تخميس تركيببند محتشم كاشاني
خطّ قضا نوشت به ديوان كربلا[1]
زآن نينواش آمده عنوان كربلا
موج بلا رسيد به عمّان كربلا
«كشتي شكست خوردهي توفان كربلا
در خاك و خون فتاده به ميدان كربلا»
اندر زمين ماريه، نوح نبي چو زيست
با چشم دل به دشت بلا چند بنگريست
خضر نبي چو ديد به حال حسين گريست
«گر چشم روزگار بر او فاش ميگريست
خون ميگذشت از سر ايوان كربلا»
عبّاس را چو پُر شده ز آب فرات، مشك
برده سپاه شام بر آن ظرف آب، رشك
از ظرف آب ريخته از چشم او سرشك
«نگرفته دست دهر گلابي به غير اشك
زآن گل كه شد شكفته بستان كربلا»
شد وارد زمين بلا، شاه انس و جان
ز آل رسول، همره او جمعي از زنان
لبتشنه بود در حرمش خيل كودكان
«از آب هم مضايقه كردند كوفيان
خوش داشتند حرمت مهمان كربلا»
چون تير كين به قلب شه انس و جان رسيد
خون از دلش چو لولهي ميزاب[2] شد پديد
از تشنگي ز سينهي خود آه ميكشيد
«بودند ديو و دد همه سيراب و ميمكيد
خاتم ز قحط آب، سليمان كربلا»
آن كشتي نجات به مغروق[3] ميرسيد
با دشمنش حساب به مفروق[4] ميرسيد
اين راز عاشقانه به معشوق ميرسيد
«زآن تشنگان هنوز به عيّوق ميرسيد
فرياد العطش ز بيابان كربلا»
منابع: نغمههای پیروزی، دیوان بنایی یزدی، به عيّوق ميرسد
[1]. ديوان بنايي يزدي، ص 303 ـ 304.
[2]. ناودان.
[3]. غرق شده.
[4]. پراكنده، جدا كرده شده.