مغالطهاى كه در وارد كردن اشكال دور به رابطه ميان ولىفقيه و خبرگان وجود دارد، در آنجا است كه مىگويد: «ولىفقيه مشروعيتش را از مجلس خبرگان كسب مىكند؛ در حالى كه مشروعيت خود خبرگان به امضاى ولىفقيه و از طريق تأييد به وسيله شوراى نگهبان است. خود اين شورا نيز مشروعيت را از رهبر گرفته است؟!»

يك. بر مبناى نظريه نصب

بر اين اساس مشروعيت ولىفقيه از ناحيه خبرگان نيست؛ بلكه به نصب از جانب امام معصوم (علیهالسلام) و خداى متعال است و خبرگان، در حقيقت رهبر را نصب نمىكنند؛ بلكه نقش آنان «كشف» رهبر منصوب به نصب عام از سوى امام زمان (علیهالسلام) است. نظير اينكه براى انتخاب مرجع تقليد و تعيين اعلم، به سراغ افراد خبره و متخصّصان مىرويم و از آنان سؤال مىكنيم. در اين صورت نمىخواهيم آنان كسى را به اجتهاد يا اعلميت نصب كنند؛ بلكه آن فرد در خارج و در واقع مجتهد يا اعلم هست يا نيست؟ اگر واقعاً مجتهد يا اعلم است، تحقيق ما باعث نمىشود از اجتهاد يا اعلميت بيفتد و اگر هم واقعاً مجتهد و اعلم نيست، تحقيق ما باعث نمىشود اجتهاد و اعلميت در او به وجود بيايد. پس سؤال از متخصّصان فقط براى اين است كه از طريق شهادت آنان، براى ما كشف و معلوم شود كه آن مجتهد اعلم ـكه قبل از سؤال ما خودش در خارج وجود دارد كيست؟ ـ در اينجا هم خبرگان رهبرى، ولىفقيه را به رهبرى نصب نمىكنند؛ بلكه فقط شهادت مىدهند آن مجتهدى كه به حكم امام زمان (علیهالسلام) حقّ ولايت دارد و فرمانش مطاع است، اين شخص است. بنابراين دورى در كار نيست.

 

 

دو. فقدان شرايط دور باطل

به نظر مىرسد دراينباره، نوعى مغالطه و خلط معنا صورت گرفته است. «دور» فلسفى آن است كه وجود چيزى با يك يا چند واسطه، بر خودش متوقف باشد؛ مثلاً «الف» به وجود آورنده «ب» و «ب» به وجود آورنده «الف» باشد. در نتيجه «الف» به وجود آورنده «الف» خواهدبود.ليكن به مسئله گفته مىشود: اگر تعيّن «الف» ناشى از «ب» باشد و «ب» هم به وسيله «الف» تعيّن يابد، مىتوان «دور» ناميد. در اينجا بايد توجه كرد كه در دور باطل نحوه وابستگى دو پديده به يكديگر، بايد يكسان باشد؛ به عنوان مثال در دور فلسفى، اولى علّت ايجادى دومى و دوّمى علت ايجادى اوّلى باشد. اما اگر به گونههاى متفاوتى دو پديده نسبت به يكديگر وابستگى پيدا كنند، دور باطل نيست؛ بلكه وابستگى متقابل است و چنين چيزى، هم در نظام تكوين و علوم طبيعى پذيرفته شده و منطقى است و هم در همه نظامهاى حقوقى جهان، به اشكال گوناگون وجود دارد. از همينرو گفتهاند: دور فلسفى و منطقى محال است؛ ولى دور علمى محال نيست و دور حقوقى نيز باطل نمىباشد.

اكنون بايد ديد مطلب ادعا شده، دقيقاً چه وضعيتى دارد؟ اگر نسبت شوراى نگهبان و خبرگان همان نسبتى بود كه خبرگان با رهبرى دارد؛ ادعاى چنين دور باطلى، قابل قبول بود؛ يعنى، به اين شكل كه تمام گزينههاى زير بدون استثنا درست باشد:

نصب:    

1 – رهبر شوراى نگهبان را تعيين و نصب كند؛

2 – شوراى نگهبان، مجلس خبرگان را تعيين و نصب كند؛

3 – خبرگان، رهبر را تعيين و نصب كند.

در حالى كه واقعيت چنين نيست؛ زيرا نسبت مجلس خبرگان و شوراى نگهبان با نسبت ديگر اعضاى مجموعه، متفاوت است.

 

 

سه. عدم تحقق دور

در انتخابات خبرگان، عنصر چهارمى وجود دارد كه در دور ادعايى، لحاظ نشده و آن نقش اصلى و عمده مردم است؛ يعنى، شوراى نگهبان به هيچ وجه، تعيين كننده اعضاى خبرگان نيست؛ بلكه اعضاى خبرگان با ميل خود براى نمايندگى، نامزد مىشوند و كار شوراى نگهبان، صرفاً نقش كارشناختى از نظر تشخيص صلاحيتهاى مصرّح در قانون اساسى و اعلام آن به مردم است و هيچ گونه حق نصب ندارد. خود مردم در ميان افراد صلاحيتدار به نامزدهاى مورد نظر خود رأى مىدهند. بنابراين حلقه دور، باز است و اساساً دورى در كار نيست.

افزون بر آن كه خود مجلس خبرگان ـ طبق مصوبه داخلى امر تشخيص صلاحيتها را به اعضاى فقهاى شوراى نگهبان سپرده است و چنانچه بخواهد ـ مىتواند آن را به گروه ديگرى بسپارد. اين امر مطابق قانون اساسى است؛ زيرا در اصل يكصد و هشتم قانون اساسى، اين حق به مجلس خبرگان داده شده است. بنابراين انتخاب رهبرى با مجلس خبرگان است و تعيين صلاحيت خبرگان، با گروهى است كه خود انتخاب مىكنند، نه رهبرى؛ هر چند فعلاً گروهى را كه خبرگان انتخاب كرده، همان افرادىاند كه رهبرى براى انجام دادن وظايف قانونى ديگرى در نظام اسلامى انتخاب كرده است.[1]

 

 

چهار. ساير نظامهاى سياسى

جهت تكميل موضوع، وجود چنين مسئلهاى را در ساير نظامهاى سياسى جهان، مورد بررسى قرار مىدهيم.

توضيح آنكه در انتخابات ديگر كشورهاى دنيا از جمله در هر سه مدل عمده ليبرال دموكراسى يعنى رياست جمهورى در آمريكا، پارلمانى در انگلستان و نيمه رياستى ـ نيمه پارلمانى در فرانسه، چنين موضوعى وجود دارد:

1 – آمريكا: براساس قانون اساسى ايالات متحده آمريكا، پس از انجام مبارزه انتخاباتى و تعيين نامزدهاى هر يك از احزاب براى «هيئت انتخابكنندگان» مردم «هيئت انتخاب كنندگان رئيس جمهورى» را بر مىگزينند. نظارت قانونى بر اين روند به وسيله وزارت كشور صورت مىگيرد و وزير كشور هم به وسيله، رئيس جمهور تعيين مىشود.

2 – فرانسه: مطابق قانون اساسى جمهورى پنجم فرانسه پس از اصطلاحات 1962، رئيس جمهور، با رأى مستقيم مردم برگزيده مىشود. وى با يك واسطه (نخستوزير)، وزير كشور را تعيين مىكند. از آنجا كه وزارت كشور، نظارت بر بررسى صلاحيت نامزدهاى رياست جمهورى و نامزدهاى نمايندگان مجلس را بر عهده دارد، كسانى به انتخابات راه پيدا مىكنند كه در نهايت وزارت كشور صلاحيت آنها را تأييد كند و از ميان همين نامزدها است كه نمايندگان مجلس و رئيس جمهور تعيين خواهند شد.

3 – انگلستان: نخست وزير، وزير كشور را تعيين مىكند، وزارت كشور نيز، طبق قانون، مسئوليت نظارت بر بررسى صلاحيتهاى نامزدهاى نمايندگان مجلس را بر عهده دارد و بر تأييد و ردّ صلاحيت آنها نظارت عالى دارد. اين نامزدها نيز پس از پيروزى در انتخابات، نخست وزير را تعيين مىكنند پس از معرفى وزيركشور از سوى نخست وزير به مجلس نيز به وى رأى اعتماد مىدهند.

بنابراين اين موضوع در انتخابات رؤساى كشورهاى ديگر نيز وجود دارد. و اختصاص به انتخابات خبرگان رهبرى در ايران ندارد.[2]

 

 

 

پی نوشت ها


[1] – در رابطه با اشكال فوق پاسخهاى ديگرى نيز وجود دارد. براى آگاهى بيشتر ر.ك:

الف. نادرى قمى، محمد مهدى، نگاهى گذرا به نظريه ولايتفقيه، ص 141 ؛

ب. هدايتنيا، فرجاللّه، بررسى فقهى، حقوقى شوراى نگهبان، ص 219.

پ. مرندى، مرتضى، حقوق اساسى جمهورى اسلامى ايران، صص 110 ـ 120.

[2] – ر.ك: مرتضى مرندى، حقوق اساسى جمهورى اسلامى ايران، انتشارات پارسايان، 1382، صص 110ـ113.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *