1 – «جربنا و جرّب المجرّبون فلم نر شيئاً انفع وجداناً واضرّ فقداناً من الصبر تداوى به الامور و لايداوى هو بغيره»؛[1] «هم ما و هم ديگران با تجربه دريافته ايم كه وجود هيچ چيز، ثمربخش تر نبود و هيچ چيز، زيان بارتر از صبر و بردبارى نيست. هر دردى با مرهم صبر درمان مى پذيرد؛ ولى بى صبرى با چيزى درمان نمى شود.»
2 – «اوصيكم بتقوى الله و ادامة التفكر فَاِنَّ التَّفَكُّرَ ابو كل خير و امّه»؛[2] «شما را به تقواى الهى و تداوم انديشه سفارش مى كنم؛ زيرا تفكر، پدر و مادر هر خير و نيكى است.»
3 – روزى نگاه امام حسن به مرده اى افتاد كه مى خواستند او را دفن كنند، فرمود: «ان امراً هذا آخره لحقيق بان يزهد فى اوّله و ان امراً هذا اوله لحقيق ان يخاف من آخرِه»؛[3] «چيزى كه پايانش اين است، شايسته است كه از اول به آن دل نبست و كارى كه آغازش اين است، سزاوار است كه از پايانش ترسيد.»
4 – «فضح الموت الدنيا»؛[4]«مرگ دنيا را رسوا كرده است.»
5 – «كن فى الدنيا ببدنك و فى الآخرة بقلبك»؛[5] «بدنت در دنيا و دلت در آخرت باشد.»
6 – «الفرصة سريعة الفوت، بطيئة العود»؛[6] «فرصت زود از دست مى رود و كند باز مى گردد.»
7 – «النعمة محنة فان شكرت كانت كنزاً و ان كفرت كانت نقمه»؛[7] «نعمت وسيله آزمايش است؛ اگر شكرش را به جا آورى، گنج است و اگر به آن كفران بورزى، عذاب است.»
8 – «و الله! لا يحبنا عبدا ابداً و لو كان اسيراً فى الديلم الا نفعه حبنا و ان حبنا ليساقط الذنوب من بنى آدم كما يساقط الريح، الورق من الشجر»؛[8] «به خداوند سوگند! هر كس ما را دوست بدارد ـ هر چند در نقطه دوردستى چون ديلم باشد ـ اين دوستى به حال او مفيد خواهد بود. بى شك ولايت و محبت ما اهل بيت عليهم السلام گناهان آدميان را پاك مى كند؛ مانند جداكردن باد، برگ را از درختان.»
9 – هنگامى كه امام مجتبى عليه السلام قصد ورود به مسجد را داشت، سر مباركش را به سوى آسمان بلند كرده، مى فرمود: «الهى ضيفك ببابك يا محسن قد اتاك المسى ء فتجاوز عن قبيح ما عندى بجميل ما عندك يا كريم»؛[9] «خدايا! مهمان تو كنار در خانه ات ايستاده است. اى نيكوكار! بنده گنهكارت به سوى تو آمده است، از زشتى هاى من به جهت زيبايى هايت، در گذر، اى بخشنده با كرامت»!
10 – در واپسين روزهاى زندگانى امام مجتبى عليه السلام، جنادة بن اميه ـ از ياران و اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله ـ براى عيادت آن حضرت وارد شد. آن امام دلسوز و مهربان، در حالى كه بر اثر مسموميت حالش منقلب بود و از شدت درد به خود مى پيچيد، جناده را پند و اندرز داد و فرمود:
الف. «استعد لسفرك و حصل زادك قبل حلول اجلك»؛ «آماده سفر آخرت باش و قبل از فرا رسيدن مرگ، زاد و توشه اين سفر را فراهم ساز.»
ب. «لا تحمل هَمَّ يومَك الذى لم يأت على يومك الذى انت فيه»؛ «اندوه و غصه روز نيامده را بر امروزت بار مكن.»
ج. «اعمل لدنياك كانك تعيشُ ابداً و اِعمل لآخرتك كانك تموت غداً»؛[10]«براى دنيايت چنان اقدام كن و عمل نما كه گويى هميشه زنده اى و براى آخرتت چنان كار كن كه گويى فردا مى ميرى.»
معرفى چند كتاب در مورد زندگانى و شخصيت امام مجتبى عليه السلام
1 – جواد نعمتى، آفتابى در هزاران آيينه، سازمان تبليغات اسلامى
2 – سيد على شفيعى، از گوشه و كنار تاريخ، دفتر نشر و فرهنگ اسلامى، تهران، كتابخانه صدر
3 – محمد على انصارى اراكى، اسرار صلح امام حسن عليه السلام،بى تا، تهران، 1386ه. ق.
4 – مهدى پيشوايى، امام حسن پرچم دار صلح و آزادى، انتشارات توحيد، قم.
5 – على قائمى اميرى، امام حسن عليه السلام در موضع واقع بينى و هدفگرايى؛ انتشارات شفق.
6 – دارالتوحيد، امام حسن عليه السلام، سازمان تبليغات اسلامى.
7 – گروهى از نويسندگان، امام حسن مجتبى عليه السلام پيشواى دوم، مؤسسه در راه حق.
8 – رضا محمدى، امام حسن عليه السلام مظلوم تاريخ، صحفى، قم، 1370ه.ش.
9 – جعفر مرتضى عاملى، تحليلى از زندگى سياسى امام حسن عليه السلام، ترجمه محمد سپهرى، سازمان تبليغات اسلامى.
10 – احمد مطهرى، زمامدارى امام حسن عليه السلام، دارالكتاب، قم، بى تا.
11 – سيد هاشم رسولى محلاتى، زندگانى امام حسن مجتبى عليه السلام، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران.
12 – احمد زمانى، حقايق پنهان (پژوهشى از زندگانى سياسى امام حسن عليه السلام)، انتشارات دفتر تبليغات اسلامى.
13 – باقر شريف القرشى، زندگانى حسن بن على عليه السلام، ترجمه فخرالدين حجازى، 2 جلد، مؤسسه انتشارات بعثت، 1353ه. ش.
14 – جمعى از نويسندگان مؤسسه البلاغ، سرچشمه هاى نور، حضرت امام حسن مجتبى عليه السلام، سازمان تبليغات، تهران، 1367ه. ش.
15 – رضا شيرازى، قهرمان دو ميدان داستان زندگى امام حسن مجتبى عليه السلام، انتشارات پيام آزادى، تهران، 1370ه. ش.
نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها
نویسنده:گروه مؤلفان
[1] – شرح نهج البلاغه چاپ قاهره، ج 1، ص 105؛ زندگانى امام حسنمجتبى عليهالسلام، ص 328.
[2] – مجموعه ورام، ص 37؛ زندگانى امام حسنمجتبى عليهالسلام، ص 334.
[3] – اثنى عشريه، ص 37.
[4] – مجموعه ورام، ص 201.
[5] – زندگانى امام حسنمجتبى عليهالسلام، ص 343، ح 2.
[6] – همان، ص 344.
[7] – همان.
[8] – بحارالانوار، ج 44، ص 25.
[9] – همان، ج 43، ص 339.
[10] – بحارالانوار، ص 138؛ حقايق پنهان، ص 295.