شیخ مفید به روایت از زید بن ارقم می‌نویسد:

آن سر مطهّر را که بالای نیزه‌ای بود، از پیش من عبور دادند. من در غرفه‌ای بودم. چون برابر من رسید، شنیدم که آیه‌ی «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ … » را می‌خواند . مو بر تنم راست شد و صدا زدم: سر تو ای پسر رسول خدا به خدا شگفت‌تر است!

 

 

قال المفید:

فَرُوِيَ عَنْ زَيْدِ بْنِ أَرْقَمَ أَنَّهُ قَالَ: مُرَّ بِهِ عَلَيَّ وَ هُوَ عَلَى رُمْحٍ وَ أَنَا فِي غُرْفَةٍ لی فَلَمَّا حَاذَانِي سَمِعْتُهُ يَقْرَأُ: «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَباً» فوقف وَ اللَّهِ شَعْرِي وَ نَادَيْتُ: رَأْسُكَ وَ اللَّهِ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَعْجَبُ وَ أَعْجَبُ.[1]


[1]– الارشاد: 245، اثبات الهداة 5: 188 ح 125، البحار 45: 121، مدینة المعاجز 4: 135 ح 189.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *