سخنرانی سومین شب از مراسم دهه اول فاطمیه ـ مسجد جامع ازگل

آیت الله صدیقی؛ ۱۳ آبان ۱۴۰۴

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لي‏ صَدْري * وَ يَسِّرْ لي‏ أَمْريَ * وَ احْللْ عُقْدَةً مِنْ لِساني‏ * يَفْقَهُوا قَوْلي[1]‏».

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

برخی از مُستحبّات غذا خوردن در کلام حضرت صدیقه‌ی طاهره (سلام الله علیها)

از آموزه‌های حضرت زهرا (سلام الله علیها) چند مورد دیگر تقدیم مَحضرتان می‌کنیم. فرمودند: «فیِ المَائِدَۀِ اِثنَتَا عَشَرَۀَ خَصلَۀً[2]»؛ در سُفره‌ای که پَهن می‌کنید 12 وظیفه دارید که 4 مورد از آن‌ها واجب بود و دو شب گذشته محور عَرایض‌مان بود. «فَامَّا السُّنَۀُ[3]»؛ آن چیزی که مُستحبّ است انسان سر سُفره رعایت بکند، اوّلین مورد «فَالوُضُوءُ[4]» است. برادرها! خواهرها! وضو کم مَعونه است، ولی خیلی آثار دارد. «آقای بهجت» ما (رضوان خداوند بر او باد) به یک طلبه‌ای فرمودند: همیشه با وضو باش. بعد مِزاح کردند و فرمودند: فکر نُکن اگر همیشه با وضو باشی فرشته می‌شوی و اگر فرشته شدی غذا نمی‌خوری و اگر غذا نخوری از بین می‌روی؛ خیر، می‌شود آدم غذا نخورد و از بین نرود. خداوند او را از مائده‌ی آسمانی تأمین می‌کند. وضو خیلی آثار و برکات دارد. لذا دائم‌الوضو باشید. وقتی با وضو می‌خوابید، تا صُبح برایتان عبادت نوشته می‌شود. با وضو قرآن بخوانیم، با وضو حدیث بخوانیم، با وضو به مسجد برویم و برای این‌که همیشه در حُضور خداوند هستیم، همیشه پاک باشیم، همیشه با وضو باشیم. «أَنَّ اَلْوُضُوءَ عَلَى اَلْوُضُوءِ نُورٌ عَلَى نُورٍ[5]» ؛ «فَالوُضُوءُ قَبلَ الطَّعامِ[6]».

«الجُلُوسُ عَلَی الجَانِبِ الأیسَرَ[7]»؛ حالا که دیگر صندلی شده است، ولی اگر روی زمین نشستیم، ما خودمان همیشه بر روی زمین سُفره می‌اندازیم؛ به طرف چپ بنشینید. این‌ها حکمت دارد. یا حکمتِ مَعنوی دارد و یا حکمتِ طِبّی دارد. هنگام غذا خوردن، علاوه بر این دینِ ما دینِ نَظم است. می‌خواهد به ما جَدول بدهد. این‌که آدم مُنظّم می‌شود و می‌داند چگونه باید غذا بخورد، جُزء افتخارات اسلام است. برای هیچ‌چیزی نیست که شما برنامه نداشته باشید. این هم دوّمین سُنّت است.

سوّم «وَ الأکلُ بِثَلاثِ أصابِعَ[8]»؛ غذا که می‌خورید، حداقل سه انگشت را به کار بگیرید. در زمان قدیم قاشق نبود، الآن هم اِستحباب شُستن دست و خوردن غذا با دست است. در این نوک انگشتان ما یک آثاری وجود دارد. اگر کسی این‌ها را رعایت بکند، سالم زندگی می‌کند. این هم یکی از مُستحبّات غذا خوردن است.

چند مورد از آداب غذا خوردن در کلام حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها)

اما اَدب و روش غذا خوردن؛ «فَالأکلُ بِما یَلیِکَ[9]»؛ وقتی غذا می‌خورید، فقط آن چیزی را که مُقابل خودتان هست بخورید. دست نزد دیگری نبَرید. آدم باید مُنضبط باشد. حالا یک‌وقت در یک‌جای دیگر چیز بهتر یا بیشتری هست؛ ولی دست دراز کردن چه چیزی است؟! این مِناعت طَبع را به ما یاد می‌دهد. عزّت نَفْس داشته باشید. شکم‌‌پَرستی بد است. آدم هرچه دید دلش بخواهد و هرچه هم دلش خواست سُراغ آن برود. خیر؛ همان چیزی که مُقابل شما گذاشته شده است، به همان اِکتفا کنید. «وَ تَصغِیرُ اللُّقمَۀِ»؛ لُقمه را کوچک برداشتن جُزء آداب و روش غذا خوردن است. وقتی لُقمه کوچک باشد، انسان بهتر می‌تواند بجَود؛ به علاوه مَنظره‌ی بدی پیدا نمی کند. این‌هایی که لُقمه‌ی بزرگ برمی‌‌دارند، صورتشان یک‌جوری می‌شود، جَویدن غذایشان مقداری دل‌آزار می‌شود؛ ولی وقتی لُقمه را کوچک برمی‌دارید، آثار مُختلف اجتماعی و جَمعی دارد. «وَ المَضغُ الشَّدِیدُ»؛ غذا را درست بجَوید. خداوند ان‌شاءالله عافیت کامل به آقای «راشد یزدی» عنایت بفرماید که از مِنبری‌های بسیار قدیم ایران هستند و خیلی هم شیرین هستند، خیلی هم خوش‌مجلس هستند، خیلی آدم شریفی هستند. بنده از مُشکلات گُوارشی برای ایشان گفتم. ایشان گفت: فُلانی! اگر بخواهی گُوارش سالم داشته باشی، باید هر لُقمه را 40 بار بجَوی. حضرت زهرا (سلام الله علیها) سلامتی شیعیانشان را می‌خواهند. اگر غذا را درست بجَویم، هَضم آن آسان می‌شود. به علاوه آدم از غذا لذّت می‌بَرد. این‌هایی که با سرعت زیاد غذا می‌خورند و زود بلند می‌شوند، اصلاً نمی‌فَهمند چه چیزی خورده‌اند. باید برای غذا وقت بگذارید، باید غذا را با تمرکُز بخورید، غذا را باید خوب بخورید و غذای خوب هم باید بخورید؛ یعنی غذای سالم و حلال که غذای خوب می‌شود. چهارمین اَدب در غذا خوردن «وَ قِلَّۀُ النَّظَرِ فی وُجُوهِ النّاسِ»؛ نباید آدم هنگام غذا خوردن به این و آن نگاه بکند. بعضی‌ها گویا لُقمه‌های اَشخاص را می‌شُمارند. چه کار دارید؟ سرتان را پایین بیندازید و غذای خودتان را بخورید و حَمد خداوند را به جای بیاورید.

صلوات خَتم بفرمایید.

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم

«حَیا» از صفات عالیه‌ی حضرت صدیقه‌ی کُبری (سلام الله علیها) است

حَیا را فرمودند: «إِنَّ اَلْحَيَاءَ مِنَ اَلْإِيمَانِ وَ اَلْإِيمَانَ فِي اَلْجَنَّةِ[10]»؛ ریشه‌ی حَیا در بهشت است. حضرت زهرا (سلام الله علیها) مَظهر حَیا بود. بی‌بیِ عالَم گریه می‌کرد؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مُطلقا طاقت گریه‌ی حضرت زهرا (سلام الله علیها) را نداشت. نه طاقت جُدایی ایشان را داشت، نه طاقت ناراحتی ایشان را داشت، نه طاقت گریه‌ی ایشان را داشت. فرمود: دخترم چرا این‌جور گریه می‌کُنی؟ عَرضه داشت: بابا! یادم آدم شما فرمودید روز قیامت مردم برهنه از قَبرها برمی‌خیزند. در دعای «ابوحَمزه ثمالی» هم یکی از دلایل گریه‌مان همین است: «أَبْكِى لِخُرُوجِى مِنْ قَبْرِى عُرْياناً[11]»؛ گریه‌ام برای این است که در صحنه‌ی قیامت پوششی ندارم. و این‌که یادم آمد، از شدّت حَیا دلم دارد آب می‌شود. حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: دخترم! اوّلاً در روز قیامت کسی با کسی کاری ندارد. «لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ[12]»؛ هرکسی گرفتار خودش است. روز وانَفسا است. «يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ * وَ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ * وَ صَاحِبَتِهِ وَ بَنِيهِ[13]»؛ آن روز آدم از فرزند خودش فرار می‌کند. گویا همه از همدیگر در دنیا آسیب دیده‌اند. آدم بخاطر فرزندش که یک بی‌دینی کرده است، فرزند بخاطر پدرش، همگی از هم فرار می‌کنند. آن‌جا کسی به کسی نگاه نمی‌کند. همه گرفتار خودشان هستند. و ثانیاً خداوند متعال 70 قُبّه‌ی نور بر قَبر شما مُستقرّ می‌کند. شما در هاله‌ی نور پوشش پیدا می‌کنید. آن روز شدّت نور «يا مَنْ هُوَ اخْتَفَى لِفَرْطِ نورِهِ[14]». گاهی نور که قَوی می‌شود، دیگر چشم نمی‌بیند. نور شما آن روز نورِ… همین است که وقتی وارد عَرصات مَحشر می‌شود، می‌گویند: «غُضُّوا أَبْصَارَکُمْ[15]»؛ زیرا اگر کسی نگاه کند کور می‌شود. نور نورِ عادی نیست؛ نورِ جلال خداست، نورِ جَمال خداست، نور حضرت زهرا (سلام الله علیها) است. پس این در مورد حَیا بود.

پنج چیزی که باعث زیبایی زندگی می‌شود

فرمودند چند چیز است که مایه‌ی زیبایی زندگی می‌شود؛ یکی عَدل است. «العَدلُ حَسَنٌ[16]»؛ که حضرت زهرا (سلام الله علیها) در این خُطبه‌ی فَدکیه بخشی از خُطبه‌شان را به فلسفه‌ی اَحکام اختصاص دادند. در این خُطبه‌ بی‌بی می‌فرمایند: «وَ الْعَدْلَ تَنْسیقاً لِلْقُلُوبِ[17]»؛ اگر در جامعه عدالت برقرار شود، دل‌ها آرام می‌شود. آدم نگران ظُلم است؛ نگران ظُلم مَسئولین است، نگران ظُلم مأمورین است، نگران ظُلم همسایه است، نگران ظُلم اَعضای خانواده است؛ اما اگر ظُلم کنار برود، آدم یک آرامشی احساس می‌کند. «وَ الْعَدْلَ تَنْسیقاً لِلْقُلُوبِ»؛ حضرت زهرا (سلام الله علیها) می‌گویند: خداوند عَدل را واجب کرده است تا دل‌ها با اضطراب زندگی نکند. آدم با یک اطمینانی نَفَس بکِشد. اوّلین مورد عَدل است. زندگی را زیبا می‌کند. «العَدلُ حَسَنٌ»؛ عدالت زیباست. اما «و لكنْ في الاُمَراءِ أحسَنُ[18]»؛ از اُمرا، از کسانی که اَمین مردم هستند، مَسئولیت حَکومتی دارند، اگر آن‌ها عدالت داشته باشند، خیلی زیباتر است.

فرمود: «السَّخاءُ حَسَنٌ[19]»؛ یکی از چیزهایی که زندگی را زیبا می‌کند و خودش زیباست، عبارت است از سخاوت. آدمِ لَعین مَنفور است، آدم سَخی مَحبوب است. «السَّخاءُ حَسَنٌ»؛ سخاوت، ریخت و پاش داشتن، دست و دلباز بودن زندگی را زیبا می‌کند. اما «و لكنْ في الأغْنِياءِ أحسَنُ[20]»؛ آدمِ فقیر خیلی هم سَخی باشد بُردی ندارد؛ ولی وقتی یک سرمایه‌دار سخاوت دارد، یک مَحلّه را آباد می‌کند. مدرسه می‌سازد، مَحل تولید درست می‌کند و جوان‌ها را مَشغول به کار می‌کند، برای دخترها جهیزیه می‌دهد؛ «و لكنْ في الأغْنِياءِ أحسَنُ».

«الوَرَعُ حَسنٌ»؛ یکی از چیزهایی که زندگی را زیبا می‌کند، بی‌تَعلُّقی به دنیاست، وابسته نبودن به مال و مَنال و شُهرت و ریاست است. «و لكنْ في العُلَماءِ أحسَنُ»؛ هرکسی در زندگی وابسته است، این روزگار خوشی ندارد. این وابستگی‌ها آدم را اذیّت می‌کند، زندگی را زشت می‌کند. اما وارَستگی آدم را آزاد می‌کند، آزادگی است. برای همه خوب است، ولی از عُلما زیباتر است. اگر عالِم وابسته باشد، اگر عالِم پول پَرست باشد، اگر عالِم مَقام پَرست باشد خیلی ضَربه می‌زند؛ «و لكنْ في العُلَماءِ أحسَنُ».

«التَّوبَةُ حَسنٌ»؛ توبه زیباست. توبه نشانه‌ی لطافت روح است، نشانه‌ی سلامت فطرت است، نشانه‌ی علاقه‌ی به عاقبت بخیری و سعادت است. اما «و لكنْ في الشَّبابِ أحسَنُ». حالا اگر کسی پیر شده است و به صورت مُرتّب می‌گوید: «أستَغفِرُ اللهَ»؛ دیگر کاری از او ساخته نیست، این‌که دیگر نمی‌تواند گناه کند. اما وقتی جوان توبه می‌کند، این زندگی را زیبا می‌کند؛ «و لكنْ في الشَّبابِ أحسَنُ».

دیگر چه چیزی است؟ آن چیزی که مورد نظر حضرت صدیقه‌ی طاهره (سلام الله علیها) است. «الحَياءُ حَسنٌ»؛ حَیا زیباست. بی‌حَیایی الحقّ و الانصاف شکننده است. بی‌حَیایی نااَمنی است؛ بی‌حَیایی شخصیّت شِکَنی است؛ بی‌حَیایی رکورد رَذیلت اخلاقی است. باعث همه‌ی گناهان بی‌حَیایی است. اگر آدم حَیا داشته باشد، نمی‌تواند نزد خداوند گناه کند. مرحوم «مُقدّس اردبیلی[21]» (اعلی الله مقامه الشریف) هنگام خواب هم پای خود را دراز نکرده است. به ایشان می‌گفتند: چرا خودتان را این‌طور اذیّت می‌کنید و پای خود را جمع نمی‌کنید؟ ایشان می‌گفت: در مَحضر خداوند می‌خوابم و خجالت می‌کِشم پایم را دراز کنم. این حَیا باعث می‌شود که آدم غیبت نکند؛ آدم آبروی اَشخاص را نبَرد؛ آدم حرف زشت نزند؛ آدم قلب کسی را نرَنجاند. حَیا باعث می‌شود که اگر کسی چیزی از آدم بخواهد، نمی‌تواند به او پاسخ مَنفی بدهد. حَیا لطافت است؛ حَیا نَسیم رَحمت در زندگی هست. «الحَياءُ حَسنٌ»؛ اما «و لكنْ في النِّساءِ أحسَنُ». اگر زن حَیا داشته باشد، خیلی زیباتر است. زنِ بی‌حَیا مایه‌ی آشُفتگی خانواده و جامعه است. مَنشأ خیلی از جنگ‌ها بی‌حَیایی زن‌هاست. خیلی از مُشکلات را نبودِ حَیا در زن‌ها ایجاد می‌کند. لذا زنِ باحَیا مورد پَسند حضرت زهرا (سلام الله علیها) است و زنِ بی‌حَیا دشمن حضرت زهرا (سلام الله علیها) است. حضرت صدیقه‌ی طاهره (سلام الله علیها) سیره‌ی زندگی‌شان از صفات عالیه‌شان حَیای زیاد بوده است. تا جایی که نابینا وارد مَنزل می‌شود، حضرت زهرا (سلام الله علیها) می‌گویند: بگذارید من چادر را بر سرم بیندازم. می‌گویند: او که نابیناست؛ فرمودند: من که چشم دارم؛ نباید من هم به او نگاه کنم. این تمرین حَیاست. در وقتی که کسی نابیناست و بانویی در آن‌جا حَریم حفظ می‌کند، دیگر در جامعه خیلی با حُرمت حرکت می‌کند که هیچ دلی از هیچ جوانی وَسوسه نشود.

حَیا باعث اَمنیّت در جامعه می‌شود

امروز این فضاحتی که ما داریم، این فرهنگ ضدّ فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) است. این دبیرستان‌هایمان، این دانشگاه‌هایمان، این خیابان‌هایمان چه شده است! گویا که مَملکت اسلامی نیست. شما باوَر می‌کنید کشور تُرکیه این‌جور نیست؟! شما باوَر می‌کنید هیچ‌کُدام از کشورهای عربی این‌جور نیستند؟! این‌جا مَملکت حضرت زهرا (سلام الله علیها) است، مَملکت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است. آدم باید بنشیند و خون گریه کند. چه شد که کار به این‌جا رسید که این‌جور بی‌محابا بی‌حجاب در خیابان‌ها رِژه می‌روند؟ حالا ای‌کاش فقط سرشان لُخت بود؛ دارند برهنگی را اِشاعه می‌دهند و تمرین هم می‌کنند که اگر کسی نَفَس کِشید وَلو با زبان نَرم هم تَذکُّر داد، با او برخورد بکنند. یکی از طلبه‌های ما خیلی با اَدب به یک خانمی تَذکُّر داد؛ اما بر سر او ریختند و به او چاقو زدند. این نَوید آینده‌ی خوبی را نمی‌دهد. این وَضع وَضع خوبی نیست. لذا حَیا را جِدّی بگیریم. همه‌ی ما با حَیا باشیم. هر نگاهی را نتوانیم بکنیم، هر حرفی را نتوانیم بزنیم، به هر مَکانی نتوانیم برویم. رعایت این‌ها برای جامعه‌ی ما اَمنیّت می‌آورد؛ دلِ خودمان را، روح خودمان را آرام می‌کنیم.

از دیگر صفات برجسته‌ی حضرت فاطمه (سلام الله علیها) «صبر» ایشان در مُشکلات بود

دیگر صبر حضرت صدیقه‌ی طاهره (سلام الله علیها) برای همه‌‌ی مُشکلات است. حضرت زهرا (سلام الله علیها) هرگز از سختی زندگی به امیرالمؤمنین (علیه السلام) شکایت نکردند. حضرت امیر (علیه السلام) جبهه‌ای بودند؛ به منزل تَشریف آوردند و گُرسنه بودند. فرمودند: فاطمه جان! چه چیزی برای خوردن داریم؟ عَرض کرد: سه روز است که بَچّه‌ها هم چیزی نخورده‌اند. فرمود: چرا به من پیغام نرساندی؟! فرمود: پدرم به من گفته است هیچ‌وقت از علی (علیه السلام) تَوقُّع نداشته باش. یک‌وقت مرد یک‌چیزی را ندارد و زن که به او می‌گوید خجالت می‌کِشد. حضرت زهرا (سلام الله علیها) می‌گویند: من از خداوند می‌تَرسم چیزی از شما بخواهم که در امکان شما نباشد و خجالت بکِشید. حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) هرگز این کار را نکرد.

یکی دیگر از صفات عالیه‌ی حضرت زهرای مَرضیه (سلام الله علیها) «ایثار» ایشان است

یکی دیگر از صفات حضرت زهرا (سلام الله علیها) که قرآن برجسته کرده است، ایثار حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) است. این ایثار در سِیر و سُلوک نَقش بسیار مُهمّی دارد. در تاریخ نوشته‌اند: یک آقای «میرزا خَلیل» حَکیمی بوده است که در زمان خودش (ظاهراً برای زمان قاجاریه است) مَشهورترین حَکیمی بوده است که مریض‌ها به او مُراجعه می‌کردند. به او می‌گویند: چطور شد که این شُهرت را پیدا کردی و این‌جور پَنجه‌طلا شدی و هر مریضی به تو مُراجعه می‌کند خوب می‌شود؟ گفت: من یک نان خریده بودم، امکان من هم همان یک نان بود. قَحطی بود، یک نان خریده بودم و وقتی داشتم می‌آمدم، در جنگ جَمعی از روس‌ها را اَسیر آورده بودند. یک زن مَسیحی روسی دید که نان در دست من است. گفت: شما مسلمان‌ها چه‌قَدر بی‌رَحم هستید! ما در کشور شما اَسیر هستیم، من دیگر توانی ندارم زیرا چند روز است غذا نخورده‌ام. می‌گفت: من برای خدا این نان را خودم به خانه نبُردم و گفتم گُرسنگی را تَحمُّل می‌کنم و آن را به این زن مَسیحی دادم. رفتم و در مدرسه‌ی دارالشّفا حُجره داشتم و داخل حُجره‌ام بودم. دیدم یک مردی سَراسیمه به حُجره‌ی ما آمد و گفت: ما در این‌جا غریب هستیم؛ آیا طَبیبی سُراغ ندارید؟ گفتم: برای چه طَبیب می‌خواهید؟ گفت: همسرم دل‌درد گرفته است، به خودش می‌پیچد و دارد می‌میرد. خداوند به ذهن من اِلهام کرد و گفتم: فُلان گیاه یا فُلان چیز را بخورد خوب می‌شود. یک ساعت از این قَضیّه نگذشته بود، دیدم یک سینی غذای اَلوان برایم آوردند. غذا را که خوردم، فَهمیدم آن یک نانی را که دادم، خداوند خورش و همه‌ نوع غذا را برای من مُهیّا کرد. این رفت و گفت: فُلان آدم که در مدرسه‌ی دارالشّفا حُجره دارد، این داروهای خاصّ بَلد است. همین‌جور مُراجعاتی که یکی بعد از دیگری پیش آمد و مَجبور شدم کتاب‌های «بوعلی» را بخوانم، کتاب‌های طِبّی را بخوانم و تنها خواندن نبود؛ هر مَریضی نزد من می‌آمد، خداوند به من اِلهام می‌کرد که فُلان دارو برایش خوب است. ایثار این‌جوری است. قرآن در مورد ایثار می‌فرماید: «لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ[22]»؛ اگر بخواهید به جایی برسید باید ایثار کنید. یک چیزی که خودتان خوشتان می‌آید را استفاده نکنید و به دیگری بدهید. همیشه این‌جور نباشد که آن غذای مانده را بدهید، آن پَس‌مانده را ایثار کنید. خیر؛ آقا امام زین‌العابدین (علیه السلام) سُفره که می‌انداختند، ابتدا یک ظرف می‌آورد و دستِ اوّل غذا را برای سائلین و برای بیچاره‌ها می‌گذاشتند، بعد خودشان میل می‌کردند. ما تا خودمان سیر نشویم، حاضر نیستیم به دیگری بدهیم. قرآن می‌گوید: شما با این به جایی نمی‌رسید. اگر بخواهید به جایی برسید، باید این زَنجیر تَعلُّق را قَطع کنید. خداوند رَحمت کند عزیزِ شهید ما مرحوم «شیخ مُصطفی رَدّانی‌پور» را که رضوان خداوند بر او باد. در جبهه قَدر بود. او بود و میثمی‌ها بودند که مایه‌ی رونَق بودند. ایشان شب عروسی‌ حاضر نبود لباس دامادی بپوشد. جبهه‌ای عَجیبی بود. پدر و مادرش برایش لباس خریدند، مَخصوصاً مادرش اِصرار داشت که با همان زیِّ دامادی برود. او لباسش را بُرد و به کسی داد. مادرش گفت: راضی نیستم شب عروسی این‌گونه باشی. رفت از آن فردی که لباس را به او داده بود عاریه گرفت، آمد شب عروسی که طِی شد لباس را بُرد و داد. این شخص باید شهید بشود. اگر این شهید نشود، من شهید بشوم؟! شهادت لیاقت می‌خواهد و این ایثار به آدم لیاقت می‌دهد. و در این مَسأله‌ی ایثار عَلمدار باب‌الحَوائج ما حضرت اباالفضل العبّاس (علیه السلام) است. مَظهر ایثار، مَظهر مُواسات قَمر مُنیر بَنی‌هاشم حضرت اباالفضل العبّاس (علیه السلام) است.

روضه و تَوسُّل به اُمّ اَبیها حضرت زهرا (سلام الله علیها)

امروز روز شهادت بی‌بی بود، الآن شام شهادت است. خانه‌ی امیرالمؤمنین (علیه السلام) چراغ‌ها خاموش است، ناله‌ها بلند است. بی‌بیِ عالَم به امیرالمؤمنین (علیه السلام) وصیّت کرد: علی جان! حَبیبه‌ات را باید به دست خودت غُسل بدهی. «غَسِّلْنِی و کَفِّنِّی بِاللَّیلِ[23]»؛ این‌که وصیّت فرمود من را شبانه دَفن کُن، بارِ سیاسی داشت. می‌خواهد بگوید من از این‌ها ظُلم دیدم، از این‌ها آزُرده‌‌ام. راضی نیستم این‌ها پُشت جنازه‌ی من باشند. اما چرا وصیّت کرد شب غُسلم بده، شب کَفَنم کُن؟ علّتش در هنگام غُسل دادن مَعلوم شد. امیرالمؤمنین (علیه السلام) در دلِ شب بدن نَحیف حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را روی تَخت غَسّالی گذاشت. بَچّه‌ها همه آرام، گریه‌‌هایشان بلند نیست؛ مَبادا دشمن بفَهمد و وصیّت بی‌بی عمل نشود. امیرالمؤمنین (علیه السلام) همه را اَمر به رعایت تَقیّه کرده بود. «اَسماء» آب می‌ریخت، حضرت علی (علیه السلام) خودش بدن را از زیر لباس غُسل می‌داد. اما یک‌وقت دیدند امیرالمؤمنین (علیه السلام) دست از جنازه کِشید؛ بلند بلند گریه می‌کند. با تَعجُّب گفتند: یا امیرالمؤمنین! همه‌ی ما را اَمر به سُکوت می‌کردید؛ چه شد که دریای صبر طوفانی شد؟ کوهِ صبر آتش‌فشان شد؟ فرمودند: وقتی غُسل می‌دادم دستم به بازوی فاطمه (سلام الله علیها) رسید؛ وَرم دستش را به من نشان نداده بود. یا امیرالمؤمنین! دست شما به یک زَخم در بدن فاطمه (سلام الله علیها) رسید، صبرتان تمام شد. خودش هم به پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) عَرضه داشت: «قَلَّ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِیَّتِکَ صَبْرِی[24]»؛ یا رسول الله! دیگر فِراق فاطمه (سلام الله علیها) را تَحمُّل نمی‌کنم. «لَا یَوْمَ‏ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ[25]»؛ شهدای کربلا همگی بدن‌هایشان پُر از زَخم بود؛ اما 3 بدن به هم ریخته بود. اوّل بدن حضرت علی اکبر (علیه السلام) بود؛ «فَقَطَعُوهُ بسُیوفَهُم اِرباً اِرباً»؛ بدن را مانند گوشت قیمه تکه‌تکه کرده بودند. بدن دوّم بدن قَمر مُنیر بَنی‌هاشم (علیه السلام) بود. حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) کنار نَهر عَلقمه آمد. آمد دید عَلَم اُفتاده است؛ جلوتر آمد دید دستِ عَلَم‌گیر اُفتاده است. وقتی کنار نَعش آمد، دست زیر بدن بُرد که این بدن را با خودش حَمل کند؛ وقتی دستش را بالا آورد دید بدن به هم ریخت. دیگر کمکی هم نداشت که بگوید جوان‌ها بیایید؛ دیگر جوان نداشت. بدن نازنین قَمر مُنیر بَنی‌هاشم (علیه السلام) را کنار نَهر عَلقمه گذاشت. اما هیچ بدنی زیر سُم اَسب‌ها پایمال نشد، مَگر بدن حسین (علیه السلام)…

لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم

اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین

دعا

خدایا! امام زمان‌مان (ارواحنا فداه) را برسان.

خدایا! قلب مُبارکش را همیشه از ما راضی بدار.

خدایا! مُشکلات کشورمان را برطرف بفرما.

خدایا! فساد را ریشه‌کَن بفرما.

خدایا! ظُلم و نااَمنی را ریشه‌کَن بفرما.

خدایا! بر ظالم لَعنت خودت را نازل بفرما.

خدایا! این رئیس‌جُمهور پَلید فرعون زمان ما و این مولودِ نامَشروع آن یعنی صهیونیست‌ها را ریشه‌کَن بفرما.

خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت می‌دهیم نُفوذی‌ها و مردم‌آزارها را اِفشا و شَرّشان را به خودشان برگردان.

خدایا! سایه‌ی پُر بَرکت عُلمای صالح ما را، سنگرنشینان خدمت به مردم، آن‌هایی که با دلسوزی و دیانت گِره مردم را باز می‌کنند، همه را عُموماً، رهبر عزیزمان را خُصوصاً از همه‌ی بَلیّات مَحفوظ بفرما.

الها! پروردگارا! مردم مَظلوم غَزّه را با نابودی صهیونیست‌ها از این بَلا نجات عنایت بفرما.

خدایا! مردم عراق، شیعیان نیجریه و همه‌ی دلدادگان به حضرت زهرا (سلام الله علیها) را در کشورمان سر سُفره‌ی عنایت خاصّ حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) مُستقرّ بفرما.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم


[1] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.

[2] عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال، جلد ۱۱، صفحه ۹۲۰.

«نفائس اللباب: عن فاطمة عليها السّلام: فیِ المَائِدَۀِ اِثنَتَا عَشَرَۀَ خَصلَۀً یَجِبُ عَلَی کُلِّ مُسلِمٍ اَن یَعرِفَهَا أربَعٌ فِیها فَرضٌ وَ اَربَعٌ فِیها سُنَّۀٌ وَ اَربَعٌ فیها تَأدیبٌ فَامّا الفَرضُ فَالمَعرِفَۀُ وَ الرِّضا وَ التَّسمِیَۀُ وَ الشُّکرُ فَامَّا السُّنَۀُ فَالوُضُوءُ قَبلَ الطَّعامِ، الجُلُوسُ عَلَی الجَانِبِ الأیسَرَ وَ الأکلُ بِثَلاثِ أصابِعَ فَامَّا التّأدیبُ. فَالأکلُ بِما یَلیِکَ وَ تَصغِیرُ اللُّقمَۀِ وَ المَضغُ الشَّدِیدُ وَ قِلَّۀُ النَّظَرِ فی وُجُوهِ النّاسِ».

[3] همان.

[4] همان.

[5] من لا يحضره الفقيه، جلد ۱، صفحه ۴۱.

«وَ رُوِيَ فِي خَبَرٍ آخَرَ: أَنَّ اَلْوُضُوءَ عَلَى اَلْوُضُوءِ نُورٌ عَلَى نُورٍ وَ مَنْ جَدَّدَ وُضُوءَهُ مِنْ غَيْرِ حَدَثٍ آخَرَ جَدَّدَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ تَوْبَتَهُ مِنْ غَيْرِ اِسْتِغْفَارٍ».

[6] عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال، جلد ۱۱، صفحه ۹۲۰.

[7] همان.

[8] همان.

[9] همان.

[10] مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، جلد ۱۲، صفحه ۸۰.

«أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ جَرِيرٍ اَلطَّبَرِيُّ اَلْآمُلِيُّ فِي كِتَابِ اَلدَّلاَئِلِ ، عَنِ اَلْقَاضِي أَبِي بَكْرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ اَلْجِعَابِيِّ قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ اَلْعَبَّاسِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي مُحَمَّدٍ يَحْيَى بْنِ اَلْمُبَارَكِ اَلْيَزِيدِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا اَلْخَلِيلُ بْنُ أَسَدٍ أَبُو اَلْأَسْوَدِ اَلنُّوشْجَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا رُوَيْمُ بْنُ يَزِيدَ اَلْمِنْقَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا سَوَّارُ بْنُ مُصْعَبٍ اَلْهَمَدَانِيُّ عَنْ عَمْرِو بْنِ قَيْسٍ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ كُهَيْلٍ عَنْ شَقِيقِ بْنِ سَلَمَةَ عَنِ اِبْنِ مَسْعُودٍ قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى فَاطِمَةَ عَلَيْهَا السَّلاَمُ فَقَالَ يَا اِبْنَةَ رَسُولِ اَللَّهِ هَلْ تَرَكَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عِنْدَكَ شَيْئاً فَطَوِّقِينِيهِ فَقَالَتْ يَا جَارِيَةُ هَاتِ تِلْكَ اَلْجَرِيدَةَ فَطَلَبَتْهَا فَلَمْ تَجِدْهَا فَقَالَتْ وَيْحَكِ أُطْلُبِيهَا (فَإِنَّهَا تَعْدِلُ عِنْدِي حَسَناً وَ حُسَيْناً ) فَطَلَبَتْهَا فَإِذَا هِيَ قَدْ قَمَمَتْهَا فِي قُمَامَتِهَا فَإِذَا فِيهَا قَالَ مُحَمَّدٌ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لَيْسَ مِنَ اَلْمُؤْمِنِينَ مَنْ لَمْ يَأْمَنْ جَارُهُ بَوَائِقَهُ وَ مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ اَلْيَوْمِ اَلْآخِرِ فَلاَ يُؤْذِي جَارَهُ وَ مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ اَلْيَوْمِ اَلْآخِرِ فَلْيَقُلْ خَيْراً أَوْ يَسْكُتُ إِنَّ اَللَّهَ يُحِبُّ اَلْخَيِّرَ اَلْحَلِيمَ اَلْمُتَعَفِّفَ وَ يُبْغِضُ اَلْفَاحِشَ اَلْبَذَّاءَ اَلسَّائِلَ اَلْمُلْحِفَ إِنَّ اَلْحَيَاءَ مِنَ اَلْإِيمَانِ وَ اَلْإِيمَانَ فِي اَلْجَنَّةِ وَ إِنَّ اَلْفُحْشَ مِنَ اَلْبَذَاءِ وَ اَلْبَذَاءُ فِي اَلنَّارِ».

[11] مفاتیح الجنان، فرازی از دعای شریف ابوحمزه ثمالی.

«…إِلهِى لَوْ قَرَنْتَنِى بِالْأَصْفادِ ، وَ مَنَعْتَنِى سَيْبَكَ مِنْ بَيْنِ الْأَشْهادِ، وَ دَلَلْتَ عَلَى فَضائِحِى عُيُونَ الْعِبادِ، وَ أَمَرْتَ بِى إِلَى النَّارِ، وَ حُلْتَ بَيْنِى وَ بَيْنَ الْأَ بْرارِ مَا قَطَعْتُ رَجائِى مِنْكَ، وَ مَا صَرَفْتُ تَأْمِيلِى لِلْعَفْوِ عَنْكَ، وَ لَا خَرَجَ حُبُّكَ مِنْ قَلْبِى، أَنَا لَا أَنْسى أَيادِيَكَ عِنْدِى، وَ سِتْرَكَ عَلَىَّ فِى دارِ الدُّنْيا، سَيِّدِى أَخْرِجْ حُبَّ الدُّنْيا مِنْ قَلْبِى، وَ اجْمَعْ بَيْنِى وَ بَيْنَ الْمُصْطَفى وَ آلِهِ خِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ وَ خاتَمِ النَّبِيِّينَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ؛ وَ انْقُلْنِى إِلى دَرَجَةِ التَّوْبَةِ إِلَيْكَ، وَ أَعِنِّى بِالْبُكاءِ عَلَى نَفْسِى فَقَدْ أَفْنَيْتُ بِالتَّسْوِيفِ وَ الْآمالِ عُمْرِى، وَ قَدْ نَزَلْتُ مَنْزِلَةَ الْآيِسِينَ مِنْ خَيْرِى، فَمَنْ يَكُونُ أَسْوَأَ حالاً مِنِّى إِنْ أَنَا نُقِلْتُ عَلَى مِثْلِ حالِى إِلى قَبْرِى لَمْ أُمَهِّدْهُ لِرَقْدَتِى، وَ لَمْ أَفْرُشْهُ بِالْعَمَلِ الصَّالِحِ لِضَجْعَتِى؟ وَ مَا لِى لَاأَبْكِى وَ لَا أَدْرِى إِلى مَا يَكُونُ مَصِيرِى، وَ أَرى نَفْسِى تُخادِعُنِى، وَ أَيَّامِى تُخاتِلُنِى وَ قَدْ خَفَقَتْ عِنْدَ رَأْسِى أَجْنِحَةُ الْمَوْتِ؟ فَما لِى لَاأَبْكِى؟ أَبْكِى لِخُرُوجِ نَفْسِى، أَبْكِى لِظُلْمَةِ قَبْرِى، أَبْكِى لِضِيقِ لَحْدِى، أَبْكِى لِسُؤالِ مُنْكَرٍ وَ نَكِيرٍ إِيَّاىَ؛ أَبْكِى لِخُرُوجِى مِنْ قَبْرِى عُرْياناً ذَلِيلاً حامِلاً ثِقْلِى عَلَى ظَهْرِى أَنْظُرُ مَرَّةً عَنْ يَمِينِى وَ أُخْرى عَنْ شِمالِى إِذِ الْخَلائِقُ فِى شَأْنٍ غَيْرِ شَأْنِى، ﴿لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ، وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ، وَ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْها غَبَرَةٌ تَرْهَقُها قَتَرَةٌ﴾ وَ ذِلَّةٌ، سَيِّدِى عَلَيْكَ مُعَوَّلِى وَ مُعْتَمَدِى وَ رَجائِى وَ تَوَكُّلِى، وَ بِرَحْمَتِكَ تَعَلُّقِى، تُصِيبُ بِرَحْمَتِكَ مَنْ تَشاءُ وَ تَهْدِى بِكَرامَتِكَ مَنْ تُحِبُّ، فَلَكَ الْحَمْدُ عَلَى مَا نَقَّيْتَ مِنَ الشِّرْكِ قَلْبِى، وَ لَكَ الْحَمْدُ عَلَى بَسْطِ لِسانِى، أَفَبِلِسانِى هذَا الْكالِّ أَشْكُرُكَ؟ أَمْ بِغايَةِ جُهْدِى فِى عَمَلِى أُرْضِيكَ…».

[12] سوره مبارکه عبس، آیه 37.

[13] سوره مبارکه عبس، آیات 34 الی 36.

[14] شرح المنظومة تألیف حسن زاده آملي، الملا هادي السبزواري، جلد 2، صفحه 35.

[15] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۳۷، صفحه 70.

«وَ مِنْ کِتَابِ مَنَاقِبِ اَلصَّحَابَهِ لِأَبِی اَلْمُظَفَّرِ اَلسَّمْعَانِیِّ بِإِسْنَادِهِ عَنِ اَلشَّعْبِیِّ عَنْ أَبِی جُحَیْفَهَ عَنْ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ قَالَ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: إِذَا کَانَ یَوْمُ اَلْقِیَامَهِ نَادَى مُنَادٍ مِنْ تَحْتِ اَلْحُجُبِ یَا أَهْلَ اَلْجَمْعِ نَکِّسُوا رُءُوسَکُمْ وَ غُضُّوا أَبْصَارَکُمْ حَتَّى تَجُوزَ فَاطِمَهُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ عَلَى اَلصِّرَاطِ».

[16] كنز العمّال: 43542.

«رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله: العَدلُ حَسَنٌ و لكنْ في الاُمَراءِ أحسَنُ، السَّخاءُ حَسَنٌ و لكنْ في الأغْنِياءِ أحسَنُ، الوَرَعُ حَسنٌ و لكنْ في العُلَماءِ أحسَنُ، الصَّبرُ حَسنٌ و لكنْ في الفُقَراءِ أحسَنُ، التَّوبَةُ حَسنٌ و لكنْ في الشَّبابِ أحسَنُ، الحَياءُ حَسنٌ و لكنْ في النِّساءِ أحسَنُ».

[17] مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ ق، ج ۲۹، ص ۲۱۵؛  صدوق، من لا یحضر، ۱۴۰۴ ق، ج ۳، ص ۵۶۷-۵۶۸؛ منتظری، خطبه حضرت زهرا علیها السلام، ۱۳۸۵ ش، ص ۳۷؛ ابن طیفور، بلاغات النساء، ۱۳۲۶ ق، ص ۱۷-۲۵؛ شهیدی، زندگانی فاطمه زهرا، ۱۳۶۲ ش، ص ۱۲۲؛ نگاه کنید به آذربادگان، «نگاهی گذرا به اسناد و منابع مکتوب خطبه فدک» ص ۴۹-۵۶؛ بخشی از خطبه فدکیه حضرت زهرا (سلام الله علیها).

«…اَنْتُمْ عِبادَ اللَّـهِ نُصُبُ اَمْرِهِ وَ نَهْیهِ، وَ حَمَلَهُ دینِهِ وَ وَحْیهِ، وَ اُمَناءُ اللَّـهِ عَلی اَنْفُسِکُمْ، وَ بُلَغاؤُهُ اِلَی الْاُمَمِ، زَعیمُ حَقٍّ لَهُ فیکُمْ، وَ عَهْدٍ قَدَّمَهُ اِلَیکُمْ، وَ بَقِیهٍ اِسْتَخْلَفَها عَلَیکُمْ: کِتابُ اللَّـهِ النَّاطِقُ وَ الْقُرْانُ الصَّادِقُ، و النُّورُ السَّاطِعُ وَ الضِّیاءُ اللاَّمِعُ، بَینَهً بَصائِرُهُ، مُنْکَشِفَهً سَرائِرُهُ، مُنْجَلِیهً ظَواهِرُهُ، مُغْتَبِطَهً بِهِ اَشْیاعُهُ، قائِداً اِلَی الرِّضْوانِ اِتِّباعُهُ، مُؤَدٍّ اِلَی النَّجاهِ اسْتِماعُهُ، بِهِ تُنالُ حُجَجُ اللَّـهِ الْمُنَوَّرَهُ، وَ عَزائِمُهُ الْمُفَسَّرَهُ، وَ مَحارِمُهُ الْمُحَذَّرَهُ، وَ بَیّناتُهُ الْجالِیهُ، وَ بَراهینُهُ الْکافِیهُ، وَ فَضائِلُهُ الْمَنْدُوبَهُ، وَ رُخَصُهُ الْمَوْهُوبَهُ، وَ شَرائِعُهُ الْمَکْتُوبَهُ. فَجَعَلَ اللَّـهُ الْایمانَ تَطْهیراً لَکُمْ مِنَ الشِّرْکِ، وَ الصَّلاهَ تَنْزیهاً لَکُمْ عَنِ الْکِبْرِ، وَ الزَّکاهَ تَزْکِیهً لِلنَّفْسِ وَ نِماءً فِی الرِّزْقِ، وَ الصِّیامَ تَثْبیتاً لِلْاِخْلاصِ، وَ الْحَجَّ تَشْییداً لِلدّینِ، وَ الْعَدْلَ تَنْسیقاً لِلْقُلُوبِ، وَ طاعَتَنا نِظاماً لِلْمِلَّهِ، وَ اِمامَتَنا اَماناً لِلْفُرْقَهِ، وَ الْجِهادَ عِزّاً لِلْاِسْلامِ، وَ الصَّبْرَ مَعُونَهً عَلَی اسْتیجابِ الْاَجْرِ. وَ الْاَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلِحَهً لِلْعامَّهِ، وَ بِرَّ الْوالِدَینِ وِقایهً مِنَ السَّخَطِ، وَ صِلَهَ الْاَرْحامِ مَنْساءً فِی الْعُمْرِ وَ مَنْماهً لِلْعَدَدِ، وَ الْقِصاصَ حِقْناً لِلدِّماءِ، وَ الْوَفاءَ بِالنَّذْرِ تَعْریضاً لِلْمَغْفِرَهِ، وَ تَوْفِیهَ الْمَکائیلِ وَ الْمَوازینِ تَغْییراً لِلْبَخْسِ…».

[18] كنز العمّال: 43542.

[19] همان.

[20] همان.

[21] احمد بن محمد اردبیلی (متوفای ۹۹۳ق) معروف به مقدس و محقق اردبیلی از فقهای امامیه در قرن دهم قمری و از معاصران شیخ بهایی بود. وی در علوم عقلی و نقلی تبحر داشت و در زمان ریاست او بر حوزه علمیه نجف رونقی دوباره به این حوزه داده شد. مجمع الفائده و البرهان و زبدة البیان از مهم‌ترین آثار او نام برده شده است. اردبیلی در مسائل فقهی چون نجاست خمر، حرمت غناء و شرایط قاضی آرایی متفاوت از نظر مشهور فقهای شیعه داشت. مقدس اردبیلی از دربار صفویه برای گسترش تشیع و حل مشکلات شیعیان استفاده می‌کرد؛ ولیکن وارد دستگاه صفوی نشد. زهد و تقوا و کمک‌های او به محرومان زبان‌زد بود و کراماتی نیز به او نسبت داده شده است. محقق اردبیلی در سال‌های ۹۸۴-۹۹۳ق مرجع تقلید بوده و افرادی مانند سید محمد عاملی مؤلف مدارک الاحکام و شیخ حسن عاملی مؤلف معالم الدین از شاگردان او بودند. احمد اردبیلی فرزند محمد در قرن ۱۰ق در قریه نیار در دو کیلومتری شرق اردبیل زاده شد. وی معاصر شیخ بهایی و شاه عباس اول بود علوم نقلی و فقه را نزد سید علی صائغ و دیگر استادان حوزه علمیه نجف فرا گرفت. اردبیلی مدتی به شیراز مهاجرت کرد و نزد جمال الدین محمود علوم عقلی را فراگرفت. وی در اواخر عمر در نجف از تدریس علوم عقلی سر باز زد و تا زنده بود به تدریس علوم نقلی پرداخت. وی در دوران ریاست خود بر حوزه علمیه نجف آن را رونقی تازه بخشید و به محقق اردبیلی معروف شد. او در صفر ۹۹۳ درگذشت و در ایوان طلای حرم امام علی (علیه السلام) به خاک سپرده شد. حرز الدین درگذشت او را در ۹۹۲ق ذکر کرده است. اردبیلی نخستین کسی بود که پس از عصر شیخ طوسی دایره عمل به خبر واحد را گسترش داد و به خبر غیر امامی ثقه توجه داشت. احمد اردبیلی در نتیجه زهد و تقوایش به مقدس اردبیلی شهرت چنانکه بخاطر علم و دانش وسیعش به «محقق اردبیلی» مشهور گردیده بود.

[22] سوره مبارکه آل عمران، آیه 92.

«لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ مَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ».

[23] کتاب عوالم، ج ۱۱، ص ۵۱۴؛ بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۲۱۴؛ ج ۱۰۰، ص ۱۸۵؛ ج ۷۸، ص ۳۹۰.

«بِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم. هذا ما اَوْصَتْ بِهِ فاطِمَهُ بِنْتُ رَسولِ اللهِ، اَوْصَتْ وَ هِی تَشْهَدُ اَنْ لا الهَ اِلاّ اللهُ وَ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسولُهُ وَ اَنَّ الْجَنَّهَ حَقُّ وَ النّارَ حَقُّ وَ اَنَّ السّاعَهَ آتِیهٌ لارَیبَ فیها وَ اَنَّ اللهَ یبْعَثُ مَنْ فُی الْقبورِ، یا عَلِی اَنَا فاطِمَهُ بَنتُ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله و سلم) زَوَّجْنَی اللهُ مَنْکَ لأکونَ لَکَ فِی الدُّنیا وَ الاخِرهِ، اَنْتَ اَوْلی بِی مِنْ غَیرِی، حَنِّطْنی و غَسِّلْنِی و کَفِّنِّی بِاللَّیلِ وَ صَلِّ عَلَی وَ ادْفِنِّی بِاللَّیلِ وَ لا تُعْلِمْ اَحَداً وَ اَسْتَوْدِعُکَ اللهَ و اقْرَءُ عَلی وُلْدِی السَّلامَ اِلی یومِ الْقِیامَهِ».

[24] أمالی، شیخ طوسی، صفحه: ۱۱۰-۱۰۹؛ امالی شیخ مفید، صفحه: ۲۸۱-۲۸۳؛ خاکسپاری فاطمه زهرا (سلام الله علیها) توسط حضرت علی (علیه السلام).

«فَلَمَّا نَفَضَ یَدَهُ مِنْ تُرَابِ الْقَبْرِ هَاجَ بِهِ الْحُزْنُ، وَ أَرْسَلَ دُمُوعَهُ عَلَى خَدَّیْهِ، وَ حَوَّلَ وَجْهَهُ إِلَى قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) فَقَالَ: السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ، عَنِّی وَ عَنِ ابْنَتِکَ وَ حَبِیبَتِکَ، وَ قُرَّهِ عَیْنِکَ وَ زَائِرَتِکَ، وَ الثَّابِتَهِ فِی الثَّرَى بِبُقْعَتِکَ، الْمُخْتَارِ اللَّهُ لَهَا سُرْعَهَ اللِّحَاقِ بِکَ، قَلَّ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِیَّتِکَ صَبْرِی، وَ ضَعُفَ عَنْ سَیِّدَهِ النِّسَاءِ تَجَلُّدِی، إِلَّا أَنَّ فِی التَّأَسِّی لِی بِسُنَّتِکَ وَ الْحُزْنِ الَّذِی حَلَّ بِی لِفِرَاقِکَ لَمَوْضِعَ التَّعَزِّی، وَ لَقَدْ وَسَّدْتُکَ فِی مَلْحُودِ قَبْرِکَ بَعْدَ أَنْ فَاضَتْ نَفْسُکَ عَلَى صَدْرِی، وَ غَمَضْتُکَ بِیَدِی، وَ تَوَلَّیْتُ أَمْرَکَ بِنَفْسِی، نَعَمْ وَ فِی کِتَابِ اللَّهِ نِعْمَ الْقَبُولُ، وَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ‏. قَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِیعَهُ، وَ أُخِذَتِ الرَّهِینَهُ، وَ اخْتُلِسَتِ‏ الزَّهْرَاءُ، فَمَا أَقْبَحَ‏ الْخَضْرَاءَ وَ الْغَبْرَاءَ، یَا رَسُولَ اللَّهِ! أَمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ، وَ أَمَّا لَیْلِی فَمُسَهَّدٌ، لَا یَبْرَحْ الْحُزْنُ‏ مِنْ قَلْبِی أَوْ یَخْتَارَ اللَّهُ لِی دَارَکَ الَّتِی فِیهَا أَنْتَ مُقِیمٌ، کَمَدٌ مُقَیِّحٌ، وَ هَمٌّ مُهَیِّجٌ، سَرْعَانَ مَا فَرَّقَ بَیْنَنَا وَ إِلَى اللَّهِ أَشْکُو، وَ سَتُنْبِئُکَ ابْنَتُکَ بِتَظَاهُرِ أُمَّتِکَ عَلَیَّ وَ عَلَى هَضْمِهَا حَقَّهَا، فَاسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ، فَکَمْ مِنْ غَلِیلٍ مُعْتَلِجٍ بِصَدْرِهَا لَمْ تَجِدْ إِلَى بَثِّهِ سَبِیلًا، وَ سَتَقُولُ وَ یَحْکُمَ اللَّهُ بَیْنَنا وَ هُوَ خَیْرُ الْحاکِمِینَ‏. سَلَامٌ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ، سَلَامَ مُوَدِّعٍ لَا سَئِمٍ وَ لَا قَالٍ، فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلَا عَنْ مَلَالَهٍ، وَ إِنْ أُقِمْ فَلَا عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اللَّهُ الصَّابِرِینَ، الصَّبْرُ أَیْمَنُ وَ أَجْمَلُ، وَ لَوْ لَا غَلَبَهُ الْمُسْتَوْلِینَ عَلَیْنَا لَجَعَلْتُ الْمُقَامَ عِنْدَ قَبْرِکَ لِزَاماً، وَ التَّلَبُّثَ عِنْدَهُ مَعْکُوفاً، وَ لَأَعْوَلْتُ إِعْوَالَ الثَّکْلَى عَلَى جَلِیلِ الرَّزِیَّهِ، فَبِعَیْنِ اللَّهِ تُدْفَنُ بِنْتُکَ سِرّاً، وَ یُهْتَضَمُ حَقَّهَا قَهْراً، وَ یُمْنَعُ إِرْثَهَا جَهْراً، وَ لَمْ یَطُلِ الْعَهْدُ، وَ لَمْ یَخْلَقْ مِنْکَ الذِّکْرُ، فَإِلَى اللَّهِ یَا رَسُولَ اللَّهِ الْمُشْتَکَى، وَ فِیکَ أَجْمَلُ الْعَزَاءِ، فَصَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهَا وَ عَلَیْکَ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ».

[25] شیخ صدوق، الامالی، ۱۳۶٢ش، ص ۱۱۵.

لَا یَوْمَ‏ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ به معنای روزی چون روز تو نیست ای اباعبدالله از سخنان امام حسن مجتبی (علیه السلام) درباره امام حسین (علیه السلام) است. این سخن، واقعه کربلا، چگونگی حادثه، شمار و وضعیت اعتقادی دشمنان اهل بیت را پیشگویی و بزرگی مصیبت و عظمت آن را بیان کرده است. راوی اصلی حدیث امام صادق (علیه السلام) است و شیخ صدوق آن را در کتاب امالی به نقل از مفضل بن عمر از وکلای امام صادق (علیه السلام)، آورده است.

متن حدیث به این صورت است: «انَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ (عَلَیهِ السَّلام) دَخَلَ یَوْماً إِلَى الْحَسَنِ (عَلَیهِ السَّلام) فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْهِ بَکَى، فَقَالَ لَهُ مَا یُبْکِیکَ یَا أَبَاعَبْدِ اللهِ؟ قَالَ: أَبْکِی لِمَا یُصْنَعُ بِکَ. فَقَالَ لَهُ الْحَسَنُ (عَلَیهِ السَّلام): إِنَّ الَّذِی یُؤْتَى إِلَیَّ سَمٌّ یُدَسُّ إِلَیَّ فَأُقْتَلُ بِهِ وَ لَکِنْ لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللهِ یَزْدَلِفُ إِلَیْکَ ثَلَاثُونَ أَلْفَ رَجُلٍ یَدَّعُونَ أَنَّهُمْ مِنْ أُمَّهِ جَدِّنَا مُحَمَّدٍ (صَلَّیَ الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم) وَ یَنْتَحِلُونَ دِینَ الْإِسْلَامِ فَیَجْتَمِعُونَ عَلَى قَتْلِکَ وَ سَفْکِ دَمِکَ وَ انْتِهَاکِ حُرْمَتِکَ وَ سَبْیِ ذَرَارِیکَ وَ نِسَائِکَ وَ انْتِهَابِ ثِقْلِکَ فَعِنْدَهَا تَحِلُّ بِبَنِی أُمَیَّهَ اللَّعْنَهُ وَ تُمْطِرُ السَّمَاءُ رَمَاداً وَ دَماً وَ یَبْکِی عَلَیْکَ کُلُّ شَیْ‏ءٍ حَتَّى الْوُحُوشِ فِی الْفَلَوَاتِ وَ الْحِیتَانِ فِی الْبِحَارِ».