ابن شهر آشوب نیز به روایت از ابومخنف گوید:
سر امام حسین (ع) را در کوفه، در بازار صرافان بر نیزه کرده بودند، از سر، صدایی آمد و سورهی کهف را تا آیهی «إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ» تلاوت کرد. این معجزه جز به ضلالت آنان نیفزود. در پی آنکه آنان سر را بر درختی آویختند، از آن سر تلاوت آیهی «وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ» شنیده شد. نیز در دمشق، صدای آن شنیده شد که میگفت: «لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ» و نیز شنیدند که میخواند: «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ … »؛ آیا پنداشتی که اصحاب کهف، آیات شگفتی از نشانههای ما بودند؟ زید بن ارقم گفت: ای پسر پیامبر! کار تو شگفتتر است.
و قال ابن شهر آشوب:
رَوَى أَبُو مِخْنَفٍ عَنِ الشَّعْبِيِّ أَنَّهُ صُلِبَ رَأْسُ الْحُسَيْنِ (ع) بِالصَّيَارِفِ فِي الْكُوفَةِ فَتَنَحْنَحَ الرَّأْسُ وَ قَرَأَ سُورَةَ الْكَهْفِ إِلَى قَوْلِهِ «إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدىً» فَلَمْ يَزِدْهُمُ ذَلِكَ إِلَّا ضَلَالًا وَ فِي أَثَرٍ أَنَّهُمْ لَمَّا صَلَبُوا رَأْسَهُ عَلَى الشَّجَرَةِ سُمِعَ مِنْهُ «وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ» وَ سُمِعَ أَيْضاً صَوْتُهُ بِدِمَشْقَ يَقُولُ «لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ» وَ سُمِعَ أَيْضاً يَقْرَأُ:
(حَسِبتَ در منبع یافت نشد( أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَباً» فَقَالَ زَيْدُ بْنُ أَرْقَمَ: أَمْرُكَ أَعْجَبُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ.[1]
[1]– المناقب 4: 60، البحار 45، 304، العوالم 17، 386، مدنیة المعاجز 4: 115 ح 176.