با سلام. در پاسخ به سوالات شما ابتدا متن سوال آمده و سپس پاسخ آن ارائه مي شود.


سئوال 1-آيا واقعااين كلام از امام زمان است ؟يا زبان حال ايشان است ؟ لطفابيشترتوضيح دهيد
آنچه در مورد زيارت ناحيه مقدسه مي‌توان گفت اين است كه اين زيارت در برخي از كتاب‌ها مانند «مزار كبير» ابن مشهدي به امام زمان (عج) منسوب شده است و وضعيت آن نيز مانند بسياري از ديگر توقيعات است كه مباحث سندي متداول در احاديث مسلسل در آن چندان جايگاهي ندارند.


اما عبارت «خرجن من الخدور ناشرات الشعور»[ابن مشهدى، محمد بن جعفر، المزار الكبير، محقق، مصحح، قيومى اصفهانى، جواد، ص 504، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ اول، 1419ق] كه ناظر به پريشان‌كردن مو توسط بانوان اهل بيت است، چند تفسير و توجيه مي‌توان براي اين اتفاق بيان كرد:


1 – 
خارج شدن بانوان حرم از خيمه‌ها با موهاي پريشان، ملازم با نگاه نامحرمان به آنها نيست؛ زيرا
اولاً: بين خود خيمه‌ها فاصله و موانع وجود داشت.


ثانياً: بين خيمه تا ميدان جنگ فاصله زياد بوده است.


2 – 
احتمال دارد اين جمله مربوط به اكثريت بانوان باشد نه همهٔ آنها؛ زيرا معلوم نيست بانواني؛ مانند حضرت زينب و حضرت سكينه(س) نيز موهاي خود را پريشان كرده باشند.


3 – 
ممكن است اين حالت، خارج از اختيار آنان بوده و شدت مصيبت به اندازه‌اي بود كه اين خروج از اختيار را – دست كم در بانواني غير از زينب و سكينه و …- توجيه كند.


نبايد با اين موضوع چندان متعصبانه برخورد كرد. حجاب در مواقع اختياري است و اين واكنش‌هاي غير اختياري نشان از بي‌حجابي نبوده و در تاريخ نيز بارها – حتي در حضور معصومان – اتفاق افتاده است. اما توبيخي متوجه اين بانوان نبوده، بلكه مورد دلجويي آنان نيز قرار گرفتند. به يك مورد كه در جنگ احد اتفاق افتاده اشاره مي‌كنيم كه در كتاب كافي نقل شده است:
پيامبر(ص) بر آنها[اهل مدينه] وارد شد و زنان انصار دمِ درِ خانه‌‌‏ها در انتظار بودند و مردان‏شان بيرون آمده و خود را در پناه پيامبر مي‏‌كشيدند و از او معذرت مي‌خواستند.
زنان انصار همه چهره‌‏ها خراشيده و موى پريشان كرده و گريبان دريده و در برابر پيامبر(ص) ايستاده بودند؛ پيامبر آنها را دل‌‏دارى داد و به زبان خوش با آنها سخن گفت و به آنها دستور داد خود را بپوشند و به خانه‏‌هاى خود بروند.[كلينى، محمد بن يعقوب، كافي، ج ۸، ص ۳۲۱- ۳۲۲، تهران، دار الكتب الاسلامية، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.]


4 – 
اين شيوه، بين عرب، رسم و عرف بوده است؛ زن‌‌هاي عرب وقتي كه بر آنها يك مصيبت وارد مي‌‌شود زن براي اين‌‌كه شدت مصيبت را نشان دهد اين كار را انجام مي‌‌دهد. موي زن با آن‌كه مظهر زيبايي زن و مظهر جمال زن هست حاضر است در اين مصيبت اين موها را اين طوري پريشان كند و حتي آن را بِكَند. بنابراين بانوان اهل بيت(ع) نيز به دور از نگاه نامحرمان اين كار را براي بيان عظمت مصيبت انجام دادند. وقتي اين كار بيانگر ضعف نباشد، بلكه براي بيان عظمت مصيبت باشد، هيچ اشكالي ندارد.

 


سئوال 2-موها را پريشان كرداند يعني چه؟؟حضرت زينب (س)وديگرزنان ودختران قطعاپيش آن حراميان وافراد دشمن هيچ گاه عفت وحياء خود را فراموش نمي كنندچون بزرگ شده مكتب حضرت زهرا(س) هستند پس منظور از اينكه موهاي خود را پريشان كردند چيست ؟؟؟

 


الف: منابع اصلي و كهن تاريخي اشاره‌اي صريح به اين نكته ندارند كه زنان به هنگام شهادت امام حسين(ع) و در مقابل ديدگان لشكريان عمر سعد سر برهنه بيرون دويده باشند. بلكه برخي منابع تنها اشاره به گريه و شيون زنان حرم دارد.
ب: برخي منابع روايي هم كه اشاره به گريه و شيون زنان و مو پريشان نمودن برخي زنان اهل حرم (و نه حضرت زينب(س) ) دارد كاملا به اين نكته تصريح مي‌كنند كه آنان اين عمل را پشت خيام (و نه روبروي لشكر عمر سعد) انجام داده اند چرا كه اسب حضرت پس از آغشته كردن يال خود به خون امام حسين(ع) خود را به پشت خيمه‌ها رساند و زنان خيام اطراف او را گرفته و با ديدنش پي به شهادت امام بردند. بعلاوه اين منبع اشاره به مو كندن برخي زنان دارد و نه موپريشان كردن آنان.


سوال 3- چرا در زيارت عاشورا درفرازهاي پاياني قبل از سلام ابتدا گفته شده لعن ونفرين صد مرتبه وبعد سلام ودرود صد مرتبه آيا علت خاصي دارد؟؟در حالي كه اول بايد سلام باشد وبعد لعن
لعن، در لغت به معناي راندن و دور كردن است؛ وقتي از ناحيه خداوند باشد به معناي عقوبت و عذاب أخروي است.
سلام، به معناي درخواست يك نوع زندگي همراه با سلامت از ذات حق تعالي براي مخاطب است. در مورد دليل تقدم لعن بر سلام چند احتمال وجود دارد:


1 – 
تقدم ذكر لعن بر سلام به منظور هماهنگي با شعار اساسي اديان الاهي، يعني لا إله إلا الله، است كه اعتقاد ناب توحيدي، زماني تحقق مي يابد كه قبل از آن نفي هر معبود ديگري شده باشد.


2 – 
تقدم ذكر لعن بر سلام به منظور هماهنگي با اصل اخلاقي، تقدم تزكيه و پاكسازي بر تحليه و بهسازي است، كه حوض وجود آدمي، وقتي از آب صاف ولايت، سيراب خواهد شد كه هيچ نوع آلودگي دلبستگي به دشمنان ولايت، در آن نبوده باشد.


3 – 
تقدم لعن بر سلام و تكرار بيشتر آن در زيارت عاشورا، نسبت به سلام، بيانگر اين واقعيت است كه لعن بر قاتلان سيدالشهداء از اهداف عمده زيارت است.

 


سئوال 4- ابن عباس كيست كه اينهمه روايت هاي ما برميگردد به او ؟؟
عبدالله، فرزند عباس، عموي پيامبر اكرم(ص) است. بنا به نقل مشهور، سه سال قبل ازهجرت به دنيا آمد و هنگام سقيفه سيزده سال داشت. (برخي نيز سن او را پانزده يا ده سال دانسته‌اند.) او در سال 68 در سن هفتاد يا هفتاد و يك سالگي از دنيا رفت و محمدبن حنفيه بر او نماز خواند. وي در زمان سقيفه سن چنداني نداشت تا توقع داشته باشيم موضعي از خود در برابر غاصبان ولايت اتخاذ كند.


ايشان از شيعيان معتقد به امامت منصوص امام علي(ع) بوده‌ است، مناظرات متعدد وي با مخالفان و دشمنان اميرمومنان علي عليه‌السلام شاهد بر اين مسأله است. مناظره‌هاي ابن‌عباس از زمان عمر شروع و تا آخرين روزهاي حيات ابن‌عباس ادامه يافت. البته اين مناظره‌ها گاهي با افرادي هم‌چون عمر، عايشه، معاويه، عمروعاص و عبدالله‌بن زبير و افراد ناشناس بوده و گاهي نيز با گروهي همانند خوارج صورت‌ گرفته است. محور مناظره‌ها بيشتر دفاع از اهل‌بيت(ع) و امامت و نيز حقوق اميرالمؤمنين علي(ع) بوده است.

 


در دوران خلافت عمر افرادي هم‌چون ابن‌عباس براي حمايت از اميرمؤمنان علي(ع)، با وي مناظره‌هايي داشتند. نوع مناظره‌هاي ابن‌عباس از تشيع او حكايت دارد و اين شاهدي بر حضور تشيع در همان آغاز عصر خلافت است.
برخي از گفت‌وگوهاي عمر و ابن‌عباس حاكي از آن است كه ابن‌عباس جايگاه ويژه‌اي نزد عمر داشته، همچنان كه نوع مباحثي كه عمر با او در ميان گذاشته، نشان دهندة اطمينان عمر به اوست، از اين‌رو سخناني را كه با ديگران در ميان نمي‌گذاشت براي ابن‌عباس مطرح مي‌كرد.

 


استناد به قرآن كريم


ابن‌عباس در برخي از گفت‌وگوهايش با آيات قرآن كريم به بحث و جدل با مخالفان پرداخته و پاسخ آنان را داده است. و از آنجا كه ايشان از علم تفسير و شأن نزول آيات آگاهي كافي داشتند، استدلال‌هاي اين‌چنيني از اهميت بالايي برخوردار است، در گفت‌وگوي ابن‌عباس با عمر چنين آمده است:
عمر به ابن‌عباس گفت: آيا مي‌داني چرا مردم با شما بيعت نكردند؟ ابن‌عباس گفت: نمي‌دانم. عمر گفت: ولي من مي‌دانم؛ قريش كراهت داشت از اينكه براي شما هم نبوت وهم خلافت جمع شود و شما از اين طريق افتخار كنيد، بنابراين، قريش اين منصب را براي خود اختيار كرد و با اين امر موافقت نموده و اين تلاش‌ها به نتيجه رسيد.
ابن‌عباس در جواب عمر گفت: آيا اگر چيزي بگويم بر من خشم نمي‌گيري؟ عمر گفت: هر چه مي‌خواهي بگويي بگو. در جواب گفت: اما كلام شما كه گفتي قريش دوست ندارد نبوت و خلافت در بين خاندان ما جمع شود، خداوند متعال مي‌فرمايد:


اين [هلاكت و نگونساري‏] از آن روست كه آنچه را خدا فرو فرستاده است ناخوش داشتند، پس كردارهاشان را تباه و ناچيز ساخت.

 


و اما قول تو كه ما به خلافت تكبر مي‌كرديم، ولي ما قومي هستيم كه اخلاق‌مان از اخلاق پيامبر گرفته شده است، و خداوند متعال در مورد اخلاق پيامبر مي‌فرمايد: «و هر آينه تويي بر خويي بس بزرگ»[21] و در جاي ديگر مي‌فرمايد:
و بال [مِهر و نرمي‏] خويش را براي كساني از مؤمنان كه تو را پيروي كردند فرود آر.‏

 


و اما قول تو كه گفتي قريش اين‌گونه اختيار كردند، خداوند متعال مي‌فرمايد:
و پروردگار تو آنچه خواهد مي‏آفريند و برمي‏گزيند. [اما] آنان را [توان‏] برگزيدن نيست. پاك و منزه است خداي، و از آنچه انباز مي‏گيرند برتر است.
بعد از سخنان ابن‌عباس، عمر بني‌هاشم را به غش در امر قريش متهم نمود، اما ابن‌عباس در جواب وي گفت: اجازه بده هاشميان را به غش در امر قريش متهم نكن، چون قلب آنها از قلب رسول خداست كه خداوند قلب او را پاك كرده است، و آنها اهل‌بيتي هستند كه خداوند متعال دربارة آنها مي‌فرمايد:
همانا خداوند مي‏خواهد از شما، خاندان پيامبر، پليدي را ببرد و شما را پاك كند، پاكي كامل.
و اما قول تو كه گفتي ما نسبت به قريش حقد داريم، چگونه اين گونه نباشيم در حالي كه مي‌بينيم حقمان در دست غير است.

 


همان‌گونه كه از اين مناظره بر مي‌آيد، ابن‌عباس با بهره‌گيري از آيات قرآن كريم با عمر مناظره و از اهل‌بيت(ع) و اميرالمؤمنين(ع) دفاع كرده است. البته از آنجا كه از اهل‌بيت(ع) كسي جز حضرت علي(ع) مدعي خلافت نبود، ضماير جمعي كه ابن‌عباس در اين بخش به كار برده، ناظر به كسي جز اميرمؤمنان علي(ع) نيست.
جهت مطالعه و كسب آگاهي بيشتر در مورد مناظرات عبدالله بن عباس ر.ك: فصلنامه تاريخ در آينه پژوهش،‌شماره 19 و 20، تشيع عبدالله بن عباس از منظر مناظرات او، نويسنده: مجيد رباط جزي.
سئوال 6- در همان شب عاشورا آن مداح دوباره حرفي زد كه در فهمم نمي گنجد؟!!و آن اينكه امام حسين (ع) در ايام كودكي بدون آنكه به پدر ومادرشان بگويند روزه مي گيرند

 


علي رغم جتستجو در ميان منابع كهن تاريخي، روايي، فقهي، تفسيري، كلامي و … چنين ماجرايي ديده نشد!
در پايان لازم به ذكر و تاكيد است كه سوالاتتان را به صورت مجزا و جداگانه ارسال فرماييد و از ارسال چندين سوال در يك متن خودداري نماييد تا هم بتوان سريع‌تر به آن ها پاسخ داد، هم از نظر چندين نفر از محققان مركز استفاده كرد و هم متن پاسخ‌ها طولاني و خسته كننده نشود. موفق باشيد.

 

 

منبع:پرسمان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *