هیچ كس نمیتواند ادعا کند كه قاتلین امام حسین (ع)، ایشان را نمیشناختند و یا مسلمانها نمی دانستند که سیدالشهداء (ع) با یزید بیعت نكرده و نخواهد کرد. فعالیت های حضرت در عدم بیعت با یزید پنهانی نبود. خروج ایشان از مدینه وحرکتشان به سوی مکه برای همه آشکار بود. این در حالی است که شخصیتی مانند پسر زبیر که از بیعت با یزید سر باز زده بود مخفیانه از مدینه گریخت اما حضرت راه خود را به سوی مكه که محل رفت و آمد مسلمان هاست انتخاب كردند. حضرت حدود چهار ماه در مكه ماندند تا جای که همه از حضور ایشان مطلع شدند.
با این وجود چرا مسلمانان به حمایت از حضرت به کربلا نیامدند و چرا آنان كه آمدند همگی روی حضرت شمشیر كشیدند؟ بیتردید حجت بر همه آنان که در کربلا حاضر شدند تمام بود. حضرت صبح روز عاشورا دو بار خطاب به لشکر دشمن سخنرانی کردند که این برخورد حضرت نیز از قواعد استثنائی عاشورا محسوب می شود؛ قاعدة جنگ مكارم اخلاق با رذائل اخلاقی. ابن زیاد به شدت مردم را تهدید کرده بود که اموال را به تاراج و زن ها و بچه ها را به اسارت میبرد. حضرت طی این دو خطابه پس از موعظه لشکر، با آنها اتمام حجت كردند تا کسی، با این توجیه که بالاخره حضرت وادار به صلح می شود، گمان نبرد هم دنیا و هم آخرت را به دست خواهد آورد! حضرت در خطاب نخست با قاطعیت فرمودند: «وَ اللَّهِ لَا أُعْطِیكُمْ بِیدِی إِعْطَاءَ الذَّلِیلِ وَ لَا أُقِرُّ لَكُمْ إِقْرَارَ الْعَبِیدِ»؛ امروز نه از پیش شما میگریزم و نه دست بیعت میدهم؛ امروز روز كشته شدن و كشتن است؛ اگر بمانید باید در خون من شریك شوید.