شب خواست جمال تو بپوشد که نشد

گل خواست به تو غمزه فروشد که نشد

می کرد فرات بی قراری، می خواست

تا از لب تو آب بنوشد که نشد

شاعر: میثم مومنی نژاد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *