ بَعْدِي يَقُولُونَ، مَا لا يَفْعَلُونَ، وَيَفْعَلُونَ مَا لا يُؤْمَرُونَ»[72].
5- 9- امرائی که منکرها را معروف و معروف ها را منکر جلوه می دهند
احمد حنبل، با سند خود از رسول الله صل الله علیه وآله روایت می کند:
انَّهُ سَيَلِي امُورَكُمْ بَعْدِي رِجَالٌ يُعَرِّفُونَكُمْ مَا تُنْكِرُونَ، وَيُنْكِرُونَ عَلَيْكُمْ مَا تَعْرِفُونَ، فَلا طَاعَةَ لِمَنْ عَصَى اللَّهَ[73].
حاکم در المستدرک اين حديث را با طریقی دیگر و تااندازه ای متفاوت روایت کرده است. در نقل وی آمده است:
عبادة بن صامت بر عثمان بن عفّان وارد شد و گفت: شنيدم از رسول الله که فرمود: «سيليكم امراء بعدي يعرفونكم ما تنكرون و ينكرون عليكم ما تعرفون فمن ادرك ذلك منكم فلا طاعة لمن عصى الله»[74].
5- 10- امیرانی که نماز را می میرانند و آن را از وقت خود به تأخیر می اندازند
مسلم و طبرانی از ابوذر چنین روایت می کنند:
قال لی رسول الله: «يَا ابَا ذَرٍّ انَّهُ سَيَكُونُ بَعْدِى اُمَرَاءُ يُمِيتُونَ الصَّلاةَ فَصَلِّ الصَّلاةَ لِوَقْتِهَا…»[75].
طبرانی در نقلی دیگر از جناب ابوذر، روایتی همانند حدیث پیشین را از پیامبر اکرم ذکر می کند:
قال لی رسول الله: «کیف انت اذَا كَانَتْ عَلَيْكَ اُمَرَاءُ يُؤَخِّرُونَ الصَّلاةَ عَنْ وَقْتِهَا اوْ يُمِيتُونَ الصَّلاةَ عَنْ وَقْتِهَا؟» قَالَ: «قُلْتُ: ‹ فَمَا تَامُرُنِی… ›»[76].[77]
5- 11- از قریش هستند
طبراني و حاکم و ديگران از اميرالمؤمنين علیه السلام این گونه نقل کرده اند:
عَنْ عَلِيٍّ رضی الله عنه قَالَ: «قَالَ رسول الله: ‹الائِمَّةُ مِنْ قُرَيْشٍ، ابْرَارُهَا اُمَرَاءُ ابْرَارِهَا، وَفُجَّارُهَا اُمَرَاءُ فُجَّارِهَا›»[78].
5- 12- ظالم و کاذب هستند
نسایی، احمد حنبل و دیگران، از جابر از رسول الله صل الله علیه وآله خطاب به کعب بن عجرة روایت می کند که فرمودند:
«اُمَــــرَاءُ سَيَكُونُونَ مِنْ بَعْدِي، مَنْ دَخَــــــلَ عَلَيْهِـــــمْ فَصَدَّقَهُـــــمْ بِكَذِبِهِمْ وَاعَانَهُمْ عَلَى ظُلْمِهِمْ فَلَيْسُوا مِنِّي وَلَسْتُ مِنْهُمُ وَلَنْ يَرِدُوا عَلَيَّ الْحَوْضَ…»[79].
5- 13- جهاد با آن ها با دست و زبان و قلب، نشانۀ ايمان است
ابن حبّان به سند خود از پیامبر اکرم صل الله علیه وآله روایت می کند:
سيكون امراء من بعدي يقولون ما لا يفعلون ويفعلون ما لا يقولون، فمن جاهدهم بيده فهو مؤمن ومن جاهدهم بلسانه فهو مؤمن ومن جاهدهم بقلبه فهو مؤمن لا ايمان بعده[80].
5- 14- دل مردم از آنان بیزار و تنشان لرزان است
در منابع معتبر اهل سنت از ابوسعید خدری از پيامبر روایت شده است:
يَكُونُ اُمَرَاءُ تَلِينُ لَهُمُ الْجُلُودُ وَتَطْمَئِنُّ الَيْهِمُ الْقُلُوبُ، و سيَكُونُ عَلَيْكُمْ اُمَرَاءُ تَشْمَئِزُّ مِنْهُمُ الْقُلُوبُ، وَتَقْشَعِرُّ مِنْهُمُ الْجُلُودُ…[81].
5- 15- مستحق لعن و مبغوض مؤمنین هستند
مسلم و دیگران، از پیامبر آورده اند: «َشِرَارُ ائِمَّتِكُمُ الَّذِينَ تُبْغِضُونَهُمْ وَيُبْغِضُونَكُمْ وَتَلْعَنُونَهُمْ…»[82].
5- 16- مردم را به سوی درهای جهنم می خوانند
بخاری و مسلم به سند خویش از پیامبر روایت کرده اند: «دُعَاةٌ الَى ابْوَابِ جَهَنَّمَ مَنْ اجَابَهُمْ الَيْهَا قَذَفُوهُ فِيهَا»[83].
5- 17- مبغوض ترین مردم در روز قیامت بوده و سخت مجازات خواهند شد
ابوسعید خدری از رسول خدا صل الله علیه وآله روایت می کند که حضرت فرمود: «…وَانَّ ابْغَضَ النَّاسِ الَى اللهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، وَاشَدَّهُمْ عَذَاباً امَامٌ جَائِرٌ»[84].
6 – مصداق يابی امامان حقّ
اکنون پس از برشماری برخی ویژگی های امامان حق و امامان جور، باید دید معیارهایی که پیامبر اکرم صل الله علیه وآله برای شناختن گروه اول از دستۀ دوم بیان فرموده اند، آیا بر تمامی خلفا و حاکمانی که پس از رحلت رسول خدا صل الله علیه وآله بر سرکار آمدند، قابل تطبیق است و یا فقط ائمۀ اثناعشر از اهل بیت پیامبر علیهم السلام را که شیعه به امامت ایشان معتقد است، در برمی گیرد؟[85]
6- 1- شيعۀ اماميه معتقد است که شاخصه های یادشده برای امامان حقّ، جز بر ائمۀ اثناعشر از اهل بیت پیامبر اکرم صل الله علیه وآله قابل تطبیق نیست؛ چراکه اماميه تنها مذهب اسلامی است که بعد از رحلت رسول خدا صل الله علیه وآله و از همان دوران صدر اسلام، یعنی بیش از هزار سال، باورمند به دوازده خلیفه برای آن حضرت است.[86]
6- 2- تنها پيروان مذهب اماميه هستند که معتقدند برابر با سنّت همیشگی خداوند در مورد انبيای پیشین، تمامی پیامبران الهی، دارای اوصیایی منصوب از جانب خداوند متعال هستند. رسول خدا صل الله علیه وآله نیز از این سنت جدا نبوده و مطابق احادیث نبوی که موردپذیرش فریقین است، تعداد ایشان، همانند نقبای حضرت موسی و یا حواریون حضرت عیسی علیهما السلام دوازده نفر است.
6- 3- پیش تر بیان شد که امامان حق، حاکمان و امیران همۀ امّت تا روز قيامت هستند. آشکار است که این ویژگی نیز تنها با اعتقاد اماميه سازگار است؛ زیرا تمامی کسانی که اهل سنت، آنان را به عنوان خلفای اموی یا عباسی برمی شمارند، در سده های پیشین، ازمیان رفته و دیگر اثری از آنان باقی نیست! حال آنکه برابر با برخی احادیث پیش گفته، زمین تا قیامت، از امام خالی نخواهد بود.
6- 4- با توجه به طولانی بودن زمان رحلت رسول خدا صل الله علیه وآله و نیز منحصر بودن امامان حق در عدد دوازده، لازم است یک نفر از ایشان، عمری دیرباز داشته باشد تا خلافت اوصیای پیامبر علیهم السلام تا قیامت استمرار پیدا کند. واقعیتی که تنها با باورهای شیعۀ امامیه در مورد حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف تطبیق می کند.
6- 5- یکی از ویژگی های امامان حق آن بود که دشمنی و بی توجهی مردم، به آن ها هیچ ضرری نمی رساند. دقت در این ویژگی، آشکار خواهد ساخت که عزل و نصب اين امامان، به جعل و نصب پروردگار است و مردم چه ولایت و رهبری آنان را بپذيرند و چه نپذيرند، در امامت ایشان خللی وارد نمی شود. چراکه اگر برکناری و گماشتن امامان، به دست مردم بود، بی گمان اقبال مردم به ایشان، آن ها را سود می بخشید و ادبارشان، زیان می رسانید.
6- 6- از ویژگی پیش گفته این نکته نیز فهمیده می شود که حکومت و خلافت این دوازده امام، لزوماً به معنای حکومت و خلافت ظاهری نیست؛ چراکه ناگفته پیداست روی آوری و پشت کردن مردم به رهبر جامعه، از حیث ظاهری برای او سودمند و زیان بار است.[87]
6- 7- شناسۀ دیگر امامان حق، ویژگی هدایت گری ایشان است. امری که به اجماع فریقین، فقط در امامان دوازده گانۀ مورد اعتقاد شیعه، بروز و ظهور داشته و هر یک از ایشان، در عصر خود، مرجعیت دینی و علمی بوده اند[88].
6- 8- امامان دوازده گانه از اهل بیت پیامبر اکرم صل الله علیه وآله همه از قریش و از شریف ترین تبار آن، بنی هاشم، هستند.[89]
6- 9- برابر با آنچه پیش ازاین برشمردیم، فرمان بری از امامان حق، فرمان بری از خدا و رسول؛ و نافرمانی ایشان نیز، نافرمانی از خدا و رسول خواهد بود؛ امری که ملازم با عصمت جانشینان پیامبر اکرم صل الله علیه وآله خواهد بود. واقعیتی که از اساسی ترین باورهای شیعۀ امامیه و از اختصاصات آن است؛ چراکه غیر از امامیه، هیچ یک از مذاهب اسلامی چنین اعتقادی را نسبت به هیچ کدام از خلفای اربعه، اموی و عباسی ندارند.
6- 10- بر پایۀ احادیث «اثناعشر»، اوصیای رسول خدا صل الله علیه وآله امامانی عادل و مقرب ترین و محبوب ترین انسان ها نزد خداوند متعال هستند. حال به غیراز شیعۀ امامیه، کدام مذهب اسلامی می تواند در خصوص خلفای خود چنین ویژگی هایی را ادعا کند؟
6- 11- همان گونه که گذشت، پيامبر اکرم فرمود: «ائمه بر گردن امّت حقّ دارند، همانند حقّی که من بر گردن شما دارم»؛ پس این حقّی که رسول خدا برای ائمه از امت مطالبه می کنند، بايد حقّی الهی باشد. حال به جز شيعۀ اماميه، چه کسی قائل است که ائمۀ بعد از پيامبر، خلفای الهی بوده و همۀ شئون پيامبر اکرم را دارا هستند؟
از سوی دیگر، فریقین اتفاق دارند که ائمه، ذوی القربای پیامبرند که قرآن کریم، به حقِ مودّت ایشان تصریح کرده است. پرسش اینجاست که چه کسانی غیر از ائمه علیهم السلام چنین حقّی دارند؟ به راستی آیا امراء و حاکمانی مانند بنی امیه و بنی مروان، حقّی به گردن امّت داشتند که پيامبر خدا آن را از امّت، مطالبه و درخواست کند؟!
6- 12- در برخی احادیث پیش گفته، تصریح شده بود که از بين رفتن اين دوازده نفر، مساوی با از بين رفتن و هلاکت همۀ اهل زمين است. این ویژگی نیز فقط با امامان دوازده گانۀ شیعه هم خوانی دارد[90]؛ چراکه شیعه باور دارد امام دوازدهم، همچنان زنده است. حال آنکه دودمان خلفای اموی و عباسی، سال هاست که ازمیان رفته اند!
6- 13- علاوه بر شواهد مذکور بر صدق مدعای شيعه در تطبيق احاديث اثناعشر بر امامان دوازده گانه از اهل بیت علیهم السلام ، برخی از علمای اهل سنّت نيز جانب انصاف را رعايت نموده و روايات «اثناعشر» را بر امامان دوازده گانۀ اهل بیت، تطبيق داده اند.
برای نمونه، سليمان حنفی قندوزی، جوينی و موفّق بن احمد خوارزمی، به سند خود از پیامبر اکرم صل الله علیه وآله چنین روایت می کنند:
عن النبي صل الله علیه وآله قال للحسين علیه السلام «انت امام، ابن امام، اخو امام؛ و انت حجّة، ابن حجة، اخو حجة، ابو حجج تسعة، تاسعهم قائمهم، المهدي»[91].
شيخ سليمان حنفی پس از ذکر روايات «اثناعشر» و بيان شواهد و قرائن بر عدم تطابق آن ها بر خلفای اربعه و امرای اموی و عباسی می گوید:
فلا بدّ من أن يحمل هذا الحديث على الائمة الاثني عشر من اهل بیته وعترته.
سپس می گوید:
و يؤيد هذا المعنى – اي أنّ مراد النبي صل الله علیه وآله الائمة الاثناعشر من اهل بیته – و يشهده و يرجحه، حديث الثقلين و الاحاديث المتكثرة المذكورة في هذا الكتاب وغيرها.[92]
6- 14- شواهدی که ذکر شد، تنها بخش کوچکی از دلايل و روايات فریقین است که اماميه آن ها را بر صدق مدعای خويش، مبنی بر حقانيّت امامت ائمۀ اثناعشر، شاهد می آورد.
نتیجه گیری
با توجّه به منابع معتبر اهل سنّت و دقّت در شاخصه های ارائه شده در احاديث نبوی، واضح می گردد که تنها مصاديق قابل انطباق با احاديث «اثناعشر» و «ائمۀ حقّ»، فقط و فقط امامان دوازده گانه از اهل بیت پیامبر اکرم صل الله علیه وآله هستند، نه حاکمان و امیران مورد ادّعای برخی علمای اهل سنّت.
همچنین آشکار است که خلط اين شاخصه ها و عدم تمايز بين امامان حقّ و امامان جور در مقام مصداق يابی از جانب برخی علمای اهل سنّت و مصادرۀ ویژگی های امامان حقّ به نفع حاکمان جور، دروغی بزرگ و تحريف سخنان رسول ربّ العالمين صل الله علیه وآله است.
پی نوشت ها :
[1]. دانش آموخته خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم و فارغ التحصیل سطح سه مرکز تخصصی امامت اهل بیت علیهم السلام .
[2]. بخاری، محمد بن اسماعیل، الصحیح، 6/2640؛ نیشابوری، مسلم بن حجاج، الصحیح، 6/3.
[3]. طبراني، سلیمان بن أحمد، المعجم الکبير، 2/197.
[4]. همان، 198.
[5]. مروزی، نعیم بن حماد، الفتن، 1/52؛ ترمذی، محمد بن عیسی، السنن، 4/501؛ هیتمی، ابن حجر، الصواعق المحرقه، 1/43؛ ابن کثیر، اسماعيل، تفسیر القرآن، 5/134.
[6]. هیتمی، ابن حجر، همان، 53 و 54؛ مروزی، نعیم بن حماد، همان؛ ترمذي، محمد بن عیسی، 4/501.
[7]. بخاری، محمدبن اسماعیل، التاريخ الكبير، /411؛ بزّار، أحمد بن عمرو، المسند، 2/127؛ طبرانی، سلیمان بن احمد، 22/120.
[8]. سيوطی، جلال الدّین، جامع الأحاديث 18/66؛ متقی هندی، علی بن حسام الدین، کنزالعمال، 12/34.
[9]. بغوي، حسین بن مسعود، شرح السنة، 7/346.
[10]. هیتمی، ابن حجر، الصواعق المحرقه، 1/43.
[11]. همان.
[12]. ترمذی، محمّد بن عیسی، جامع سنن، 4 /501.
[13]. نیشابوری، مسلم، همان، 6/ 4؛ ابن حنبل، احمد، المسند 5/ 89.
[14]. همان، 5/93 – 96.
[15]. همان، 5/99 – 87.
[16]. جويني، ابراهیم بن محمّد، فرائدالسمطين، 1 /312 و 2 /132.
[17]. طبرانی، سلیمان بن احمد، همان، 2 /179.
[18]. همان، 253؛ ابن حنبل، احمد، همان، 5/92.
[19]. بخاری، محمدبن اسماعیل، همان، 6/2640.
[20]. نیشابوری، مسلم، همان، 6 /3.
[21]. ابن کثير، اسماعیل بن عمر، تفسير القران العظيم، 3/ 59.
[22]. همان گونه که ملاحظه می کنید، در این نقل ها و نیز نقل های دیگری که متعرض آن ها نشدیم، ضرورت وجود خليفه برای پيامبر اکرم صل الله علیه وآله مفروغ عنه دانسته شده و از پيامبر یا صحابه، تنها در مورد عدد آن ها سؤال شده است. نکته دیگر آنکه دست کم می توان دو صفت مشابه در این دو گروه یافت: یکی شباهت در عدد؛ زیرا بر پایۀ آیه 12 از سوره مبارکه مائده، نقبای بنی اسرائیل دوازده نفر بودند: <وَ لَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ ميثاقَ بَني إِسْرائيلَ وَ بَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقيبا>؛ و دیگری شباهت در برگزیده شدن از جانب خداوند؛ همان گونه که از فعل «بَعَثْنا» آشکار است، خداوند متعال، گزینش این نقبا را به خود نسبت می دهد.
[23]. هیتمی، ابن حجر، الصواعق المحرقه، 1/ 54.
[24]. ابن حنبل، احمد، همان، 5/ 106.
[25]. طبرانی، سلیمان بن احمد، همان، 2/196.
[26]. نیشابوری، مسلم، همان، 6 /4.
[27]. همان، 6/3؛ بخاري، محمدبن اسماعیل، همان، 6/2640؛ ابن حنبل، احمد، همان، 5 /99 – 98؛ طبرانی، سلیمان بن احمد، همان، 2 / 197.
[28]. گرچه در غالب گزارش ها، عبارت « كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ» با شک و ترديد نقل شده است و حکایت از این دارد که در اینجا عدّه ای به عمد با سروصدا و تکبیر و ضجّه و نشست وبرخاست، قصد داشتند نگذارند سخن پیامبر درست به گوش مردم برسد. ر.ک: بخاری، محمد بن اسماعیل، همان، 6 /3؛ ابن حنبل، احمد، همان، 5 / 98 و 99؛ طبرانی، سلیمان بن احمد، همان، 2 /197.
[29]. حنفي قندوزي، سلیمان، ينابيع المودّه، 3 / 262.
[30]. عسقلانی، ابن حجر، فتح الباری، 20 /266؛ ابن جوزی، أبوالفرج، کشف المشکل، 1 /289؛ این هر دو، روايت را از مسندالکبير مسدّد نقل کرده اند.
[31]. طبرانی، سلیمان بن احمد، همان، 2 /197.
[32]. همان، 2/253.
[33]. نيشابوری، مسلم، همان، 6/ 4؛ ابن حنبل، احمد، همان، 5 /89؛ ابو داوود، سلیمان، همان، ح 3731؛ بزّار، أبوبکر، مسند، 2/127؛ طبرانی، سلیمان بن احمد، همان، 2 /197.
[34]. نیشابوری، مسلم، همان، 6 /3؛ ابن حنبل، احمد، همان، 2 /90؛ ابو داوود، سلیمان، همان، 2/508.
[35]. منيع: غير قابل نفوذ، غالب و چيره ناپذير. به کتب لغت، ذیل این ماده رجوع کنید.
[36]. ابن حنبل، احمد، همان، 5 /101 – 93؛ طبرانی، سلیمان بن احمد، همان، 2 /197.
[37]. بخاری، محمد بن اسماعیل، تاریخ کبیر، 8 /411؛ شبیه این مضمون را ابن حنبل در المسند، 5/97 نقل کرده است.
[38]. طبراني، سلیمان بن احمد، همان، 2/253.
[39]. همان، 2/196؛ ابن حنبل، احمد، همان، 5 / 87.
[40]. همان، 5 /96.
[41]. همان، 98 و 99؛ هيتمی، ابن حجر، همان، 1 /53.
[42]. بزّار، أبوبکر، مسند، 2 /130.
[43]. عسقلانی، ابن حجر، همان، 2 /554؛ وی این حديث را از احمد و مسلم نقل کرده است.
[44]. طبراني، سلیمان بن احمد، همان، 2/196.
[45]. همان، 2/253؛ ابن حنبل، احمد، همان، 5 /92؛ بزّار، أبوبکر، همان، 2 /130؛ ابو داوود، سلیمان، همان، 2/508.
[46]. عسقلاني، ابن حجر، فتح الباري، 20/ 266.
[47]. سيوطی، جلال الدين، تاريخ الخلفاء، 1/16.
[48]. طبراني، سلیمان بن احمد، همان، 2 /198.
[49]. سيوطي، جلال الدين، جامع الأحاديث 18/66؛ متقي هندي، علی بن حسام الدین، کنزالعمّال، 12 /60.
[50]. نيشابوری، مسلم، همان، 6/24.
[51]. عينی حنفی، بدرالدين، عمدة القاری، 24/221؛ أبو حيان، محمد بن یوسف، تفسير بحرالمحيط، 3/290؛ زمخشری، محمود بن عمر، تفسير کشّاف، 1/556.
[52]. بخاري، محمدبن اسماعیل، همان، 3/1080؛ نیشابوری، مسلم، همان 6/13.
[53]. أبو يعلي، أحمد، مسند، 7 /94؛ نسائي، أحمد بن شعیب، السنن الکبري، 3 /467؛ هيتمي، نورالدین، مجمع الزوائد، 5 / 348؛ طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الأوسط، 2 / 342؛ ابن حنبل، احمد، همان، 20 /249.
[54]. همان، 2 /297؛ بخاری، محمد بن اسماعیل، همان، 17/51؛ نیشابوری، مسلم، همان، 6/17؛ طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، 10/96؛ با اختلافی که در الفاظ وجود دارد.
[55]. همان، 7/288.
[56]. ابن حنبل، احمد، همان، 3 /55.
[57]. أبو عوانه، یعقوب بن اسحاق، مسند، باب 24، ح 7182.
[58]. نيشابوری، مسلم، همان، 6/24.
[59]. همان.
[60]. همان، 20؛ بخاري، محمد بن اسماعیل، همان، 9 /136 و 17/ 578.
[61]. همان، 8 /561، ابن کثير، اسماعیل بن عمر، البداية والنهاية، 6 /220.
[62]. نيشابوري، مسلم، همان، 6 /17.
[63]. ابن حنبل، احمد، المسند، 2 /297.
[64]. ابن ماجه، محمد بن یزید، سنن، 2 /958.
[65]. ابن حنبل، احمد، همان، 5 /145.
[66]. همان، 5/145؛ حميدي، محمد بن فتوح، الجمع بين الصحيحين، 3 /400؛ ابن حبان، محمد، همان، 16 /221.
[67]. طبراني، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، 20/90؛ ابونعیم، احمد بن عبدالله، حلیة الاولیاء، 5/165؛ سیوطی، جلال الدین، جامع الاحادیث، 12/256.
[68]. نيشابوري، مسلم، همان، 6/20؛ بخاري، محمد بن اسماعیل، همان، 17/ 578؛ با اختلاف اندکی که در الفاظ وجود دارد.
[69]. ابن حنبل، احمد، همان، 1/399؛ أبونعيم، أحمد بن عبدالله، دلائل النبوّه، 2/73؛ ابن ماجه، محمد بن یزید، سنن، 2/956؛ بيهقي، أبوبکر، السنن الکبري، 2/107؛ همو، دلائل النبوّة،2/73 و 6/396؛ متّقي هندي، علی بن حسام الدین، کنزالعمّال، 7/797؛ ابن هبة الله، علی بن حسن، تاريخ مدينة دمشق، 49/91؛ سيوطي، جلال الدّین، الخصائص الکبري، 2/214 (به نقل از بيهقي و أبونعيم)؛ با اختلاف اندکی که در الفاظ وجود دارد.
[70]. بخاري، محمدبن اسماعیل، همان، 17 /547.
[71]. ابن حنبل، احمد، همان، 2 /328؛ آلوسی در روح المعاني، 5/65 یک جا، این حدیث را با این عبارت نقل می کند: «فساد الدّين على أيدي أغيلمة من سفهاء قريش» (5/65) و در جای دیگر، با این فراز «فساد أمّتي…» (5/ 48).
[72]. ابن حنبل، احمد، همان، 1 /456؛ ابن حبّان، محمّد، الصحيح، 1/347.
[73]. ابن حنبل، احمد، همان، 5 /325 – 329 و 6/321؛ هيتمي، نورالدین، مجمع الزوائد، 5 /408؛ طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الأوسط، 3 /130.
[74]. حاکم نيشابوري، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، 3/401 – 402؛ ترمذی، محمد بن عیسی، سنن، 4/529؛ سیوطی، جلال الدین، جامع الأحاديث، 13/ 355. البانی نیز در حاشیۀ خود بر سنن ترمذی، این حدیث را صحیح دانسته است.
[75]. همان، 2/120؛ ابو داوود، سلیمان بن اشعث، سنن، 1/177.
[76]. همان، 1/165؛ ابن حنبل، احمد، همان، 6/7؛ ابن ماجه، محمّد بن یزید، سنن، 3/129؛ نسائي، أحمد بن شعیب، السنن الکبري، 1/285.
[77]. همان گونه که از واژگانی چون «سیکون»، «سیکون بعدی» و… برمی آید، زمان ظهور این حاکمان، بسیار نزدیک و پس از زمانی اندک از رحلت رسول خدا صل الله علیه وآله خواهد بود؛ تا جایی که جناب ابوذر، از پیامبر اکرم صل الله علیه وآله تکلیف خود را در آن زمان جویا می شود.
[78]. طبراني، سلیمان بن احمد، المعجم الصغير، 1/425؛ همو، المعجم الاوسط 4/28؛
حاکم نيشابوری، محمدبن عبدالله، همان، 4/85، ح8982؛ سيوطي، جلال الدین، جامع الأحاديث، حديث 10088.
[79]. نسائي، أحمد، سنن کبري 4/ 8758؛ ابن حنبل، احمد، همان، 3 /92؛ بغوي، حسین بن مسعود، شرح السنّة 3 /454؛ حاکم نيشابوری، محمدبن عبدالله، همان، 1 /151 ح 262. وی این حدیث را صحیح دانسته است.
[80]. ابن حبّان، محمّد، صحيح، 1/403. وی این حدیث را صحیح دانسته است. این حدیث، با اختلاف اندکی در الفاظ، در منابع دیگری نیز نقل شده است. ر.ک: نيشابوری، مسلم، همان 1 /50؛ أبو عوانه، یعقوب بن اسحاق، مسند 1 /43؛ بيهقي، أبوبکر، السنن الکبری، 10/90.
[81]. ابن حنبل، احمد، همان، 3 /28 و 29؛ أبو يعلي موصلي، أحمد بن علی، مسند 2 /473؛ هيتمي، ابن حجر، مجمع الزوائد 5 /392؛ بيهقي، أبوبکر، شعب الإيمان 6 /62؛ متقي هندي، علی بن حسام الدین، همان، 6 /103.
[82]. نيشابوري، مسلم بن حجاج، همان، 6/24؛ ابن حنبل، احمد، همان، 6/24؛ أبو عوانه، یعقوب بن اسحاق، مسند، 4/424؛ دارمي، عبدالله بن عبدالرحمن، سنن، 2/417؛ ترمذي، محمد بن عیسی، همان، 4/529؛ ابن حبّان، محمّد، همان، 10/449 (وی این حدیث را دارای سندی قوی می داند).
[83]. بخاري، محمد بن اسماعیل، همان، 17/ 578 و 9 /136؛ نیشابوری، مسلم بن حجاج، همان، 6/20.
[84]. ابن حنبل، احمد، همان، 3/55؛ أبو يعلي، أحمد بن علی، همان، 2/343 (فقط قسمت دوم روايت)؛ بيهقي، ابوبکر، سنن، 10/88 و 36؛ طبراني، سلیمان بن احمد، المعجم الصغير، 1/397؛ ترمذي، محمد بن عیسی، همان، 3/617.
[85]. باید توجه داشت که ما در این نوشتار، در پی اثبات سزاواری مجموعۀ امامان دوازده گانه هستیم، نه مصادیق آنان.
[86]. ر ک: وهابی، محمدرضا، أحاديث إثناعشر درمنابع سه قرن نخست شيعه، فصلنامه علمی پژوهشی علوم حدیث، 59، 60/85.
[87]. با این توضیح، اشتباه برخی علمای اهل سنت آشکار خواهد شد، آنجا که روایات «امامان حق» و «اوصیای رسول» را فقط بر خلفای اموی و عباسی که حکومتی ظاهری داشته اند، تطبیق داده اند.
[88]. برای آشنایی با اعتقاد اهل سنت در این باره، ر ک: الهامی، داوود، امامان اهل بيت در گفتار اهل سنّت، مکتب اسلام، 1377. برای نمونه، ذهبی پس از ذکر اسامی امامان اهل بيت، از مقام علمی و فقاهت و تقوا و بزرگی ایشان به عظمت ياد کرده و به شايستگی آن ها برای مقام خلافت و پيشوايی امّت، اعتراف می کند. او در ستایش برخی از ائمه علیهم السلام تعبير «سزاوارتر از خلفای عصر خود به مقام خلافت» را به کار می برد. (ذهبي، شمس الدّین، سير أعلام النبلاء، 13/119)
[89]. پیش از این گذشت که در برخی احادیث «اثنا عشر»، به جای گزارۀ «کُلُّهم مِن قُرَیش»، عبارت «کُلُّهم مِن بَنی هاشم» آمده است.
[90]. در برخی منابع اهل سنت، به این واقعیت تصریح شده و اهل بیت پیامبر، امان اهل زمین و مایۀ تداوم حیات آن معرفی شده اند. برای نمونه، ابن حجر از پیامبر اکرم صل الله علیه وآله روایت می کند: «اهل بيتي امان لاهل الارض، فاذا ذهب اهل بيتي، ذهب اهل الارض» (الصواعق المحرقة، 2/675)؛ و در جای دیگر از آن حضرت می آورد: «اهل بيتي امان لاهل الارض، فاذا هلك اهل بيتي جاء اهل الارض من الآيات ما كانوا يوعدون» (همان، 445).
[91]. حنفی قندوزی، شیخ سلیمان، ينابيع المودّه 3 /264؛ خوارزمی، موفق بن أحمد، مناقب و مقتل الحسين؛ جوينی، ابراهیم بن محمّد، فرائدالسمطين، 2/ 133.
[92]. حنفی قندوزی، شیخ سلیمان، همان.
فهرست منابع :
قرآن کریم
آلوسي، شهاب الدین محمود بن عبدالله، روح المعاني في تفسير القرآان العظيم، بی جا، بی نا، بی تا.
ابن ابي شيبه، ابو بكر عبد الله بن محمد، مُصنّف ابن ابي شيبة، تحقيق: محمد عوامة. بي جا، بی نا، بی تا.
ابن الجوزي، ابو الفرج عبدالرحمن، کشف المشکل، تحقيق: علي حسين البواب، دار الوطن، الرياض، 1418 ق
ابن بطّال، ابو الحسن علي بن خلف، شرح صحيح البخارى، چاپ دوّم، تحقيق: ابو تميم ياسر بن ابراهيم، مكتبة الرشد، السعودية، الرياض، 1423 هـ – 2003 م.
ابن تيميه، احمد بن عبدالحليم، منهاج السنة، تحقيق: د محمد رشاد سالم، چاپ اوّل، مؤسسة قرطبة، بي جا، 1406 هجري ق.
ابن حبّان، محمد بن حبان بن احمد، صحيح ابن حبان، مؤسسة الرسالة، بی تا.
ابن حجر هيتمي، احمدبن محمّد، الصواعق المحرقة، تحقيق: عبدالرحمن بن عبدالله التركي وكامل محمد الخراط، چاپ اوّل، مؤسسة الرسالة، بيروت، 1997.
ابن کثير، اسماعیل بن عمر، البداية والنهاية، بی نا، بی تا.
————–، تفسير القرآن العظيم، تحقيق: محمود حسن، چاپ جديد، دار الفكر، بي جا، 1414 هجري ق.
ابن ماجه، محمد بن يزيد القزويني، سنن ابن ماجه، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، دار الفكر، بيروت، بی تا.
ابن هبة الله، ابي القاسم علي بن الحسن، تاريخ مدينة دمشق، تحقيق محب الدين ابي سعيد عمر بن غرامة العمري، دار الفكر، بيروت، 1995 م.
ابو عوانه الاسفراينى، يعقوب بن اسحاق بن ابراهيم، مستخرج ابي عوانة، بی نا، بی تا.
————–، مسند ابي عوانه، دارالمعرقه، بيروت، بی تا.
ابو نعيم اصفهاني، احمد بن عبد الله بن احمد، دلائل النبوة، بی نا، بی تا.
ابوداود، سليمان بن الاشعث السجستاني، سنن ابي داود، دار الكتاب العربي – بيروت، بی تا.
ابو حيّان الاندلسي، محمد بن يوسف، تفسير البحر المحيط، تحقيق: الشيخ عادل احمد عبد الموجود، دار الكتب العلمية، بيروت، 1422 هـ – 2001 م.
ابو يعلي، احمد بن علي بن المثنى الموصلي، مسند ابي يعلي، تحقيق: حسين سليم اسد، چاپ اول، دار المامون للتراث، دمشق، 1404 ق.
احمد بن حنبل، ابوعبدالله احمد بن محمّد بن حنبل، مسند احمد، تحقیق: السيد ابوالمعاطي النوري، چاپ اول، عالم الکتب، بيروت، 1419 هجري ق.
الباني، محمد ناصر الدين، السلسلة الصحيحة، مكتبة المعارف، الرياض، بی تا.
————–، صحيح وضعيف الجامع الصغير، المكتب الاسلامي، بی تا.
————–، صحيح و ضعيف سنن الترمذي، بی نا، بی تا.
بخاري، ابوعبدالله محمدبن اسماعيل، صحيح بخاري، تحقيق: محمد زهير بن ناصر الناصر، چاپ اوّل، دارالطوق النجاة، بي جا، 1422 ه ق.
————–، التاريخ الكبير، بی نا، بی تا.
بزّار، ابو بكر احمد بن عمرو، مسندالبزّار، تحقيق: د. محفوظ الرحمن زين الله، مؤسسة علوم القران، مكتبة العلوم والحكم، بيروت، مدينه، 1409 ق.
بغوي، ابو محمد الحسين بن مسعود، معالم التنزيل، تحقيق: محمد عبد الله النمر –
عثمان جمعة ضميرية – سليمان مسلم الحرش، چاپ چهارم، دار طيبة للنشر والتوزيع، 1417 هـ – 1997 م.
————–، شرح السنّة، تحقيق: شعيب الارناؤوط – محمد زهير الشاويش، چاپ دوّم، المكتب الاسلامي، دمشق، بيروت، 1403 هـ – 1983 م.
البيهقي، ابو بكر احمد بن الحسين، دلائل النبوة ومعرفة احوال صاحب الشريعة، تحقيق: عبد المعطي قلعجي، چاپ اول، بيروت + القاهرة، 1408 هـ، 1988 م.
————–، السنن الکبری، چاپ اول، مجلس دائرة المعارف النظامية، حيدر اباد هند، 1344 هـ.
————–، شعب الايمان، تحقيق: محمد السعيد بسيوني زغلول، چاپ اول، دار الكتب العلمية – بيروت، 1410 ه ق.
ترمذي، محمد بن عيسي ابو عيسى الترمذي السلمي، سنن ترمذي، تحقيق: احمد محمد شاكر واخرون، دار احياء التراث العربي، بيروت، بی تا.
ثعلبي، ابو اسحاق احمدبن محمّد، الکشف و البيان، تحقيق: الامام ابي محمد بن عا شور، دار احياء التراث العربي، لبنان، 1422 ه ق.
جوزيه، ابن قيم، تهذيب سنن ابي داود، بی نا، بی تا.
جويني، ابراهيم بن محمّد بن المؤيّد الجويني، فرائدالسمطين في فضائل مرتضي والبتول والسبطين، تحقيق: شيخ محمّدباقرمحمودي، چاپ اوّل، مؤسسة المحمودي، بيروت، 1398 هجري/ ق. 1978 م.
حاکم النيشابوري، محمد بن عبدالله، المستدرك على الصحيحين، چاپ اول، دار الكتب العلمية، بيروت، 1411 ق – 1990 م
حنفي قندوزي، شيخ سليمان، ينابيع المودّة لذوي القربي، دار الاسوة للطباعة والنشر، قم، بی تا.
خطيب البغدادي، احمد بن علي ابو بكر، تاريخ بغداد، دار الكتب العلمية، بيروت، بی تا.
خوارزمي، موفق بن احمد خوارزمي، المناقب، تحقيق: مالک محمودي، جامعه مدرّسين، قم، بی تا.
الدارمي، عبدالله بن عبدالرحمن، سنن الدارمي، تحقيق: فواز احمد زمرلي، خالد السبع العلمي، چاپ اول، دار الكتاب العربي – بيروت، 1407.
رشيد رضا، محمد رشيد بن علي رضا، تفسير المنار، الهيئة المصرية العامة للكتاب، 1990 م.
الزمخشري، ابو القاسم محمود بن عمر، الكشاف عن حقائق التنزيل، تحقيق عبد الرزاق المهدي، دار احياء التراث العربي، بيروت، بی تا.
السيوطي، جلال الدین عبدالرحمن ابي بكر، الخصائص الكبرى، دار الكتب العلمية، بيروت، 1405 هـ – 1985 م.
————–، تاريخ الخلفاء، تحقيق: محمد محي الدين عبد الحميد، چاپ اول، مطبعة السعادة، مصر، 1371 هـ – 1952 م.
————–، جامع الاحاديث، بی نا، بی تا.
طبراني، ابو القاسم سليمان بن احمد، المعجم الکبير، تحقيق حمدي بن عبدالمجيد سلفي، چاپ دوّم، مکتبة العلوم والحکم، موصل، 1404 ق.
————–، المعجم الاوسط، تحقق: طارق بن عوض الله بن محمد، عبد المحسن بن ابراهيم الحسيني، دار الحرمين، القاهرة، 1415 هجري ق.
————–، المعجم الصغير، تحقيق: محمد شكور محمود الحاج امرير، چاپ اوّل، المكتب الاسلامي، دار عمار، بيروت، عمان، 1405 ه ق.
طنطاوي، محمد سيد، التفسير الوسيط للقرآن الكريم، بی نا، بی تا.
طیالسي، سليمان بن داود ابو داود الفارسي، مسند ابي داود الطيالسي، دار المعرفة – بيروت، بی تا.
عسقلاني، احمد بن علي بن حجر، فتح الباري، بی نا، بی تا.
عظيم ابادي، ابوالطيّب محمد شمس الحقّ، عون المعبود شرح سنن ابي داود، تحقيق: عبدالرحمن محمد عثمان، چاپ دوّم، المكتبة السلفية، المدينة المنورة، 1388 هـ، 1968 م.
عيني الحنفي، بدرالدّين، عمدة القاري في شرح صحيح البخاري، بی نا، بی تا.
فخر رازي، محمد بن عمر، التفسير الكبير، دار الكتب العلمية، بيروت، 1421 هـ ق – 2000 م.
قرطبي، محمد بن احمد، التذكرة في احوال الموتى وامور الاخرة، بی نا، بی تا.
متّقي الهندي، علي بن حسام الدين، كنز العمال في سنن الاقوال والافعال، مؤسسة الرسالة، بيروت 1989 م.
مروزي، نعيم بن حماد، الفتن، چاپ اول، دار الکتب العلمیة، بیروت 1418ق.
مزي، يوسف بن الزكي، تهذيب الكمال، تحقيق: د. بشار عواد معروف، چاپ اول، مؤسسة الرسالة، بيروت، 1400 ه ق – 1980 م.
مناوي، زين الدين عبد الرؤوف، التيسير بشرح الجامع الصغير، چاپ دوم، مكتبة الامام الشافعي، الرياض، 1408 هـ – 1988 م.
————–، فيض القدير شرح الجامع الصغير، چاپ اول، المكتبة التجارية الكبرى، مصر، 1356
نسائي، احمد بن شعيب، السنن الكبرى، تحقيق: د.عبد الغفار سليمان البنداري، سيد كسروي حسن، چاپ اول، دار الكتب العلمية، بيروت، 1411 ق – 1991 م
نووي، ابو زکريا يحيي بن شرف، المنهاج شرح صحيح مسلم بن الحجّاج، چاپ دوّم، دار احياء التراث العربي، بيروت، 1392.
نيشابوري، مسلم بن حجّاج، صحيح مسلم، دارالجيل (دارالافاق الجديدة)، بيروت، بی تا.
وهابی، محمدرضا، احادیث اثناعشر در منابع سه قرن نخست شیعه، فصلنامه علمی پژوهشی علوم حدیث، 59 و60، مؤسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، بهار 1390.
هيتمي، نور الدين علي بن ابي بكر، مجمع الزوائد، دار الفكر، بيروت، 1412 هـ ق.
هيثمي، نور الدين، بغية الباحث عن زوائد مسند الحارث، تحقيق: د. حسين احمد صالح الباكري، چاپ اول، مركز خدمة السنة والسيرة النبوية، المدينة المنورة، 1413 ق – 1992.