اگر انسان به حقيقت، مقام و منزلت خود واقف شود، شكايت و احساس عدم رضايت نمى كند. در اين باره توجه به چند نكته بايسته است:
يكم. انسان گل سرسبد هستى، تاج و جوهره اصلى آن و اشرف تمامى مخلوقات است و در واقع همه جهان براى او آفريده شده است.[1]
تاج «كرّمنا»ست بر فرق سرت
طوق «اعطيناك» آويز برت
جوهر است انسان و چرخ او را عرض
جمله فرع و پايه اند و او غرض
اى غلامت عقل و تدبير است و هوش!
چون چنينى خويش ارزان مفروش[2]
دوم. از اين حقيقت نبايد غفلت كرد كه خاصيت نور باطنى، از فطرت انسان پرتو افشان مى شود و اگر اين منبع الهى (فطرت)، زنده به گور نشود و غبار آلودگى ها و هواهاى نفسانى آن را نپوشاند، همواره پر فروغ خواهد بود. امّا اگر در پشت ظلمت «گناه» پنهان گردد، انسان گنه كار حقيقت خود را نمى بيند و از آنجا كه نورى ندارد، خود را گم نموده، پس از مدتى خويشتن را به كلى فراموش خواهد كرد. تنها با علم و محبّت است كه فطرت انسان، پر فروغ خواهد ماند؛ زيرا علم، مبدأ فاعل آدمى (خدا) را به انسان مى نماياند و دوّمى انسان را به مبدأ اصلى خويش؛ (خداوند متعال) مى رساند: «العلم يدل عليه و الوجد يدّل له».[3]
انسان ها بايد در شناخت خويش بكوشند تا خويش را ارزان نفروشند و از وجود خود در اين جهان احساس نارضايتى نكنند؛ بلكه با حضور خود در اين جهان از بيشترين لذت هاى مادى و معنوى بهره مند گردند و سعادت و آسايش جاودانه در سراى آخرت را براى خود به ارمغان آورند.
خويشتن نشناخت مسكين آدمى
از فزونى آمد و شد در كمى
خويشتن را آدمى ارزان فروخت
بود اطلس خويش بر دلفى بدوخت[4]
اهميت اميد:
خداوند متعال نااميدى از رحمت خويش را گناهى بزرگ مى شمارد و خطاب به پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) مى فرمايد: «قُلْ يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ»؛[5] «بگو: اى بندگانى كه به خود ستم كرده ايد! از رحمت و آمرزش الهى نااميد نشويد؛ زيرا خدا آمرزنده و مهربان است و اگر توبه كنيد هر گناهى را مى آمرزد».
فضل حق با اينكه او كژ مى تند
عاقبت زين جمله پاكش مى كند
سبق برده رحمتش وان غدر را
داده نورى كه نباشد بدر را
آب بهر اين بباريد از سماك
تا پليدان را كند از خبث پاك[6]
در اين صورت نه جايى براى ناخشنودى وجود دارد و نه جايى براى يأس و نااميدى. پس ديگر گناه چرا و شكوه براى چه؟!
درست است كه اگر خدا انسان را نمى آفريد، گناه هم نمى كرد؛ اما اين سخن نتيجه نمى دهد كه گناه او بر گردن خداوند است!
آفرينش انسان شبيه تحصيل علم است. علم يكى از حياتى ترين نيازها و اسباب رشد و تعالى و ترقّى آدمى است؛ ولى از همين علم بسيار سوء استفاده ها شده و زيان هاى جبران ناپذيرى به بشريت وارد گشته است. اگر علم نبود، سلاح هاى مرگبار شيميايى، اتمى و بيولوژيك هم نبود؛ اما اين به معناى آن نيست كه علم بد است و گناه جنگ هاى خانمان سوز جهانى، به گردن علم و دانش است. آنچه بد است، فقدان ايمان و جهت گيرى صحيح در كنار آن است و آن كه مقصر است، انسان هواپرستى است كه علم را ابزار قدرت و قدرت را ابزار رسيدن به تمايلات نفس اماره خود قرار داده است. وجود ما خوب است و اگر به خوبى از اين وجود و استعدادها و ابزارهاى مختلفى كه خداوند در جهت سعادت جاودان به ما ارزانى داشته، استفاده نكنيم، بد خواهد بود و بدتر آنكه از سر مسئوليت گريزى بخواهيم كفران نعمت و تقصير خود را گردن خداى مهربان بيندازيم!
پرسش و پاسخ ها «راز آفرینش» / مؤلف:حمیدرضا شاکرین
دفتر نشر معارف
پی نوشت ها
[1] – اسراء 17، آيه 70 ؛ ميزان الحكمة، ج 1، ص 360 و 361.
[2] – مثنوى معنوى، دفتر 5، ابيات 3576 – 3574.
[3] – شرح كلمات باباطاهر به نقل از: آيه اللّه جوادى آملى، تفسير موضوعى قرآن كريم، ج 14، ص 134، قم: اسراء، چاپ اول، 1379.
[4] – مثنوى معنوى، دفتر 3، بيت 1000 و 1001.
[5] – زمر 39، آيه 54.
[6] – مثنوى معنوى، دفتر 5، ابيات 195، 196 و 199.