تنور خولی (علیه اللّعنة و العذاب)
مگر، اي عزيز مادر! كه نموده ميهمانت؟
كه چنين به كنج مطبخ، شده منزل و مكانت
مگر اين حديث طور است كه ظاهر از تنور است؟
كه جهان منوّر آمد ز تجلّي عيانت
برِ اهل حق معزّز بُوَد احترام مهمان
ز چه رو تو را گرامي، ننموده ميزبانت؟
مگر آن كه خولي دون نشناختت؟ عزيزم!
كه چنين نموده، اي مه! ز ستارهها نهانت؟
مگر آن كه ز آب ديده ز رخت غبار شويم
كه گهرفشانيام از لب لعل دُرفشانت
مگر، اي غريب مادر! چه شده سپاه و لشكر؟
چه شدند همرهانت؟ به كجاست ياورانت؟
ز چه خشك گشته؟ مادر! لب لعل نازنينت
مگر اين كه تشنه كشتند ز كينه دشمنانت؟
ز چه زير خون سفيد است محاسن نكويت؟
مگرت فسرده خاطر، غم مرگ نوجوانت؟
غم غربت تو، اي سر! نرود ز ياد «آذر»
به خدا! كه داغت آتش زده قلب دوستانت
دروازهی كوفه
نه عجب بُوَد ز كوفه، اگر انقلاب دارد
كه به ارتفاع يك ني، رخ آفتاب دارد
عجب اين بُوَد كه چون مه، رخ شمس عالمآرا
ز غبار و خاك صحرا، به رخش حجاب دارد
همه گوشها به فرمان، پي استماع از جان
كه حسين عزيز زهرا، به شما خطاب دارد
نگريد روي خوبش، نزنيد سنگ و چوبش
لب قاريان قرآن، نه چنين جواب دارد
سر ني سر برادر، نگران به سوي خواهر
ولي از جراحت و خون، به جبين، نقاب دارد
ز چه نشكند به محمل، سر زينب غميندل؟
كه به نيزه بيند آن سر كه ز خون، خضاب دارد
ز چه ره تو، اي برادر! شدهاي جدا ز خواهر؟
بنگر كه بي تو زينب، غم بيحساب دارد
تو نمودهاي جدايي، شده روز بينوايي
هله! زينب از فراقت، بصر پرآب دارد
بفشان ز ديده، «آذر»! شب و روز لؤلؤ تر
كه گرانبهايي اين دُر، به صف حساب دارد
درود بر استاد آذر خراسانی شاعر شیرین سخن،
روحش شاد ،
اشعارش فوق العاده است ، و دلنشین،
از خواندنش آدم سیر نمیشود،
استفاده کردم،
ارادتمند
درود بر شاعر شیرین سخن
بسیار عالی و دلنشین،
ارادتمندم
کاملش رو ندارید ؟ کتابش ؟
سلام علیکم، در این مطلب دو غزل از ایشان به صورت کامل بارگزاری شده است.