* به دلیل نقض فنی پیش آمده، 4 دقیقه ابتدایی فیلم جلسه موجود نمی باشد.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ * رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري * وَ يَسِّرْ لي أَمْريَ * وَ احْللْ عُقْدَةً مِنْ لِساني * يَفْقَهُوا قَوْلي[1]».
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
نهضت امام حسین (علیه السلام) برای احیای دین و نظام دینی بود
«يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً * فَادْخُلِي فِي عِبَادِي * وَ ادْخُلِي جَنَّتِي[2]»؛ به مَحضر مبارک امامِ دلشکستهمان، امامِ گریانمان، قُطب عالَم، قَلب دایرهی امکان، مولایمان امام زمانمان (ارواحنا فداه) و به شما در عَزانشستگان و ماتَم گرفتگان تسلیت عَرض میکنم. امروز چند نکته را به مَحضر شما تقدیم میدارم. نکتهی اوّل این است که حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) برای احیای دین و نظام دینی خون خودشان را نثار کردند. این خون اَثر خودش را میگذارد. اَمر به مَعروف، نَهی از مُنکر، جهاد و مُقاومت جواب میدهد؛ ولی دیر و زود دارد. آن روز فکر میشد حضرت امام حسین (علیه السلام) شکست خورد؛ ولی هم خودِ حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) و هم حضرت امام زینالعابدین (علیه السلام) و هم کسی که از امروز پَرچم سرپَرستی مُبلّغین کربلا و خون امام حسین (علیه السلام) را بر عُهده داشت که «عالِمَه غَیْرُ مُعَلَّمَهٌ[3]» حضرت زینب کُبری (سلام الله علیها) باشد، اینها با اطمینان میگفتند که ما پیروز هستیم و یزید شکست خورده است. حضرت زینب کُبری (سلام الله علیها) در شام در مجلس یزید قَسم خوردند و گفتند: هر کاری از تو ساخته است، مُضایقه نکُن. «کد کیدک واسع سعیک ناصب جهدک فوالله لا تمحو ذکرنا و لا تمیت وحینا[4]»؛ نه میتوانی دین را نابود کُنی، نه میتوانی نام ما را از ذهن مردم پاک کُنی. ما ماندگار هستیم. دیدید که امروز امام حسین (علیه السلام) چه شُکوهی و چه سلطنتی در عالَم دارد؛ ولی از دستگاه «بنی اُمیّه» و آن خونخواران هیچ اَثری نیست. امام حسین (علیه السلام) برای اِقامهی نظام اسلامی آمد که نتیجهی آن خون انقلاب ما بود و مُقدّمهی ظُهورِ انقلاب حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) خواهد بود. الحمدالله اسلام به قدرت رسیده است، نظام حُکومتی تشکیل شده است، پَرچم ولایت به دست نایب امام زمان (ارواحنا فداه) رسیده است و خونِ این همه شهید هَدر نرفته است و خونِ شهدای فاطمیّون که الحقّ و الانصاف حقّی که «شهید سلیمانی» به گَردن همهی مسلمانها و همهی مردم جهان دارد، به گَردن مردم شیعهی افغانستان بالاترین حَقّ را دارد. این فاطمیّون آبروی ما شد، آبروی شیعه شد. اقتدار جبههی اسلامِ ناب، نه فقط افغانستان، بلکه در کلّ منطقه این شیرانی که به عُنوان فاطمیّون حرکت کردند، خب الحمدلله زینبیّون بودند، کَتائب بودند، حیدریّون بودند، عصائبِ عراق بودند، حَشدالشعبی بود، یَمنیها بودند؛ ولی فاطمیّون در این میان خوش درخشید. در عشق به شهادت، در دلاوری در مُجاهدهی با داعش که مُجاهدهی با داعش نبود؛ شاخِ آمریکا را شکاندید، کَمر استکبار را شکاندید، اُمید آنها را نااُمید کردید. آنها هم سوریه را کاری نداشتند؛ آن مُقدّمه بود که بیایند و این نظام، این حکومت مرکزی مُقاومت را از بین ببَرند که همهی شما به گَردن ما حقّ دارید و خداوند شهدای شما را در روز قیامت شَفیعان ما قرار بدهد.
حرکت امام حسین (علیه السلام) یک حرکت جهانی بود
پس اَمر به مَعروف، قیام و نهضت برای خداوند اگر به اِذن خداوند و با برنامهی پروردگار باشد، دیر و زود دارد، ولی سوخت و سوز ندارد. مُسلّماً نتیجه میدهد و این انقلاب ما نتیجهی انقلاب سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) است. این اساس قَضیّه است. اَمر به مَعروف، نَهی از مُنکر، اصلاح جامعه، هدایت جوانها تا یک حُکومت قدرتمندی نباشد، حاصل چندانی نمیدهد. شاه در ایران بود، اسم او هم پادشاه شیعه بود، خودش را پادشاه اسلامپَناه میگفت، ولی حکومتش غاصب بود، حکومتش حسینی نبود؛ حکومتش یزیدی بود. شرابخوار بود، هَرزه بود، 4 هزار شَرابفروشی در شهر تهران بود، فاحشهخانه دایر کرده بود، زنها مُجاز بودند که جوانها را به فَحشا دعوت کنند، مالیات میدهند و به صورت آزاد گناه کَبیره را رَواج میدادند، آرامآرام حَرامزداگی را تَرویج میدادند. چون قدرت نبود، حضرت «آیت الله العُظمی بُروجردی» (اعلی الله مقامه الشریف) مَرجع بود، خیلی عظمت داشت؛ ولی نمیتوانست جلوی یک شَرابفروشی را بگیرد. اگر حکومت ایران و نظام اسلامی ایران نبود، شما فکر میکنید الآن مردم لُبنان کُجا بودند؟ این مُقاومت تشکیل میشد؟ این جبههی فاطمیّون که یک قدرتی برای خودش است، برای روز مَبادا برای اسلام این شیران آمادهاند. هرجا خطری اسلام را تَهدید کند، این فاطمیّون کنار سایر مُقاومت آمادگی دارند. این از کُجا مُتولّد شده است؟ این در کدام جبهه به وجود آمده است؟ این در سایهی حکومت دینی است که در کشور ایران زیر پَرچم ولایت فقیه تشکیل شد. این را بدانید که این نظام اسلامی برای ایران نیست؛ انقلاب اسلامی در ایران که امام (رضوان الله تعالی علیه) پَرچمدار آن بود، انقلاب ایران نیست، انقلاب منطقه نیست؛ انقلاب مُستضعفان علیه مُستکبران است. این مُقدّمهی ظُهور امام زمان (اروحنا فداه) است. وقتی امام زمان (اروحنا فداه) بیاید، برای یک کشور که نیست؛ این حرکت امام حسین (علیه السلام) حرکت عَرب نبود، حرکت حجاز نبود، حرکت عراق نبود؛ بلکه حرکت آزادگان عالَم بود و حضرت سیدالشهدا (علیه الصلاة و السلام) برای همهی انسانهای تاریخ اُلگو شد و مَظهر آزادگی و مُعلّم مُقابلهی با زور و زورگو، حضرت امام حسین (علیه السلام) بود.
تأثیر انقلاب اسلامی در سراسر دنیا
اینکه خون بر شمشیر پیروز است، برای امام حسین (علیه السلام) است. اینکه اگر مَظلوم نتَرسد، حتی کودکان کوچک خودش را به میدان بیاورد، با خون میتواند قدرتهای بزرگ را غَرق و نابود کند، اِبتکار این کار برای حضرت سیدالشهدا (علیه الصلاة و السلام) بود. ایران از امام حسین (علیه السلام) اُلگو گرفت، امام (رضوان الله تعالی علیه) پیشگام شد، پَرچم کربلا را به دست گرفت و این انقلاب را از مَرزها عُبور داد و امروز در کشورهای مُختلف جبههی عاشورا تشکیل شده است و دیر یا زود خواهیم دید که این جبهه همهی عالَم را فَرا خواهد گرفت. اینکه شُعارهایی را در دانشگاههای آمریکا با زبان فارسی یاد میگرفتند، این اِستعمار آمد و زبان را هم بینالمللی کرد و حتماً باید انگلیسی یاد بگیرند، نُسخه را باید انگلیسی بنویسند. این اِستعمار است و این قدرت ما و نُفوذ ما به آمریکا رفت و در دانشگاههای آمریکا علیه اسرائیل شُعار میدهند، از مَظلومین غَزّه حمایت میکنند و با زبان فارسی شُعار ایرانیها را میدهند. این نُفوذ قدرت است و این به بَرکت خون حضرت سیدالشهدا (علیه الصلاة و السلام) و به بَرکت خون شهدایی است که در مسیر امام حسین (علیه السلام) با اِذن ولیفقیه ریخته شد. این خونها امضاءشده است، این خونها به حقّ است، این خونها خاموش نمیشود، این خونها از جوشش نمیاُفتد، این خونها ثَمر میدهد و ثَمرهاش هم ظُهور و حکومت جهانی مولای ما حضرت حُجّت (ارواحنا و ارواح العالَمین لتُراب مُقدمه الفداه) است. این نکتهی اوّلی بود که از ضَروریترین مسائل در جهاد تَبیین این است که بگوییم ما پیروز هستیم، آمریکا شکستخورده است، شهدای ما حاضر هستند، ناظر هستند، اِلهامبَخش هستند، حَیات الهی دارند، پُشت انقلاب ما را حمایت میکنند و ما با شهادت به عزّت رسیدیم. مَملکتی که شهادت دارد، اسارت ندارد. شهید سلیمانی ما چه میگفت؟ میگفت: «ما ملّت امام حسینیم، ما ملّت شهادتیم». اقتدار و عزّت ما به همین است.
بالاترین مقام برای یک انسان، شهادت در راه خداست
اما چند نکتهای از شب گذشتهی حضرت سیدالشهدا (علیه الصلاة و السلام) عرض کنیم. میدانید که برای هر کار خوبی، یک کار خوبتری وجود دارد. لذا هیچوقت نباید ما مَغرور بشویم، بگوییم ما کار خیر کردیم، ما یک نمازهای خوبی خواندهایم، «نماز جعفر طیّار[5]» خواندهایم، نماز شب خواندهایم، تلاوت قرآن کردیم، مُناجات درستی کردیم، دست اُفتادهای را گرفتیم، یَتیمنَوازی کردیم، به جوانهای عَزب کمک کردیم، تشکیل خانواده دادیم، دخترها را به خانهی بَخت فرستادیم؛ همهی اینها کارهایی است که خداوند خوشش میآید و اینها ذَخایر آخرت است. ولی در روایات ما دارد: «فَوْقَ كُلِّ ذِي بِرٍّ بَرٌّ[6]»؛ هر کار خوبی که شما بکنید، یک کار خوبتری هم وجود دارد. فکر نکنید که این کار شما بهترین است؛ دنبال بالاتر از آن بگردید. «حَتَّى يُقْتَلَ اَلرَّجُلُ فِي سَبِيلِ اَللَّهِ[7]»؛ ولی وقتی شما کارهای خوب را یکی پس از دیگری شناسایی کردید و خداوند متعال توفیق آن را به شما داد و ذخیرهی عالَم اَبدتان کردید و موجب سرافرازی نزد خداوند کردید، به قُلّه میرسید. آن قُلّه چه چیزی است که بالاتر از آن نیست؟ آن شهادت است. «حَتَّى يُقْتَلَ اَلرَّجُلُ فِي سَبِيلِ اَللَّهِ»؛ ما مسألهای را بالاتر از قَتل فی سبیل الله نداریم. لذا تمام انبیاء (سلام الله علیهم اجمعین) و تمام اوصیاء انبیاء (سلام الله علیهم اجمعین) آرزوی شهادت داشتند. بسیاری از انبیاء (سلام الله علیهم اجمعین) عادی از دنیا نرفتند. «وَ قَتْلِهِمُ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ[8]» ، «وَ كَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ[9]»؛ قرآن کریم میگوید: بسیاری از پیامبران (سلام الله علیهم اجمعین) را به قَتل رساندند. آنها با چهرهی خونین به لِقاء خداوند رفتند، با خَلعت شهادت خداوند را مُلاقات کردند. «وَ كَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ»؛ و چه بسیار پیامبرانی که جبهه رفتند و «رِبِّيُّونَ» عالِمان دین، خداپَرستانی زیر پَرچم پیامبران (سلام الله علیهم اجمعین) قِتال کردند. کُشتند و کُشته شدند. «فَمَا وَهَنُوا[10]»؛ ولی این پیامبرانی که پَرچم قیام و نهضت را به دست گرفته بودند، این «رِبِّيُّونَ» که در کنار پیامبران (سلام الله علیهم اجمعین) سنگرنشین شدند، سینههایشان را آماج تیرها و شمشیرهای دشمنان قرار دادند، «فَمَا وَهَنُوا»، اینها هیچوقت از جنگ خسته نمیشدند. هیچ فشاری از فشارهای دشمن اینها را سُست نمیکرد، پایشان سُستی نمیکرد؛ «فَمَا وَهَنُوا». «وَ مَا ضَعُفُوا[11]»؛ نه ُسست شدند، نه با کُشتهشدن و شهیددادن ضعیف شدند. «وَ مَا اسْتَكَانُوا[12]»؛ دنیا و قدرتهای بزرگ، زورگوها، گَردنکُلفتها، غارتگَرها، اَرازل و اُوباش نتوانستند جبههی حقّ را زمینگیر کنند. هرگز جریان جهاد و جریان شهادتطَلبی ساکن نشد. این شهادت بالاترین نیرویی است که جامعه را شهید احیاء میکند. لذا وقتی ما به مَزار شهیدان میرویم، آنجا میگوییم: «طِبْتُمْ وَ طَابَتِ الْأَرْضُ الَّتِی فِيهَا دُفِنْتُمْ[13]»؛ هم خودتان تمیز شدید، پاک شدید؛ خون نَجس است، ولی خونِ شهید را نمیشویند. هر مُردهای را کَفن میکنند؛ ولی کَفن شهید همان لباس خونینِ اوست. آن لباس بالاترین لباس ارزشی است که خداوند این خَلعت را به تَن او دوخته است و با خَلعت الهی به دیدار یار میرود و خون او پاکترین چیزی است که زندگی بَشر را پاک و تمیز میکند.
آموزههای امام حسین (علیه السلام) برای مؤمنین در شب عاشورا
شهادت با همهی جاذبهای که دارد، حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) شیدای شهادت بود؛ حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) شیدای شهادت بود؛ حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) بیقرار شهادت بود. جَلای وطن شد، بیابانها را طِی کرد تا مَقصد شهادت را در کربلا به آغوش بگیرد و با زیبایی که شهادت به جبههی عاشورا داد، مِحور حرکتهای عالَم بشود. این امام حسین ما (علیه السلام) که سلام خداوند بر او باد، با این مَعرفتی که به ارزش شهادت داشت، با شیدایی و عشقی که به شهادت داشت، دیشب را خودش مُهلت گرفت. با اینکه هر شهیدی دوست دارد به مَقصد برسد؛ ولی خواست بگوید آن چیزی که به آدم ارزش میدهد، خداوند همه را که نمیخَرد؛ روز گذشته آیهی سورهی مبارکهی توبه را برای شما خواندیم: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ[14]»؛ اگر میخواهید ایمانتان در پَروندهتان ثَبت بشود، جُزء مؤمنینی باشید که خداوند عاشق شماست، خداوند مُشتری شماست، خداوند خریدار شماست، شیطان نمیتواند شما را بخَرد؛ شیطان این قدرت را ندارد، این دارایی را ندارد. هَرزههای عالَم، ثروتمندان عالَم نمیتوانند شما را بخَرند. قیمت شما بالاتر از دنیاست. شما خودتان را به دنیا نمیفُروشید، به حَرام نمیفُروشید؛ شما خودتان را با خدا مُعامله میکنید. چه کنیم این ارزش را پیدا کنیم که خدا ما را بخَرد و ما اعتبار پیدا کنیم. حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) شب گذشته را مُهلت گرفتند. خودشان به مَقصد رسیده بودند، ولی خواستند یک کلاسی برای من و شما تشکیل بدهند تا وجودمان بَرّاق بشود، شَفّاف بشود، تمیز بشود و خداوند مُشتری ما بشود. ما هم با چهرهی خونین به لِقاء خداوند برسیم. گفت: عبّاس من! «بِنَفسي أنتَ[15]»؛ حسین به قُربان عَلمدارش! ببین میتوانی امشب را برای من مُهلت بگیری؟ امام حسین (علیه السلام) میگوید: خدا میداند که من چند مَعشوق در زندگی دارم. میخواهم این مَحبوبها و این مَعشوقها را به شیعیانم مُعرّفی کُنم تا اینها هم دل به اینها بدهند، با دل به سُراغ اینها بروند. یک: «أُحِبُّ الصَّلاهَ[16]»؛ نماز را دوست دارم. تا نماز برای شما عشقتان نشده است، دلتان نشده است، نماز توأم با کسالت آدم را به شهادت نمیرساند. «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ[17]»؛ کدام نماز آدم را پیروز میکند؟ آن نمازی که با خُشوع انجام میشود. حالا چه کنیم که نماز ما با خُشوع انجام بشود؟ ای خدا! ما سر سُفرهی امام حسین (علیه السلام) هستیم، ما میهمان حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) هستیم؛ میشود به بَرکت امام حسین (علیه السلام) از این نمازها نَصیب ما هم بشود؟ وجود نازنین حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) فرمودند: من یک گُمشدههایی را دنبال کردم، دنبال آن گَشتم و پیدا کردم. یکی از گُمشدهها لذّت در عبادت بود. «و طلبت حلاوة العبادة[18]»؛ من لذّت در عبادت را جُستجو کردم. کُجا آن را پیدا کردم؟ «فوجدتها في ترك المعصية[19]». جوان عزیز! چشمت را پاک نگاه دار. اگر چشمت تمیز بود، اگر چشمت با نگاه حَرام و مَسموم دلت را مَسموم نکرد، آنوقت عشق به امام زمان (ارواحنا فداه) در دلت جوش میزند. روزی که با ایشان یک ارتباطی برقرار نکُنی را روز خوبی نمیدانی؛ کأنّه یک گُمشده داری. نماز که میخوانی، نمازت نماز عشقی میشود. چشمت را نگاه دار، زبانت را نگاه دار، شکمت را نگاه دار، شَهوتت را کُنترل کُن؛ آنوقت اگر نمازت درست نشد به من نفرین کُن. این تجربه است. اگر شما یک چند روزی گناه نکنید، خداوند نماز شیرین را به شما میدهد. جلوهی نماز امام حسین (علیه السلام) میشود. امام حسین (علیه السلام) گفتند: نماز را دوست دارم. خواستند تا شما نماز دوستداشتنی را دنبال کنید. دیگر چه چیزی را دوست دارم؟ تلاوت قرآن را دوست دارم. امام حسین (علیه السلام) فرمودند: اگر میخواهید با خدا سخن بگویید، نماز بخوانید؛ اما اگر خواستید خدا با شما سخن بگوید، کَلیم خدا بشوید، قرآن بخوانید. قرآن کلام الله است، کلامِ ما که نیست. وقتی ما داریم قرآن میخوانیم، خدا دارد با من با زبان من صحبت میکند؛ کَلیم خدا شدیم، اَنیس خدا شدیم، جَلیس خدا شدیم، خداوند ما را به حُضور پذیرفته است و دارد با من حرف میزند؛ حرف خدا را گوش کُن. امام حسین (علیه السلام) اوّل حرفزدن با خدا و دوّم حرفزدن خدا با ما را میفرمایند. دیگر چه چیزی را دوست دارم؟ استغفار را دوست دارم. خداوند متعال مرحوم «آیت الله بهجت» ما (اعلی الله مقامه الشریف) را با اولیائش مَحشور بدارد. ایشان میفرمودند: به چه کسی بگوییم که همهی مشکلات ما از گناهان ماست؟ و پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نُسخه داده است تا ما از این مشکلاتی که با گناهمان برای خودمان درست شده است، بدون استثناء مشکلات سیاسی داریم، مشکلات اقتصادی داریم، مشکلات فرهنگی داریم، مشکلات خانوادگی داریم، مشکلات اجتماعی داریم؛ از کُجا آمده است؟ قرآن کریم مشکل شما را فرمود: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا[20]»؛ ضَنک به مَعنای تَنگناست. گُناه زندگی را به چالش میکِشد، شما را با مشکلات مُواجه میکند. گُناه نکنیم. حالا اگر گُناه کردیم؛ «الإنسان محل الخطأ و النسيان[21]»؛ اگر گناه کردی، فوراً مُعالجه کُن. اگر ویروس میکروب را رَهایش کُنی و مُعالجه نکُنی، سِرایت میکند و قلبت را از کار میاندازد. میکروب گُناه بدتر از میکروب بدن است. فرمود: «وَ دَوَاؤُكُمُ اَلاِسْتِغْفَارُ[22]»؛ اگر گُناه کردید، فوری استغفار کنید. حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) شب گذشته را مُهلت گرفتند تا به ما استغفار یاد بدهند. ما میتوانیم همهی گُناهانمان و همهی تَهدیدها را به فُرصت تبدیل کنیم. همهی اشتباهاتمان را میتوانیم با مَعرفت به یک فُرصت تبدیل کنیم و جُبران کنیم و رُشد بکنیم. یکی هم دعا است. «الدُّعاءُ مُخُّ العِبادَةِ[23]»؛ بنابراین این 4 کلاس را بروید؛ مُعلّمتان امام حسین (علیه السلام) است. نمازتان را مَحبوب کنید؛ قرآن را برای خودتان عشق قرار بدهید؛ استغفار را برای خودتان برنامهی همیشگی قرار بدهید؛ اشتباهاتتان را سِماجت نکنید؛ با استغفار و توبه از اشتباه برگردید. و دیگر اینکه دست از دامان خدا برندارید. هرکه بودم، هرچه بودم، جُز تو کسی را ندارم. گُناه کردم، دور اُفتادم؛ چه کسی من را غیر از خودت نجات میدهد؟ غیر از خدا نداریم. از کسی غیر از خدا کاری ساخته نیست. بیایید دَرب خانهی خدا را رَها نکنیم. «ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ[24]» ، «وَ إِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ[25]»؛ من نزد تو هستم. هرجایی گیر کردی، من با تو هستم. دست به دامان من شو، من دوستت دارم. من گُنهکار را دوست دارم. نزد من بیا. «ادْعُونِي»؛ من را بخوان.
روضه و توسّل به حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام)
«اَعظَمَ الله اُجُورَنا وَ اُجُورَکُم بِمُصابِنا بِالحُسینِ عَلَیهِ السَّلام»
حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) همهی یارانش را تا ظُهر از دست داد. دیگر نه برادری، نه فرزندی، نه یاری و نه یاوری داشت. لباس رَزم به تَن کرد. آمد و مُقابل خیمهی حضرت زینب کُبری (سلام الله علیها) ایستاد. صدا زد: «قال: ثمّ نادى علیه السّلام: یا أمّ کلثوم و یا زینب و یا سکینه و یا رقیّه[26]»؛ فضّه را هم از زبان نینداخت؛ نوکران و کَنیزان خودش را در رَدیف اهلبیت خودش میبیند. صدا زد: یا فضّه! «علیکنّ منّی السّلام[27]»؛ عزیزان من! من هم رفتم. این بانوان داغدیده، این زنان در بیابان گیر کرده، این کبوتران به دام اُفتادهی در مُحاصرهی گُرگها قرار گرفته سراسیمه از خیمه بیرون آمدند. یکی دامن میگرفت، یکی دست به رکاب امام حسین (علیه السلام) میگرفت، یکی لباس میکرد، یکی چَنگ به صورت میزد؛ اما حضرت سکینه (سلام الله علیها) آمد و گفت: «اسْتَسْلَمْتَ لِلْمَوْتِ[28]»؛ بابا! میروی و دیگر نمیآیی؟ حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) یک جوابی دادند که اُمید این دختر نااُمید شد. نگفت که بابا نَرو، خیلی با معرفت بود. گفت: بابا! «رُدَّنَا إِلَى حَرَمِ جَدِّنَا[29]»؛ ما را به مدینه برگردان، ما را در میان دشمن نگذار. نَقل شده که حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) به گریه اُفتادند. دخترم! اگر مُرغ قِطا را آزاد میگذاشتند، از آشیانه بیرون نمیآمد. یعنی دیگر راه برگشت وجود ندارد. مُقابل لشکر آمد، رَجزی خواند که این رَجز نَظیری در عالَم نداشت.
«أَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِی ***** آلَیْتُ أَنْ لَا أَنْثَنِی
أَحْمِی عِیَالَاتِ اَبِی ***** أَمْضِی عَلَى دِینِ النَّبِی[30]»؛
من از ناموسم دفاع میکنم. من پسر علی (علیه السلام) هستم. هر که ابتدائاً از لشکر به میدان آمد، در برابر حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) از بین رفت. آنقَدر شُجاعت حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) جلوه کرد که «عُمر بن سعد» فریاد زد: «وَیلَکُم!»؛ وای بر شما! این پسر قَتّالالعَرب است، مَگر نمیدانید که باید او را اِحاطه و تیرباران کنید. لشکر از هر طرف دور حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) را گرفتند. چهار هزار تیرانداز بدن نازنینش را آماج تیرها قرار دادند. آنقَدر خون از جراحتهای حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) سرازیر شد. خسته شد؛ «فَوَقَفَ یَسْتَرِیحُ سَاعَةً[31]»؛ به نیزهی غَریبی تکیه کرد تا یک نَفَسی تازه کند. نامَردی سنگی برداشت، پیشانی امام حسین (علیه السلام) را نشانه گرفت. اُستخوان پیشانی شکست، خون جاری شد و صورتش را گرفت. دامن عربی را بالا زد تا خون چشمش را پاک کند؛ چشم حَرمله به سفیدی سینه اُفتاد. «فَرَمَاهُ حَرْمَلَةُ … سَهْمٌ مَسْمُومٌ لَهُ ثَلَاثُ شُعَبٍ»؛ تیری که هم مَسموم بود، هم سهشُعبه بود، قلب امام حسین (علیه السلام) را نشان گرفت. این تیر به قلب حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) سِرایت کرد، نُفوذ کرد؛ حضرت امام حسین (علیه السلام) خواستند تا از جلو تیر را برون بکِشند، ولی بیرون نیامد؛ از پُشت کشیدند، ولی خون فَوران میکرد. امام حسین (علیه السلام) دستشان را زیر خون میگرفتند و خون را به آسمان میپاشیدند. اما نامَرد «صالح بن وهب یزنی[32]» از هر طرف یک نیزهای به تَرقُوّه و زیر گلوی امام حسین (علیه السلام) زد. نامَرد دیگری با شمشیر به کِتف امام حسین (علیه السلام) زد. آنقَدر امام حسین (علیه السلام) در اَثر خونریزیها ضعیف شد، «فَسَقَطَ الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلام عَنْ فَرَسِهِ[33]»، از روی اَسب به روی زمین اُفتاد. وقتی دیدند دیگر قدرت دفاعی ندارد، همه دورش را گرفتند. بعضیها شمشیر میزدند، بعضیها نیزه میزدند. پیرمردهایی عَصا به دست آمدند و با عَصا میزدند. بعضیها با چوب میزدند. آنهایی هم که اَسلحه نداشتند، سنگها را در دامن عَربی گذاشته بودند و سنگ میزدند. بیبیِ عالَم حضرت زینب (سلام الله علیها) بیچاره شد. روی تَلّ زینبیّه قرار داشت، یکوقت دید: ای وای! «شِمر» روی سینه نشسته است، دست به مَحاسن امام حسین (علیه السلام) گرفت، خَنجر به حَلق امام حسین (علیه السلام) گذاشت. اینجا بود که حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) دید خواهرش طاقت ندارد این مَنظره را ببیند. فرمود: «یا اُختاه! اِرجِعی اِلی الفسطاطِ»؛ خواهرم! به خیمه برگرد، نگاه نکُن.
لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم
اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین
دعا
خدایا! به آن حالت حضرت سیدالشهدا (علیه السلام)، به اضطرار حضرت زینب کُبری (سلام الله علیها) قَسمت میدهیم، امام زمانمان (ارواحنا فداه) را برسان.
خدایا! نایب امام زمان ما (ارواحنا فداه) و انقلاب حسینی ما را تا ظُهور امام زمانمان (ارواحنا فداه) مُستدام بدار.
خدایا! این حسینیهای زمان را دشمنشاد نکُن.
خدایا! مریضهایی که سفارش شدهاند، وقتی داشتیم میآمدیم تماس گرفتند و دو مریض بدحال را سفارش کردند، مریضهای مورد نظر را به تنهایی و غُربت حضرت امام حسین (علیه السلام)، به خونِ گلوی حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) همهی مریضهایمان را شِفا بده.
خدایا! همهی مشکلاتمان را برطرف بفرما.
خدایا! شیعه را دشمنشاد نکُن.
خدایا! انقلاب ما را دشمنشاد نکُن.
خدایا! رهبر ما را همیشه پیروز قرار بده.
خدایا! جبههی مُقاومت را در برابر صهیونیستها پیروز و صهیونیستها و استکبار جهانی را از صفحهی روزگار بردار.
الهی که آخرین عاشورایتان نباشد. از مَدّاح عزیزمان استفاده میکنید، صدایتان را بلند کنید که امام زمان (ارواحنا فداه) بشنود. با دلهای شکسته بگویید: یا حسین (علیه السلام).
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم
[1] سوره مبارکه طه، آیات 25 الی 28.
[2] سوره مبارکه فجر، آیات 27 الی 30.
[3] الاحتجاج، ج ۲، ص ۳۰5.
«یا عمَّتی اسکتی ففِی الْباقی مِنَ الْماضی اعْتبار، وَ انْتِ بِحَمْدِ اللّهِ عالِمَه غَیْرُ مُعَلَّمَهٌ، فَهِمَهٌ غَیْر مُفَهّمه، انَّ الْبُکاءُ وَ الْحَنینَ لایَرِدانِ مَنْ قَدْ ابادَهُ الدَّهْر فَسَکَتَت».
[4] اللهوف في قتلى الطفوف، السيد بن طاووس، جلد 1، صفحه 107 و 108؛ بخشی از خطبه شکوهمند زینب کبری (سلام الله علیها) در مجلس یزید.
«…ثم قالوا يا يزيد لا تشل منتحيا على ثنايا أبى عبد الله عليه السلام سيد شباب أهل الجنة تنكتها بمخصرتك و كيف لا تقول ذلك و قد نكأت القرحة و استأصلت الشأفة بإراقتك دماء ذرية محمد صلى الله عليه و آله و سلم و نجوم الأرض من آل عبد المطلب و تهتف بأشياخك ، و زعمت إنك تناديهم فلتردن و شيكا موردهم و لتودن إنك شللت و بكمت و لم تكن قلت ما قلت و فعلت ما فعلت اللهم خذ لنا بحقنا و انتقم ممن ظلمنا و أحلل غضبك بمن سفك دمائنا و قتل حماتنا فوالله ما قريب إلا جلدك و لا حززت إلا لحمك و لتردن على رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم بما تحملت من سفك ذريته و انتهكت من حرمته في عترته و لحمته و حيث يجمع الله شملهم و يلم شعثهم و يأخذ بحقهم. (و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله أمواتا بل أحيا عند ربهم يرزقون). و حسبك بالله حاكما و بمحمد صلى الله عليه و آله و سلم خصيما و بجبرائيل ظهيرا و سيعلم من سول لك و مكنك من رقاب المسلمين بئس للظالمين بدلا و أيكم شر مكانا و أضعف جندا و لئن جرت على الدواهي مخاطبتك إني لأستصغر قدرك و أستعظم تقريعك و أستكثر توبيخك لكن العيون عبرى و الصدور حرى الا فالعجب كل العجب لقتل حزب الله النجباء بحرب الشيطان الطلقاء فهذه الأيدي تنطف من دمائنا و الأفواه تتحلب من لحومنا و تلك الجثث الطواهر الزواكي تنتابها العواسل و تعفرها أمهات الفراعل و لئن اتخذتنا مغنما لتجدنا و شيكا مغرما حين لا تجد الا ما قدمت يداك و ما ربك بظلام للعبيد: فإلى الله المشتكى و عليه المعول فكد كيدك واسع سعيك و ناصب جهدك فوالله لا عنك عارها و هل رأيك إلا فند و أيامك إلا عدد و جمعك إلا بدد يوم ينادى المنادى الا لعنة الله على الظالمين فالحمد لله رب العالمين الذي ختم لأولنا بالسعادة و المغفرة و لآخرنا بالشهادة و الرجمة و نسأل الله أن يكمل لهم الثواب و يوجب لهم المزيد و يحسن علينا الخلافة إنه رحيم ودود و حسبنا الله و نعم الوكيل…».
[5] نماز جعفر طَیّار یا نماز تسبیح یا نماز حَبْوه از نمازهای مستحب است که به صورت دو نماز دو رکعتی خوانده میشود. در این نماز ۳۰۰ بار ذکر تسبیحات اربعه (سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکبَرُ) تکرار میشود. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) این نماز را پس از بازگشت جعفر بن ابیطالب از حبشه و بهجهت قدردانی از زحماتش بهعنوان هدیه به او تعلیم داد. آمرزش گناهان و برآورده شدن حاجات از آثار ذکر شده برای نماز جعفر طیار است. برخی از عالمان دینی برای کارهای مهم و نیز تسریع در امر ازدواج، خواندن نماز جعفر طیار را توصیه کردهاند. نماز تسبیح، نمازی است که پیامبر اکرم هنگام بازگشتِ جعفر بن ابیطالب از حبشه برای قدردانی از زحماتش، به عنوان هدیه به او آموزش داد؛ از این رو به نماز جعفر طیار مشهور شد. جعفر طیار، پسر عموی پیامبر، برادر امام علی (علیه السلام) و از نخستین افرادی بود که به پیامبر ایمان آورده بود. او سرپرستی گروهی از مسلمانان را برعهده داشت که به دستور پیامبر از مکه به حبشه مهاجرت کرده بودند. این نماز بدین جهت که هدیهای از جانب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به جعفر بود، نماز حَبوَه نیز گفته میشود.
نماز جعفر طیار به صورتِ دو نماز دو رکعتی با دو تشهد و سلام مستقل به ترتیب ذیل خوانده میشود. در ابتدای نماز، نیت نماز جعفر طیار کرده و در رکعت اول بعد از حمد سوره «اذا زلزلت»، در رکعت دوم پس از حمد سوره عادیات، در رکعت سوم پس از حمد سوره نصر و در رکعت چهارم پس از حمد «قل هو الله احد» خوانده میشود. در هر یک از رکعتها بعد از حمد و سوره، ۱۵ مرتبه ذکر تسبیحات اربعه «سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکبَرُ» و در رکوع هر رکعت همین ذکر ده مرتبه و پس از سر برداشتن از رکوع ده مرتبه و در سجده هر رکعت ده مرتبه و هنگام برداشتن سر از سجدهها نیز ده مرتبه این ذکر گفته میشود که در هر رکعت ۷۵ بار و در مجموع ۳۰۰ بار تکرار میشود.
مستحب است در سجده دوم رکعت دوم، بعد از تسبیحات بگوید: سُبْحانَ مَنْ لَبِسَ الْعِزَّ وَالْوَقارَ ، سُبْحانَ مَنْ تَعَطَّفَ بِالْمَجْدِ وَتَكَرَّمَ بِهِ ، سُبْحانَ مَنْ لَايَنْبَغِى التَّسْبِيحُ إِلّا لَهُ ، سُبْحانَ مَنْ أَحْصىٰ كُلَّ شَىْءٍ عِلْمُهُ ، سُبْحانَ ذِى الْمَنِّ وَالنِّعَمِ ، سُبْحانَ ذِى الْقُدْرَةِ وَالْكَرَمِ ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِمَعاقِدِ الْعِزِّ مِنْ عَرْشِكَ ، وَمُنْتَهَى الرَّحْمَةِ مِنْ كِتابِكَ ، وَاسْمِكَ الْأَعْظَمِ وَكَلِماتِكَ التَّامَّةِ الَّتِى تَمَّتْ صِدْقاً وَعَدْلاً ، صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَأَهْلِ بَيْتِهِ ، وَافْعَلْ بِى كَذا وَكَذا. سپس به جای این عبارت (وَافْعَلْ بِى كَذا وَكَذا.) حاجتهایش را بگوید.
علامه مجلسی در کتاب زاد المعاد از مفضل بن عمر از امام صادق (علیه السلام) دعایی را روایت کرده است که بعد از نماز جعفر در حال سجده برای برآورده شدن حاجات خوانده میشود. ای مفضل هرگاه تو را حاجتی ضروری بوده باشد نماز جعفر را بجای آور، بعد این دعا را بخوان و حوائج خود را از خدا طلب کن که برآورده میشود انشاء الله تعالی.
پس از نماز دستها را بلند کرده و خدا را اینگونه بخواند: «یا رَبِّ یا رَبِّ یا رَبِّ…» تا نفس قطع شود، سپس «یا رَبّاهُ یا رَبّاهُ یا رَبّاهُ…» تا نفس قطع شود، سپس «رَبِّ رَبِّ رَبِّ…» تا نفس قطع شود، سپس «یا اَللّهُ یا اَللّهُ یا اَللّهُ…» تا نفس قطع شود، سپس «یا حَیُّ یا حَیُّ یا حَیُّ…» تا نفس قطع شود، سپس «یا رَحیمُ یا رَحیمُ یا رَحیمُ…» تا نفس قطع شود، سپس «یا رَحمانُ یا رَحمانُ یا رَحمانُ…» هفت مرتبه، «یا اَرحَمَ الرّاحِمینَ» هفت مرتبه. سپس بگوید: اَللَّهُمَّ إِنِّی أَفْتَتِحُ الْقَوْلَ بِحَمْدِک، وَ أَنْطِقُ بِالثَّنَاءِ عَلَیک، وَ أُمَجِّدُک وَ لَا غَایةَ لِمَدْحِک، وَ أُثْنِی عَلَیک وَ مَنْ یبْلُغُ غَایةَ ثَنَائِک وَ أَمَدَ مَجْدِک، وَ أَنَّی لِخَلِیقَتِک کنْهُ مَعْرِفَةِ مَجْدِک، وَای زَمَنٍ لَمْ تَکنْ مَمْدُوحاً بِفَضْلِک، مَوْصُوفاً بِمَجْدِک عَوَّاداً عَلَی الْمُذْنِبِینَ بِحِلْمِک، تَخَلَّفَ سُکانُ أَرْضِک عَنْ طَاعَتِک فَکنْتَ عَلَیهِمْ عَطُوفاً بِجُودِک، جَوَاداً بِفَضْلِک عَوَّاداً بِکرَمِک، یا لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الْمَنَّانُ ذُو الْجَلَالِ وَ الْإِکرَامِ».
شیخ عباس قمی دستورالعمل ادای نماز جعفر طیار را در قسمت فضیلت و اعمال شب و روز جمعه و پس از نماز امام زمان (علیه السلام) در مفاتیح الجنان ذکر کرده است. در فضیلت نماز جعفر طیار گفته شده است برای برآورده شدن حاجات و آمرزش گناهان این نماز خوانده شود و تا گرفتن حاجت بر آن مداومت داشته باشند. برخی از عالمان دینی برای کارهای مهم و نیز تسریع در ازدواج، خواندن نماز جعفر طیار را توصیه کردهاند. خواندن این نماز در شب نیمه شعبان نیز در روایتی از امام رضا (علیه السلام) توصیه شده است. روز جمعه نیز از اوقات فضیلت این نماز است.
[6] الکافي، جلد ۲، صفحه ۳۴8.
«عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ اَلنَّوْفَلِيِّ عَنِ اَلسَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : فَوْقَ كُلِّ ذِي بِرٍّ بَرٌّ حَتَّى يُقْتَلَ اَلرَّجُلُ فِي سَبِيلِ اَللَّهِ فَإِذَا قُتِلَ فِي سَبِيلِ اَللَّهِ فَلَيْسَ فَوْقَهُ بِرٌّ وَ إِنَّ فَوْقَ كُلِّ عُقُوقٍ عُقُوقاً حَتَّى يَقْتُلَ اَلرَّجُلُ أَحَدَ وَالِدَيْهِ فَإِذَا فَعَلَ ذَلِكَ فَلَيْسَ فَوْقَهُ عُقُوقٌ».
[7] همان.
[8] سوره مبارکه نساء، آیه 155.
«فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ وَ كُفْرِهِمْ بِآيَاتِ اللَّهِ وَ قَتْلِهِمُ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَ قَوْلِهِمْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ ۚ بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَيْهَا بِكُفْرِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا».
[9] سوره مبارکه آل عمران، آیه 146.
«وَ كَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ مَا ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَكَانُوا ۗ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ».
[10] همان.
[11] همان.
[12] همان.
[13] مصباحالمتهجد، شیخ طوسی، ص ۷۱۸؛ إقبالالأعمال، سید بن طاووس، ص ۳۳۴ نحوه؛ البلدالأمين، ابراهيم بن على عاملى كفعمى، ص ۲۸۹ نحوه؛ بحارالأنوار، علامه مجلسی ج۹۸، ص ۲۰۱.
«السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَوْلِيَاءَ اللَّهِ وَ أَحِبَّاءَهُ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَصْفِيَاءَ اللَّهِ وَ أَوِدَّاءَهُ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَنْصَارَ دِينِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَنْصَارَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَنْصَارَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَنْصَارَ فَاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَنْصَارَ أَبِی مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَلِيِّ النَّاصِحِ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَنْصَارَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی طِبْتُمْ وَ طَابَتِ الْأَرْضُ الَّتِی فِيهَا دُفِنْتُمْ وَ فُزْتُمْ فَوْزاً عَظِيماً فَيَا لَيْتَنِی كُنْتُ مَعَكُمْ فَأَفُوزَ مَعَكُم».
[14] سوره مبارکه توبه، آیه 111.
«إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ ۚ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ ۖ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الْقُرْآنِ ۚ وَ مَنْ أَوْفَىٰ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ ۚ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ ۚ وَ ذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ».
[15] تاریخ طبرى، ج ۴، ص ۳۱۵-۳۱۶ و بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۹۱-۳۹۲ (با مختصر تفاوت)؛ گردآوری از کتاب: عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها، زیر نظر آیت الله مکارم شیرازی، ص ۳۸9.
«یا عَبّاسُ! اِرْکَبْ بِنَفْسِی أَنْتَ ـ یا أَخِی ـ حَتّى تَلْقاهُمْ فَتَقُولَ لَهُمْ: ما لَکُمْ؟ وَ ما بَدالَکُمْ؟ وَ تَسْأَلْهُمْ عَمّا جاءَ بِهِمْ؟ اِرْجَعْ اِلَیْهِمْ فَاِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تُؤَخِّرَهُمْ إِلى غُدْوَه وَ تَدْفَعَهُمْ عَنَّا الْعَشِیَّهَ لَعَلَّنا نُصَلِّىَ لِرَبِّنَا اللَّیْلَهَ وَ نَدْعُوهُ وَ نَسْتَغْفِرُهُ، فَهُوَ یَعْلَمُ أَنِّی کُنْتُ أُحِبُّ الصَّلاهَ لَهُ وَ تِلاوَهَ کِتابِهِ وَ کَثْرَهَ الدُّعاءِ وَ الاِسْتِغْفارِ».
[16] همان.
[17] سوره مبارکه مؤمنون، آیات 1 و 2.
[18] مستدرک الوسائل، ج 12، ص 173-174، ح 13810؛ 25 گنج بزرگ دنيا از زبان امام صادق (علیه السلام).
«طلبتُ الجنة، فوجدتها في السخأ و طلبتُ العافية، فوجدتها في العزلة و طلبت ثقل الميزان، فوجدته في شهادة «ان لا اله الا الله و محمد رسول الله» و طلبت السرعة في الدخول الي الجنة، فوجدتها في العمل لله تعالي و طلبتُ حب الموت، فوجوته في تقديم المال لوجه الله و طلبت حلاوة العبادة، فوجدتها في ترك المعصية و طلبت رقة القلب، فوجدتها في الجوع و العطش و طلبت نور القلب، فوجدته في التفكر و البكأ و طلبت الجواز علي الصراط، فوجدته في الصدقة و طلبت نور الوجه، فوجدته في صلاة الليل و طلبت فضل الجهاد، فوجدته في الكسب للعيال و طلبت حدب الله عزوجل، فوجدته في بغض اهل المعاصي و طلبت الرئاسة، فوجدتها في النصيحة لعبادالله و طلبت فراغ القلب، فوجدته في قلة المال و طلبت عزائم الامور، فوجدتها في الصبر و طلبت الشرف، فوجدته في العلم و طلبت العبادة فوجدتها في الورع و طلبت الراحة، فوجوتها في الزهد و طلبت الرفعة، فوجدتها في التواضع و طلبت العز، فوجدته في الصدق و طلبت الذلة، فوجدتها في الصوم و طلبت الغني، فوجدته في القناعة و طلبت الانس، فوجدته في قرائة القرآن و طلبت صحبة الناس، فوجدتها في حسن الخلق و طلبت رضي الله، فوجدته في برالوالدين».
[19] همان.
[20] سوره مبارکه طه، آیه 124.
«وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى».
[21] جواهر الكلام، النجفي الجواهري، الشيخ محمد حسن، ج 40، ص 77.
«(و) أن (يحضر من أهل العلم) بالأحكام الشرعية (من يشهد حكمه فإن أخطأ نبهوه، لأن) الإنسان محل الخطأ و النسيان، و لا يعتبر فيهم الاجتهاد، لأنه ليس المراد تقليدهم، إذ قد عرفت اعتبار الاجتهاد في القاضي عندهم، بل المراد الطمأنينة بصحّة ما قضى به، و قد تحصل بمن لم يبلغ رتبة الاجتهاد إذا كان من أهل النظر و الذكاء».
[22] جامع الأخبار، جلد ۱، صفحه ۵7.
«وَ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: أَ لاَ أخبرك أُخْبِرُكُمْ بِدَائِكُمْ مِنْ دَوَائِكُمْ قُلْنَا بَلَى يَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ دَاؤُكُمُ اَلذُّنُوبُ وَ دَوَاؤُكُمُ اَلاِسْتِغْفَارُ»
[23] إرشاد القلوب إلى الصواب، حسن بن ابى الحسن ديلمى، ج 1، ص 148؛ اعلام الدین، دیلمی، ص 278؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 11، ص 228؛ الدعوات، قطب الدین راوندی، ص 18، ح 8؛ بحار الانوار، مجلسی، ج 90، ص 300.
«الدُّعاءُ مُخُّ العِبادَةِ ، و لا يَهلِكُ مَعَ الدُّعاءِ أحَدٌ».
[24] سوره مبارکه غافر، آیه 60.
«وَ قَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ ۚ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ».
[25] سوره مبارکه بقره، آیه 186.
«وَ إِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ ۖ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَ لْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ».
[26] بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۴۷ / کتاب عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها، سعید داودی و مهدی رستم نژاد، (زیر نظر آیت الله العظمى ناصر مکارم شیرازى)، امام على بن ابى طالب علیه السلام، قم، ۱۳۸۸ ه. ش، ص ۵۰۷ / العوالم ۱۷: ۲۸۸، المنتخب للطّریحی: ۴۴۰، الدّمعه السّاکبه ۴: ۳۳۶.
«قال المجلسیّ: أقول: و فی بعض الکتب أن الحسین لما نظر إلى اثنین و سبعین رجلا من أهل بیته صرعى، التفت إلى الخیمه و نَادَى: یَا سُکَیْنَهُ! یَا فَاطِمَهُ! یَا زَیْنَبُ! یَا أُمَّ کُلْثُومٍ! عَلَیْکُنَّ مِنِّی السَّلَامُ، فَنَادَتْهُ سُکَیْنَهُ: یَا أَبَهْ اسْتَسْلَمْتَ لِلْمَوْتِ؟ فَقَالَ: کَیْفَ لَا یَسْتَسْلِمُ مَنْ لَا نَاصِرَ لَهُ وَ لَا مُعِینَ؟ فَقَالَتْ: یَا أَبَهْ رُدَّنَا إِلَى حَرَمِ جَدِّنَا فَقَالَ: هَیْهَاتَ لَوْ تُرِکَ الْقَطَا لَنَامَ فتصارخن النّساء فسکتهنّ الحسین و حمل على القوم».
[27] همان.
[28] همان.
[29] همان.
[30] بحارالانوار، ج 45، ص 49 و مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 119- 120؛ (عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها، ص 520).
[31] الملهوف على قتلى الطّفوف، السيد بن طاووس، جلد 1، صفحه 172.
«قَالَ وَ لَمَّا رَأَى الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلام مَصَارِعَ فِتْیَانِهِ وَ أَحِبَّتِهِ عَزَمَ عَلَى لِقَاءِ الْقَوْمِ بِمُهْجَتِهِ وَ نَادَى هَلْ مِنْ ذَابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ صَلّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم هَلْ مِنْ مُوَحِّدٍ یَخَافُ اللَّهَ فِینَا هَلْ مِنْ مُغِیثٍ یَرْجُو اللَّهَ بِإِغَاثَتِنَا هَلْ مِنْ مُعِینٍ یَرْجُو مَا عِنْدَ اللَّهِ فِی إِعَانَتِنَا فَارْتَفَعَتْ أَصْوَاتُ النِّسَاءِ بِالْعَوِیلِ فَتَقَدَّمَ إِلَى الْخَیْمَةِ وَ قَالَ لِزَیْنَبَ نَاوِلِینِی وَلَدِیَ الصَّغِیرَ حَتَّى أُوَدِّعَهُ فَأَخَذَهُ وَ أَوْمَأَ إِلَیْهِ لِیُقَبِّلَهُ فَرَمَاهُ حَرْمَلَةُ بْنُ الْکَاهِلِ الْأَسَدِیُّ لَعَنَهُ اللَّهُ تَعَالَى بِسَهْمٍ فَوَقَعَ فِی نَحْرِهِ فَذَبَحَهُ فَقَالَ لِزَیْنَبَ خُذِیهِ ثُمَّ تَلَقَّى الدَّمَ بِکَفَّیْهِ فَلَمَّا امْتَلَأَتَا رَمَى بِالدَّمِ نَحْوَ السَّمَاءِ ثُمَّ قَالَ هَوَّنَ عَلَیَّ مَا نَزَلَ بِی أَنَّهُ بِعَیْنِ اللَّهِ. قَالَ الْبَاقِرُ عَلَیهِ السَّلام فَلَمْ یَسْقُطْ مِنْ ذَلِکَ الدَّمِ قَطْرَةٌ إِلَى الْأَرْضِ. قَالَ الرَّاوِی وَ اشْتَدَّ الْعَطَشُ بِالْحُسَیْنِ عَلَیهِ السَّلام فَرَکِبَ الْمُسَنَّاةَ یُرِیدُ الْفُرَاتَ وَ الْعَبَّاسُ أَخُوهُ بَیْنَ یَدَیْهِ فَاعْتَرَضَهُ خَیْلُ ابْنِ سَعْدٍ فَرَمَى رَجُلٌ مِنْ بَنِی دَارِمٍ الْحُسَیْنَ عَلَیهِ السَّلام بِسَهْمٍ فَأَثْبَتَهُ فِی حَنَکِهِ الشَّرِیفِ فَانْتَزَعَ وَ بَسَطَ یَدَیْهِ تَحْتَ حَنَکِهِ حَتَّى امْتَلَأَتْ رَاحَتَاهُ مِنَ الدَّمِ ثُمَّ رَمَى بِهِ وَ قَالَ: اللَّهُمَّ إِنِّی أَشْکُو إِلَیْکَ مَا یُفْعَلُ بِابْنِ بِنْتِ نَبِیِّکَ ثُمَّ اقْتَطَعُوا الْعَبَّاسَ عَنْهُ وَ أَحَاطُوا بِهِ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ حَتَّى قَتَلُوهُ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ فَبَکَى الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلام لِقَتْلِهِ بُکَاءً شَدِیداً قَالَ الرَّاوِی: ثُمَّ إِنَّ الْحُسَیْنَ عَلَیهِ السَّلام دَعَا النَّاسَ إِلَى الْبِرَازِ فَلَمْ یَزَلْ یَقْتُلُ کُلَّ مَنْ بَرَزَ إِلَیْهِ حَتَّى قَتَلَ مَقْتَلَةً عَظِیمَةً وَ هُوَ فِی ذَلِکَ یَقُولُ الْقَتْلُ أَوْلَى مِنْ رُکُوبِ الْعَارِ وَ الْعَارُ أَوْلَى مِنْ دُخُولِ النَّارِ. قَالَ بَعْضُ الرُّوَاةِ فَوَ اللَّهِ مَا رَأَیْتُ مَکْثُوراً قَطُّ قَدْ قُتِلَ وُلْدُهُ وَ أَهْلُ بَیْتِهِ وَ أَصْحَابُهُ أَرْبَطَ جَأْشاً مِنْهُ وَ إِنْ کَانَتِ الرِّجَالُ لَتَشُدُّ عَلَیْهِ فَیَشُدُّ عَلَیْهَا بِسَیْفِهِ فَیَنْکَشِفُ عَنْهُ انْکِشَافَ الْمِعْزَى إِذَا شَدَّ فِیهِ الذِّئْبُ وَ لَقَدْ کَانَ یَحْمِلُ فِیهِمْ وَ لَقَدْ تَکَمَّلُوا ثَلَاثِینَ أَلْفاً فَیُهْزَمُونَ بَیْنَ یَدَیْهِ کَأَنَّهُمُ الْجَرَادُ الْمُنْتَشِرُ ثُمَّ یَرْجِعُ إِلَى مَرْکَزِهِ وَ هُوَ یَقُولُ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ. قَالَ الرَّاوِی وَ لَمْ یَزَلْ عَلَیهِ السَّلام یُقَاتِلُهُمْ حَتَّى حَالُوا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ رَحْلِهِ- فَصَاحَ وَیْلَکُمْ یَا شِیعَةَ آلِ أَبِی سُفْیَانَ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دِینٌ وَ کُنْتُمْ لَا تَخَافُونَ الْمَعَادَ فَکُونُوا أَحْرَاراً فِی دُنْیَاکُمْ هَذِهِ وَ ارْجِعُوا إِلَى أَحْسَابِکُمْ إِنْ کُنْتُمْ عَرَباً کَمَا تَزْعُمُونَ قَالَ: فَنَادَاهُ شِمْرٌ لَعَنَهُ اللَّهُ مَا تَقُولُ یَا ابْنَ فَاطِمَةَ فَقَالَ إِنِّی أَقُولُ أُقَاتِلُکُمْ وَ تُقَاتِلُونَنِی وَ النِّسَاءُ لَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُنَاحٌ فَامْنَعُوا عُتَاتَکُمْ وَ جُهَّالَکُمْ وَ طُغَاتَکُمْ مِنَ التَّعَرُّضِ لِحَرَمِی مَا دُمْتُ حَیّاً- فَقَالَ شِمْرٌ لَعَنَهُ اللَّهُ لَکَ ذَلِکَ یَا ابْنَ فَاطِمَةَ فَقَصَدُوهُ بِالْحَرْبِ فَجَعَلَ یَحْمِلُ عَلَیْهِمْ وَ یَحْمِلُونَ عَلَیْهِ وَ هُوَ فِی ذَلِکَ یَطْلُبُ شَرْبَةً مِنْ مَاءٍ فَلَا یُجْدِی حَتَّى أَصَابَهُ اثْنَتَانِ وَ سَبْعُونَ جِرَاحَةً فَوَقَفَ یَسْتَرِیحُ سَاعَةً وَ قَدْ ضَعُفَ عَنِ الْقِتَالِ فَبَیْنَا هُوَ وَاقِفٌ إِذْ أَتَاهُ حَجَرٌ فَوَقَعَ عَلَى جَبْهَتِهِ فَأَخَذَ الثَّوْبَ لِیَمْسَحَ الدَّمَ عَنْ جَبْهَتِهِ فَأَتَاهُ سَهْمٌ مَسْمُومٌ لَهُ ثَلَاثُ شُعَبٍ فَوَقَعَ عَلَى قَلْبِهِ فَقَالَ عَلَیهِ السَّلام بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ- وَ قَالَ إِلَهِی أَنْتَ تَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقْتُلُونَ رَجُلًا لَیْسَ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ ابْنُ بِنْتِ نَبِیٍّ غَیْرُهُ ثُمَّ أَخَذَ السَّهْمَ فَأَخْرَجَهُ مِنْ وَرَاءِ ظَهْرِهِ فَانْبَعَثَ الدَّمُ کَأَنَّهُ مِیزَابٌ فَضَعُفَ عَنِ الْقِتَالِ وَ وَقَفَ فَکُلَّمَا أَتَاهُ رَجُلٌ انْصَرَفَ عَنْهُ کَرَاهَةَ أَنْ یَلْقَى اللَّهَ بِدَمِهِ حَتَّى جَاءَهُ رَجُلٌ مِنْ کِنْدَةَ یُقَالُ لَهُ مَالِکُ بْنُ الْیُسْرِ فَشَتَمَ الْحُسَیْنَ عَلَیهِ السَّلام وَ ضَرَبَهُ عَلَى رَأْسِهِ الشَّرِیفِ بِالسَّیْفِ فَقَطَعَ الْبُرْنُسَ وَ وَصَلَ السَّیْفُ إِلَى رَأْسِهِ فَامْتَلَأَ الْبُرْنُسُ دَماً. قَالَ الرَّاوِی:فَاسْتَدْعَى الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلام بِخِرْقَةٍ فَشَدَّ بِهَا رَأْسَهُ وَ اسْتَدْعَى بِقَلَنْسُوَةٍ فَلَبِسَهَا وَ اعْتَمَّ فَلَبِثُوا هُنَیْئَةً ثُمَّ عَادُوا إِلَیْهِ وَ أَحَاطُوا بِهِ فَخَرَجَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ عَلَیهِ السَّلام وَ هُوَ غُلَامٌ لَمْ یُرَاهِقْ مِنْ عِنْدِ النِّسَاءِ یَشْتَدُّ حَتَّى وَقَفَ إِلَى جَنْبِ الْحُسَیْنِ عَلَیهِ السَّلام فَلَحِقَتْهُ زَیْنَبُ بِنْتُ عَلِیٍّ عَلَیهِ السَّلام لِتَحْبِسَهُ فَأَبَى وَ امْتَنَعَ امْتِنَاعاً شَدِیداً فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُ عَمِّی فَأَهْوَى بَحْرُ بْنُ کَعْبٍ وَ قِیلَ حَرْمَلَةُ بْنُ کَاهِلٍ إِلَى الْحُسَیْنِ عَلَیهِ السَّلام بِالسَّیْفِ فَقَالَ لَهُ الْغُلَامُ وَیْلَکَ یَا ابْنَ الْخَبِیثَةِ أَتَقْتُلُ عَمِّی فَضَرَبَهُ بِالسَّیْفِ فَاتَّقَاهَا الْغُلَامُ بِیَدِهِ فَأَطَنَّهَا إِلَى الْجِلْدِ فَإِذَا هِیَ مُعَلَّقَةٌ فَنَادَى الْغُلَامُ یَا أُمَّاهْ فَأَخَذَهُ الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلام وَ ضَمَّهُ إِلَیْهِ وَ قَالَ یَا ابْنَ أَخِی اصْبِرْ عَلَى مَا نَزَلَ بِکَ وَ احْتَسِبْ فِی ذَلِکَ الْخَیْرَ فَإِنَّ اللَّهَ یُلْحِقُکَ بِآبَائِکَ الصَّالِحِینَ. قَالَ فَرَمَاهُ حَرْمَلَةُ بْنُ کَاهِلٍ بِسَهْمٍ فَذَبَحَهُ وَ هُوَ فِی حَجْرِ عَمِّهِ الْحُسَیْنِ عَلَیهِ السَّلام. ثُمَّ إِنَّ شِمْرَ بْنَ ذِی الْجَوْشَنِ حَمَلَ عَلَى فُسْطَاطِ الْحُسَیْنِ فَطَعَنَهُ بِالرُّمْحِ ثُمَّ قَالَ عَلَیَّ بِالنَّارِ أُحْرِقُهُ عَلَى مَنْ فِیهِ فَقَالَ لَهُ الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلام یَا ابْنَ ذِی الْجَوْشَنِ أَنْتَ الدَّاعِی بِالنَّارِ لِتُحْرِقَ عَلَى أَهْلِی أَحْرَقَکَ اللَّهُ بِالنَّارِ وَ جَاءَ شَبَثٌ فَوَبَّخَهُ فَاسْتَحْیَا وَ انْصَرَفَ. قَالَ الرَّاوِی: وَ قَالَ الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلام ابْغُوا لِی ثَوْباً لَا یُرْغَبُ فِیهِ أَجْعَلْهُ تَحْتَ ثِیَابِی لِئَلَّا أُجَرَّدَ مِنْهُ فَأُتِیَ بِتُبَّانٍ فَقَالَ لَا ذَاکَ لِبَاسُ مَنْ ضُرِبَتْ عَلَیْهِ الذِّلَّةُ فَأَخَذَ ثَوْباً خَلَقاً فَخَرَقَهُ وَ جَعَلَهُ تَحْتَ ثِیَابِهِ فَلَمَّا قُتِلَ عَلَیهِ السَّلام جَرَّدُوهُ مِنْهُ ثُمَّ اسْتَدْعَى الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلام بِسَرَاوِیلَ مِنْ حِبَرَةٍ فَفَرَزَهَا وَ لَبِسَهَا وَ إِنَّمَا فَرَزَهَا لِئَلَّا یُسْلَبَهَا فَلَمَّا قُتِلَ عَلَیهِ السَّلام سَلَبَهَا بَحْرُ بْنُ کَعْبٍ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ تَرَکَ الْحُسَیْنَ عَلَیهِ السَّلام مُجَرَّداً فَکَانَتْ یَدَا بَحْرٍ بَعْدَ ذَلِکَ تَیْبَسَانِ فِی الصَّیْفِ کَأَنَّهُمَا عُودَانِ یَابِسَانِ وَ تَتَرَطَّبَانِ فِی الشِّتَاءِ فَتَنْضَحَانِ دَماً وَ قَیْحاً إِلَى أَنْ أَهْلَکَهُ اللَّهُ تَعَالَى.قَالَ وَ لَمَّا أُثْخِنَ الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلام بِالْجِرَاحِ وَ بَقِیَ کَالْقُنْفُذِ طَعَنَهُ صَالِحُ بْنُ وَهْبٍ الْمُرِّیُّ عَلَى خَاصِرَتِهِ طَعْنَةً فَسَقَطَ الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلام عَنْ فَرَسِهِ إِلَى الْأَرْضِ عَلَى خَدِّهِ الْأَیْمَنِ وَ هُوَ یَقُولُ بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ ثُمَّ قَامَ صَلّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم. قَالَ الرَّاوِی: وَ خَرَجَتْ زَیْنَبُ مِنْ بَابِ الْفُسْطَاطِ وَ هِیَ تُنَادِی وَا أَخَاهْ وَا سَیِّدَاهْ وَا أَهْلَ بَیْتَاهْ لَیْتَ السَّمَاءَ أَطْبَقَتْ عَلَى الْأَرْضِ وَ لَیْتَ الْجِبَالَ تَدَکْدَکَتْ عَلَى السَّهْلِ. قَالَ وَ صَاحَ شِمْرٌ بِأَصْحَابِهِ مَا تَنْتَظِرُونَ بِالرَّجُلِ قَالَ وَ حَمَلُوا عَلَیْهِ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ فَضَرَبَهُ زُرْعَةُ بْنُ شَرِیکٍ عَلَى کَتِفِهِ الْیُسْرَى وَ ضَرَبَ الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلام زُرْعَةَ فَصَرَعَهُ وَ ضَرَبَهُ آخَرٌ عَلَى عَاتِقِهِ الْمُقَدَّسِ بِالسَّیْفِ ضَرْبَةً کَبَا عَلَیهِ السَّلام بِهَا لِوَجْهِهِ وَ کَانَ قَدْ أَعْیَا وَ جَعَلَ یَنُوءُ وَ یُکِبُّ فَطَعَنَهُ سِنَانُ بْنُ أَنَسٍ النَّخَعِیُّ فِی تَرْقُوَتِهِ ثُمَّ انْتَزَعَ الرُّمْحَ فَطَعَنَهُ فِی بَوَانِی صَدْرِهِ ثُمَّ رَمَاهُ سِنَانٌ أَیْضاً بِسَهْمٍ فَوَقَعَ فِی نَحْرِهِ فَسَقَطَ عَلَیهِ السَّلام وَ جَلَسَ قَاعِداً فَنَزَعَ السَّهْمَ مِنْ نَحْرِهِ وَ قَرَنَ کَفَّیْهِ جَمِیعاً فَکُلَّمَا امْتَلَأَتَا مِنْ دِمَائِهِ خَضَّبَ بِهِمَا رَأْسَهُ وَ لِحْیَتَهُ وَ هُوَ یَقُولُ هَکَذَا أَلْقَى اللَّهَ مُخَضَّباً بِدَمِی مَغْصُوباً عَلَیَّ حَقِّی فَقَالَ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ لِرَجُلٍ عَنْ یَمِینِهِ انْزِلْ وَیْحَکَ إِلَى الْحُسَیْنِ عَلَیهِ السَّلام فَأَرِحْهُ قَالَ فَبَدَرَ إِلَیْهِ خَوَلِیُّ بْنُ یَزِیدَ الْأَصْبَحِیُّ لِیَحْتَزَّ رَأْسَهُ فَأُرْعِدَ فَنَزَلَ إِلَیْهِ سِنَانُ بْنُ أَنَسٍ النَّخَعِیُّ لَعَنَهُ اللَّهُ فَضَرَبَهُ بِالسَّیْفِ فِی حَلْقِهِ الشَّرِیفِ وَ هُوَ یَقُولُ وَ اللَّهِ إِنِّی لَأَجْتَزُّ رَأْسَکَ وَ أَعْلَمُ أَنَّکَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ صَلّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم وَ خَیْرُ النَّاسِ أَباً وَ أُمّاً ثُمَّ اجْتَزَّ رَأْسَهُ الْمُقَدَّسَ الْمُعَظَّمَ…».
[32] صالح بن وهب یزنی (مزنی) جعفی(کشته شده در ۶۶ق)، از لشکریان عمر بن سعد در واقعه کربلا بود که در شهادت امام حسین (علیه السلام) نقش داشت. او یکی از ده سواری است که پس از شهادت امام حسین (علیه السلام) با اسب بر بدن آنحضرت تاخت. او سرانجام در قیام مختار کشته شد. در روز عاشورا، شمر بن ذی الجوشن با گروهی از سپاهیان عمر سعد که صالح بن وهب از جمله آنان بود بهسوی امام حسین (علیه السلام) آمدند. شمر آنان را به تمام کردن کار امام تشویق میکرد. صالح بن وهب نیزهای به پهلوی آنحضرت زد و در نتیجه ایشان با گونه راست خود از اسب به زمین افتاد. صالح بن وهب، از جمله ده نفری است که به دستور عمر بن سعد با اسب بر بدن امام حسین (علیه السلام) تاختند. پس از واقعه عاشورا صالح بن وهب و دیگر کسانی که با اسب بر بدن امام حسین (علیه السلام) تاخته بودند نزد ابن زیاد رفتند و جایزه اندکی از او دریافت کردند. از ابوعمرو زاهد نقل شده است که ده نفری که با اسب بر بدن امام حسین (علیه السلام) تاختند، همه زنازاده بودهاند. در سال ۶۶ ق، مختار ثقفی به خونخواهی حسین بن علی (علیه السلام) قیام کرد، او دستور داد دست و پای صالح بن وهب و دیگر کسانی که با اسب بر بدن امام حسین (علیه السلام) تاخته بودند را با میخهای آهنین بر زمین کوبیدند و با اسب بر بدنشان تاختند تا کشته شدند.
[33] الملهوف على قتلى الطّفوف، السيد بن طاووس، جلد 1، صفحه 172.